کد مطلب: ۴۵۲۴
تعداد بازدید: ۵۶۳
تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۹:۰۰
شرح فشرده‌ای از عقاید شیعه امامیه | ۶
منظور از تفسیر به رأی آن است، قرآن را مطابق تمایلات و عقیده‌ی شخصی یا گروهی خویش معنی كند، و بر آن تطبیق نماید، بی آن كه قرینه و شاهدی بر آن باشد، چنین كسی در واقع تابع قرآن نیست، بلكه می‏‌خواهد قرآن را تابع خویش گرداند، و اگر ایمان كاملی به قرآن داشت هرگز چنین نمی‏‌كرد.

۲۹ـ بحث‌های انحرافی


ما معتقدیم: همیشه برای منصرف ساختن مسلمانان از تدبّر در آیات قرآن و عمل به آن، دستهایی در كار بوده است؛ یك روز در عصر حكّام بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس[1] قدیم بودن كلام الله یا حادث بودن آن را دامن زدند، و مسلمانان را به دو گروه تقسیم نموده به جان هم انداختند، و خون‌های بسیاری در این راه ریختند. در حالی كه امروز می‌دانیم این بحث اصلاً مفهوم صحیحی كه در خور نزاع باشد ندارد، چرا كه اگر منظور از كلام الله، حروف و نقوش و كتابت و كاغذ آن باشد، بدون شك اینها امور حادثی است، و اگر منظور معانی آن در علم پروردگار باشد، بی‌شك علم خدا همچون ذات او قدیم و ازلی است. ولی حكّام جائر و خلفای ظالم سالها مردم مسلمان را به این مسأله مشغول ساختند، و امروز نیز دست‌های دیگری در كار است كه مسلمین را به گونه‌های دیگر از تدبّر و عمل به آیات قرآن باز دارد.

 

۳۰ـ ضوابط تفسیر قرآن


ما معتقدیم: الفاظ قرآن را باید بر همان مفاهیم عرفی و لغوی آن حمل كرد، مگر این كه قرینه‌‏ای از عقل یا نقل، در درون یا بیرون آیات وجود داشته‌ باشد كه‌ دلالت‏ بر معانی دیگری كند، (ولی از تكیه‌ كردن بر قرائن مشكوك باید پرهیز كرد، و آیات قرآن را با حدس و گمان تفسیر ننمود).
مثلاً هنگامی كه قرآن می‏‌گوید: «وَ مَنْ كانَ فی هذِهِ اَعْمی فَهُوَ فِی الآخِرَةِ اَعْمی؛ كسی كه در این جهان نابینا بوده است در آخرت نیز نابینا و گمراه‌تر است‏»![2]
یقین داریم كه منظور از «اعمی‏» در این جا نابینایی ظاهری كه معنی لغوی آن است نمی‌‏باشد، چرا كه بسیاری از نیكان و پاكان ظاهراً نابینا بوده‌اند، بلكه منظور كوردلی و نابینایی باطن است.
در این جا وجود قرینه‌ی عقلیّه سبب چنین تفسیری است.
همچنین قرآن درباره‌ی گروهی از دشمنان اسلام می‌گوید: «صُمّ بُكم عُمی فَهُمْ لا یَعْقِلُونَ؛ آنها كر و لال و نابینا هستند، و به همین دلیل چیزی نمی‏‌فهمند».[3]
بدیهی است آنها از نظر ظاهر، كر و لال و نابینا نبودند بلكه این صفات باطنی آنها بود (این تفسیر را ما به خاطر قرائن حالیه‌ای كه در دست داریم برای این آیه ذكر می‏‌كنیم).
بنابراین هنگامی كه قرآن درباره‌ی خدا می‏گوید: «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ؛ هر دو دست‏ خداوند گشاده است‏».[4] یا می‌فرماید: «وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِاَعْیُنِنا؛ (ای نوح) در برابر دیدگان ما كشتی بساز».[5]
هرگز مفهوم این آیات، وجود اعضای جسمانی چشم و گوش و دست‏ برای خدا نیست، چرا كه هر جسمی دارای اجزایی است و نیاز به زمان و مكان و جهت دارد، و سرانجام فانی می‏‌شود، و خداوند برتر از آن است كه این صفات را دارا باشد، پس منظور از «یَداه‌» (دستها) همان قدرت كامله‌ی الهی است كه سراسر جهان را زیر نفوذ خود قرار داده، و منظور از «اعین‏» (چشمها) علم و آگاهی اوست نسبت ‏به همه چیز.
بنابراین ما هرگز جمود بر تعبیرات فوق ـ چه در باب صفات خدا و چه در غیر آن ـ و نادیده گرفتن قرائن عقلی و نقلی را نمی‌پذیریم، زیرا روش تمام سخنوران عالم تكیه به این گونه قرائن است و قرآن این روش را به رسمیّت‏ شناخته: «وَ ما اَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ اِلاّ بِلِسانِ قَوْمِهِ؛ ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به زبان قومش‏».[6] ولی همان طور كه گفته شد قرائن باید قطعی و روشن باشد.

 

۳۱ـ خطرات تفسیر به رأی


ما معتقدیم: تفسیر به رأی یكی از خطرناكترین برنامه‌ها در مورد قرآن مجید است كه در روایات اسلامی، یكی از گناهان كبیره شمرده شده، و مایه‌ی سقوط از درگاه قرب پروردگار است، در حدیث آمده است كه خداوند می‏‌فرماید: «ما آمَنَ بی مَنْ فَسَّرَ بِرَأیِهِ كَلامی؛ آن كس كه سخن مرا به میل خود (و بر طبق هوای نفس خویش) تفسیر كند به من ایمان نیاورده است‏».[7] بدیهی است اگر ایمان صحیحی داشت كلام خدا را آنچنان كه هست می‏‌پذیرفت نه آن گونه كه مطابق میل اوست.
در بسیاری از كتب معروف (از جمله صحیح ترمذی و نسایی و ابی داود) این حدیث از پیامبر اكرم(ص) نقل شده است: «مَنْ قالَ فِی الْقُرْآنِ بِرَأیِهِ اَوْ بِمالا یَعْلَمُ فَلْیَتَبَوَّءْ مَقْعَدَه مِنَ النّار؛ كسی كه قرآن را به میل خویش تفسیر كند یا ناآگاهانه چیزی درباره‌ی آن بگوید باید آماده شود كه در جایگاه خویش در دوزخ قرار گیرد».[8]
منظور از تفسیر به رأی آن است، قرآن را مطابق تمایلات و عقیده‌ی شخصی یا گروهی خویش معنی كند، و بر آن تطبیق نماید، بی آن كه قرینه و شاهدی بر آن باشد، چنین كسی در واقع تابع قرآن نیست، بلكه می‏‌خواهد قرآن را تابع خویش گرداند، و اگر ایمان كاملی به قرآن داشت هرگز چنین نمی‏‌كرد.
به یقین اگر باب ‏«تفسیر به رأی‏» در قرآن گشوده شود، قرآن مجید بكلّی از اعتبار خواهد افتاد، و هر كس آن را مطابق میل خویش معنی می‏‌كند و هر عقیده‌ی باطلی را بر قرآن تطبیق می‏‌نماید.
بنابراین تفسیر به رأی یعنی تفسیر قرآن بر خلاف موازین علم لغت و ادبیات عرب و فهم اهل زبان و تطبیق دادن آن بر پندارها و خیالات باطل و تمایلات شخصی و گروهی، موجب تحریف معنوی قرآن است.
تفسیر به رأی شاخه‌های متعدّدی دارد، از جمله برخورد گزینشی به آیات قرآن است، به این معنی كه انسان مثلاً در بحث‏ «شفاعت‏» و «توحید» و «امامت‏» و غیر آن، تنها به سراغ آیاتی برود كه در مسیر پیشداوری‌های اوست، و آیات دیگری را كه با افكار او هماهنگ نیست، و می‏‌تواند مفسّر آیات دیگر باشد، نادیده بگیرد، و یا بی اعتنا از كنار آن به سادگی بگذرد.
كوتاه سخن این كه: همان طور كه جمود بر الفاظ قرآن مجید و عدم توجّه به قرائن عقلی و نقلی معتبر، نوعی انحراف است، تفسیر به رأی نیز انحراف دیگری محسوب می‏‌شود، و هر دو مایه‌ی دور افتادن از تعلیمات والای قرآن و ارزش‌های آن است ـ دقّت كنید.

 

۳۲ـ سنّت، برخاسته از «کتاب الله» است


ما معتقدیم: هیچ كس نمی‏‌تواند «كفانا كتاب الله‌» بگوید و احادیث و سنّت نبوی را كه در مورد تفسیر و تبیین حقایق قرآن و فهم ناسخ و منسوخ و خاص و عام قرآن است‏ یا مربوط به تعلیمات اسلام در اصول و فروع دین می‌‏باشد نادیده بگیرد. زیرا آیات قرآن مجید، سنّت پیغمبر اكرم(ص) و كلمات و افعال او را برای مسلمین حجت‏ شمرده، و آن را از منابع اصلی فهم اسلام و استنباط احكام قرار داده است: «وَما آتیكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ آنچه را رسول خدا(ص) برای شما آورده (و به شما دستور داده) بگیرید (و عمل كنید) و آنچه را نهی كرده خودداری نمایید».[9]
«وَما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ اِذا قَضَی اللهُ وَ رَسُولُهُ اَمْراً اَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ اَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً؛ هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی كه خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشند، و هر كس نافرمانی خدا و رسولش را كند گرفتار گمراهی آشكاری شده است‏».[10]
آنها كه به سنّت پیامبر(ص) بی اعتنا هستند در واقع قرآن را نادیده گرفته‌اند، ولی بدیهی است كه سنّت پیامبر(ص) باید از طرق معتبر ثابت گردد و هر سخنی را هر كس به آن بزرگوار نسبت دهد نمی‌‏توان پذیرفت.
علی(ع) در یكی از سخنانش می‏‌فرماید: «وَ لَقَدْ كُذِبَ عَلی رَسُولِ اللهِ ـ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ ـ حَتّی قامَ خَطیباً فَقالَ: مَنْ كَذَبَ عَلیَّ مُتَعَمَّداً فَلْیَتَبَوَّأ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ؛ در زمان حیات پیامبر(ص) دروغ‌هایی به آن حضرت بستند تا آنجا كه برخاست و خطبه‌ای خواند و فرمود: هر كس عمداً دروغی به من ببندد باید آماده‌ی قرار گرفتن در جایگاه خود در آتش باشد».[11]
شبیه همین معنی در صحیح بخاری نیز آمده است.[12]

 

۳۳ـ سنّت امامان اهل بیت(ع)


و نیز ما معتقدیم: احادیث ائمه‌ی اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نیز به دستور پیغمبر اكرم(ص) واجب الاطاعه است، زیرا «اولاً» در حدیث معروف متواتری كه در اغلب كتب مشهور حدیث اهل سنّت و شیعه نقل شده است‏ به این معنی تصریح شده، در صحیح «ترمذی‏» آمده است كه پیامبر(ص) فرمود: «یا اَیُّهَا النّاسُ اِنّی قَدْ تَرَكْتُ فیكُمْ ما اِنْ اَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا، كِتابِ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْل بَیْتی؛ ای مردم! من در میان شما چیزی گذاردم كه اگر دست‏ به دامن آنها زنید هرگز گمراه نخواهید شد كتاب خدا و عترتم، یعنی اهل بیتم!»[13]
ثانیاً امامان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تمام احادیث‏ خود را از پیغمبر اكرم(ص) نقل كرده‌اند، و گفته‌اند آنچه ما می‌‏گوییم از پدرانمان از پیامبر(ص) به ما رسیده است.
آری پیامبر(ص) آینده‌ی مسلمین و مشكلات آنها را به خوبی می‌دیده و راه حل مشكلات فزاینده‌ی آنها را تا پایان جهان در پیروی از قرآن و ائمه‌ اهل بیت ـ علیهم السلام ـ شمرده است.
آیا می‏توان حدیثی را با این اهمیّت و این محتوا و این اسناد قوی نادیده گرفت و به سادگی از كنار آن گذشت؟!، به همین دلیل معتقدیم: اگر نسبت‏ به این مسأله توجه بیشتری می‏‌شد، بعضی از مشكلات كه مسلمانان امروز در مسائل عقاید و تفسیر و مسائل فقهی با آن رو به رو هستند وجود نداشت.


خودآزمایی


1- قرآن را چگونه باید تفسیر کرد؟
2- خطرات تفسیر به رأی را بیان کنید.
3-چرا هیچ كس نمی‏تواند احادیث و سنّت نبوی را كه در مورد تفسیر و تبیین حقایق قرآن و آن است‏ یا مربوط به تعلیمات اسلام در اصول و فروع دین می‌‏باشد را نادیده بگیرد؟

 

پی‌نوشت‌ها


[1]ـ در بعضى از تواریخ آمده است كه مأمون عبّاسى، با كمك یكى از قضات خود حكمى صادر كرد كه هر كس عقیده به مخلوق بودن قرآن ندارد، از مناصب دولتى خلع كنند و شهادت او را در دادگاهها نپذیرند (تاریخ جمع قرآن كریم، صفحه‌ی 260).
[2]ـ سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۷۲.
[3]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۷۱.
[4]ـ سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۶۴.
[5]ـ سوره‌ی هود، آیه‌ی ۳۷.
[6]ـ سوره‌ی ابراهیم، آیه‌ی ۴.
[7]ـ وسایل، جلد 18، صفحه 28، حدیث 22.
[8]ـ كتاب مباحث فى علوم القرآن، نوشته‌ی مناع الخلیل القطّان از دانشمندان معروف ریاض، صفحه‌ی 304.
[9]ـ سوره‌ی حشر، آیه‌ی ۷.
[10]ـ سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ۳۶.
[11]ـ نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۲۱۰.
[12]ـ صحیح بخارى، جلد 1، صفحه‌ی 38 (باب اسم من كذب على النّبى(ص)).
[13]ـ صحیح ترمذى، جلد 5، صفحه‌ی 662، باب مناقب اهل بیت النّبى(ص)، حدیث 3786 ـ اسناد متعدّد این حدیث در بحث امامت‏ بطور مشروح‌تر خواهد آمد.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: