بخش اوّل؛ گوشهای از فضائل و مناقب اهل بیت(ع) | ۳
فضیلت هشتم: مقام رفیع و عظیم حضرت فاطمه(س) مادر عالیقدر حسنین(ع)
سلمان و بلال هر دو خدمت رسول اکرم(ص) آمدند. سلمان خود را روی قدمهای مبارک پیامبر اکرم(ص) انداخت و شروع به بوسیدن کرد. رسول اکرم(ص) فرمود: این کار را نکن. آنگونه که با سلاطینِ عجم رفتار میکنید، با من رفتار نکنید.
اَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبیدِاللهِ؛
«منِ پیامبر هم بندهای از بندگان خدا هستم».
آنگونه که بندهای مینشیند، مینشینم، آنگونه که بندهای غذا میخورد، غذا میخورم. سلمان گفت: آمدهام از فضیلت دخترتان فاطمه(س) چیزی بشنوم. تا اسم فاطمه(س) آمد رسول اکرم متبسّم و خوشحال شد. آنگاه فرمود: دختر من فاطمه، وقتی وارد صحرای محشر میشود سوار بر ناقهای است که: «رَأسُها مِن خَشْیَةِ الله؛ سر آن ناقه، از خشیت خداست» وارد محشر میشود در حالی که جبرئیل(ع) از یک سمت و میکائیل(ع) از سمت دیگر؛ امیرالمؤمنین(ع) از پیشرو و امام حسن و امام حسین(ع) از پشت سر حرکت میکنند. این جمله خیلی عجیب است: «وَ اللهُ یَکْلَاُها وَ یَحْفَظُها؛ کسی که عهدهدار نگهبانی فاطمه است، خداست» در این موقع ندای منادی در فضای محشر میپیچد که:
فَاِذا النِّداءُ مِنْ قِبَلِ اللهِ جَلَّ جَلالُه مَعاشِرَ الْخَلائِق غُضُّوا اَبْصارَكُمْ وَ نَكِّسُوا رُئُوسَكُمْ هذِهِ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ نَبِیكُمْ زَوْجَةُ عَلِی اِمامِكُمْ اُمُّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن؛[1]
در آن حال ندایی از جانب خداوند عزّوجلّ در فضای محشر میپیچد که ای گروههای خلائق! چشمهای خود را فرو نهید و سرهای خود را پایین افکنید این فاطمه دختر محمّد پیامبر شما، همسر علی امام شما، مادر حسن و حسین است.
البتّه این به حساب محرمی و نامحرمی نیست، زیرا همهی اهل محشر حتّی انبیای خدا و ارحامش نیز مأمور به این امر میباشند بلکه از باب جلالت و عظمت فوق درک از آن سو و رعایت احترام و ادب از این سو مقتضی این دستور است.
به هر حال فاطمه با این شُکوه و جلال از عرصه و از صراط عبور میکند و وارد بهشت میشود.
در این حال خطاب از مقام عزّوجلال خدا میرسد:
یا فاطِمَةُ سَلِینِی اُعْطِکِ.[2]
«ای فاطمه! از من بخواه تا عطایت کنم».
عرض میکند: «رَبِّ اَنْتَ الْمُنی وَ فَوْقَ الْمُنا؛ ای خدای من! تو خودت منتهای خواستهی من هستی» ولی چون به من نام فاطمه دادهای تا دوستداران خودم و دوستداران فرزندانم را از جهنّم برهانم، حال از تو همین را میخواهم. خدا هم میفرماید: من به وعدهی خود وفادارم. امروز از هر که میخواهی شفاعت کن به شفاعت تو مقبول است. آن روز فاطمه(س) طبق روایت دست به شفاعت میگشاید و مانند مرغی که دانهها را از میان خاک برمیچیند، دوستداران خود و فرزندانش را از میان محشریان برمیچیند.
فضیلت نهم: بیان مختصری از آیهی مباهله
امتیاز شاخص دیگر اهل بیت(ع) ماجرای افتخار آفرین مباهله است.
برای پرهیز از طولانی شدن مطلب در توضیح آیهی مباهله عرض میشود که خداوند متعال به پیامبر اکرم(ص) دستور داده که افرادی را تحت سه عنوان به صحنهی مباهله بیاورد، آن سه عنوان عبارتند از:
۱ـ «اَبنائنا»: پسران ما.
۲ـ «نِسائنا»: زنان ما.
۳ـ «انفسنا»: خودهای ما.
این مطلب هم مورد اتّفاق محدّثان و مفسّران و مورّخان شیعه و سنّی است که افرادی که رسول اکرم(ص) به اطاعت امر خدا آنها را تحت این سه عنوان مذکور در آیه همراه خود آورده است چهار نفر بیشتر نبودهاند، آن چهار نفر عبارت بودند از: حسن و حسین(ع) تحت عنوان «اَبنائنا»، فاطمه(س) تحت عنوان «نِسائنا»، علی(ع) تحت عنوان «اَنفُسَنا».
«نِسائنا» یعنی زنان ما، با اینکه پیغمبر(ص) همسران متعدّد داشته و هم در میان اقارب و ارحام از عمّهها و دخترعمّهها و دختر عموها مصادیق «نِسائنا» بسیار بودهاند. ولی از میان تمام آنها تنها «فاطمه» را همراه خود آورده است تا نشان دهد تنها زنی که این صلاحیّت و اهلیّت را دارد که از حیث معنویّت و روحانیّت انتساب به رسول خدا(ص) داشته باشد و از آن حضرت به حساب آید «فاطمه(س)» است. آنگاه از آن چهار نفر همراه پیغمبر تنها «علی(ع)» مانده است که در آیهی شریفه تحت عنوان «اَنفُسَنا» قرار گرفته است یعنی خودهای ما و قبلاً اشاره شد که اینجا خودِ شخصی منظور نیست زیرا معقول نیست که انسان خودش را دعوت به کاری کند، بلکه منظور این است که علی(ع) آنچنان در تمام صفات روحی و کمالات معنوی مشابه و همانند رسول خدا(ص) بوده که از دیدگاه خدا خودِ رسول اکرم(ص) محسوب شده و به رسول مکرّمش دستور داده که نَفْس خودت را هم که علی(ع) است دعوت کن و همراه خودت به صحنهی مباهله بیاور و این نکته هم در عنوان «اَبنائنا» در آیهی شریفه خالی از لطافت نیست که «اَبنائنا» به معنای پسران ماست، یعنی خدا به پیامبر اکرم(ص) دستور داده که پسران خود را هم دعوت کن و همراه خود بیاور و این هم قطعی است که تحت عنوان «اَبنائنا» جز «حسن» و «حسین»(ع) کسی نبوده است و میدانیم که حسن و حسین(ع) پسرانِ پیامبر نبودهاند بلکه پسرانِ علی(ع) بودهاند ولی چون علی(ع) در نزد خدا نَفْس و خودِ پیامبر(ص) محسوب بوده و لذا پسران علی(ع) هم، پسران پیامبر اکرم(ص) به حساب آمدهاند.
همین نکته را حضرت امام موسی کاظم(ع) در مناظرهای که با هارون عبّاسی داشته بیان فرموده است.
هارون میگفت: شما (اهل بیت) چرا خودتان را به عنوان ذرّیّه و فرزندان پیغمبر اکرم(ص) معرّفی میکنید در حالی که پیامبر فرزند پسری نداشته است و شما از طریق مادرتان فاطمه(س) به پیامبر(ص) انتساب پیدا میکنید و نوههای دختری که فرزند کسی حساب نمیشوند.
امام کاظم(ع) از جمله جوابهایی که به این گفتار هارون داد همین آیهی مباهله بود که فرمود در این آیه عنوان «اَبنائنا» که به معنای پسران ماست مصداقی جز حسن و حسین(ع) که پسران علی(ع) بودهاند ندارد و خدا آن دو بزرگوار را در این آیه پسران پیامبر اکرم(ص) معرّفی کرده است، بنابراین ما هم که فرزندان حسین(ع) هستیم، به مفاد آیهی مباهله فرزندان پیامبر اکرم(ص) محسوب میشویم.
هارون وقتی این جواب روشن را شنید گفت: احسنت یا موسی! آفرین بر تو که چنین جواب قاطع به من دادی و لذا یکی از ادّلهی بسیار روشن قرآنی ما شیعهی امامیّه برای اثبات امامت و ولایت امام امیرالمؤمنین علی(ع) همین «آیهی مباهله» است که با صراحت تمام نشان میدهد که علی(ع) از دیدگاه خدا، نفس و خودِ پیامبر اکرم(ص) است، یعنی تمام کمالات روحی و مقامات معنوی که خدا به رسول گرامیاش(ص) عنایت فرموده است منهای مقام نبوّت که ختمیّت آن اعلام گردیده است تمام آن کمالات و مقامات از دیدگاه خدا برای علی(ع) ثابت است.
فضیلت دهم: معرّفی امامان دوازدهگانه از زبان رسول اکرم(ص)
فَقامَ جابِرُبْنُ عَبدِاللهِ الاَنْصارِی فَقالَ یا رَسولَ اللهِ وَ مَنِ الأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِی بْنِ اَبیطالِب؛
«روزی جابربن عبدالله انصاری از جا برخاست و گفت: ای رسول خدا! بفرمایید امامان از فرزندان علیبن ابیطالب کیانند»؟
از جمله روایاتی که رسول خدا(ص) همهی امامان دوازدهگانه را مشخّصاً معرّفی فرمودهاند این روایت است که فرمود:
اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَیدَا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سَیدُالعابِدینَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ثُمَّ الْباقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی وَ سَتُدْرِكُهُ یا جابِرُ فَاِذا اَدْرَكْتَهُ فَاَقْرَأهُ مِنِّی السَّلامَ ثُمَّ الصّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْكاظِمُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ الرِّضا عَلِی بْنُ مُوسَى ثُمَّ التَّقِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی ثُمَّ النَّقِی عَلِی بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الزَّكِی الْحَسَنُ بْنُ عَلِی ثُمَّ ابْنُهُ القائِمُ الْمَهْدِی الَّذِی یمْلَاُ الاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً؛
پیامبر اکرم(ص) اسامی امامان معصوم(ع) را یکی پس از دیگری ذکر فرمود تا به امام محمّدبن علیّ باقر رسید. اینجا فرمود: ای جابر! تو زنده میمانی و او را درک میکنی. وقتی او را درک کردی از من به او سلام برسان. آنگاه اسامی دیگر امامان را ذکر کرد تا به حضرت مهدی(عج) رسید و فرمود: او کسی است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد آنگونه که از ظلم و ستم پر شده است.
در ادامهی سخن فرمود:
هؤُلاءِ یا جابِرُ خُلَفایِی وَ اَوْصِیایی وَ اَوْلادِی وَ عِتْرَتِی مَنْ اَطاعَهُم فَقَدْ اَطاعَنِی وَ مَنْ عَصاهُمْ فَقَد عَصانِی وَ مَنْ اَنْکَرَهُمْ اَوْ اَنْکَرَ واحِدَاً مِنْهُم فَقَدْ اَنْکَرَنِی وَ بِهِمْ یُمْسِکُ اللهُ السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ اِلّا بِاِذْنِهِ وَ بِهِمْ یَحْفَظُ اللهُ الْأَرْضَ اَنْ تَمیدَ بِاَهْلِها؛[3]
«اینان ای جابر! خلفا و اوصیای من، فرزندان و خاندان منند. کسی که آنها را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و کسی که آنها را یا یکی از آنها را منکر شود، مرا منکر شده است! به سبب آنهاست که خدا آسمان را از اینکه بر زمین سقوط کند نگه میدارد و به سبب آنهاست که خدا زمین را از اینکه اهلش را به اضطراب بیفکند حفظ میکند».
فضیلت یازدهم: عبودیّت، معیار سعادت ابدی
در زیارت حضرت اباالفضل(ع) در کربلای معلّی در حرم مطهّرش عرض میکنیم: اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّها الْعَبدُ الصّالح اَلمُطیعُ لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأمیرالمؤمنین وَالحَسَن وَالْحُسین؛ یعنی ای آقا و ای مولای من! من اگر به زیارت تو آمده و سر به آستانت نهادهام، نه برای این است که تو را بعنوان «عبدصالح» و بندهی واقعی خدا شناختهام و تو را مطیع فرمان خدا و رسول خدا و مطیع فرمان امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین دانستهام. اَلْعَبدُ الصّالح اَلمُطیعُ لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأمیرالمؤمنین وَالحَسَن وَالْحُسین.
آری عمده و معیار سعادت ابدی در عالم آخرت تنها «عبودیّت» است و از خدا و اولیائش اطاعت کردن وگرنه، من پسر پیغمبرم برادر امیرالمؤمنینم از سادات حسنی و حسینی و تقوی و نقویام؛ این عناوین در روز جزا هیچکدام به حساب نمیآید تنها اَلْعَبدُ الصّالح اَلمُطیعُ لِلّهِ وَ لِرَسُولِهِ.
دیگر از همسرِ انسان به انسان کسی نزدیکتر نیست برخی از همسران پیغمبر اکرم(ص) جهنّمی شدهاند، ابولهب عموی پیغمبر اکرم جهنّمی شده است. این صریح قرآن است که خداوند حکیم، خطاب به حضرت نوح(ع) که از پیغمبران اولواالعزم است راجع به پسرش که از مسیر عبودیّت و اطاعت منحرف بوده فرموده است:
یا نُوحُ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیرُ صالِح؛[4]
ای نوح! این پسر تو با تو اهلیّت ندارد او عملی غیر صالح است.
رهایش کن او باید با سایر کافران در دریا غرق شود و با آنها جهنّمی گردد. خلاصه «عبد مطیع بودن» بندهی اطاعت کار نسبت به خدا و اولیاء خدا بودن لازم است تنها گفتن با زبان کافی نیست.
حضرت ابوالفضل(ع) با عمل خود در کربلا و روز عاشورا نشان داد که «عبدمطیع» و بندهی فرمانبردار خدا و اولیاء خدا است و لذا ما هم در مقابل ضریح مطهّرش میایستیم و میگوییم:
اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا الْعَبدُ الصّالح اَلمُطیعُ لِلّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِأمیرالمؤمنین وَالحَسَن وَالْحُسین.
سلام بر تو ای بندهی صالح و مطیع خدا و اولیاء خدا.
از امام سیّدالسّاجدین(ع) نقل شده که فرموده است:
اِنَّ لِعَمِّیَ الْعَبّاسِ عِنْدَ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی مَنْزِلَةً یَغْبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیامَةِ؛[5]
عموی من عبّاس نزد خداوند تبارک و تعالی مقام و منزلتی دارد که روز قیامت تمام شهداء آرزوی داشتن آن مقام و منزلت را خواهند داشت.
آری آن منزلت و آن مقام الهی نشانگر مرتبهی اعلای عبودیّت و اطاعت ابوالفضل(ع) است که وقتی دست از بدنش جدا شد در میان آن لشکر خونخوار صدا زد:
وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا یَمینی
اِنّی اُحامی أَبداً عَنْ دینی
به خدا قسم! اگر شما دست از بدنم جدا کنید من هرگز دست از حمایت دینم برنمیدارم.
او عملاً نشان داد که عبد و بندهی خدا بودن و ادّعای اطاعت داشتن، نیاز به دست و سر دادن در راه خدا و دین خدا دارد تنها با گفتن و شعار دادن نمیشود. اینک ما که ادّعای بندهی خدا بودن و مطیع فرمان خدا و اولیاء خدا بودن داریم ببینیم در مرحلهی عمل چه نشانی از عبودیّت و اطاعت در زندگی از خود نشان داده و میدهیم.
خودآزمایی
1- توضیح دهید حضرت فاطمه(س) با چگونه شُکوه و جلالی از صراط عبور میکند و وارد بهشت میشود.
2- پیامبر(ص) چه افرادی را به عنوان «اَبنائنا»، «نِسائنا» و «انفسنا» همراه خود در صحنه مباهله آوردند؟
3- معیار سعادت ابدی در عالم آخرت چیست؟
پینوشتها
[1]ـ بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۴۰.
[2]ـ همان.
[3]ـ بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۵۲.
[4]ـ سورهی هود، آیهی ۴۶.
[5]ـ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۹۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی