بخش سوّم: مهدویّت| ۵
۲۴) دو نوع غیبت
برحسب مضمون روایات موجود غیبتِ حضرت صاحبالامر (ع) به دو صورت واقع شده است در غیبت اوّلی ارتباط با آن حضرت بهوسیلهی نوّاب و وکلای ایشان ممکن بوده است ولی با تمام شدن این دوره و شروع غیبت دوم که غیبت تامّه است دوره مأموریت وکلا و نوّاب خاصّ هم پایان یافته است.
سؤال این است که، آیا تعبیر از این دو غیبت به صغری و کبری از اوّل رایج بوده است یا این کار در عصرهای بعدی مثل عصر صفویه رواج پیدا کرده است؟
پاسخ:
بحث در مثل این مطالب نباید بحث لفظی باشد، خواه کسی غیبت نخستین را که کوتاهتر و کمتر بوده غیبت صغری و کوچکتر یا غیبت قصری و کوتاهتر بخواند یا غیبت دوم را که مدتش طولانی است، غیبت کبری و بزرگتر یا غیبت طولی و درازتر بگوید یا با هر لفظ دیگر از این دو غیبت یاد کند، این کار واقع و حقیقت امر را تغییر نمیدهد، در هر حال این دو غیبت واقع شده است.
مسئله این است که اصل دو شکل بودن غیبت، حتّی قبل از وقوع آن در اصول و کتابهای حدیث مورد تصریح بوده است و نعمانی و دیگران که قبل از پایان غیبت صغری میزیستهاند آن را نقل نمودهاند[1] و این امر دلیل بر مطرحبودن دو شکل از غیبت است. بهعلاوه با وجود چندین روایت معتبر در این زمینه هیچکس نمیتواند ادّعا کند که تعبیر غیبت صغری و کبری ساخته صفویان یا غیر ایشان میباشد.
در دورهی غیبت صغری اگر چه موقعیت شیعه حساس بوده است، با اینحال هیچکس نمیتواند ادّعا کند که اینهمه احادیث که از ائمّه (ع) در کتابهای چون الغیبه فضل بن شاذان یا الغیبه نعمانی و کمالالدین صدوق؛ روایت شده است. همه مجعول و بعد از وقوع غیبت ساخت شدهاند.
اینکه میبینیم شیعیان شهرها و نقاط مختلف مراجعه به نوّاب مینمودند، اینها بدون دلیل این کار را نمیکردند، حتماً علایم و دلایلی در دست بوده است که نشان میداده که اینها با امام ارتباط دارند. وگرنه محال است که افرادی مانند علی بن بابویه با آن مقام علمی و عظمت فکری از طریق نوّاب در پی ارتباط با امام (ع) برآید بیآنکه ارتباط آنها برایش مثل روز روشن شده باشد؛ این واقعه خود نشان میدهد که آنها دلیل روشنی بر حقّانیت نوّاب در دست داشتهاند.
مسئله دیگر این است که اگرچه ابوجعفر عَمْری - عثمان بن سعید – و سایر نوّاب وسیله اتحاد شیعه بودند و وکالت آنها از امام در همه محافل و مناطق شیعهنشنین بهخصوص در مثل شهر قم مورد قبول کامل همه بوده است، ولی این اتحاد بهخاطر اعتقاد به امامت امام دوازدهم بوده است، این مسئله موجب نفوذ معنوی سفرا شده بود نه اینکه آنها بدون در نظر گرفتن مسئله امامت سبب اتحاد شیعه شده باشند.
اتحاد و اتّفاق شیعه در اعتقاد به امامت امام دوازدهم سبب اتحاد آنها در پیروی از نوّاب امام (ع) بوده است.
چنانکه امروزه هم اعتقاد به امامت آن حضرت سبب نفوذ معنوی علما و فقها بهعنوان نایب عامّ آن حضرت در دلهای مؤمنان میباشد.
در غیبت صغری تعیین نوّاب بهطور مستقیم توسّط شخص امام (ع) بوده است و اینکه میبینیم بزرگانی در مقابل نوّاب سر تسلیم فرود میآوردند دلیل آن این است که این انتخاب توسّط شخص امام (ع) بر اساس شایستگی نوّاب بوده است و اصل تسلیم همه طبقات و شخصیتهای علمی و سیاسی دلیل بر این است که رهبری اصلی در دورهی غیبت صغری با شخص امام (ع) بوده است.
در اثر وجود شواهد و دلایل قانعکننده بوده است که رجال علمی شیعه و شخصیتهایی نظیر «ابوسهل نوبختی» و «ابن متیل» و «حسن بن جنان صیبی» و دیگر بزرگان شیعه به حقّانیت نوّاب معتقد بودهاند.
چنانکه بعد از درگذشت نایب چهارم - علی بن محمد سمری - نیز این مسئله که دوره غیبت و نیابت خاصّ نوّاب به پایان رسیده است مورد پذیرش همه قرار گرفت و اگر کسی ادّعای نیابت میکرد بر اساس همین اصل او را تکذیب میکردند و ضمناً میتوان گفت که یکی از حکمتهای مهم غیبت صغری، آشنا کردن شیعه با مسئله غیبت و زمینهسازی برای عصر غیبت طولانی بوده است، تا شیعه بتواند در دورهای طولانی بدون حضور ظاهری امام (ع) به حیات خود ادامه دهد و این امتحان بزرگ الهی را با موفقیت پشت سر گذارد.
۲۵) تولّد معجزهآسای امام زمان (ع)
درباره ولادت امام (ع) معجزات و خوارق عاداتی نقل مینمایند، اعتبار این معجزات در چه حدّ و چگونه قابل اثبات است؟ و چرا بعضی تاریخنویسان آنها را نقل نکردهاند؟
پاسخ:
۱. اصل ولادت حضرت مهدی (ع) امام دوازدهم - فرزند امام حسن عسکری (ع) - را تاریخنگاران مثل سایر وقایع تاریخی ثبت و ضبط کردهاند.
۲. درباره برخی معجزات که در ولادت آن حضرت یا سایر رجال از انبیا و اوصیا واقع شده است، اگر منابع تاریخی متداول چیزی به دست نمیدهد، این نقص منابع مذکور محسوب میشود، چرا که همین تاریخنویسان در بسیاری از موارد به بعضی جوانب تاریخی اشاره کردهاند که به لحاظ اهمیت چندان مهم نبودهاند، این کمتوجّهی تاریخنگار به بعضی جوانب یک مسئله گاهی ناشی از یک تعصّب عقیدتی است، اما این کار به هر دلیلی که باشد به نقل قولهای دیگران که با استناد به مصادر و مآخذ معتبر، انجام گرفته است ضرر نمیرساند.
تاریخ پیامبران آکنده از معجزه است و ولادت و نشو و نماهای اغلب انبیا غیر عادی بوده است. بهعنوان مثال: خلقت آدم، ولادت حضرت ابراهیم، تولّد اسحاق، موسی، یحیی، عیسی (ع) و سخن گفتنش در گهواره همه از جمله حوادث غیرعادی است.
که اینها همه یک سلسله حوادث تاریخیاند، هر چند فلان موّرخ آنها را نقل نکرده باشد - از همین قبیل است تفاصیل ولادت امام عصر (ع) که از وقایع مسلّم تاریخی است، که ترک نقل آن از سوی تاریخنگارانی که یا مغرض بودهاند یا قصدشان اختصار و یا امور دیگر بوده است، به اصل مسئله صدمه نمیزند.
آنچه از سوی شیعه به امامان معصوم (ع) نسبت داده میشود شبیه مطالبی است که در مورد حضرت ابراهیم، اسحاق، اسماعیل، موسی، عیسی و یحیی (ع) و... گفته شده است که البتّه همه دارای سند معتبری هم هستند.
وقایع مربوط به ولادت امام دوازدهم (ع) از بیشتر وقایعی که در تاریخ به چشم میخورد از نظر سند و مأخذ معتبرتر است.
۲۶) فلسفه تأخیر ظهور با فراهم بودن شرایط
در طول تاریخ گاهی به شرایط و فرصتهایی برمیخوریم که گمان میرود زمینه ظهور فراهم شده مثلاً استقبال مردم از دین و فداکاری در راه اسلام و بذل جان و شهادت بهخاطر آن بهقدری زیاد و با شور و هیجان است که به نظر میآید که نه تنها سیصدوسیزده نفر بلکه بیش از هزارها نفر آماده جاننثاری در رکاب امام (ع) هستند باوجود این، سرّ تأخیر ظهور چیست؟
پاسخ:
راجع به فراهمبودن شرایط ظهور امام زمان (ع)،
اوّلاً: کسی نمیتواند بهطور یقین اظهار اطّلاع کند یعنی بگوید همه شرایط فراهم شده است، زیرا خود این ادّعا احتیاج به علم به جمیع شرایط دارد چون ممکن است احادیث متضمّن بیان همه شرایط نباشند.
ثانیاً: بر فرض که شرایط، منحصر در آن موارد باشد که در روایات آمده است، بااین حال همانطور که صدوق (رحمه الله) فرموده است واقعاً نمیتوان مطمئن بود که فرضاً همان سیصدوسیزده نفر اصحاب خاصّ و سایر شرایط موجود شده باشد.
چون اگر تمام اوضاع و شرایط برحسب ظاهر حکایت از فراهم بودن زمینه ظهور داشت، بدون اینکه مثلاً وجود افراد خالصی را که بتوانند در شمار سیصدوسیزده نفر از اصحاب حضرت صاحب (ع) باشند انکار کنیم، این ادّعا را هم نمیتوانیم بکنیم که همه افراد مانند «سلمان» و «ابوذر» و «مقداد» و «رشید هجری» و «اصحاب کربلا» میباشند.
در وضعیت کنونی با همه ادّعاهایی که در جامعه ما برای بازگشت به اسلام و اسلامخواهی مطرح میشود و البتّه باعث افتخار است امّا باز هم میبینیم احکام الهی را در بسیاری از مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، خیلیها زیر سؤال میبرند و تا آنجا که بعضی احکام دین را که اختصاص به زمان و یا مکان خاصّی ندارد مختصّ به همان عصر پیغمبر (ص) میدانند به این بهانه از زیر بار تکلیف شانه خالی میکنند، با وجود چنین اشخاصی و حوادثی چگونه میتوانیم بگوییم اوضاع برای ظهور آماده شده است تا چه رسد به اینکه از علّت تأخیر سؤال کنیم.
بنابراین در این مسئله سزاوار است تسلیم حکم و اراده خداوند عالم باشیم و فضیلت انتظار ظهور را از دست ندهیم و همانگونه که در روایت «علی بن مهزیار» اشاره شده است،[2] محجوببودن آن حضرت را به اعمال خود نسبت بدهیم و همیشه یاد آن حضرت را در دلهایمان زنده نگه داریم و سعی کنیم ازطریق اصلاح اعمال خود زمینهی ظهور حضرتش را هر چه بیشتر فراهم کنیم.
خودآزمایی
1- دو نوع غیبت را نام ببرید و دلیل بر مطرح بودن دو شکل از غیبت را بیان کنید.
2- دلیل بر حقّانیت نوّاب چیست؟
3- درباره فلسفه و سِرّ تأخیر ظهور و شرایط ظهور توضیح دهید.
پینوشتها
1. نعمانی، الغیبه، ص۱۷۵-۱۸۱.
2. طبری امامی، دلائلالامامه، ص۵۳۹-۵۴۲؛ ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج۵۳، ص۳۲۱؛ صافی گلپایگانی، منتخبالاثر، ج۳، ص۳۸۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی