کد مطلب: ۴۵۵۱
تعداد بازدید: ۷۱۸
تاریخ انتشار : ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
شرح دعای سی و یکم صحیفه سجادیه| ۳
از مظاهر كرم و لطف بی حدّ خداوند منّان این که بنده‌ای را که خودِ ذاتِ اقدسش او را به توفیق و فضل خودش موفّق به انجام كار نیكی نموده است، به عنوان «مُحسن» (فرد نیکوکار) می‌ستاید و آنگاه او را مستحقّ اجر و طلبکار از خودش معرّفی می‌کند...
(۲)
وَ یا مَنْ لا یُجاوِزُهُ رَجاءُ الرّاجِینَ،
و ای كسی كه امید امیدواران از او فراتر نمی‌رود.
شرح و توضیح:
دست نیاز انسان از دامن حق قطع نمی‌شود.
انسان نیازمند، از هر مقام كریمی‌ كه ناامید گردد، دل به مقام اكرم دیگری خوش كرده، دست نیاز به سوی وی دراز می‌كند، تا آنگاه كه از همه جا مأیوس گشته، دل به خدا ببندد. در آن موقع است كه دیگر ناامیدی از وی را درد بی‌درمان تشخیص داده و یأس از رحمت او را مایه‌ی بدبختی جاودان می‌شناسد و لذا به هیچ وجه دست از طلب بر نمی‌دارد و چشم امید از وی نمی‌پوشد. چه آن كه مقامی‌ اكرم از خدا سراغ ندارد و مَلجئی[1] برتر از خدا نمی‌شناسد و محتمل است معنای جمله‌ی مزبور این باشد كه بندگان صالح پروردگار از نظر اختلاف در مراتب معرفت، دارای مراتب متفاوت از «رجا» می‌باشند: دسته‌ای به رجای رسیدن به «بهشت» اطاعت و بندگی می‌كنند و گروهی به رجای رهایی از «جهنّم» به عبودیّت خدا می‌پردازند و گروه سوّم كه در مرتبه‌ی عالیه‌ی از عرفان خدا هستند و در زمره‌ی مقرّبین حق قرار گرفته‌اند، آنها جز ذات اقدس «محبوب» به چیزی نمی‌اندیشند و رجایی جز رضای حضرت معبود در دل نمی‌گیرند[2] و نتیجتاً مراتب رجای راجیان در این مرتبه‌ی از رجا متوقّف گردیده و از ذات اعلا و اقدس خدا در نمی‌گذرد. چه آنکه مطلوب و مَرْجُوّی[3] برتر از خدا تصوّر نمی‌شود.
 
(۳)
وَ یا مَنْ لا یَضیعُ لَدَیْهِ أَجْرُ الْمُحْسِنینَ،
و ای كسی كه اجر نیكوكاران نزد وی ضایع نمی‌شود.
شرح و توضیح:
تضییعِ اجر كسی، ممكن است به سبب جهل به استحقاق وی تحقّق بپذیرد و یا به خاطر عجز از ادای حق و یا رذیله‌ی بخل علّت آن باشد و چون هیچ‌یک از این سه عیب و نقص به ساحت قدس پروردگار علیم و قدیر و جواد راه نمی‌یابد، طبعاً ضایع شدن اجر نیكوكاران نزد او ـ جلّ شأنه العزیز ـ امكان‌پذیر نمی‌باشد؛ چنان كه در قرآن كریم نیز آمده است:
... إنَّ اللهَ لا یُضِیعُ أجْرَ الْمُحْسِنِینَ؛[4]
...خدا، اجر نیكوكاران را ضایع نمی‌سازد.


كرم بین و لطف خداوندگار


از مظاهر كرم و لطف بی حدّ خداوند منّان این که بنده‌ای را که خودِ ذاتِ اقدسش او را به توفیق و فضل خودش موفّق به انجام كار نیكی نموده است، به عنوان «مُحسن» (فرد نیکوکار) می‌ستاید و آنگاه او را مستحقّ اجر و طلبکار از خودش معرّفی می‌کند بدانگونه که اگر در مقابل کاری که وی انجام داده است به او چیزی ندهد، آن را تضییع حق از ذی حقّی به حساب آورده، ظلمی آشکار ارائه می‌فرماید و می‌گوید:
مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أساءَ فَعَلَیْها وَ ما رَبُّکَ بِظَلاّمٍ لِلْعَبِیدَ؛[5]
هر که کاری شایسته كند به نفع خودش كرده و هر كه بد كند به زیان خودش كرده و خدای تو نسبت به بندگان، ستمكار نمی‌باشد.
در صورتی كه انسان، جز یک مخلوق ناتوانی كه همه چیزش از وجود و تبعات وجودش ساخته‌ی دست قدرت حق و اعطایی حضرت وهّاب است، چیز دیگری نیست. نه در حدّ ذات خود (بی‌امداد و توفیق از سوی خدا) توانای بر انجام كاری می‌باشد تا بالاستقلال، آدم نیكوكار و محسن نامیده شود و نه در انجام آن كار از خود، چیزی صرف كرده و مایه‌ای گذاشته است تا مستحقّ اجر و طلبکار از خدا باشد. زیرا تمام آنچه واجد است، از جسم و روح و اعضا و جوارح و ابزار و وسایل كار و تحرّک و سکونش، هر چه كه هست از آنِ خدا و کلاً ملک به حقّ خداست:
...لَهُ الْمُلکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ...؛[6]
...مطلق مُلْک از آن خدا و حمد و ثنا نیز مطلقاً از آن خداست...
و لذا هر چه به عنوان پاداش عمل از جانب خالق انسان به انسان داده شود، در واقع احسان تازه و فضل مجدّدی است كه علاوه بر توفیق عمل به او عنایت گردیده است وگرنه، انسان مالک چیزی نیست تا به خدا داده و از خدا متقابلاً طلبكار چیزی باشد؛ بلكه هم كار انسان و هم آنچه به عنوان اجر عمل به انسان داده می‌شود، ملک خداست. آری؛ این نهایت درجه‌ی آقایی و بزرگواری است كه انسان مسكین را مالکِ نیروی کاری كه خودش به او داده است بشناسد و آنگاه از وی در مقابل آن عمل سپاسگزاری نموده، او را مستحقّ اجر و پاداش از جانب ذات اقدسش بداند و بگوید:
...إنَّا لا نُضِیعُ أجْرَ مَنْ أحْسَنَ عَمَلاً؛[7]
...ما، پاداش كسی را كه كاری نیكو انجام داده است ضایع نمی‌كنیم.
...وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً إنَّ اللهَ غَفُورٌ شَکُورٌ؛[8]
...و هر كس كار نیكی انجام دهد، بر نیكویی آن می‌افزاییم، چه آن كه خداوند آمرزنده‌ای سپاسگزار است.[9]
 
(۴)
وَ یا مَنْ هُوَ مُنْتَهی خَوْفِ الْعابِدینَ،
و ای كسی كه او نقطه‌ی پایانِ ترسِ عبادت‌كنندگان است.
شرح و توضیح:
شدیدترین عذاب‌ها، عذابِ «فراق» است.
آنچه كه عابدان عارف، با تمام سعی و تلاششان در امر طاعت و بندگی سخت نگران آنند، همانا عذاب اِعراض خدا و آتش فراق خداست. چنان كه امامشان علیّ امیر(ع) با آه و ناله‌ای سوزان به پیشگان خدا عرضه می‌دارد:
فَهَبْنِی ـ یا الِهی وَ سَیِّدی وَ مَولایَ وَ رَبِّی ـ صَبَرْتُ عَلَی عَذابِکَ، فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلی فِراقِکَ؟ وَ هَبْنی ـ یا اِلِهی ـ صَبَرْتُ عَلَی حَرِّ نارِکَ، فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلَی کَرامَتِکَ؛[10]
حال ای معبود و آقای من، مولای من و پروردگار من، اگر بر عذاب تو صبر كردم، ولی چگونه بر فِراق تو صبر كنم و ای معبود من اگر بر حرارت آتش تو صبر نمودم، ولی چگونه چشم از كرامت تو بپوشم و آقایی و بزرگواری تو را نادیده بگیرم؟
آری؛ عارفان حق، اگر (به فرض) از تمام موجبات عذاب بر كنار و از جمیع عقوبات در امان باشند، باز هم در عمق جان خویش از عوایقِ[11] وصول به لقای محبوب، بس ترسان و هراسانند؛ تا آنگاه كه حلاوت عنایات خاصّه‌ی حضرت حق را در همه‌ی وجود خویش احساس كرده و خود را فانی و مستغرق در بحر محبّت ببینند و خطاب از مصدر عزّ و جلال بشنوند كه:
یا أیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی؛[12]
ای جان آرامش یافته [به ذكر حق] به سوی پروردگارت باز گرد در حالی كه تو [از خدا] خشنود و خدا از تو خشنود است، پس در زمره‌ی بندگان من در آی و در بهشت من داخل شو.
در آن موقع است كه جدّاً بساط خوف از صفحه‌ی جانشان برچیده می‌گردد و در «جَنّة‌اللِّقاء» از همه سو لطف و كرامت محبوب بر روح و قلبشان فرو می‌ریزد كه:
ألا إنَّ أوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛[13]
آگاه باشید كه دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می‌شوند.
و لذا تا به آن مرحله از امن و اطمینان نرسیده‌اند، دائماً با نگرانیی جانكاه و خوفی دردانگیز دست به گریبانند.
 

خودآزمایی


1- محتمل است معنای جمله‌ی «وَ یا مَنْ لا یُجاوِزُهُ رَجاءُ الرّاجِینَ» چه باشد؟
2- چرا ضایع شدن اجر نیكوكاران نزد خداوند ـ جلّ شأنه العزیز ـ امكان‌پذیر نمی‌باشد؟
3- از مظاهر كرم و لطف بی حدّ خداوند منّان چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]ـ ملجأ: پناهگاه.
[2]ـ چنانکه در حدیث مشهور، اشاره به این مطلب شده است: «عَنْ أبِی عَبْدِ اللهِ(ع) قَالَ إنَّ اَلْعُبَّادَ ثَلاَثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّوَجَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْعَبِیدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ اَلثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْاُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ اَلْأَحْرَارِ وَ هِی أَفْضَلُ اَلْعِبَادَةِ»، کافی، ج 2، ص 84، ح 5.
یعنی: عبادت‌كنندگان سه دسته‌اند: دسته‌ای خدا را از ترس می‌پرستند، این عبادت، عبادت بردگان است و گروهی به انگیزه‌ی پاداش و ثواب به عبادت می‌پردازند این عبادت مزدوران است و گروهی خدا را از روی محبّت می‌پرستند، این عبادت آزادگان است و آن برترین نوع عبادت است.
[3]ـ مرجوّ: امید داشتن.
[4]ـ سوره‌ی توبه، آیه‌ی 120.
[5]ـ سوره‌ی فصّلت، آیه‌ی 46.
[6]ـ سوره‌ی تغابن، آیه‌ی 1.
[7]ـ سوره‌ی کهف، آیه‌ی 30.
[8]ـ سوره‌ی شوری، آیه‌ی 23.
[9]ـ شكر از جانب خدا، همان افزودن بر زیبایی و حُسن عمل است و سپس پاداش دادن مطابق بهترین شكل انجام عمل.
[10]ـ دعای کمیل.
[11]ـ عوایق: موانع.
[12]ـ سوره‌ی فجر، آیات 27 تا 30.
[13]ـ سوره‌ی یونس، آیه‌ی 62.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: