کد مطلب: ۴۵۵۳
تعداد بازدید: ۸۸۱
تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۵
شرح دعای سی و یکم صحیفه سجادیه| ۵
بنا به گفته‌ی سالكان راه معارف، «خوف و رجا» دو صفت از صفات فاضله‌ی نفسانیّه و به عبارت رساتر، دو مقام از مقامات عالیه‌ی روحی می‌باشند كه انسان «عارف» بر اثر نیل به آن دو مقام، از اقتحام و ورود به وادی «گناه» اجتناب می‌ورزد...

حقیقت خوف و رجا


باید توجّه داشت كه بنا به گفته‌ی سالكان راه معارف، «خوف و رجا» دو صفت از صفات فاضله‌ی نفسانیّه و به عبارت رساتر، دو مقام از مقامات عالیه‌ی روحی می‌باشند كه انسان «عارف» بر اثر نیل به آن دو مقام، از اقتحام و ورود به وادی «گناه» اجتناب می‌ورزد و با اشتیاق تمام به انجام وظایف و تكالیف الهیّه‌ی خویش اقدام می‌نماید و لذا مردمی‌ كه با بی‌پروایی در امر گناه و بی‌حالی در امر طاعات، ادّعای «خوف و رجا» دارند و احیاناً به هنگام استماع آیات عذاب و صحنه‌های هول‌انگیز روز جزا، آه و افغان سر داده، آب از دیدگان خویش فرو می‌ریزند، اینان بدانند كه در ادّعای خود کاذبند و بر اساس همین ادّعای کاذب به نزد خدواند علیم مسئولیّت عظیم دارند، این امام امیرالمؤمنین علی(ع) است كه می‌فرماید:
...یَدَّعِی بِزَعْمِهِ أنَّهُ یَرْجُو اللهَ کَذَبَ وَ الْعَظِیمِ! مَا بَالُهُ لا یَتَبَیَّنُ رَجَاؤُهُ فِی عَمَلِهِ؟! فَکُلُّ مَنْ رَجَا عُرِفَ رَجَاؤُهُ فِی عَمَلِهِ إِلَّا رَجَاءَ اللهِ فَإِنَّهُ مَدْخُولٌ وَ کُلُّ خَوْفٍ مُحَقَّقٌ إِلَّا خَوْفَ اللهِ فَإِنَّهُ مَعْلُولٌ...؛[1]
...[كسی كه در عمل، پیروی خواهش نفس كرده و از گناه اجتناب نمی‌ورزد و در عین حال] به گمان خویش ادّعا می‌كند كه به خدا امیدوار است، سوگند به خداوند بزرگ كه دروغ می‌گوید! چگونه است حال او كه امیدواری‌اش به خدا در عمل و كردارش نمودار نمی‌باشد؟ شگفتا! هر کس [به چیزی] امیدوار باشد، امیدواری او از كردارش پیداست، مگر امید و رجای به خدا كه مغشوش و ناخالص است و هر ترسی مسلّم و محقّق است [آثار آن در آدم ترسیده آشكار است] مگر ترس از خدا که معلول است [آثار آن در مدّعی خوف از خدا نامعلوم است]...
 
در این حدیث بیندیشیم و از ادّعای غرورآمیز بپرهیزیم
به حضور امام صادق(ع) عرض شد كه جمعی از دوستداران شما دست به ارتكاب انواع گناهان می‌زنند و مع‌الوصف می‌گویند ما اهل «رجا» هستیم و امید نجات داریم! امام(ع) فرمود:
کَذَبُوا! لَیْسُوا لَنَا بِمَوالٍ! اُولَئِکَ قَوْمٌ تَرَجَّحَتْ بِهِمْ الْأمَانِیُّ مَنْ رَجَا شَیْئاً عَمِلَ لَهُ وَ مَنْ خَافَ مِنْ شَیْءٍ هَرَبَ مِنْهُ؛[2]
دروغ گفته‌اند! آنها دوستداران ما نیستند! آنان مردمی‌ هستند كه آرزوها بر آنها غالب گشته و آنها را [همچون اُرْجُوحَه[3] و تاب] به این سو و آن سو متمایل می‌سازد [وگرنه] هر كه رجای چیزی را دارد [و طالب آن می‌باشد] برای [رسیدن به] آن، کار می‌کند و هر که خوف از چیزی دارد [طبیعی است که] از آن می‌گریزد.
یعنی این مردم، چگونه خوف از جهنّم و رجای بهشت دارند، در حالی كه نه از اعمال و اخلاق جهنّم‌ساز می‌گریزند و نه در راه تحصیل بهشت، اشتیاق به كار از خود نشان می‌دهند و باز از آن حضرت منقول است:
لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّی یَکُونَ خَائِفاً راجِیاً وَ لا یَکُونُ خَائِفاً رَاجِیاً حَتَّی یَکُونَ عَامِلاً لِمَا یَخَافَ وَ یَرْجَو؛[4]
فرد باایمان، دارای ایمان كامل نخواهد بود مگر این كه دارنده‌ی خوف و رجا باشد و دارنده‌ی خوف و رجا نخواهد بود مگر این كه برای آنچه نسبت به آن خوف و رجا دارد، دست به كار و اهل عمل باشد.
از بزرگی نقل شده است كه:
لَیْسَ الْخائِفُ مَنْ یَبْکی وَ یَمْسَحُ عَیْنَیْهِ؛ بَلْ مَنْ یَتْرُکُ ما یَخافُ اَنْ یُعاقَبَ عَلَیْهِ؛[5]
خائف آن نیست كه می‌گرید و چشم‌های خود را می‌مالد؛ بلكه خائف آن است كه هر كاری را كه ترس عقاب دارد، ترک می‌کند.
و همچنین گفته‌اند خوف، آن تازیانه‌ی تأدیب الهی است كه بر قلب‌های دورافتادگان از ساحت قرب خدا فرود می‌آید تا بر اثر احساس درد، از كجروی دست بردارند و رو به خدای خویش آورند؛ همچون تازیانه‌ای كه بر كودک نادان هرزه گرد می‌زنند تا متأدّب به آداب كمال گردیده، راه تحصیل علم و ادب پیش گیرد.
حال اگر آن تازیانه‌ی تأدیب، بسیار نرم و نازک و بی‌درد و اَلم[6] باشد، تأثیری در ادب كردن آن كودک عیّار نخواهد داشت. به همین منوال اگر آن تأثّر قلبی كه از شنیدن آیات عذاب و تحذیرات خدا و اولیای خدا در انسان به‌وجود می‌آید و احیاناً چشم‌ها را هم می‌گریاند و آه از سینه و داد از نای برمی‌آورد، طوری دردانگیز نباشد كه آن آدم گریان دلسوخته‌ی نالان را از ارتكاب گناه و عصیان باز داشته و به طاعت حق وادارد، طبیعی است كه «خوف» به معنای واقعی‌اش نخواهد بود و تأثیری در سوق انسان به سوی خدا نخواهد داشت. بلكه آن، نوعی «حدیث نفس» و یا حال زودگذری خواهد بود که غالباً بر اثر مشاهده یا تصوّر صحنه‌ی هول‌انگیز در قلب پدید می‌آید و آنگاه همین كه آن صحنه از برابر چشم و تصوّر انسان برطرف شد، دل به همان غفلت پیشین خود باز می‌گردد.


فرق بین «حال» و «مقام» در مسائل روحی


و لذا ارباب قلوب می‌گویند: هر صفتی از صفات روحی انسان تا به حدّ رسوخ و ثبات نرسیده است، «حال» نامیده می‌شود و آن نیز كمالی برای قلب محسوب نمی‌گردد، چه آنكه آن حال جز یک عارضه‌ای سریع‌الزّوال بیش نمی‌باشد؛ همچون زردی رنگ که در چهره‌ی انسان ترسیده‌ی از یک حادثه‌ی وحشتزا پدید می‌آید و با از بین رفتن آن حادثه نیز سریعاً زایل می‌گردد و یا همانند زردی انسان مریض که پس از مدّتی فرضاً طولانی بالاخره از بین می‌رود. امّا آنگاه كه صفتی از صفات در روح آدمی‌، ثابت و راسخ گردید ـ همچون زردی رنگ که طلا که به هیچ وجه از جوهر وی زایل نمی‌گردد ـ در آن موقع است كه آن صفت، مقامی‌ از مقامات نفس شمرده می‌شود و كمالی از كمالات قلب محسوب می‌گردد.


«رجا» غیر از «آرزو» است


و این‌چنین بین موضوع رجا و آرزوهای سفیهانه باید فرق گذاشت. آن کشاورزی كه زمینی شایسته و خاكی مناسب به دست آورده، در آن بذری سالم می‌افشاند و آبیاری به موقع می‌کند، آن را با جدّ تمام از هر چه مانع رشد و نموّ است، حراست می‌نماید و خار و خَس‌ها و گیاهان مضرّ و مُفسد را از هر سو که سر بر زنند، ریشه‌كن می‌سازد و آنگاه به انتظار لطف و عنایت پروردگار كریم می‌نشیند تا مزرعه‌اش را از آفات سماوی و ارضی مصون نگه دارد و هنگام درو به چندین برابر آن بذری كه افشانده است نایل گرداند. طبیعی است كه این صفت، صفت رجای ممدوح بوده و آن كشاورز از نظر عقلا، آدمی‌ عاقل و انسانی واقع‌بین و عارف به نظام جهان محسوب می‌گردد.
ولی آن فرد جاهل، بی‌خبر از نظام و سنّت خلقت، زمین شوره‌زاری انتخاب کرده، بذری ناسالم و فاسد در آن افكنده است و سپس نه به موقع آن را آبیاری كرده، و نه گیاهان مضرّ و مفسد آن را برکَنَده است و در عین حال از لطف خدا چنین آرزومند باشد كه از آن سرزمین خشک و خاک شور، انواع و اقسام میوه‌ها و دانه‌ها برویاند و چندین برابر آن بذری كه ریخته است به او محصول عنایت فرماید، در اینجا نیز طبیعی است كه این آرزو، آرزویی سفیهانه و انتظاری برخلاف سنّت پروردگار جهان می‌باشد و آن فرد از دیدگاه عقلا، آدمی‌ مغرور و شایسته‌ی توبیخ و سرزنش به حساب می‌آید. در بابِ رجا و امید نیل به سعادات و مقامات اُخروی نیز مطلب همین‌گونه است.


تمثیل و تشبیهی زیبا در باب «رجا»


به قول «غزّالی»، صاحبدلان می‌دانند که «دنیا» مزرعه‌ی آخرت است و «قلب» مانند «زمین» و «ایمان» بسان «بذر» است و «طاعات» در حکم حَفْر انهار و جاری‌کردن آب برای آبیاری آن کشتزار. حال اگر «قلب» آلوده به انواع قذارات علایق دنیوی باشد و مستغرق در بحر گناه، همچون زمین شوره‌زاری خواهد بود که بذر «ایمان» در آن رشد و نموّی ننموده و آب «طاعات» در آن تأثیری نخواهد داشت و انسان ناپاکدل در روز جزا که روز دروکردن کِشته‌های دنیاست، طبعاً مانند همان شخص صاحب زمین شوره‌زار، عاری از هر نوع از ثمرات ایمان و عمل خواهد بود.[7] چنانكه خداوند حكیم می‌فرماید:
وَ قَدِمْنا إلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً؛[8]
به سراغ هر نوع عملی كه انجام داده‌اند [از اعمال نیک] آمدیم و آن را [همچون] ذرّات پراکنده [در هوا] گردانیدیم.
و از رسول خدا(ص) منقول است:
اَلاَحْمَقُ مَنْ اَتْبَعَ نَفْسَهُ هَواها وَ تَمَنّی عَلَی اللهِ الْجَنَّةَ؛[9]
احمق آن كسی است كه نفسش را پیرو خواسته‌هایش قرار داده و آنگاه از خدا آرزوی بهشت نماید.


گفتگویی از بوعلی سینا با ابوسعید ابوالخیر


گویند: ابوعلی سینا در مجلس وعظ ابوسعید ابوالخیر كه از مشایخ عرفان بود شركت كرد. ابوسعید درباره‌ی ضرورت «عمل» و آثار طاعت و معصیت سخن می‌گفت. بوعلی این رباعی را سرود:
ماییم به عفو تو تولاّ کرده
وز طاعت و معصیت تبرّا کرده
آنجا كه عنایت تو باشد باشد
ناكرده چو كرده كرده چون ناكرده
ابوسیعد در جواب فی البداهه گفت:
ای نیک نکرده و بدیها کرده
 وانگه به خلاص خود تمنّا کرده
بر عفو مكن تكیه كه هرگز نبود
 ناكرده چون كرده كرده چون ناكرده[10]


معنای واقعی «رجا» این است


آری؛ آن کس که دارای حقّ «رجا» است كه قلب مؤمن و باوردار خود را با مراقبت كامل از آلودگی به گناه و فرو رفتن در لجنزار هوی و هوس باز دارد و هر دم که علف‌های هَرز تمایلات شیطانی خواستند از گوشه و كنار قلب و كشتزار ایمانش سر برزنند، بی‌درنگ به ریشه كن نمودن آنها بپردازد و با داس تقوا و وَرَع، مزرع قلب را از لوثِ وجودشان پاک گرداند و آنگاه آب طاعات و عبادات را به چنین جان مبرّا از رذایل اخلاقی فرو ریزد و سپس با تضرّع و ابتهال از مقام ربوبی حضرت حق ـ جلّ و علا ـ بخواهد تا به فضل خویش آن بذر صالح ایمان را با آب صافی اعمال رو به رشد و نموّ و تکامل برده و عاقبة‌الامر او را در سِلک مقرّبان درگاه آورده و در جنّة‌النّعیم مستقرّش سازد که:
...إلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ...؛[11]
به سوی او [خدا] بالا می‌رود کلمه‌ی پاک [اعتقاد حقّ راسخ در دل] و عمل صالح آن را بالا می‌برد.
و اینها همان شرایطی است که برای تحقّق «رجا» از قرآن کریم استفاده می‌شود؛ آنجا که می‌فرماید:
إنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللهِ اُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَةَ اللهِ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ؛[12]
آنان که ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا کوشیده‌اند [آری] آنانند که به رحمت خدا امید دارند [داری مقام «رجا» می‌باشند].


شرایط تحقّق حقیقت «رجا»


این آیه‌ی کریمه چنان که می‌بینیم، تحقّق مقام رجا را در وجود انسان، مشروط به سه شرط ارائه فرموده است:
۱ـ ایمان (باور داشتن مبدأ و معاد و وحی).
۲ـ هجرت (دوری جستن از هر چه انسان را به اخلاق زشت و كردار پلید آلوده كرده و از خدا دور می‌سازد).
3ـ جهاد (كوشش در امر طاعت و انجام وظایف و تكالیف عبادی که جهاد در راه خدا بوده و بر حسب اختلاف شرایط از جهات گوناگون مختلف می‌باشد).
اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ نَوی فَعَمِلَ وَ لا تَجْعَلْنا مِمَّنْ شَقِیَ فَکَسِلَ وَ لا مِمَّنْ هُوَ عَلَی غَیْرِ عَمَلٍ یِتَّکِلُ؛[13]
بارالها! ما را از كسانی قرار ده كه تصمیم بر كار نیک می‌گیرند و سپس آن را در مرحله‌ی عمل ظاهر می‌سازند و ما را از كسانی كه شقاوت در قلب و كسالت در عمل دارند و از كسانی كه تكیه به غیر عمل می‌نمایند [اعتقاد خالی از عمل را كافی در سعادت خویش می‌پندارند] قرار مده.
 

خودآزمایی


1- انسان «عارف» چه زمانی، از اقتحام و ورود به وادی «گناه» اجتناب می‌ورزد؟
2- معنای واقعی «رجا» چیست؟
3- شرایط تحقّق حقیقت «رجا» را بیان کنید.
 

پی‌نوشت‌ها


[1]ـ شرح نهج‌البلاغه‌ی فیض‌الاسلام، خطبه‌ی 159، قسمت دوّم خطبه.
[2]ـ کافی، ج 2، ص 68، ح 6.
[3]ـ اُرجُوحه: طنابی که دو سوی آن را بر درخت و غیره استوار کنند و در میان آن نشسته و در هوا آیند و روند برای بازی و ورزش. (فرهنگ معین)
[4]ـ کافی، ج 2، ص 71، ح 11.
[5]ـ جامع‌السّعادات، ج 1، ص 218.
[6]ـ الم: درد.
[7]ـ المحجّة‌البیضاء، ج 7، ص 250 و جالب این‌که قرآن کریم نیز از «عمل» انسان تعبیر به «حرث» یعنی کشت فرموده است: «مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الآخِرَهِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرثِهِ»؛ هر کس که طالب کِشت آخرت باشد، در کِشت او می‌افزاییم. (سوره‌ی شوری، آیه‌ی 20).
[8]ـ سوره‌ی فرقان، آیه‌ی 23.
[9]ـ المحجّة‌البیضاء، ج 7، ص 250.
[10]ـ نامه‌ی دانشوران، ج 1، ص 133.
[11]ـ سوره‌ی فاطر، آیه‌ی 10.
[12]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی 218.
[13]ـ ضمن دعای مأثور از امام جواد(ع) در شب اوّل ماه رمضان، مفاتیح‌الجنان، ص 217.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: