کد مطلب: ۴۶۰۰
تعداد بازدید: ۵۱۴
تاریخ انتشار : ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۰
تهاجم فرهنگی| ۴
اسلام در مقابل حملات نظامى كفار، احكام دفاع را براى ما مقرر فرموده است كه در كتب فقهى بحثهاى مبسوطى پیرامون آن انجام گرفته و جاى هیچ تردیدى هم در آن نیست. اما تسلط كفار بر مسلمان‌ها، منحصر به زمینه نظامى نیست.

فصل اوّل؛ تهاجم فرهنگی یا زمینه‌ی تسلّط کفار بر مسلمانان| ۴

 

گونه‌هاى مختلف تهاجم یا زمینه‌هاى تسلط كفار بر مسلمین


به طور كلى‌ مى‌توان زمینه‌هاى تسلط كافران را بر مسلمین، در موارد چهارگانه زیر خلاصه كرد سلطه نظامى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى.


1ـ سلطه نظامى


یكى از عادى‌ترین و متعارف‌ترین راههایى كه از دیر باز براى غلبه بر دیگران مورد استفاده قرار‌ مى‌گرفته، حملات نظامى است و اسلام از همان ابتداى پیدایش، در جنگ‌هایى كه بر مسلمانان تحمیل‌ مى‌شد، با آن روبرو بوده است. سلطه نظامى یك پدیده تازه نیست بلكه در همه ادوار تاریخ، نمونه‌هایى داشته است. دشمنان اسلام نیز كه تعالیم دینى را نمى‌پذیرفتند و از طرفى نمى‌توانستند پیشرفتهایى سریع مسلمین را تحمل كنند، جنگ را بر آنان تحمیل‌ مى‌كردند تا شاید ضمن شكست دادن آنها در جبهه نظامى، بر مقدّراتشان تسلط یابند.
نمونه‌هایى از این تهاجمات را‌ مى‌توان در جنگهاى صلیبى علیه مسلمانان مشاهده كرد كه بر اساس كینه توزى و با استفاده از ضعف و تفرقه مسلمین آغاز شد. صلیبیان كه در دوران تاریك قرون وسطى عظمت فرهنگ اسلامى را در آندلس و در قلب اروپا تحمل نمى‌كردند، با تحریك كلیسا، بارها به سرزمین مسلمانان حمله كردند و جنایات فراوانى را مرتكب شدند.
اسلام در مقابل حملات نظامى كفار، احكام دفاع را براى ما مقرر فرموده است كه در كتب فقهى بحثهاى مبسوطى پیرامون آن انجام گرفته و جاى هیچ تردیدى هم در آن نیست. اما تسلط كفار بر مسلمان‌ها، منحصر به زمینه نظامى نیست. این شیوه در زمانهایى رایج بود كه بشر براى تجاوز به منافع دیگران، تنها از قدرت سرنیزه استفاده‌ مى‌كرد و اوضاع زندگى انسان، شیوه‌هاى بهترى براى بهره‌بردارى از منافع دیگران پدید آمد كه دیگر نیازى به جنگ افروزى و تحمل سختیها نبود.


2ـ سلطه سیاسى


یكى از آن شیوه‌ها، تسلط سیاسى است، در این روش، دشمن به جاى لشكر كشى و جنگ و خونریزى تلاش‌ مى‌كند كه با انجام توطئه‌هایى، صحنه سیاسى را در یك كشور به نفع خود تغییر دهد، و براى این كار، عناصرى را از میان افراد خودشان برمى‌گزیند و با استفاده از نقاط ضعف آنان در وجودشان ایجاد شیفتگى و وابستگى‌ مى‌كند و اگر بتواند آنها را با دادن وعده‌هاى ریاست و حمایت، رسماً مزدور خود‌ مى‌سازد و بدین وسیله كم كم بر اركان حكومت و همه شؤون آن كشور تسلط پیدا‌ مى‌كند. این عناصر، ممكن است افرادى را در سطح رئیس یك دولت تا سطوح پایین‌تر شامل گردد.
این همان تسلط سیاسى است كه در نهایت اهداف اقتصادى را نیز در بر‌ مى‌گیرد و غالباً با سلطه اقتصادى توأم است. یكى از نمونه‌هاى بارز این عملكرد، استیلاى غرب بر كشور اسلامى ما پس از انقلاب مشروطیت‌ مى‌باشد. هنگامى كه استعمارگران غربى پیروزى انقلاب را در پرتو رهبرى و حمایت همه جانبه علماى بزرگ شیعه حتمى دیدند، مبارزه عمیق و وسیعى را علیه اسلام آغاز كردند. آن‌ها عناصر خود باخته‌اى را كه تحصیل كرده و دست پرورده غرب و فریفته مظاهر تمدن جدید بودند، جهت مسخ ارزشهاى اسلامى در نهضت مشروطه وارد كردند و با حمایتهاى مالى و سیاسى، آنها را تا سطح بالاى حكومت ارتقا دادند. اینان سپس رهبران مذهبى را كه مخالف حضور عناصر ضد دینى در رأس مسائل كشور بودند، سرکوب كرده و به انزوا كشاندند و زمینه تسلط كامل سیاسى بیگانگان را فراهم ساختند.


3ـ سلطه اقتصادى


قسم سوم از تسلط كافران بر مسلمین، سلطه اقتصادى است. در این شیوه دشمن كوشش‌ مى‌كند كه اقتصاد مسلمانها را تحت كنترل خود در آورد تا از فعالیتهاى اقتصادى، منابع زیرزمینى و معادن آنها به نفع خویش بهره بردارى كند. براى این كار الگوى مصرف را متناسب با منافع خود تغییر‌ مى‌دهد و به وسیله تبلیغات و برنامه ریزى، روح مصرف گرایى را در جامعه مسلمانان تقویت‌ مى‌نماید. آنگاه با پرداخت سوبسیدهاى كلان و صدور كالاهاى ارزان به كشور مورد نظر، كارخانجات داخلى آن كشور را به ورشكستگى‌ مى‌كشاند و با هر توطئه‌اى از پیشرفت صنایع آن كشور جلوگیرى‌ مى‌كند تا بازار مسلمانها را در انحصار كالاهاى خود در آورد و سرانجام بتواند شریان اقتصادى آنان را كاملاً در اختیار بگیرد.


4ـ سلطه فرهنگى


در میان شیوه‌هاى استعمارى و سلطه‌گرى، آنچه از همه خطرناك‌تر و در عین حال مخفى‌تر‌ مى‌باشد، سلطه فرهنگى است. خطرى كه در این زمینه جبهه اسلامى ما را تهدید‌ مى‌كند، به خاطر گستردگى جبهه تهاجم، پیچیدگى آن و صدماتى است كه از نظر معنوى به روح او وارد‌ مى‌كند و افكار و عقاید و ارزشها را در درون وى به نابودى‌ مى‌كشد و حیات معنوى‌اش را مختل‌ مى‌سازد.
امروز دشمنان اسلام و بشریت براى انجام مقصود خویش، با استفاده از همه ابزارها و شیوه‌ها و با به كارگیرى برترین تكنولوژیها و جدیدترین روشهاى علمى، به جبهه‌اى به وسعت قلبهاى معتقد و سالم و دین باور در سراسر جهان اسلام مورد هجوم ناجوانمردانه خویش قرار داده‌اند. دیگر مسأله آمدن بیگانه به داخل یك خاك مطرح نیست بلكه سخن از بیگانه شدن از خویش و از درون پوسیدن است.
رهبر فقید مسلمین جهان حضرت امام خمینى(قدس سره) فرمود:
ما از حصر اقتصادى نمى‌ترسیم. ما از دخالت نظامى نمى‌ترسیم، آن چیزى كه ما را‌ مى‌ترساند وابستگى فرهنگى است. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت‌ مى‌گیرد و ساده اندیشى است كه گمان شود با وابستگى فرهنگى استقلال در ابعاد دیگر یا یكى از آنها امكان پذیر است ... بى‌جهت و من باب اتفاق نیست كه هدف اصلى استعمارگران كه در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است.
آرى، هنگامى كه ابر جنایتكاران در عرصه سیاسى مجبور شدند ناباورانه در مقابل سیاست نه شرقى و نه غربى میهن اسلامى ما تسلیم شوند و زمانى كه در جبهه نظامى در برابر حماسه‌هاى فرزندان با ایمان و دلاور امت اسلامى دچار یأس و خفت و زبونى شدند و انگاه كه توطئه‌ها، فشارها و تحریمهاى اقتصادى را چندان موثر نیافتند، بلكه به عكس، آن را در روند رشد و توسعه، و شكوفایى استعدادهاى مردمى، داراى نتایج غیر منتظره دیدند، سرانجام ناگزیر به حیله نهایى خود یعنى هجوم فرهنگى متوسل شدند و به گفته رهبر معظم انقلاب، عقبه نظام را هدف قرار دادند.
اینجاست كه با توجه به ظرافت و اهمیت موضوع و با عنایت به گستره جبهه تهاجم و ارقام كلانى كه از سوى دشمنان اسلام در زمینه اخیر سرمایه‌گذارى شده است،‌ مى‌توان به میزان هشیارى لازم و تلاش بی‌وقفه و همه جانبه در جلوگیرى از آلودگیهاى حاصله از سمپاشیها آنان پى برد. گرچه متاسفانه باید گفت كه تاكنون پیرامون سه قسم اخیر، از نظر مبانى فكرى و نظرى، در كشور ما كار علمى و تحقیقى چشمگیرى انجام نشده است و فقط به اقتضاى شرایط زمان، متخصصین علوم نظامى، در طول مدت جنگ تحمیلى، تا حدودى درباره مسائل نظامى و ابعاد مختلف آن، به تحقیق و تألیف پرداخته‌اند كه نتایج قابل ملاحظه‌اى نیز به دنبال داشته است.
لذا بر دانشمندان و محققان اسلامى لازم است كه در زمینه مبارزه سیاسى، اقتصادى و فرهنگى با دشمنان اسلام تلاشهاى عالمانه و محققانه‌اى انجام دهند.
نكته‌اى كه در این بحث، قابل بررسى و تعمق‌ مى‌باشد، ارتباط متقابل و تأثیر فزاینده‌اى است كه به نحوى در میان هر یك از شیوه‌هاى فوق‌الذكر با سایر اقسام آن وجود دارد. به عنوان مثال، تحكیم یك رابطه سلطه جویانه اقتصادى، و حتى تثبیت یك موقعیت جدید كه با هجوم نظامى به دست آمده است، بدون تلاش فرهنگى و تأثیر در انعطاف فرهنگ طرف مقابل تقریباً امرى غیر ممكن است، همچنانكه تسلط سیاسى، غالباً اهداف اقتصادى را دنبال‌ مى‌كند و در نهایت، با سلطه اقتصادى نیز هماغوش است.
نتیجه مهمى كه در اینجا به دست‌ مى‌آید مربوط به اهمیت نقش فریبنده ترفندها و تلاشهاى فرهنگى در دوام بخشیدن به روند سلطه است. «اسپنسر» فیلسوف معروف انگلیسى‌ مى‌گوید:
«اخلاق و آداب و زبان و تمدن خودتان را به اقوام و مستملكات خود بیاموزید و آنان را به حال خودشان واگذارید كه «همیشه» از آن شما خواهند بود!».[1]
معناى این سخن آن است كه بدون تردید، تسلط فرهنگى پیش در آمد سلطه دائمى است چنانكه ما در تاریخ كشورمان، نمونه‌هاى آن را در تسلط سلجوقیان، مغولان و تیموریان مشاهده كرده‌ایم. اینها اگر چه در ابتداى هجوم وحشیانه خود، با قدرت شمشیر بر اوضاع سرزمین ما مسلط شدند، اما پس از استقرار حكومت خود، تلاش‌ مى‌كردند كه با استفاده از وزراى دانشمند و مشاوران دور اندیش، به هر نحو ممكن در فرهنگ مردم نفوذ كرده و آنها را تا حد امكان به خویشتن متمایل سازند! پس‌ مى‌توان نتیجه گرفت كه به هر میزانى كه یك جمعیت یا حكومتى در میان فرهنگ یك ملت نفوذ پیدا كند، به همان اندازه، سلطه خویش را بر آنان بیمه كرده است و توان خود را در استثمار و بهره‌كشى از آنها بالاتر برده است. این تجربه‌اى است كه دولتهاى استعمارگر غربى، به خوبى آنرا آموخته‌اند و به نتایج موثر آن دست یافته‌اند.


خودآزمایی


1- گونه‌هاى مختلف تهاجم یا زمینه‌هاى تسلط كفار بر مسلمین را نام ببرید.
2- به چه دلایلی دشمنان اسلام جنگ را بر مسلمین تحمیل‌ مى‌كردند؟
3- چگونه کفار بر مسلمانان تسلط سیاسى پیدا می‌کردند؟
4- به کدام دلایل، سلطه فرهنگی خطرات بیشتری از سایر انواع سلطه برای جبهه اسلام دارد؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]ـ اسلام بر سر دو راهى پاورقى صفحه 23.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمّدتقی مصباح یزدی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: