فصل سیزدهم؛ نیت، اخلاص و پرهیز از شرك و ریا و نفاق | ۹
بخش اوّل: نشانههاى اخلاص
در بخش اوّل، ابتدا روایات را یادآور شده و سپس به جمعبندى آنها مىپردازیم:
1. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم فرمود:
... فَأمَّا عَلامةُ المُخلِصِ فَأربعَةٌ: یسلَم قَلبُه وَ تَسلَمُ جَوارِحُهُ وَ بَذَلَ خَیرَه وَ كَفَّ شَرَّه.[1] ...
علامت مخلص چهار چیز است: دلش پاك، اعضاء و جوارحش سالم، خیرش مبذول و شرّش مأمون است (یعنى مردم از خیرش بهرهمند و از شرّش در امانند).
2. امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
... وَ مَن لَم یختَلِف سِرُّهُ وَ عَلانِیتُه وَ فِعلُه وَ مَقالَتُه فَقَد أدَّى الأمانَةَ و أخلَصَ العِبادَة ...[2] ...
كسى كه نهان و آشكار و كردار و گفتارش یكسان باشد، به راستى امانتش را ادا و عبادتش را خالص كرده است ...
3. و فرمود:
تَمامُ الإخلاصِ تَجَنُّبُ المَعاصِى.[3]
كمال اخلاص اجتناب از گناهان است.
4. و فرمود:
الزُّهدُ سَجیةُ المُخلصینَ.[4]
زهد شیوه مخلصان است.
5. همچنین فرمود:
العِبادةُ الخَالصَةُ أن لا یرجُو الرّجُلُ إلّا ربَّه وَ لا یخافَ إلّا ذنبَه.[5]
عبادت خالص آن است كه انسان به كسى جز خدا امیدى نداشته و جز گناهش از چیزى بیمناك نباشد.
6. امام باقر علیه السلام فرمود:
لَا یكونُ العابدُ عَابداً لِلّه حَقَّ عِبادَتِه حَتَّى ینقطِعَ عَن الخَلقِ كُلِّه إلیهِ فَحینئذٍ یقولُ هَذا خَالصٌّ لِی فَیتقبّلُهُ بِكَرَمِهِ.[6]
هیچ عابدى خدا را آنچنان كه شایسته اوست پرستش نمىكند مگر آنكه امیدش از تمام خلق بریده شود. در این هنگام خداوند مىفرماید: این بنده خالص من است. آنگاه او را با لطف و كرمش مىپذیرد.
7. امام صادق علیه السلام فرمود:
العَملُ الخالصُ الّذى لا تُرید أن یحمدَك عَلیه أحَدٌ إلّا اللّهَ عزّوجلّ.[7]
عمل خالص آن است كه نخواهى كسى جز خدا تو را براى انجام آن ستایش كند.
8. از امام صادق علیه السلام نقل شده است:
مَا بَلغَ عَبدٌ حَقیقةَ الإخلاصِ حتَّى لا یحبَّ أن یحمدَ عَلَى شَیء مِن عَمَلِ لِلّهِ.[8]
هیچ بندهاى به حقیقت اخلاص نمىرسد مگر آنكه دوست نداشته باشد كه مردم او را بر كارهایى كه براى خدا انجام داده ستایش كنند.
9. در حدیث دیگر آمده است:
وَ قَال صَلّى اللّهُ عَلیهِ وَ آلِه وَ سلّم: وَ قَد سُئِلَ فِیمَا النَّجاةُ؟ قَال أن لا یعملَ العَبدُ بِطاعةِ اللّهِ یریدُ بِهَا النّاسَ.[9]
از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم سؤال شد كه نجات انسان در چیست؟ فرمود:
نجات در آن است كه عبادت را براى رضاى مردم انجام ندهد.
تذكر لازم
در اینجا یادآورى یك نكته ضرورت دارد و آن اینكه خوشحالى و شادمانى از تعریف و تمجید مردم در صورتى به حساب ریا و خودنمایى گذاشته مىشود كه محرّك اصلى در انجام كار ستایش مردم باشد، اما اگر هدف از انجام كار خیر، تنها رضاى خدا و امتثال امر او باشد ولى با دیدن مردم و ستایش آنان قهرا خوشحال شود این دلیل بر ریا و تظاهر نیست. طبیعى است كه انسان موفقیت و خوشنامى را دوست مىدارد و از بدنامى گریزان است و این حالت دلیل بر ریا و خودنمایى نیست.
حضرت إبراهیم از خدا مىخواهد:
وَ اجْعَلْ لی لِسانَ صِدْقٍ فِى الاخِرینَ.[10]
خدایا! نامم را بر زبان آیندگان نیكو و سخنم را دلپذیر گردان.
البتّه، اگر مدح و ذمّ و ستایش و نكوهش مردم در اصل عمل یا كیفیت آن تأثیر داشته باشد در اینجا مسئله اخلاص مورد تردید واقع مىشود.
زراره از امام باقر علیه السلام نقل مىكند كه از امام باقر علیه السلام پرسیدم شخصى مشغول انجام كار نیكى است و در این حال شخص دیگرى او را مىبیند و از اینكه از كار نیك او آگاه شده است خوشحال مىشود [آیا این سرور و شادمانى دلیل بر ریا است؟]. حضرت فرمود:
لَا بَأسَ مَا مِن أحدٍ إلّا وَ هُوَ یحِبُّ أن یظهرَ لَهُ فِی النّاسِ الخَیرُ إذا لَم یكُن صَنَعَ ذَلكَ لِذلكَ.[11]
عیبى ندارد زیرا همه دوست دارند محاسن و خوبیهاى آنها در میان مردم آشكار شود، البته به شرط آنكه كار خیر را به قصد ستایش و تمجید مردم انجام نداده باشد.
و در حدیث دیگر آمده است كه از پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و سلم پرسیدند:
در برابر عمل نیكى كه انسان انجام مىدهد و مردم او را ستایش مىكنند چه مىفرمایید؟ فرمود:
تِلكَ عاجِلُ بُشرَى المُؤمنِ یعنِى البُشرَى المُعَجَّلَةَ لَه فِی الدُّنیا، وَ البُشرَى الاُخرَى قَولُهُ سُبحانَه: «بُشْریكُمُ الْیوْمَ جَنّاتٌ تَجْرىِ مِنْ تَحْتِهَا الْأنْهارُ ...».[12]
این مژده دنیاى مؤمن است كه به صورت نقد نصیب او شده و مژده دیگر مژده آخرت است. خداوند سبحان در این آیه فرموده است كه «در روز قیامت آنها را به بهشتهایى كه از زیر آن نهرها روان است بشارت خواهند داد ...».
پس اگر هدف اصلى انسان از عمل تنها تحصیل رضاى خدا و امتثال اوامر او باشد مدح و ثناى مردم و خوشحالى حاصل از آن امرى است خارج از چارچوب هدف و با اخلاص منافاتى ندارد و به اصطلاح فایده عمل است نه هدف از آن. با توجه به این مقدمه، این سؤال مطرح مىشود كه: آیا قصد تشویق و تعلیم دیگران با اخلاص منافات دارد؟
از احادیث استفاده مىشود كه این گونه امور مؤید و مرجّح اخلاص است نه ضدّ آن، زیرا آنچه در مسئله اخلاص و قصد تقرّب اعتبار دارد آن است كه عبادت براى تظاهر و خودنمایى انجام نشود. و اما ضمائم راجحه از قبیل دعوت و تشویق و ترغیب دیگران به اعمال صالحه و كارهاى خیر و یا ترویج مذهب و عقیده، علاوه بر آنكه با اخلاص منافاتى ندارد بر كیفیت آن نیز مىافزاید.
شخصى به نام عبید مىگوید:
قُلتُ لِأبى عَبدِاللّه عَلیه السّلام الرَّجلُ یدخلُ فِی الصّلوةِ فَیجوّدُ صَلاتَه وَ یحسنُها رَجاءَ أن یستجِرَّ بعضَ مَن یراهُ إلَى هَواهُ؟ قَالَ لَیس هُوَ مِنَ الرّیاءِ.[13]
از امام صادق علیه السلام پرسیدم اگر كسى نمازش را با قرائت زیبا و نیكو بجا آورد به امید آنكه حاضران كه او را مىبینند مجذوب شده و راه او را در پیش گیرند [آیا به نمازش اشكالى وارد مىشود]؟ فرمود: این از مصادیق ریا نیست.
و در حدیثى معروف از امام صادق علیه السلام آمده است كه فرمود:
كُونُوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیرِ ألسِنتِكُم لِیرَوا مِنكمُ الوَرعَ وَ الاجتِهادَ وَ الصّلوةَ وَ الخَیرَ فَإنَّ ذلكَ دَاعِیة.[14]
مردم را جز از راه زبان و گفتار [به راه راست] دعوت كنید. آنها باید از شما تقوا و فداكارى و نماز و كار خیر ببینند كه مؤثرترین وسیله براى تبلیغ اعمال خوب شما است.
از این احادیث برداشت مىشود كه ضمائم راجحه (یعنى انضمام بعضى مقاصد خوب) در عبادات با اخلاص و قصد قربت منافاتى ندارد بلكه از مرجّحات آن محسوب مىشود، زیرا هر دو قصد داراى جنبه معنوى و الهى است و اغراض شخصى و مادّى در آن راه ندارد. در حقیقت، انسان با ضمیمه كردن این گونه مقاصد با یك تیر دو نشانه مىزند، یعنى هم وظیفه اصلى خویش را انجام مىدهد و هم دیگران را به نیكى و خیر دعوت مىكند. از این رو گفتهاند آشكار كردن عبادات و صدقات واجب بهتر از پنهان كردن آن است، و بر عكس، پنهان كردن مستحبّات و تبرّعات از آشكار كردن بهتر است، زیرا در واجبات شائبه ریا كمتر از مستحبّات است، پس چه بهتر آنكه آشكارا انجام شود تا دیگران نیز تشویق شده و با نشاط بیشتر به وظایف خویش عمل كنند. البته مستحبات چون زمینه ریا در آن بیشتر وجود دارد از این رو مخفى كردن آن بهتر است مگر آنكه انسان كاملا به خود مطمئن باشد و براى تشویق و ترغیب دیگران عبادات خود را اظهار نماید.
نتیجه بحث
در صورتى كه قصد تعلیم و تشویق جنبه تبعى و فرعى داشته و هدف اصلى و اساسى تنها امتثال و اطاعت بارى تعالى باشد این گونه مقاصد به اخلاص زیانى وارد نمىكند، و به دیگر سخن، چنانچه آمادگى انسان براى عبادت و اطاعت به گونهاى باشد كه اگر هیچ نوع انگیزهاى جز دستور الهى در میان نباشد، دست از عبادت و انجام وظیفه بر نمىدارد. در چنین وضعى، ضمائم راجحه (از قبیل قصد تعلیم و تشویق دیگران) مانعى ندارد، اما اگر این ضمائم به منزله جزء علت محسوب شود كه با فرض نبود آنها انگیزه جدّى براى عبادت باقى نماند، در این صورت، فقها فتوا به بطلان عبادت دادهاند.
به نظر نگارنده چنانچه ضمائم راجحه به كیفیت عبادت، نه اصل آن مربوط باشد به هیچ وجه با قصد قربت و اخلاص منافات ندارد و موجب بطلان عمل نمىشود. مثلا اگر كسى اصل نماز را به قصد اطاعت از امر الهى انجام مىدهد و در این قصد چیز دیگرى مدخلیت ندارد ولى به خاطر تعلیم و ترغیب دیگران در كیفیت قرائت و تجوید و تحسین آن بیشتر دقّت مىكند یا براى اعلام و تنبیه دیگرى ذكرى را بلند بگوید، نمازش باطل نمىشود. البته، اگر تحسین صوت و تجوید قرائت به منظور خودنمایى و تظاهر باشد، نه به قصد تعلیم و ترغیب دیگران، این از مصادیق ریا در عبادت است و صحّت عبادت در این فرض دشوار به نظر مىرسد.
نكته دیگر آنكه انجام عبادت به قصد تحصیل ثواب و فرار از عقاب و یا به قصد برآورده شدن حاجات، با اخلاص منافات ندارد و به این جهت در آیات قرآنیه و احادیث در مقام تشویق و ترغیب بندگان ذكر ثواب و عقاب، فراوان به میان آمده است و محدّثان كتابهایى در ثواب اعمال نگاشتهاند و نیز براى برآورده شدن حاجات، عبادات و اذكار مخصوصى وارد شده است. خلاصه كلام آنكه گدایى از درگاه خداوند و امید به رحمت و مغفرت واسعه الهى هیچ گونه تضادّى با اخلاص ندارد بلكه عین اخلاص است.
وسوسه ریا
با اینكه در مسئله اخلاص در عبادت و دورى از ریا باید كمال مراقبت را مبذول داشت اما گاهى از اوقات این مراقبت از حدّ عادى بیرون مىرود و به صورت وسوسه در مىآید و بخصوص آنها كه در آغاز راه هستند بیشتر دچار این گونه وسوسهها مىشوند. در اینجا وظیفه آن است كه به وسوسه اعتنا نكنیم و همین كه از خطور این گونه تصورات و اوهام ناراحت هستیم دلیل بر آن است كه ریایى در كار نیست و این شیطان است كه مىخواهد ما را از راه باز دارد.
از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم نقل شده است:
إذَا أتَى الشّیطانُ أحدَكُم وَ هُوَ فِی صلاتِه فَقالَ: إنّكَ مُرائی فَلیطِل صَلاتَهُ مَا بَدا لَهُ مَا لَم یفُتهُ وَقتُ فَریضَةٍ، وَ إذا كانَ عَلَى شَیءٍ مِن أمرِ الآخِرَةِ فَلیتَمَكَّث مَا بَدا لَه وَ إذا كَانَ عَلَى شَیءٍ مِن أمرِ الدُّنیا فَلیبرَح ....[15]
اگر كسى در نماز باشد و شیطان او را به ریا كارى وسوسه و متهم كند تا وقت باقى است هر چه مىخواهد نمازش را طولانى كند، و نیز اگر مشغول یك كار اخروى است، باز هم به وسوسه شیطان اعتنا نكند و به كار خود ادامه بدهد، اما اگر كارى كه در دست دارد مربوط به دنیا است بىدرنگ آن را رها كند ...
و در حدیث دیگر آمده است كه راوى مىگوید: عرض كردیم اى رسول خدا! بعضى از ما در حال روزه یا مشغول نماز است و شیطان او را وسوسه مىكند و مىگوید تو ریا كارى. حضرت فرمود:
فَلیقُل أحدُكُم عِندَ ذلكَ أعوذُ بِكَ أن أُشرِكَ بِكَ شَیئاً وَ أنَا أعلَمُ وَ أستَغفِركَ لِما لَا أعلَم.[16]
هرگاه چنین شد بگوید: خدایا! پناه مىبرم به تو از اینكه آگاهانه براى تو شریكى قرار دهم [: یعنى ریا كنم] و نسبت به آنچه ناخودآگاه انجام دادهام از درگاهت آمرزش مىخواهم.
خودآزمایی
1- آیا قصد تشویق و تعلیم دیگران با اخلاص منافات دارد؟ توضیح دهید.
2- خوشحالى و شادمانى از تعریف و تمجید مردم در چه صورتى به حساب ریا و خودنمایى گذاشته مىشود؟
3- آثار ضمائم راجحه (یعنى انضمام بعضى مقاصد خوب) در عبادات را بیان کنید.
4- چرا آشكار كردن عبادات و صدقات واجب بهتر از پنهان كردن آن است و بر عكس، پنهان كردن مستحبّات و تبرّعات از آشكار كردن بهتر است؟
پینوشتها
[1] تحف العقول، ص 16.
[2] نهج البلاغه، نامه 26.
[3] بحار الانوار، چاپ بیروت، ج 74- ص 213.
[4] فهرست موضوعى غرر، ص 149.
[5] همان، ص 229.
[6] مستدرك الوسائل، ج 1- ص 10.
[7] اصول كافى، ج 2- ص 16، حدیث 4.
[8] عدة الداعى، چاپ بیروت، ص 217، مشكاة الانوار، ص 11.
[9] عدة الداعى، ص 228.
[10] شعراء- 84.
[11] بحار الانوار، ج 69- ص 294، وسائل الشیعه، ج 1- ص 55.
[12] بحار الانوار، ج 69- ص 294.
[13] همان، ص 301، وسائل الشیعه، ج 1- ص 56 به نقل از سرائر ابن ادریس.
[14] وسائل الشیعه، ج 1- ص 56.
[15] بحار الانوار، ج 69- ص 295.
[16] همان، ص 303.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی