کد مطلب: ۴۶۲۵
تعداد بازدید: ۸۴۱
تاریخ انتشار : ۰۱ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
شرح دعای سی و یکم صحیفه سجادیه| ۷
دِل نابینا كه در این جهان، نسبت به خدا و آثار جلال و جمال خدا نابیناست، در آن جهان نیز از جمیع سعادت‌ها و نور و سرور و بهجت‌ها نابینا خواهد بود و در یک جوّ سراسر ظلمت و وحشت و محرومیت دستخوش امواج گوناگون عذاب‌ها و شکنجه‌های جسمی‌ و روحی خواهد شد.
(۸)
حَتّی اِذَا انْفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الْهُدی، وَ تَقَشَّعَتْ عَنْهُ سَحائِبُ الْعَمَی، أَحْصی ما ظَلَمَ بِهِ نَفْسَهُ، وَ فَکَّرَ فِیما خالَفَ بِهِ رَبَّهُ، فَرَأَی کَبیرَ عِصْیانِهِ کَبیراً وَ جَلیلَ مُخالَفَتِهِ جَلیلًا. فَمَثَلَ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَضَرِّعًا، وَ غَمَّضَ بَصَرَهُ اِلَی الْاَرْضِ مُتَخَشِّعًا. وَ طَأْطَأَرَاْسَهُ لِعِزَّتِکَ فیهِ غَیْرِکَ، وَ اَفْرَخَ رَوْعُهُ مِنْ کُلِّ مَحْذُورٍ مِنْهُ سِواکَ.
تا وقتی كه دیده‌ی هدایتش باز شد و ابرهای كوری از مقابلش زایل گشت، ستم‌هایی را كه نسبت به خویش انجام داده بود برشمرد و درباره‌ی آنچه به سبب آن با پروردگارش مخالفت كرده بود اندیشید، پس گناه بزرگش را بزرگ و مخالفت عظیمش را عظیم دید. آنگاه در حالی كه به تو امیدوار و از تو شرمسار بود، رو به سوی تو آورد و از روی اعتماد و وثوق به تو، چهره‌ی میل و رغبتش را به جانب تو گردانید. پس از سر اطمینان و یقین، با طمعش آهنگِ تو كرد و بر اساس اخلاص با ترسش قصد [آستان] تو نمود، در حالی كه طمع از هر چیز كه غیر توست بریده و ترس از هر چه را كه جز توست از دل ریخته است.
شرح و توضیح:
 

دیده‌ی دل نیز كور می‌شود!


از مسلمّات در لسان قرآن و اولیای خدا، مسأله‌ی «بینایی و نابینایی چشم دل» است. چنانكه در قرآن آمده است:
...فَإنَّها لا تَعْمَی الْأبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛[1]
...حقیقت آنكه، چشم‌ها كور نمی‌شوند، ولی دل‌هایی كه در سینه‌ها هستند كور می‌شوند.
شگفتا كه از نظر قرآن، نابینایی چشم دل برای انسان آن چنان موجب محرومیت‌ها می‌شود كه نابینایی چشم سر در جنب آن، نابینایی و كوری محسوب نمی‌گردد. «...فَإنَّها لا تَعْمَی الأبْصارُ...»؛[2] چه آنکه آدم نابینا، در عین نابینایی چشم سر ممكن است باز به وسیله‌ی عصا و یا راهنمایی دیگران به اهداف زندگی نایل گردد و آنچه را كه از جهت كوری چشم از دست داده است، از طرق گوناگون دیگر به وجه دیگری به دست آورد. امّا آدم دل نابینا چنان محرومیت و فقدان نصیبش می‌گردد كه به هیچ‌گونه و از هیچ راه دیگری جبران‌پذیر نمی‌باشد و جز ظلمت و افتادن در مهالک و گمراهی‌های اعتقادی و اخلاقی و سرانجام مبتلا گشتن به عذاب‌های سرمدی چیز دیگری عایدش نمی‌شود و راز مطلب این است كه هر عضوی از اعضای بدن و هر ناحیه‌ای از نواحی وجود انسان، برای انجام کاری مخصوص که در تأمین سعادت وی دخیل است آفریده شده است و طبعاً بیماری آن عضو كه موجب تعطیل و یا نقصان كارش می‌گردد، در حدّ ارزش و به میزان اهمّیت آن كار در اختلال سعادت انسان اثر می‌گذارد؛ دست مفلوج از داد و ستد باز می‌ماند، پای معیوب از راه رفتن، چشم نابینا از دیدن گوش ناشنوا از شنیدن... و هكذا دیگر اعضا كه واماندنشان از كار موجب محرومیّت‌ها برای انسان می‌گردد.
ولی در میان تمام اعضا و نواحی وجودی انسان، نقش «قلب» از این نظر فوق‌العاده عظیم است و بیماری آن مستلزم حرمان ابدی انسان از سعادت ویژه‌ی انسانی می‌باشد. زیرا كار مخصوص «قلب»، ایمان به «الله» ـ جلّ جلاله ـ است. یعنی شناختن ذات اقدس حق به صفات كمال و سپس عشق ورزیدن به او و لذّت بردن از یاد و عبادت او و نفرت از هر چه موجب دور گشتن از اوست.
آری آن دلی که بر انجام اینچنین «ایمانی» تواناست، دلی سالم و قلبی سلیم است و به روز «لقاءالله» از سعادت و كمال ویژه‌ی انسانی برخوردار است:
یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ * إلاّ مَنْ أتَی اللهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ؛[3]
روزی كه نه مالی [به انسان] نفع می‌بخشد و نه فرزندان، جز آن كس كه با قلبی سلیم نزد خدا آید [دیگران راه به سعادت نخواهند داشت].
امّا قلبی كه از انجام این كار و تحصیل این ایمان ناتوان است و دلی كه از حضرت معبود محبوب، بیگانه و با وی نامأنوس است، آن چنان كه با همه چیز و همه كس می‌تواند دوستی برقرار كند جز با خدا، به هر چیز و به هر كس می‌تواند عشق بورزد جز به خدا، این قلب به طور حتم، قلبی علیل و روحی ناسالم است و جز شقاء و هلاک ابدی تناسب با چیز دیگری نخواهد داشت:
قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَأَبْناؤُكُمْ وَ إخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَعَشِیرَتُكُمْ وَأَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَمَساكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیكُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَجِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یأْتِیَ اللهُ بِأَمْرِهِ وَاللهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ؛[4]
بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه‌ی شما و اموالی كه به دست آورده‌اید و تجارتی كه از كسادی آن بیم دارید و مساكن مورد علاقه‌ی شما در نظرتان از خدا و رسول او و جهاد در راهش محبوب‌تر است، در انتظار این باشید كه خدا فرمان [عذاب]ش را [بر شما فرود] آورد و خدا قوم تبهكار را [به صراط حق] هدایت نمی‌كند.
طبیعت و معده‌ی انسان كه متناسب با آب و نان آفریده شده است، اگر دیدیم اشتهای به آب و نان را از دست داده و خواستار خاک و لجن شده است، تردید نمی‌كنیم در این كه او بیمار گشته و در مسیر هلاكت و مرگ افتاده است.


كوردلان این جهان، نابینایان آن جهانند


دِل نابینا كه در این جهان، نسبت به خدا و آثار جلال و جمال خدا نابیناست، در آن جهان نیز از جمیع سعادت‌ها و نور و سرور و بهجت‌ها نابینا خواهد بود و در یک جوّ سراسر ظلمت و وحشت و محرومیت دستخوش امواج گوناگون عذاب‌ها و شکنجه‌های جسمی‌ و روحی خواهد شد. خداوند حكیم می‌فرماید:
وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أعْمی وَ أضَلُّ سَبِیلاً؛[5]
آن كس كه در این جهان [از دیدن چهره‌ی حق] نابیناست، در آخرت نیز [از لقای خدا و نعمت‌های جاودانه‌ی آن جهان] نابینا خواهد بود و آن گمراهترین راه است.
هان! ای یاران عزیز، توجّه!
هلا ای یاران و عزیزان، توجّه كامل به این هشدار عظیم قرآنی باید داشت! با سبک‌شماری و سهل‌انگاری، از این انذار هراس‌انگیز الهی نباید گذشت! مکرّراً باید این آیه‌ی شریفه را برخود خواند و در خود نگریست و با جدّ و اهتمام شدید از خود باید پرسید كه: آیا به‌راستی من بینا و بصیر شده‌ام؟ با آفتاب حق و اولیای حق و آثار حق و صراط مستقیم حق آشنا گشته‌ام؟ و آیا پرده‌ها و حجاب‌های ظلمانی جهل و قساوت و غفلت را از مقابل دیده‌ی دل بر كنار زده و نور جمال و جلال حضرت معبود را در صفحه‌ی آیینه‌ی جان مشاهده كرده‌ام تا زمینه برای تحقّق دیدار و لقای خدا در آن سرا به‌وجود آمده باشد؟ چنان كه قرآن كریم می‌فرماید:
...فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبّهِ أحَداً؛[6]
... پس هر آن كس كه امید لقای پروردگارش را دارد، باید عملی صالح انجام داده و احدی را در عبادت پروردگارش شریک نسازد.
حقّاً چه توقّع بیجا و خیال خامی‌ است اگر كسی چنین بپندارد كه بدون بینا ساختن چشم دل در این جهان، ممكن است به بینایی شایسته‌ی آن جهان نایل گردید و لذّت و حلاوت «لقاءالله» را به حقیقت حقّه‌اش شناخت و چشید. آخر نه مگر نه این گفته‌ی خود صاحب دیدار است كه:
وَ مَنْ کانَ فِی هذِهِ أعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أعْمی وَ أضَلُّ سَبِیلاً؛[7]
آن كس كه در این جهان [از دیدن چهره‌ی حق] نابیناست، در آخرت نیز [از لقای خدا و نعمت‌های جاودانه‌ی آن جهان] نابینا خواهد بود و از مسیر سعادت ابدی از همه گمراهتر است.
این دو بیت از یكی از صاحبان حكمت و عرفان نقل شده است كه می‌گوید:
ترسم بروم عالم جان نادیده
 بیرون روم از جهان جهان نادیده
در عالم جان چون روم از عالم تن
 در عالم تن عالم جان نادیده
قرآن حكیم نیز از انسان نابینای محشری نقل قول كرده و می‌فرماید:
قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمی وَ قَدْ كُنْتُ بَصِیرًا * قالَ كَذلِكَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَ كَذلِکَ الْیوْمَ تُنْسَی؛[8]
می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور كردی؟ با آن كه من بینا بودم! می‌فرماید: این بدان جهت است كه آیات ما به تو رسید و تو آنها را فراموش كردی [و نادیده گرفتی] حال، امروز هم تو فراموش خواهی شد [از سعادت دیدار حق محروم خواهی گشت].
چه بسیار تأسّف از این «کوری» و نابینایی رسوا كه چه ناكامی‌ها و سوز و گدازها به دنبال خواهد داشت. حال ای مصدّقان و باورداران قرآن! نه مگر این كتاب برای هدایت ما آمده و آیات آن، فی‌الحال از صُقْع[9] رُبوبی خالق منّان به گوش قلب و جان ما تلاوت می‌گردد، تا بصیرت و بینایی خاصّه‌ی قلب انسانی را به ما عطا كرده و ما را از نابینایی دل برهاند؟ چنان كه خودش می‌فرماید:
قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیها وَ ما أَنَا عَلَیكُمْ بِحَفِیظٍ؛[10]
از سوی پروردگارتان دلایل روشن و موجبات بینایی قلب برای شما آمد. حال آن کس که [به وسیله‌ی آن، حق را] ببیند، به سود و نفع خویش اقدام كرده و آن كس كه از دیدن آن چشم بپوشد [و خود را در کوری دل نگه دارد] در زیان خود كوشیده است و من نگهبان بر شما نیستم [و اجباری نمی‌کنم].
آری، حال ای باورداران قرآن! بیایید تا دیر نشده و ایام مهلت سپری نگشته است، از این نورافكن آسمانی و چشم‌آفرین الهی استناره[11] و استمداد نماییم؛ پیش از فرا رسیدن روز انتقال به آن جهان، نوری گرفته و چشمی‌ بگشاییم كه وقت تنگ است و سررسید اجل نامعلوم و از آن سو، كوردلان و تاریک‌قلبان، از سعادت جاودانی آن جهان به كلّی محروم.
فَوا فَضیحتاه! كه از این همه قیل و قال و بحث و جدل، طَرْفی[12] نَبستیم و از آن همه خواندن و شنیدن آیات قرآن و انباشتن مفاهیم آن در مغز و حافظه، نوری نگرفتیم آنگونه كه قلب از قرآن تغذّی کرده و از انواع غذاهای آسمانی آن نیرو بگیرد؛ طعم و رنگ و بوی قرآن در وی پدید آید و حقّاً مُربّا به تربیت قرآنی گردد تا آنجا كه خود شعبه‌ای از قرآن گشته و در حدّ و سطح خویش «ذکر» و «نور» و «شفاء» و «رحمت» و سرچشمه‌ی انواع فضایل شود تا در آن سرا نیز منبع نوری گردیده در پرتو نور خویش راه «جِنان» از «نیران» را بشناسد که:
یوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِناتِ یسْعى نُورُهُمْ بَینَ أَیدِیهِمْ وَبِأَیمانِهِمْ...؛[13]
روزی كه مردان و زنان باایمان را می‌بینی كه نورشان در پیشاپیش و سمت راستشان در حركت است...
جدّاً می‌ترسیم كه بعد از یک عمر سخن از قرآن و عقاید و اخلاق قرآن گفتن، روزی كه به سرمنزل مقصود رسیدیم، خود را ببینیم كه از قرآن و از حقایق آن به کلّی بی‌بهره و عاری هستیم! اَعاذَنا اللهُ مِنْ ذلِک الْخِزیِ الْعَظیم
شاه گفت اكنون از آنِ خود بگو
 چند گویی آنِ این و آنِ او
تو چه داریّ و چه حاصل کرده‌ای
 از تک دریا چه درّ آورده‌ای
روز مرگ این حسّ تو باطل شود
 نور جان داری که یار دل شود
در لَحَد کاین چشم را خاک آکند
 هست آنچه گور را روشن کند
آن زمان کاین دست و پایت بردَرَد
پرّ و بالت هست تا جان بر پَرَد
نور دل از جان بود ای یارِ غار
 مُستعار آن را مدان ای مَست عار
آن زمان کاین جان حیوانی نماند
 جان باقی بایدت برجا نشاند
شرط «مَن جاء بِالحَسَن» نی کردنست
 بل حَسَن را سوی یزدان بردن است
پس چه خوش است حال آن انسان موفّقی كه حضرت امام سیّدالسّاجدین(ع) در همین فراز از دعا درباره‌ی وی می‌فرماید:
حَتَّی إذَا انْفَتَحَ لَهُ بَصَرُ الْهُدَی، وَ تَقَشَّعَتْ عَنْهُ سَحَائِبُ الْعَمَی...؛
چشم هدایتش باز شد و ابرهای کوری از برابرش زایل گشت و به اندیشه درباره‌ی خویش و اعمال گذشته‌اش پرداخت و گناهان بس بزرگ و نافرمانی‌های خود را نسبت به خدایش یک به یک برشمرد و سپس با حالتی خجلت زده و شرمسار، امّا در عین حال از عمق جان، دلگرم و امیدوار، رو به خالق بسیار رئوف و مهربانش آورد.
اَعانَنَا الله عَلَی ذلکَ وَ وَفَّقَنَا لَهُ
 

خودآزمایی


1- سرانجام دل نابینا برای انسان و راز این مطلب چیست؟
2- كار مخصوص «قلب» آدمی و نتیجه بیماری آن را بیان کنید.
3- دلیل نابینا محشور شدن انسان (با توجه به آیه قرآن) چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]ـ سوره‌ی حجّ، آیه‌ی 46.
[2]ـ همان.
[3]ـ سوره‌ی شعراء، آیات 88 و 89.
[4]ـ سوره‌ی توبه، آیه‌ی 24.
[5]ـ سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 72.
[6]ـ سوره‌ی کهف، آیه‌ی ۱۱۰.
[7]ـ سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 72.
[8]ـ سوره‌ی طه، آیات 125 و 126.
[9]ـ صقع: ناحیه.
[10]ـ سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۱۰۴.
[11]ـ استناره: روشنی‌گرفتن.
[12]ـ طَرف: بهره و باور.
[13]ـ سوره‌ی حدید، آیه‌ی 12.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: