کد مطلب: ۴۶۲۶
تعداد بازدید: ۱۷۱۴
تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
شرح دعای سی و یکم صحیفه سجادیه| ۸
گریه در حال دعا كه سید آداب و عالی‌ترین درجات آنهاست، از جهت کاشفیّت از رقّت قلب و لطافت روح و پیوستگی به عالم حق، اهمّیّت بسیار روشن و ارزنده‌ای دارد كه قدر آن را باید دانست و آن فرصت مغتنم را به سادگی از دست نباید داد.
(۹)
فَمَثَلَ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَضَرِّعاً، وَ غَمَّضَ بَصَرَهُ اِلَی الْاَرْضِ مُتَخَشِّعاً، وَ طَأْطَأَ رَأْسَهُ لِعِزَّتِکَ مُتَذَلِّلًا، وَ اَبَثَّکَ مِنْ سِرِّهِ ما اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنْهُ خُضُوعاً، وَ عَدَّدَ مِنْ ذُنُوبِهِ ما اَنْتَ أَحْصی لَها خُشُوعاً، وَ اسْتَغاثَ بِکَ مِنْ عَظیمِ مَا وَقَعَ بِهِ فِی عِلْمِکَ وَ قَبیحِ ما فَضَحَهُ فِی حُکمِکَ: مِنْ ذُنُوبٍ اَدْبَرَتْ لَذّاتُها فَذَهَبَتْ، وَ اَقامَتْ تَبِعاتُها فَلَزِمَتْ.
پس در حضور تو با حال تضرّع ایستاده و دیده‌اش را از روی خضوع و انكسار، به زمین دوخته و در برابر عزّتت تذلّل‌کنان سر به زیر افكنده و از باب فروتنی، راز درونی خود را كه تو بهتر از او می‌دانی، برای تو فاش ساخته و از راهِ خشوع، انواع گناهانش را كه تو بر آن احاطه‌ی کامل داری به شمارش آورده و از سیّئات عظیمی كه در عالم علم تو وی را به هلاک و تباهی كشانده و از اعمال زشتی كه او را در حكم و قضای تو رسوا ساخته است، استغاثه كرده [آری، استغاثه از] همان گناهانی که لذّت‌های آن سپری گشته [ولی] نتایج و آثار [شوم] آن برای همیشه [در جان این گنهکار مسکین] باقی ‌مانده و دامنگیرش شده است.
شرح و توضیح:
 

حال دعا را آدابی است كه رعایت آن لازم است


در این قسمت از كلام امام(ع) به برخی از آداب حال دعا اشارتی رفته است كه توضیح آن و ذكر برخی دیگر از آداب، بی‌تناسب با مقام به ‌نظر نمی‌رسد.
از امام صادق(ع) منقول است:
اِحْفَظْ اَدَبَ الدُّعاءِ وَ انْظُرْ مَنْ تَدْعُو وَ کَیْفَ تَدْعُو وَ لِماذا تَدْعُو! وَ حَقِّقْ عَظَمَةَ اللهِ وَ کِبْرِیاءَهُ وَ عایِنْ بِقَلْبِکَ عِلْمَهُ بِما فِی ضَمیرِکَ وَ اطِّلاعَهُ عَلی سِرِّکَ؛[1]
ادب [در حال] دعا را نگهدار و بنگر كه چه كسی را می‌خوانی و چگونه می‌خوانی و برای چه می‌خوانی! و عظمت خدا و كبریا و بزرگی وی را به حقیقت در دل بنشان و علم و آگاهی او را كه به سرّ سُویدا و نهان جانت دارد، با چشم قلب بنگر.
اینک به چند ادب از آداب دعا توجّه فرمایید:


۱ـ تضرّع:

 
یعنی زاری کردن و با التماس و تذلّل از خدا چیزی خواستن و کرنش[2] نمودن. یکی از آداب مستحسن[3] در حالِ دعاست که خود ذات اقدسش می‌فرماید:
اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً...؛[4]
پروردگارتان را با حال تضرّع و در پنهانی بخوانید...
از رسول خدا(ص) منقول است:
اِذا اَحَبَّ اللهُ تَعالَی عَبْداً، اِبْتَلاهُ حَتّی یَسْمَعَ تَضَرُّعَهُ؛[5]
هرگاه خداوند تعالی بنده‌ای را دوست بدارد، گرفتارش می‌سازد تا تضرّع و زاری او را بشنود.
امام زین‌العابدین(ع) به حضور خدا عرضه می‌دارد:
وَ لا یُنْجینی مِنْکَ اِلاّ التَّضَرُّعُ اِلَیْکَ وَ بَیْنَ یَدَیْکَ؛[6]
مرا جز تضرّع به سوی تو و زاری در حضور تو، از [عذاب] تو نجات نمی‌بخشد.
در آنچه به حضرت موسی(ع) وحی شده، آمده است:
یا مُوسَی کُنْ إذَا دَعَوْتَنی خَائِفاً مُشْفِقاً وَجِلاً عَفِّرْ وَجْهَکَ لِی فِی التُّرَابِ وَ اسْجُدْ لِی بِمَکَارِمِ بَدَنِکَ... وَ نَاجِنی حِینَ تُنَاجِینی بِخَشْیَةٍ مِنْ قَلْبٍ وَجِلٍ؛[7]
ای موسی، به هنگامی‌ كه مرا می‌خوانی [به اقتضای درک عظمت جلال من] ترسان و هراسان باش و روی خود را برای [تضرّع در حضور] من به خاک بمال... و با گرامی‌ترین اعضای بدنت سجده به پیشگاه من آور و با قلبی خائف و بیمناک [از جلال و کبریای من] به مناجات من پرداز.
به حضرت عیسی(ع) وحی شده است:
یَا عِیسَی اُدْعُنی دُعَاءَ الْغَرِیقِ الْحَزِینِ الَّذِی لَیْسَ لَهُ مُغِیثٌ؛[8]
ای عیسی، مرا بخوان مانند غریق به گرداب افتاده‌ی غمناكی كه فریادرسی ندارد.
یَا عِیسَی أطِبْ لِی قَلْبِکَ وَ أکْثِرْ ذِکْری فِی الْخَلَواتِ وَ اعْلَمْ أنَّ سُرُوری أنْ تُبَصْبِصَ إلَیَّ کُنْ فِی ذَلِکَ حَیّاً وَ لا تَکُنْ مَیِّتاً؛[9]
ای عیسی، قلب خود را برای من پاکیزه بساز و در خلوت‌ها بسیار یاد من کن و بدان که خشنودی من در این است كه در حضور من تذلّل نموده و خاضع گردی و در این كار زنده باش و مرده مباش [یعنی بكوش تا اعمال بدنی‌ات از قلبی زنده و بیدار و هشیار برخیزد؛ نه یک سلسله افعالی خشک و مرده كه توأم با خواب‌رفتگی و بی‌حالی دل باشد].


2ـ گریستن:

 
گریه در حال دعا كه سید آداب و عالی‌ترین درجات آنهاست، از جهت کاشفیّت از رقّت قلب و لطافت روح و پیوستگی به عالم حق، اهمّیّت بسیار روشن و ارزنده‌ای دارد كه قدر آن را باید دانست و آن فرصت مغتنم را به سادگی از دست نباید داد. چنانكه از صادق آل محمّد(ع) مأثور است:
إذَا اقْشَعَرَّ جِلْدُکَ وَ دَمَعَتْ عَیْنَاکَ فَدُونَکَ! دُونَکَ! فَقَدْ قُصِدَ قَصْدُکَ؛[10]
هرگاه پوست بدنت [از توجّه به قهر و غضب و کبریای خدا] منقبض گشت و چشم‌هایت اشک‌آلود شد [تا دیر نشده و فرصت از دست نرفته است] دریاب آن حالت را! دریاب! [با جدّ تمام به طلب حاجات از خداوند كریم بپرداز] كه از جانب حق اقبال و بذل عنایت به سوی تو گردیده [و ربّ رحیم، آمادگی خود را برای اجابت دعوتت اعلام فرموده است].
و نیز از آن حضرت نقل شده است:
مَا مِنْ شَیْءٍ إلاّ وَ لَهُ کَیْلٌ وَ وَزْنٌ إلاّ الدُّمُوعُ فَإنَّ الْقَطْرَةَ مِنْها تُطْفِئُ بِحَاراً مِنَ النّارٍ؛[11]
چیزی نیست مگر این که برای آن كیل و وزنی هست [تناسبی بین آن و آثارش برقرار است] جز اشک‌ها. چرا كه قطره‌ای از آن، دریاهایی از آتش را فرو می‌نشاند.


«گریه» از نظر قرآن كریم و اولیای دین(ع)


اینجا بی‌تناسب نیست كه اشاره‌ای کوتاه به اهمّیّت و ارزش «گریه» از نظر قرآن و مردان الهی بشود تا روشنفكرنمایانی كه اَحیاناً در قیافه‌ی اسلام‌شناسان راستین به موضوع «گریه» می‌خندند و آن را نشانه‌ای از جهل و سَفَه[12] و بی‌اطّلاعی از روح اسلام و ناسازگار با روحیّه‌ی سستی‌ناپذیر یک مسلمان مقاوم نستوه می‌پندارند، تنبّه پیدا كنند و به كم‌مایگی یا بی‌مایگی خویش از روح مكتب تربیتی اسلام الهی پی ببرند و بدانند كه چنان نیست كه مطلق گریستن، ناشی از جهل و سفه و یا حاكی از ضعف نفس و ناسازگار با روحیّه‌ی اسلامی یک مسلمان مقاوم باشد.
چگونه ممكن است یک فرد مطّلع از تعالیم عالیه‌ی قرآن حکیم، چنین پنداری داشته باشد؛ در صورتی كه این كتاب عزیز الهی یكی از صفات بارز انبیاء و برگزیدگان درگاه خدا را «گریه‌ی» در حال سجده معرّفی كرده است؟ چنان كه در سوره‌ی مریم پس از ذکر اسامی چند تن از پیامبران ـ زکریّا و یحیی و عیسی و ابراهیم و اسحاق و یعقوب و موسی و هارون و اسماعیل و ادریس(ع) می‌فرماید:
اُولئِکَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ... إِذا تُتْلَی عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَ بُكِیا؛[13]
آنان پیامبرانی بودند كه خداوند آنها را مشمول اِنعام خود قرار داده بود... [و چنین بودند آنها كه] وقتی آیات خداوند رحمان بر آنان تلاوت می‌شد، بی‌اختیار به خاک می‌افتادند در حالی که سجده‌كننده و گریان بودند.
و نیز در سوره‌ی اِسراء، «گریه» را از خصایص دارندگان علم به حقایق وحی ارائه كرده، می‌فرماید:
قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِینَ اُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یتْلی عَلَیهِمْ یخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّدًا * ... وَ یخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یبْكُونَ وَ یزِیدُهُمْ؛ خُشُوعاً؛[14]
بگو: چه شما به این [قرآن] ایمان بیاورید و چه ایمان نیاورید، آنها كه پیش از این، علم و دانش به آنان داده شده است هنگامی‌ كه [این قرآن] بر آنها خوانده می‌شود، مجذوبانه به خاک می‌افتند و سجده می‌کنند... [آری؛ آنان] بی‌اختیار، به رو و به تمام صورت به زمین می‌افتند در حالی كه گریه می‌كنند [و شنیدن آیات قرآن] بر خشوع قلبشان می‌افزاید.
و همچنین پروردگار حكیم در جای دیگر از كلامش چشم‌های اشكبار پاكدلانی را كه به سبب شنیدن آیات قرآن و آشنا شدن با چهره‌ی حق و آوای حق می‌گریند، می‌ستاید و می‌فرماید:
وَ إِذا سَمِعُوا مَا اُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَی أَعْینَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ...؛[15]
و چون آیاتی را كه به پیامبر نازل شده است بشنوند، چشم‌های آنها را می‌بینی که [از شدّت شوق] اشک می‌ریزند از آن جهت که حق را شناخته‌اند.
و هكذا به چشم‌های اشكبار گروه دیگری كه به خاطر دست نیافتن به وسیله‌ای كه آنها را به میدان جهاد در راه خدا برساند، می‌گریند. با دیده‌ی تحسین می‌نگرد و می‌فرماید:
وَ لا عَلَى الَّذِینَ إِذا ما أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَیهِ تَوَلَّوا وَأَعْینُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاّ یجِدُوا مَا ینْفِقُونَ؛[16]
و [نیز مؤاخذه] نیست بر آن كسانی كه وقتی نزد تو آمدند كه آنها را بر هر مركبی [برای میدان جهاد] سوار كنی، گفتی مركبی كه شما را بر آن سوار كنم ندارم [از نزد تو] بازگشتند در حالی كه از چشمانشان اشک می‌ریخت از غم این كه چیزی که در راه خدا انفاق كنند نمی‌یابند.
و نقطه‌ی مقابل این آیات در سوره‌ی نجم آن كسانی را كه سرمایه‌ی عظیم رقّت قلب و لطافت روح را از دست داده‌اند و لذا كوچک‌ترین تكان از انذارهای آسمانی قرآن در دلشان پیدا نمی‌شود و قطره‌ای اشک از چشمشان نمی‌ریزد، در معرض توبیخ و سرزنش قرار داده است و می‌فرماید:
أ فَمِنْ هذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ * وَ تَضْحَکُونَ وَ لا تَبْکُونَ؛[17]
حال، آیا از این سخن [مسأله‌ی معاد و کیفرهای عالم آخرت] تعجّب می‌کنید [با دیده‌ی انکار به آن می‌نگرید] و از روی تمسخر و استهزا می‌خندید و [در حالی که باید به بدبختی‌های آینده‌ی خویش بگریید] نمی‌گریید؟!
آری؛ این منطق بسیار روشن قرآن درباره‌ی «گریه» و آن هم بیانات توأم با اشک و آه ائمّه‌ی معصومین(ع) در دعاها و مناجات‌های مأثوره از آن بزرگواران كه روشنگر حالات روحی آن اُسوه‌های به حقّ امّت اسلام می‌باشند و نشان می‌دهند كه چگونه آن بزرگان با داشتن روحی در نهایت درجه‌ی قوّت و سطوت و هیبت، در محراب عبادت خدا دلی ترسان و چشمی‌ گریان داشته‌اند و با تذكّر صحنه‌های هول‌انگیز قیامت كبرا، چون مارگزیده به خود می‌پیچیده و از دل می‌نالیده‌اند و فریاد:
فَما لی لا اَبْکی؟! فَما لی لا اَبکی؟!؛[18]
مرا چه شده است كه نگریم؟!
از عمق جان سر می‌داده‌اند و داشتن حال گریه را همچون نعمتی بزرگ از خدا می‌خواسته‌اند كه:
وَ اَعِنّی بِالْبُکاءِ عَلی نَفْسی؛[19]
خدایا! یاری‌ام نما تا بر خود گریه كنم.
از رسول خدا(ص) نقل شده است كه:
اَللّهُمَّ ارْزُقْنِی عَیْنَیْنِ هَطّالَتَیْنِ ذَرّافَتَیْنِ لِلدُّمُوعِ؛[20]
خدایا، به من دو چشم اشكباری عنایت كن كه سیلاب اشكشان سریع و پیاپی باشد.
آن امام امیرالمؤمنین علی(ع) است که گریه‌های شبانه و اشک و آه‌های در حال مناجاتش به موازات قوّت قلب و شهامت اعجاب‌انگیز در میدان‌های جهادش شُهره‌ی آفاق و زبانزد همگان است كه در مدح حضرتش گفته‌اند:
هُوَ البَکّاءُ فِی المِحْرابِ لَیْلاً
هُوَ الضَّحاکُ اِذَا اشْتَدَّ الضِّرابُ
یعنی اوست كه در محراب عبادت، شب گریان است و هموست كه در میدان پیكار و حالت بحرانی جنگ خندان است.


3ـ صدا را آهسته کردن و در حدّ متوسط به جهر[21] و اخفاف[22] دعاکردن

 
چنان كه در قرآن شریف آمده است:
...وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَلا تُخافِتْ بِها وَابْتَغِ بَینَ ذلِکَ سَبِیلاً؛[23]
بنابراین كه «صلوة» در آیه‌ی شریفه به گفته‌ی برخی از مفسّرین، تفسیر به «دعا» شده باشد،[24] ترجمه‌ی آیه این می‌شود:
به هنگام دعا، نه صدا را خیلی بلند كن و نه خیلی پست، بلكه بین این دو، راه متوسّطی اتّخاذ کن.
و همچنین خداوند حكیم، نبیّ عظیم‌الشّأن خود حضرت زکریّا(ع) را به همین صفت در حال دعا می‌ستاید كه:
إذْ نادی رَبَّهُ نِداءً خَفِیًّا؛[25]
در آن هنگام كه پروردگار خود را به گونه‌ی آهسته و پنهان ندا كرد.
هر چند دعای خفیّ منافات با «ندا» دارد، ولی ممکن است تعبیر به «ندا» از آن نظر باشد كه «بنده‌» با توجّه به ذُلّ[26] عبودیّت در واقع خود را دور از خدا می‌بیند و لذا دعایش در عین «خفا»، «ندا» به حساب می‌آید[27] و نیز می‌فرماید:
اُدْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیةً إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛[28]
پروردگار خود را از روی تضرّع و در پنهانی بخوانید [و تجاوز از حدّ ادب منمایید] كه او تجاوزكاران را دوست نمی‌دارد.
البتّه محتمل است كه مراد از «اعتداء» در آیه‌ی شریفه همان بلند كردن صدا و فریاد كشیدن به هنگام دعا و تجاوز از حدّ متعارف ادب باشد. چنان كه از امام صادق(ع) ذیل همین منقول است كه:
وَ الْاِعْتِداءُ مِنْ صِفَةِ قُرّاءِ زَمانِنا هذا وَ عَلامَتِهِمْ؛[29]
تجاوز از حدّ، از صفات قاریان زمان ما و از علائم آنهاست.
و همچنین احتمال این هست كه مقصود، ترک اصل دعا و استنكاف از خواندن خدا باشد كه آن نیز «اعتداء» و تجاوز از مرز بندگی است.
نقل شده است كه جمعی از مسلمانان در ملازمت پیامبراكرم(ص) به هنگام بازگشت از سفری، چون نزدیک مدینه رسیدند، با صدای بلند تکبیر گفتند. رسول خدا(ص) فرمود:
یا اَیُّهَا النّاسُ! اِنَّ الَّذِی تَدْعُونَ لَیْسَ بِاَصَمَّ وَ لا غائِبٍ. اِنَّ الَّذِی تَدْعُونَ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ اَعْناقِ رِکابِکُمْ؛[30]
ای مردم! آن كسی كه او را می‌خوانید، نه كر است و نه غائب [بلكه] او بین شما و گردن مركب‌های شماست [کنایه از شدّت نزدیکی خدا به انسان است، زیرا نزدیک‌ترین كس به انسانی كه سوار مركب است، همان كسی است كه جلوی او سوار بر مركب او بوده و گوشش محاذی دهان اوست كه خفیف‌ترین صدای او را می‌شنود و هرگز نیازی به داد زدن و فریاد كشیدن ندارد].


4ـ به زبان آوردن و نام بردن حاجت


از امام صادق(ع) منقول است كه:
إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَعْلَمُ مَا یُرِیدُ الْعَبْدُ إذَا دَعَاهُ وَ لَکِنَّهُ یُحِبُّ أنْ تُبَثَّ إلَیْهِ الْحَوائِجُ فَإذَا دَعَوْتَ فَسَمِّ حَاجَتَکَ؛[31]
بدون شکّ، خدا می‌داند آنچه را كه بنده به هنگام دعا می‌خواهد، ولكن دوست دارد كه نیازمندی‌ها به طور آشکارا به درگاهش عرضه شود. حال، وقتی دعا می‌كنی حاجتت را نام ببر.
در تورات آمده است:
یا مُوسی! اِنِّی لَسْتُ بِغافِلٍ عَنْ خَلْقِی؛ وَلکِنْ اُحِبُّ اَنْ یَسْمَعَ مَلائِکَتِی ضَجیجَ الدُّعاءِ مِنْ عِبادِی وَ تَری حَفَظَتِی تَقَرُّبَ بَنِی آدَمَ اِلَیَّ بِما اَنا مُقَوّیهِمْ عَلَیْهِ وَ مُسَبِّبُهُ لَهُمْ؛[32]
ای موسی، من بی‌خبر از خلق خویش [و حوایجشان] نیستم؛ ولیكن دوست دارم كه فرشتگان من، ناله و آواز دعا از بندگانم بشنوند و نگهبانان من [كه به حفظ اعمال عباد از جانب من مأمورند] ببینند كه چگونه بنی‌آدم به سبب آنچه من نیروی تسلّط به آن را بر آنان و سببیّت و اثربخشی را به آن داده‌ام، به من تقرّب می‌جویند.


5ـ برشمردن گناهان و اعتراف به آنها


تردیدی نیست در این كه اقرار به گناه و اعتراف به خطا در حضور خدا، از لوازم انكسار نفس و خودشكنی و تواضع در پیشگاه حق است و این، خود موجب ارتقای درجه و رفعت منزلت است كه فرموده‌اند:
اِنَّ مَنْ تَواضَعَ لِلّهِ، رَفَعَهُ اللهُ؛[33]
هر كه برای خدا تواضع كند، خدا او را بلند مرتبه‌اش كرده و رفعتش می‌دهد.
و از امام صادق(ص) مأثور است:
إنَّمَا هِیَ الْمِدْحَةُ ثُمَّ الثَّنَاءُ ثُمَّ الْإقْرارُ بِالذَّنْبِ ثُمَّ الْمَسْألَةُ إنَّهُ وَ اللهِ مَا خَرَجَ عَبْدٌ مِنْ ذَنْبٍ إلاّ بِالْإقْرارِ؛[34]
همانا آداب دعا، ستایش خدا و ثنای بر او و سپس اقرار به گناه است و آنگاه خواستن حاجت. چه آن كه [به خدا سوگند] بنده‌ای از گناهی بیرون نمی‌رود مگر این كه به آن گناه اقرار نماید.
روایت شده است: عابدی هفتاد سال عبادت خدا كرد؛ روزها روزه‌دار و شب‌ها شب‌زنده‌دار تا چنین پیش آمد كه حاجتی از خدا خواست و روا نشد. در مقام ذمّ و نكوهش نفس خویش برآمد و گفت: این ناشایستگی از جانب تو بوده است ای نفس شوم! اگر از تو خیر و صلاحی سراغ داشتند حاجتت را بر می‌آوردند. این تواضع و خودشكنی بااخلاص، سبب شد كه خدا فرشته‌ای را بر او فرستاد و به او گفت:
ای فرزند آدم! این یک لحظه كه به خود تاختی و خود را مستحقّ ذمّ و نكوهش شناختی، از سال‌ها عبادت و اعمال نیكت در نزد ما بهتر و ارزنده‌تر به حساب آمد.[35]

خودآزمایی


1- چند ادب از آداب دعا را نام ببرید.
2- چرا گریه در حال دعا اهمیت ویژه‌ای دارد؟
3- از لوازم انكسار نفس و خودشكنی و تواضع در پیشگاه حق را بیان کنید.
 

پی‌نوشت‌ها


[1]ـ مصباح‌الشّریعه، الباب التاسع عشر فی الدّعاء.
[2]ـ کُرنش: خضوع.
[3]ـ مستحسن: پسندیده.
[4]ـ سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 55. دعا در پنهانی شاید از آن نظر که از شائبه‌ی ریا دور و به اخلاص نزدیک‌تر و طبعاً با حضور قلب مناسب‌تر است، مورد ترغیب واقع شده است.
[5]ـ المحجّة‌البیضاء، ج 2، ص 293.
[6]ـ از جملات دعای 48 صحیفه‌ی سجّادیه.
[7]ـ کافی، ج 8، ص 44.
[8]ـ کافی، ج 8، ص 138.
[9]ـ همان، ص 141.
[10]ـ کافی، ج 2، ص 478، ح 8.
[11]ـ کافی، ج 2، ص 482، ح 5.
[12]ـ سفه: کم‌خردی.
[13]ـ سوره‌ی مریم، آیه‌ی 58.
[14]ـ سوره‌ی اسراء، آیات 107 و 109.
[15]ـ سوره‌ی مائده، آیه‌ی 83.
[16]ـ سوره‌ی توبه، آیه‌ی 92.
[17]ـ سوره‌ی نجم، آیات 59 و 60.
[18]ـ جمله‌ای از دعای ابوحمزه ثمالی منقول از امام سجّاد(ع) است.
[19]ـ جمله‌ی دیگری از دعای ابوحمزه ثمالی است.
[20]ـ لسان‌العرب، ج 11، ماده‌ی «هطل»، ص 699 و المحجّة‌البیضاء، ج 7، ص 280، با تفاوت در لفظ.
[21]ـ جهر: بلند کردن صدا.
[22]ـ اخفاف: آهسته‌کردن صدا.
[23]ـ سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 110.
[24]ـ المحجّة‌البیضاء، ج 2، ص 291 و تفسیر المیزان، ج 13، ص 245، سطر آخر صفحه که در هر دو مصدر به طور نقل قول آمده است.
[25]ـ سوره‌ی مریم، آیه‌ی 3.
[26]ـ ذلّ: خواری.
[27]ـ احتمال این نیز هست كه ندای حضرت زکریّا از آن نظر كه در خلوتگاه با خدا و دور از مردم بوده است، تعبیر به ندای «خفی» شده باشد و در این صورت تأییدی برای مورد بحث ما نخواهد داشت.
[28]ـ سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 55.
[29]ـ مصباح‌الشّریعة، باب‌السّادس و الستّون فی آفة القرّآء و تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 41.
[30]ـ المحجّة‌البیضاء، ج 2، ص 291، تفسیر مجمع‌البیان و نور‌الثّقلین نیز ذیل آیه‌ی 55 سوره‌ی اعراف، با اندکی تفاوت نقل کرده‌اند.
[31]ـ کافی، ج 2، ص 476.
[32]ـ المحجّة‌البیضاء، ج 2، ص ۳۰۲.
[33]ـ کافی، ج 2، ص 122، ح 3، از رسول خدا(ص).
[34]ـ همان، ص 484، ح 3.
[35]ـ المحجّة‌البیضاء، ج 2، ص 304، قریب به این مضمون در کافی، ج 2، ص 73، از امام کاظم(ع) نقل شده است.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: