این هشدار امام(ع) چه توفانانگیز است!
امام سیّدالسّاجدین(ع) ضمن همین جملهی مورد شرح از دعا به منظور بیدار ساختن ما خوابآلودگان غفلتزده میگوید:
مِنْ ذُنُوبٍ أدْبَرَتْ لَذَّاتُهَا فَذَهَبَتْ، وَ أقَامَتْ تَبِعَاتُهَا فَلَزِمَتْ؛
آن گناهانی كه لذّاتش سپری گشته و از بین رفته است، ولی تَبَعات شوم و آثار بلاخیز و عقابانگیز آن در جان این گنهكار بینوا رحل[1] اقامت افكنده و طوق گردنش شده است.
شبیه این بیان از امام امیرالمؤمنین علی(ع) رسیده است كه:
اُذْکُرُوا انْقِطاعَ اللَّذّاتِ وَ بَقاءَ التَّبِعاتِ؛[2]
به یاد آورید تمام شدن لذّتها و بر جای ماندن کیفرها را.
ای کاش آنچه از اعمال زشت در گذشتهی عمر از ما گذشته و لذّتها و خوشیهای آن نابود شده و از بین رفته است، آثار شوم آن نیز به دنبال لذّات و خوشیهایش زایل میشد و از صفحهی جانمان برطرف میگردید. امّا مَعَالاسَف حقیقت امر این چنین نیست! تمام آثار زشت و زیبای اعمال از سیّئات و حسنات، در لوح قلب ما ثابت و راسخ گردیده و با جوهر نفس ما متّحد شده است؛ منتها فعلاً در حال کمون[3] است تا دوران بروز و ظهور مکنونات «وَ یَومَ تُبْلَی السَّرائِر»[4] فرا برسد و به فرمودهی قرآن کریم:
وَ بَدا لَهُمْ سَیئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ یسْتَهْزِؤُنَ؛[5]
زشتیهای آنچه [در دنیا] كردهاند برایشان ظاهر گردد و آنچه [نتایج شوم گناهان] كه [در دنیا آن را] به استهزا میگرفتند بر آنان محیط و فراگیر شود.
و آنگاه چنان در فشار و عذاب بیفتیم كه نالهكنان و ضجّهزنان بگوییم:
یا لَیْتَها کانَتِ الْقاضِیَةَ؛[6]
ای كاش آن مرگ [كه سراغ من آمد و لذّات زودگذر دنیا را از دستم گرفت] به کلّی نابودم میکرد [و دیگر هیچ اثری از من و از آن همه اعمالم باقی نمیماند که امروز به این چنین ورطهی هولناک از بلا و عذاب بیفتم].
بیداردلان از عواقب شوم گناهان نگرانند
آری؛ توجّه به این مصیبت عُظمی است که خواب از سر باهوشان میبَرَد و لذّات حیات را در ذائقهی جانشان تبدیل به درد و رنج و محنت نموده و هر نوع حلاوت و شیرینی را مبدّل به تلخی جانگزا میسازد تا حدّی که دنیای روشن در نظرشان تیره و تار میگردد و از عمق جان توفانیشان نالهی ویل و واویل توأم با سوز و گداز سر میدهند كه:
...یا حَسْرَتی عَلَی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللهِ وَ إِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ؛[7]
... افسوس بر آن همه تقصیرها كه در جنب خدا كردم و بهراستی كه من از مسخرهكنندگان [به حقایق عالم] بودهام.
اِلَهی! وَ قَدْ اَفْنَیْتُ عُمْری فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ اَبْلَیْتُ شَبابِی فِی سَکْرَةِ التَّباعُدِ مِنْکَ؛[8]
بارخدایا! [به نادانی من بنگر كه] عمر خودم را در حدّت[9] نآآگاهی از تو فنا كردم و دوران شباب و جوانیام را در مستی دوری از تو پوسانیدم.
فَمَنْ یَکُونُ اَسْوَاَ حالاً مِنّی اِنْ اَنَا نُقْلِتُ عَلى مِثْلِ حالِی اِلَى قَبْرِی؛ لَمْ اُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِی وَ لَمْ اَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصّالِحِ لِضَجْعَتِی وَ ما لِی لا اَبْکِی وَ لا اَدْری اِلَى ما یَکُونُ مَصیری وَ اَرى نَفْسِی تُخَادِعُنِی وَ اَیّامی تُخاتِلُنی وَ قَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَأْسِی اَجْنِحَةُ الْمَوْتِ. فَما لِی لا اَبْکی؟ اَبْکی لِخُرُوجِ نَفْسِی! اَبْکی لِظُلْمَةِ قَبْری! اَبْکی لِضیقِ لَحْدِی! اَبْکی لِسُؤالِ مُنْکَرٍ وَ نَکیرٍ اِیّایَ! اَبْکی لِخُروجی مِنْ قَبْری عُریاناً ذَلیلاً حامِلاً ثِقْلی عَلَی ظَهْری اَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ یَمینی وَ اُخْری عَنْ شِمالِی!؛[10]
اینک چه كسی بدحالتر از من خواهد بود اگر به مثل همین حالی كه اكنون دارم مرا به قبرم منتقل كنند [قبری که] آن را برای آسایش خوابگاه خویش آماده نكردهام و با عمل صالح، آن را برای آسایش خود مفروش ننمودهام. مرا چه شده است كه نگریم؟ با آن كه نمیدانم پایان كارم به كجا خواهد كشید [و با چه نوع از انواع عذابهای الیم مواجه خواهم شد] و میبینم كه نفس بداندیشم مرا میفریبد و ایّام عمرم با من خُدعه[11] میکنند [با آرزوهای طولانی غفلتخیز و پیش آوردن صحنههای لذّتبخش زودگذر، مشغولم میسازند و از به خود آمدن بازم میدارند] در حالی كه بال و پر مرگ بر بالای سرم به صدا درآمده است [و عَن قریب بر روی سرم خواهد نشست].
پس چه شده است مرا كه نگریم؟ [نه، باید بگریم، باید بگریم و بیتاب گردم] میگریم برای بیرون رفتن جان از بدنم! میگریم برای ظلمت و تاریكی قبرم! میگریم برای تنگنایی لحدم! میگریم برای پرسشهای منكر و نكیر از من [راجع به عقایدم]! میگریم برای آن موقعی كه برهنه و خوار از قبرم بیرون میآیم در حالی كه بار سنگین گناهان خویش بر دوش دارم، گاه به سمت راست خود نگاه میكنم و گاهی به جانب چپ مینگرم [دنبال فریادرسی میگردم ولی فریادرسی نمییابم].
سوزِ دل لازم است که از شنیدن و فهمیدنِ تنها، طَرفی نتوان بست!
رهروان راه حق گفتهاند: معارف الهیّه و آشنایی با مطالب مربوط به آخرت، تعلیمی و آموختنی نیست، بلكه نوشیدنی و چشیدنی است! ابتهال و تضرّع به درگاه خدا، از سوز دل برمیخیزد! درد پیدا كن و سوز دل به دست آور كه آن، خود تضرّع و ابتهال را به دنبال میآورد.
آب كم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
آیا تا به حال شنیدهاید زنِ فرزند مرده را گریستن بیاموزند و راه نوحهگری تعلیمش كنند؟ آن جگرسوخته كه از قلب كباب شدهاش شعلهای پرالتهاب بر میآید و یک واویل پر از سوزوگداز سر میدهد، چنان تأثیر میكند كه دلها را میسوزاند و چشمها را میگریاند. امّا یک زن نوحهگرِ حرفهای را بخواهند اجیرش كنند كه برای كسی نوحهگری کند، او باید اوّل، مادران جوانمردهی غمزده را ببیند و از آنها راه و رسم نوحهگری بیاموزد و مدّتها تمرین نماید، تازه پس از این همه، وقتی ناله و نوحهی تقلیدی بیسوزوگداز را سر میدهد، در كسی كمترین تأثیر نمیكند؛ نه دلی از آن به ارتعاش در میآید و نه چشمی اشکآلود میگردد.
نوحهگر گوید حدیثِ سوزناک
لیک کو سوزِ دل و دامانِ چاک
از مقلّد تا محقّق فرقهاست
این چو داود است و آن دیگر صداست
منبع گفتارِ این سوزی بود
وان مقلّد کهنهآموزی بود
كافر و مؤمن خدا گویند لیک
در میان آن دو فرقی هست نیک
آن گدا گوید خدا از بهر نان
متّقی گوید خدا از عین جان
گر بدانستی گدا آن گفتِ خویش
پیش چشم او نه كم ماندی نه بیش
گر به دل دریافتی گفتِ لبش
ذرّهذرّه گشته بودی قالبش
آری؛ تضرّع از دل پردرد برمیخیزد. دل پر درد نیز از تفكّر و اندیشهی در گذشته و حال عمر حاصل میشود. آدمی اگر اندكی خود را از مشاغل غافلكنندهی دنیا فارغ سازد و اعمال زشت و اخلاق ناپسند خویش را در نظر آورده، نفس طاغی و سركش خود را ببیند كه همچون جهنّم شعلهور در حال التهاب است و ملكات رذیله و اخلاق و اعمال مشئومه[12]، از آن میجوشد و از هر سو تیرگیها در زندگی خود و دیگران بهوجود میآورد و هم باورش بشود كه همین خباثت و دئانت روح است كه پس از مرگ، آتشافروز جهنّم خواهد شد و وی را به حمیم و غَسّاق جهنّم مبتلا خواهد ساخت... طبیعی است كه بر اثر این تفکّر و خودنگری، چشم دلش باز گشته و خود را هم اكنون در میان جهنّم میبیند که به فرمودهی قرآن کریم:
...وَ إنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ؛[13]
...حقیقت آن كه جهنّم هم اكنون كافران را احاطه كرده است.
و قهری است كه به دنبال این كشف و شهود، ترس و وحشتی عجیب بر او مستولی میگردد و بندبند تنش به ارتعاش میافتد و از عمق جان نالهاش بلند میشود که: ای وای بر من! و صد وای بر من! اگر هم الان مرگ من فرا برسد و با همین نفس شوم و پلیدی که دارم وارد عالم برزخ بشوم، چه بدبختیها خواهم داشت و چه تیره روزیها خواهم دید! در این موقع است که با جدّ تمام به فکر علاج بیماریهای جان افتاده، از اطبّای روح استمداد مینماید، دست به دامن اولیای خدا زده و تضرّعکنان سر به آسمان بر میدارد و از صمیم دل فریاد سر میدهد:
أمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ...؛[14]
یا چه كسی كه اجابت كند درماندهی مضطر را به هنگامی كه او را بخواند؟
آری، اینجاست که بیشکّ، آوای نشاطانگیز اجابت حق را به گوش دل میشنود. چه كه او خود، وعدهی اجابت داده است:
...لا یُخْلِفُ اللهُ الْمیعادَ؛[15]
...خداوند از وعدهی خود تخلّف نمیکند.
چون بگریانم بجوشد رحمتم
آن خروشنده بنوشد نعمتم
رحمتم موقوف آن خوش گریههاست
چون گِرست از بحر رحمت موج خاست
تا نگرید ابر كی خندد چمن
تا نگرید طفل كی جوشد لَبَن
ای برادر طفل طفلِ چشم تست
كام خود موقوف زاری دان نخست
کام تو موقوفِ زاریِّ دل است
بیتضرّع کامیابی مشکل است
گر همی خواهی كه مشكل حل شود
خار محرومی به گل مُبْدَل شود
گر همی خواهی كه آن خلعت رسد
پس بگریان طفل دیده بر جسد
در این عالم رأفت و رحمت، هیچ تشنهای را بیآب نمیگذارند و هیچ دردمندی را بیدارو و دوا رها نمیکنند. دعای آدم مضطرّ به طور مُسْتَتبع اجابت است و موجب برطرف گشتن ناگواریهاست که فرموده است:
أمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إذا دَعاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ...؛
گریهی ابر است و سوز آفتاب
اُستُن دنیا همین دو رشته تاب
گر نبودی سوز مِهر و اشک ابر
کی شدی اجسام ما زَفت و سطبر
کی بُدی معمور این هر چارفصل
گر نبودی این تَف و این گریه اصل
سوز مهر و گریهی ابر جهان
چون همی دارد جهان را خوش دهان
آفتاب عقل را در سوز دار
چشم را چون ابر اشکافروز دار
ولی یاللاسف كه مجال تفكّر در این امور از ما گرفته شده است! لقمههای چرب اوّل شب و خواب نوشین آخر شب، معاشرت با مردم نااهل و مُغَفَّل[16]، سرگرم بودن اكثر ساعات روز به امور دنیا و برخورد كردن با مظاهر شهوت و غفلت، دیگر فرصتی برای ما نگذاشته است تا تفکّری از ما حاصل گشته و تذکّری بیاورد و سپس ارتعاشی در قلب به وجود آمده، آنگاه حال تضرّع و ابتهال به بار آورد.
نازكان را سفر عشق حرام است حرام
كه به هر گام در این ره خطری نیست كه نیست
***
ناز پرورده تَنعّم نبرده راه به دوست
عاشقی شیوهی مردان بلاکش باشد[17]
خودآزمایی
1- آیا تمام اثرات گناهانی كه لذّاتش سپری گشته از بین رفته است؟ توضیح دهید.
2- بر اثر چگونه تفکّر و خودنگری، چشم دل انسان باز گشته و خود را هم اكنون در میان جهنّم میبیند؟
3- تضرّع از چه چیزی سرچشمه میگیرد؟
پینوشتها
[1]ـ رحل: بار.
[2]ـ شرح نهجالبلاغهی فیضالاسلام، بابالحکم، حکمت 425.
[3]ـ کمون: پنهانی.
[4]ـ سورهی طارق، آیهی 9، یعنی روزی که نهانها آشکار شود.
[5]ـ سورهی جاثیه، آیهی 33.
[6]ـ سورهی حاقّه، آیهی 27.
[7]ـ سورهی زمر، آیهی 56.
[8]ـ قسمتی از مناجات شعبانیّه است. مفاتیحالجنان، ص 158.
[9]ـ حدّت: نهایت.
[10]ـ قسمتی از دعای ابوحمزه ثمالی است. مفاتیحالجنان، ص 193.
[11]ـ خدعه: فریبکاری.
[12]ـ مشئومه: زشت و ناپسند.
[13]ـ سورهی توبه، آیهی 49.
[14]ـ سورهی نمل، آیهی 62.
[15]ـ سورهی زمر، آیهی ۲۰.
[16]ـ مغفّل: فرورفتهی در غفلت.
[17]ـ در این فراز سخن، از یکی از منشآت مرحوم حاج سیّداحمد حائری(رض) استفاده و اقتباس شده است.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی