نمونههایى از الطاف الاهى
یكى از الطاف الاهى، عوامل تشریعى یعنى ارسال انبیا(ع) و اوصیا و انزال كتب آسمانى در كنارِ دیگر عوامل تكوینى است كه فرمولهاى آن در دست ما نیست و خیلى از آنها را نمىشناسیم و حتّى باور هم نمىكنیم. تدبیرهایى كه خداوند براى جذب غافلان به درگاه خود به كار مىبرد به قدرى گوناگون، گسترده و فراوانند كه قابل شمارش نمىباشند.
به عنوان مثال، خداوند از آغاز تولّد انسان، مهر او را در قلب پدر و مادر مىنهد به گونهاى كه اگر چنین محبّتى در دل آنها به ویژه مادر وجود نداشت، نسل انسان منقرض مىگردید. این محبّت، ابزارى براى بقاى نسل انسان است و خداوند با این بیان أَنْ اشْكُرْ لِی وَلِوَالِدَیْكَ[1] همگان را متوجّه این نعمت بزرگ گردانیده، چرا كه اگر كسى محبّت پدر و مادر را كه از روز نخست از آن برخوردار بوده، نادیده بگیرد محبّت هیچكس دیگر را نخواهد دید.
لطفى كه خدا در وجود پدر و مادر قرار داده ابزارى براى شناخت خدا و توجّه به او است و این محبّت را به عنوان یك رشحه از دریاى بىكران محبّت خویش در دل آنان قرار داده است كه اگر تمام محبّت انسانها و موجودات از آغاز خلقت را جمع كنند به اندازهی قطرهاى از دریاى محبّت الاهى نسبت به آدمیان نیست. حال اگر مادرى از فرزند خود غفلتى ببیند چه مىكند؟ آیا او را طرد كرده و از منزل بیرون مىكند و یا او را مىكشد؟ هرگز! مادر اگر خطا و غفلتى از فرزند خود ببیند در صورتى كه عمدى و از روى عناد نباشد، با كمال مهربانى او را متوجّه خطاى خود كرده و او را در آغوش محبّت خود مىگیرد.
وجود همسر نیز از دیگر محبّتهاى الاهى است كه با این تدبیر، زندگى آرامبخشى به انسانها ارزانى داشته است چنانكه خود مىفرماید: «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً».[2]
آیا هیچ توجّه كردهایم چه كسى این مهر و دوستى را بین همسران قرار داده و چرا چنین كرده است؟
محبّتى كه بین دوستان، استاد و شاگرد است و سایر عواطف موجود كه ریشه فطرى دارند، همه نمایانگر این هستند كه انسانها باید متوجّه محبّت خدا شده و به مبدأ رحمت و عطوفت برسند. ما متأسفانه از این تدبیر غافل هستیم و اگر خیلى هنر داشته باشیم تنها احترام والدین را نگه مىداریم، ولى از این رهگذر هیچگاه عبور نمىكنیم.
بارى، اگر این تدبیرها كارساز نبود خداوند از راههاى دیگر كه آنها نیز به نوعى لطف و رحمت هستند، بندگان را به خود جذب مىكند كه یكى از آنها پیش آوردن گرفتارىها و بنبستها و سرخوردگىها و نا امید شدن از خلق است تا انسانها در نهایت به دلیل ایمانى كه به خدا دارند به سوى او باز گشته و متوجّه او شوند: فَإِذَا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوْا اللهَ مُخْلِصِینَ؛[3] وقتى كه امواج دریا و غرق شدن كشتى را مىبینند، در میان آن امواج كوهپیكر اقیانوس، خواه ناخواه متوجّه خدا مىشوند.
خلق را با تو بد و بدخو كند
تا تو را ناچار رو آن سو كند
خداوند شرایطى پیش مىآورد كه انسان از هر درى كه مىزند ناامید برمىگردد، پس فریاد یا الله مىزند و آنگاه لذّت لطف و عنایت خدا را مىچشد.
آرى، وقتى كه انسان خوب تشنه شد، مزه آب گوارا را درك مىكند، وقتى كه خوب گرسنه شد، مزه غذاى خوشگوار را احساس مىكند و وقتى كه به شدت نیاز به محبّت پیدا كرد، لذّت نوازش دست محبّت را مىفهمد وگرنه در شرایط عادّى انسان نهتنها قدر آن را نمىفهمد بلكه ممكن است چون بچّههاى لوس بر اثر نوازش، بداخلاق شود.
سخنى از مرحوم قاضى طباطبایى(قدس سره)
مرحوم علامه طباطبایى(رحمه الله) به نقل از مرحوم قاضى طباطبایى(قدس سره) مىفرمودند: «گاهى خداوند بندهاى را سالها به فقر یا بیمارى یا مرض صعبالعلاج و یا علاجناپذیرى مبتلا مىكند تا یك یا الله بگوید. پس یك توجّه به خدا براى نورانیّت انسان به قدرى مفید است كه سالها تحمل سختى و رنج و گرفتارى را مىطلبد و این نیز از لطف خداست كه او را در پیچ و خم زندگى گرفتار كند تا از همه چیز و همه جا ناامید گشته و به طرف خداوند جلب شود.
* * *
اَلَّذینَ صَفَّیْتَ لَهُمُ الْمَشارِبَ وَ بَلَّغْتَهُمُ الرَّغائِبَ وَ اَنْجَحْتَ لَهُمُ الْمَطالِبَ وَ قَضَیْتَ لَهُمْ مِنْ فَضْلِكَ الْمَآرِبَ؛
آنان كه آبشخورهاى آنان را زلال قرار دادى و به خواستههایشان رساندى و درخواستهایشان را برآورده ساختى و به فضل خود نیازهایشان تأمین نمودى.
در این فراز از دعا چند پاداش براى پیشگامان و رهروانى كه داراى اوصاف ذكر شده در فرازهاى پیشین بوده و در مسیر وصول الى الله به مقصد رسیدهاند بیان مىنماید كه عبارتند از:
۱. آبشخور آنها را صاف و زلال و شفّاف و بدون تیرگى و آلودگى قرار دادهاى.
انسان وقتى كه راهى را مىپیماید پس از مدتى خسته شده و نیاز به آب پیدا مىكند. حال اگر متوجه رودخانهاى شود، به طور حتم براى رفع تشنگى خودش را به رودخانه مىرساند. اگر در چنین موقعیتى قرار گرفته باشید، به خوبى مىدانید كه در بخشهاى ورودى غالباً آبها گلآلود و كدر هستند و یا بر اثر توقّف و راكد بودن رنگ آنها تغییر كرده است، در عین حال دسترسى به آب زلال و بدون تیرگى و آلودگى نیز ممكن است و هر چه آب پاك و دلچسب و زلالتر باشد، شخص تشنه و خسته از تماشاى آن لذّت بیشترى مىبرد. این پیشگامان از آبشخورهاى زلال و صاف بهره مىبرند. ما نیز با ذكر این ویژگى، از خدا مىخواهیم كه ما را از راهى ببرد كه آبشخورهاى آن زلال و لذّتبخش باشند. این عبارت كنایه از آن است كه راه صاف و بدون ابهام و سنگلاخ و به دور از هواى نفس و شیطنت باشد تا به راحتى و آسانى پیموده گردد، وگرنه تردیدها و ابهامها راه را بر آدمى دشوار مىكنند.
2. آنها را به خواستههایشان رساندى؛
3. آنها را به رغبتهایشان نایل ساختى؛
4. در مطلوبهایشان كامیاب و پیروز نمودى؛
5. نیازمندىهاى آنها را برآورده ساختى.
در حقیقت همه این تعابیر به یك مطلب اشاره مىكنند و آن برآمدن نیازها، خواستها و اهداف آنان است. حال این پرسش مطرح مىشود كه این چه نیاز، خواست و هدفى است كه پیشگامان دارند و خداوند آنها را برآورده مىسازد؟
خیلى بعید است كه منظور خواستههاى دنیوى از قبیل كاخ و ماشین آخرین مدل و باغ و راغ باشد، بلكه خواستهاى آنها باید بر اساس همین راه و مقصد و سلوك الى الله تبیین گردند. چرا كه هر منزلى خود مبدأیى است كه با عبور از آن باید به مقصد و منزل دوّم رسید و با عبور از آن به منزل سوّم و به همین ترتیب باید منازل را یكى بعد از دیگرى پشت سرگذارد تا به مقصد نهایى رسید.
به گمان من، این نیازها و خواستهها، امورى نیستند كه انسان را از مقصد دور كرده و یا او را به خود مشغول نمایند، چرا كه سالك باید تمام نیروهاى خود را صرف پیمودن راه بنماید وگرنه نیروهایش متفرّق گشته، از رسیدن به مقصد باز مىماند. پس به احتمال زیاد، منظور از خواستههاى پیشگامان و رهروان همان چیزهایى است كه مربوط به سیر و سلوك مىباشد.
* * *
وَ مَلأتَ لَهُمْ ضَمائِرَهُمْ مِنْ حُبِّكَ وَ رَوَّیْتَهُمْ مِنْ صافی شِرْبِكَ؛
قلب آنها را از محبّت خود پر كرده و از شراب ناب خود آنها را سیراب كردى.
وقتى كه عواطف و گنجایش افراد را در نظر مىگیریم به روشنى درمىیابیم هر انسانى داراى یك گنجایش ویژه است كه گاهى پر شده و گاهى نیمه پر مىگردد. حقّ آن است كه باید این گنجایش پر گشته و هیچگاه خالى و یا نیمهخالى نماند؛ وانگهى باید با حبّ و عشق الاهى پر گردد و در كنار آن هیچ چیز قرار نگیرد مگر آنكه از شعاع همان عشق الاهى و عشق به اولیاى خدا باشد كه به پیمودن آن راه كمك مىكنند و هیچگاه تزاحمى با انجام وظایف الاهى نخواهد داشت. قرآن مىفرماید:
قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَأَبْناؤُكُمْ وَإِخْوانُكُمْ وَأَزْواجُكُمْ وَعَشِیرَتُكُمْ وَأَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَتِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَمَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللهِ وَرَسُولِهِ وَجِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّى یَأْتِیَ اللهُ بِأَمْرِهِ.[4]
اینها امورى هستند كه مورد محبّت انسان قرار مىگیرند، چرا كه انسان، پدر و مادر و فرزند و برادر و همسر و خویشاوند و مال و بازار را دوست دارد، ولى اگر اینها مانع از انجام وظیفه بندگى گردند و جهاد در راه خدا به خاطر آنها رها گردد كیفر سختى به دنبال خواهند داشت، ولى اگر این محبوبها، فرع و مطلوب و محبوب بالعرض بوده و به خاطر محبّت به خداوند باشند مانعى ندارد.
پس از خدا مىخواهیم كه ما را به كسانى ملحق كند كه علاوه بر آن اوصاف و پاداشها كه گفته شد، دل آنها نیز پر از عشق به خدا باشد و از آب گوارا، ناب، صاف و زلال خودش به آنان نوشانیده باشد.
در شرح فرازهاى پیشین بیان شد كه انسان در سفرهاى مادّى نیاز به رفع تشنگى دارد و رنج تشنگى از گرسنگى بیشتر است. در سفر معنوى و سلوك الى الله نیز بسیارى از نیازها با تعبیر تشنگى مطرح میگردد و به همین خاطر در یك فراز به مشارب و در این فراز به شرب تعبیر گردیده است و نوشیدن آب لذیذ و زلال و سیراب شدن از آن به عنوان پاداش سالكان ذكر گردیده است.
* * *
فبِكَ اِلى لَذیذِ مُناجاتِكَ وَصَلُوا وَ مِنْكَ اَقْصى مَقاصِدِهِمْ حَصَّلُوا؛
پس آنان توسط تو به مناجات لذیذ تو دست یافته و از سوى تو به مقاصد دوردست خود نایل آمدند.
در این فراز از مناجات به اثرات و نتایج پاداشهاى چندگانه پیشگامان سیر و سلوك اشاره مىكنیم كه عبارت است از مناجات سرشار از لذّت و وصول به هدفهاى بسیار بلند.
كلمهی فبك كه در آغاز آمده براى تأكید بر این مفهوم توحیدى است كه پیمودن راه و بهرهگیرى از نتایج آن تنها و تنها به فضل و توفیق خدا بوده و بدون كمك او نمىتوان هیچ قدمى برداشت. اگر حال مناجاتى پیدا شد، توفیق او بوده و اگر از آن استفاده شد به حكم لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأزِیدَنَّكُمْ توفیق روز افزون پیدا مىشود.
* * *
اَسْئَلُكَ اَنْ تَجْعَلَنی مِنْ اَوْفَرِهِمْ مِنْكَ حَظّاً وَ اَعْلاهُمْ عِنْدَكَ مَنْزِلاً وَاَجْزَلِهِمْ مِنْ وُدِّكَ قَسْماً وَ اَفْضَلِهِمْ فی مَعْرِفَتِكَ نَصیباً؛
خداوندا، از تو مىخواهم كه مرا از جمله كسانى از آن الگوها و پیشگامان قرار دهى كه بهرهاى بیشتر و نزد تو مقامى بالاتر و از محبّت تو سهمى افزونتر و از شناخت تو نصیبى عالىتر دارند.
در این فراز از مناجات عرض مىكنیم: خداوندا، آن پیشگامان كه میل دارم به آنها ملحق گردم؛ مىخواهم همردیف بالاترین و والاترین آنها از لحاظ منزلت و مقام و معرفت و محبّت باشم و به سطوح متوسط و پایین اكتفا نمىكنم.
در حقیقت از اینجا رازگویى، روح مناجات، معاشقه و مغازله شروع مىگردد.
* * *
فَقَدِ انْقَطَعْتْ اِلَیْكَ هِمَّتی وَانْصَرَفَتْ نَحْوَكَ رَغْبَتی، فَاَنْتَ لا غَیْرُكَ مُرادی وَ لَكَ لا لِسِواكَ سَهَری وَ سُهادی وَ لِقاءُكَ قُرَّة عَیْنی وَ وَصْلُكَ مُنی نَفْسی وَ اِلَیْكَ شَوْقی وَ فی مَحَبَّتِكَ وَلَهی وَ اِلى هَواكَ صَبابَتی وَ رِضاكَ بُغْیَتی وَ جِوارُكَ طَلِبَتی وَ قُرْبُكَ غایَةُ سُؤلی وَ فی مُناجاتِكَ رَوْحی وَ راحَتی وَ عِنْدَكَ دَواءُ عِلَّتی وَ شِفاءُ غَلَّتی وَ بَرْدُ لَوْعَتی وَ كَشْفُ كُرْبَتی؛
اى خدا، همهی میل خودم را به سوى تو متوجّه ساختم. همهی تمایل خودم را به تو منصرف گردانیدم. تو خواسته من هستى و نه غیر تو، و براى تو و نه دیگرى بیدارى و شبنشینى من است و دیدار تو موجب آرامش چشم و وصال تو آرزوى دل من است. به سوى تو شوق من و در محبّت تو شیدایى من و در خواستهی تو عشق من است. رضاى تو آرزوى من و بودن در جوار تو طلب من و در مناجات تو آرامش و آسایش من و نزد تو دواى درد و شفاى جوش و خروش و خنكى روح عطشناك و برطرف شدن اندوه من است.
در این فراز عرض مىكنیم: خداوندا، تنها و تنها همّت من منحصر در تو شده است و دیگر به هیچ چیز اهتمامى ندارم و تمام همّت[5] من آن است كه فقط به تو برسم و بقیه كارها جنبهی فرعى دارد.
خداوندا، رغبت من به سوى تو است. گاهى انسان به اصل چیزى علاقهمند مىشود و علاقهی او به لوازم و یا مقدّمات آن چیز فرعى است. وقتى كه علاقهی به كسى شدید شد و تمام دل و قلب انسان را فرا گرفت، محبّت به غیر او فقط در شعاع محبوب خواهد بود، یعنى چون شعاع محبّت محبوب او به چیزى مىتابد، آن چیز هم محبوب وى خواهد بود، بنابراین محبّت به اولیاى خدا كه در طول محبّت خدا است از همین باب است.
خداوندا، تو مراد و خواستهی من هستى و ارادهی من فقط به تو تعلّق گرفته است نه چیز دیگر.
خداوندا، شبزندهدارى و بىخوابى من فقط براى تو است، نه چیزى دیگر مثل طمع بهشت و یا ترس از جهنّم.
خداوندا، سكون چشم من[6] فقط در ملاقات و دیدار تو است، و با دیدار تو به آرامش ابدى مىرسم.
خداوندا، وصال تو آرزوى دل من است، یعنى آرزو دارم به قربى برسم كه دیگر هیچ واسطهاى بین من و تو نباشد.
خداوندا، شوق و اشتیاق من به سوى تو است و نه چیز دیگر.
خداوندا، شیدایى من در محبّت تو است. من نسبت به عشق تو واله و شیدایم.[7]
خداوندا، صبابت - یكى از مراتب عشق است - و عشق من براى تو است.
خداوندا، رضاى تو مطلوب من است، و من در این تلاشها و عشقورزىها فقط رضاى تو را مىطلبیم.
خداوندا، دیدار تو نیاز و خواستهی من است.
خداوندا، همسایگى و جوار تو درخواست من است.
خداوندا، نزدیكى و قرب تو نهایت خواهشهاى من است.
خداوندا، آسایش و آرامش و دلخوشى من به همین راز و نیاز و مناجات با توست و من دلخوشى دیگرى ندارم.
خداوندا، داروى درد من نزد تو است. من حالت بیمارگونهاى دارم كه دواى آن فقط نزد تو مىباشد.
خداوندا، شفاى سوز درون من نزد تو است.
خداوندا، موجبات خنكى روح تشنه و تفتیدهی من در دست تو است.
خداوندا، برطرف شدن غصّه و اندوه من در دست تو است.
* * *
فَكُنْ اَنیسی فی وَحْشَتی وَ مُقیلَ عَثْرَتی وَ غافِرَ زَلَّتی وَ قابِلَ تَوْبَتی وَ مُجیبَ دَعْوَتی وَ وَلِىَّ عِصْمَتی وَ مُغْنِىَ فاقَتی؛
پس اى خدا، در تنهایى مونس من و بخشندهی خطا و پذیرندهی توبه و پاسخ دهندهی دعا و نگهدارندهی مصونیّت من از گناه و برطرف كنندهی نیاز من باش.
در این فراز از مناجات عرض مىكنیم:
خداوندا، آنجا كه من تنها و از همه كس روگردان هستم، تو انیس و مونس و همدم من باش.
خداوندا، لغزشهاى من را كم كن.
خداوندا، خطاهاى من را ببخش و بیامرز.
خداوندا، توبهام را پذیرا باش.
خداوندا، دعاهایم را مستجاب گردان.
خداوندا، من را در مقام حفظ و مصونیّت از گناه سرپرستى كن تا مبادا مبتلا به گناه شوم.
خداوندا، نیاز من را خودت به بىنیازى مبدّل ساز.
* * *
وَ لا تَقْطَعْنی عَنْكَ وَ لا تُبْعِدْنِی مِنْكَ. یا نَعیمی وَ جَنَّتی. یا دُنْیایَ وَ آخِرَتی؛
خداوندا، مرا از خودت جدا و دور نگردان. اى خدایى كه نعمت من و بهشت منى. اى خدایى كه دنیا و آخرت من هستى.
در این فراز پایانى مناجات مریدین عرض مىكنیم:
اى خدا، مرا از خودت جدا نگردان.
اى خدا، مرا از خودت دور نگردان.
اىخدایى كه بهشت من تویى و نعمتهاى بهشت من خود تو هستى.
اى خدایى كه بالاتر از هر چیز، دنیا و آخرت من تو هستى. در تمام زندگى دنیا به دنبال تو هستم نه چیز دیگر.
خودآزمایی
1- اگر تدبیر محبت و عطوفت كارساز نبود خداوند از کدام راههاى دیگر كه آنها نیز به نوعى لطف و رحمت هستند، بندگان را به خود جذب مىكند؟
2- اثرات و نتایج پاداشهاى چندگانه پیشگامان سیر و سلوك چیست؟
3- در فرازی از این دعا کدام پاداشها را براى پیشگامان و رهروانى كه در مسیر وصول الى الله به مقصد رسیدهاند بیان مىنماید؟
پینوشتها
[1]. لقمان (31)، 14: از من و پدر و مادرت شكرگزارى كن.
[2]. روم (30)، 21: و یكى از آیات الاهى این است كه همسرى از جنس خودتان براى شما قرار داد تا در كنار او آرام بگیرید و بین شما مودّت و رحمت قرار داد.
[3]. عنکبوت (۳۹)، ۶۵.
[4]. توبه (9)، 24: بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خویشاوندان و اموالى كه گرد آوردهاید و تجارتى كه ترس كساد آن را دارید و مسكنهایى كه آنها را دوست دارید محبوبتر از خدا و پیامبر او و جهاد در راه حق مىباشد، پس انتظار بكشید تا خداوند با فرمان خویش بیاید.
[5]. معناى همّت در اینجا غیر از معناى همّت در فارسى است كه با پسوند بلند و پست ذكر مىگردد بلكه به معناى علاقه و میل نظیر كلمه هوى است كه از زبان حضرت ابراهیم(ع) در قرآن آمده است: فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ؛ خداوندا، دلهاى مردمان را متمایل به اینان گردان.
[6]. قرة از قرار به معناى سكون گرفته شده، در مقابل حركت و اضطراب. و سكون چشم كنایه از آرامش روح و اطمینان نفس است. چون وقتى كه انسان مضطرب باشد چشمهاى او مرتّب به این سو و آن سو مىنگرد ولى اگر آرام باشد چشمهاى او ساكن و برقرار است. (غیاثى كرمانى)
[7]. واله و وله به یك مرتبه از محبّت اطلاق مىشود كه موجب سرگردانى و تحیّر است و عاشق نمىداند چه بكند و اگر به این مرحله رسید، سر به بیابان مىگذارد و قرار و آرام ندارد.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی