نیاز بشر به بیان در فهم قرآن
«قرآن» كریم با آنكه الفاظش كلّاً در حدّ «اعجاز» در فصاحت واقع شده است، در دلالت بر مفاهیم لفظیّهاش برای آشنایان به لغات و اسالیب كلام عربی كاملاً روشن بوده و خالی از هر گونه اغلاق و تعقید و عاری از «معمّی»[1] و «لُغَز»[2] میباشد و همچنین نسبت به ارباب فهم و تدّبر و صاحبنظرانی كه توانایی غوص[3] در بِحار ژرف و اقیانوسهای بیكران قرآن را واجدند[4] و نیروی استكشاف لطایف و اسرار از اعماق بطون كتاب خدا به آنان اعطا شده است، آمادگی خود را برای «تفهّم»[5] و «تذکّر»[6] اعلام نموده و جملگی را امر به «تدبّر»[7] و اندیشه و تعقّل در محتویّات نامتناهی خود فرموده است.
ولی با تمام اینها همین قرآن در بسیاری از موارد كه نمونههایی از آن نیز ارایه گردید (به حكم مصلحت) دارای «ابهام» بوده و درك مقاصد آن نیازمند به «بیان» میباشد؛ آن هم بیانی كه معصوم از خطا و مبرّا از اشتباه باشد تا اطمینانآور و رافع اختلاف گردد وگرنه مفسّرین از بشر عادی كه با اعمال سلیقه و درك جایزالخطای خود در معانی برتر قرآن به تفكّر و فحص و پژوهش میپردازند. اینان هر چه بكوشند و سخنانی به غایت عالی بگویند و مطالبی هر چه بدیعتر بیاورند بدیهی است كه محصولات فكری آنان نه رفع اختلاف از صحنهی تفسیر كتاب خدا خواهد كرد و نه برای دیگران به عنوان «بیان قرآن» سندیّت و حجیّتی خواهد داشت.
مخصوصاً با توجّه به نكتهای كه هیچگاه آن را از نظر نباید دور داشت و آن، این است كه بحث قرآنی یك بحث تمام عیار نظری مانند بحثهای فلسفی و ریاضی نیست كه میدان زورآزمایی افكار و معارك آراء[8] و مصارع ابطال[9] باشد. آنچنان كه قهرمانان فكر و سخن در این میدان با آزادی تمام و كَیْفَ ما كانَ به تضارب آراء[10] و ترامی افكار[11] بپردازند و صرفاً تعمّق در مطالب و غَور[12] در عویصات[13] و غوامض[14] را، وجههی همّت خود در تفسیر قرآن قرار دهند و هر كس به تناسب رشتهی تخصّصی خویش در علمی داد سخن داده و قرآن را تطبیق با آراء علمی خود بنماید و هر چه كه خواست بگوید و در هر وادی كه خواست بتازد و از اینكه هر چه كه از آب در آمد و سر از هر جا كه در آورد اصلاً باكی نداشته باشد و در هر حال، هدف ـ كه بحث و تعمّق و غَور در سخن بوده است و تمرین در تفكّر و ورزیدگی در استدلال و اقامهی برهان و جدل ـ تأمین شده باشد!!
البتّه اینگونه آزادی در اعمال سلیقه و استرسال[15] در فكر و سخن، اگر در مسائل مربوط به علوم نظری مانند قسمتی از ریاضیّات و فلسفه و نظایر اینها باشد باكی نیست و راه از هر جهت برای همه كس باز است. چه آنكه این علوم چندان ارتباطی با سعادت و شقاوت بشری ندارند و بر فرض اشتباه و عدم اصابت به واقع، تولید خطری بزرگ نخواهند كرد و مفسدهای فوقالعاده عظیم به وجود نخواهد آمد. امّا قرآن كه وحی خدا و برنامهی سعادت هر دو جهانی انسان است و با سرنوشت نیك و بد آدمیزادگان و حیات ابدی آنان بستگی تمام دارد، مسلّماً تفسیر و تبیین آن با اینچنین آزادی در افكار و رها بودن در گفتار و بیان هرگز نمیسازد و جدّاً بازی كردن با سعادت عالم انسان محسوب میگردد.
بلکه یك مفسّر قرآن باید دقیقاً متوجّه این نكته باشد و آن را مكرّراً به خود تلقین نماید كه: بحث قرآنی یعنی فحص از حقایق وجود و پژوهش در واقعیات هستی، كه به منظور تشخیص صراط مستقیم حقّ و سپس افتادن در آن صراط و سوق دادن دیگران نیز به آن راه و آنگاه حركت كردن با هم به سوی كمال مطلق و عاقبت نایل گشتن به سعادت جاودان یا مصونیّت از موجبات شقاوت و هلاكت بیپایان معمول میگردد و این عمل هم بدیهی است كه یك كار ساده و آسانی نیست كه هر كس بتواند از عهدهی آن برآید. بلكه كاری است فوقالعاده خطیر و پر مسؤولیّت در پیشگاه خدا كه ممكن است كوچكترین كجروی، انحرافات وسیع و عمیق در عقاید و اخلاق و عمل را برای مردم به وجود آورد و برای همین است كه در لسان رسول خدا(ص) و ائمّهی اطهار(ع) از «تفسیر به رأی و قولِ بِغَیْرِ عِلْم» دربارهی قرآن شدیداً نهی گردیده و عامل آن محكوم به عذاب و انذار به آتش شده است:
«عَنالنَّبی(ص): مَنْ فَسَّرَ الْقُرآنَ بِرَأِیهِ فَلْیَتَبَوَّءْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ»؛[16]
از رسول خدا(ص) منقول است:
«كسی كه قرآن را به رأی خود تفسیر نماید، باید جایگاه خود را از آتش آماده بسازد».
«وَ عَنْهُ(ص): مَنْ قالَ فِی الْقُرآنِ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَلْیَتَبَوَّءْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ»؛[17]
«باز هم از رسول خدا(ص) منقول است كه: هر كس در [تفسیر] قرآن بدون علم و دانایی [لازم] به سخن پردازد باید جایگاه خود را از آتش مهیّا سازد».
«وَ عَنْ اَبی عبدالله(ع) قالَ: مَنْ فَسَّرَ الْقُرآنَ بِرَأیِهِ فََاَصابَ لَمْ یُوجَرْ وَ اِنْ اَخْطَأَ کانَ اِثْمُهُ عَلَیْه»؛[18]
«از امام صادق (ع): كسی كه قرآن را به رأی خود تفسیر كرده و [اتفّاقاً] برخورد به واقع نماید؛ مأجور نخواهد بود و اگر به خطا و اشتباه افتد گناه كجروی بر او مسلّم خواهد شد».
«وَ قالَ(ص): اَكْثَرُ ما اَخافُ عَلی اُمَّتی مِنْ بَعْدی رَجُلٌ یُناوِلُ الْقُرآنَ یَضَعُهُ عَلی غَیْرِ مَواضِعِهِ»؛[19]
«رسول خدا(ص) فرمود: ترسناكترین چیز بر امّت من، بعد از من، مردی است كه قرآن را بگیرد و آن را در غیر مواردی كه باید نهاده شود بنهد [یعنی قرآن را با آراء خود تطبیق نموده و از مسیر مرادات واقعیّهاش برگرداند]».
بنابراین تنها بیانی كه صلاحیّت انضمام به قرآن را واجد است و از لحاظ توضیح مبهمات و تفسیر مجملات قرآن دارای سندیّت آسمانی و حجّیّت الهیّه میباشد؛ بیان رسول خدا(ص) است كه به حكم خود قرآن، مبیّن قرآن معرّفی شده است كه میفرماید:
«... لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إلَیْهِمْ...»؛[20]
«... كه بیان كنی [تو ای پیغمبر] برای مردم آنچه را كه به سوی آنها فرود آمده است [از آیات قرآن] ...».
و همچنین بیان عترت و اهل بیت رسالت(ع) است كه یك جا خدا آن وجودات مقدّسه را مطهّر به «تطهیر الهی» معرّفی فرموده است كه:
«... إنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً»؛[21]
«... همانا خدا ارادهی مستمرهاش بر این است كه هر گونه پلیدی را از شما خاندان [نبوّت] دور سازد و شما را از تمام آلودگیها پاك نگه دارد».
و در جایی دیگر «مسّ» حقایق مكنونهی[22] قرآن را منحصراً در خورِ صلاحیّت آن مطهّرون و پاكشدگان نشان داده است كه:
«إنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ * فِی كِتابٍ مَكْنُونٍ * لا یَمَسُّهُ إلاّ الْمُطَهَّرُونَ»؛[23]
«حقیقت آنكه آن، قرآنی است كریم، در كتابی محفوظ، كه مس نمیكند آن را [به حقیقت آن نمیرسد] مگر پاكشدگان».
و هم رسول اعظم خدا(ص) که به حکم:
«... وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...»؛[24]
«هر چه را که پیغمبر(ص) آورده است [امر به آن کرده است] آن را بگیرید [عمل كنید] و از هر چه كه شما را از آن نهی كرده است خودداری نمایید».
امر و نهیش و تمام آوردههایش به عنوان ابلاغ رسالت «واجِبُالاخْذَ و مُفْتَرَضُ الاِتِّباع» است. به مقتضای حدیث متواتر (ثقلین) آنحضرت عترت و اهل بیت خود را عدیل لازمُالْاِقْتِران[25] قرآن كه (لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ) قرار داده، امّت را مأمور به تمسّك به هر دو ثقل (قرآن و عترت) فرموده است كه:
«اِنّی تارِكٌ فیكُمُ الثََّقَلَیْنِ كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلِ بَیتی وَ اِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَردا عَلَیَّ الْحَوْضَ»؛[26]
«من در میان شما دو چیز گرانقدر از خود باقی میگذارم: كتاب خدا و عترتم اهل بیتم، و به طور قطع آن دو هرگز از یكدیگر جدا نخواهند شد تا روز قیامت بر من وارد گردند».
سرّ رعایت «ابهام» در قرآن
چنانكه سابقاً گفتیم آنچه مسلّم است اجمالاً در قرآن كریم آیاتی به چشم میخورد كه درعین فصاحت الفاظ و دلالت روشن بر مفاهیم ظاهره، از نشان دادن مصداق و تعیین مراد از مفاهیم الفاظ و تشریح بسیاری از خصوصیّات مطالب مقصودهی آیات، خودداری شده است. مانند آیات احكام و آیات مربوط به ولایت (امامت و زعامت امّت) و آیات دیگری كه در گذشته از باب نمونه ارائه گردید و طبق آیات ٤٤ و ٦٤ سورهی نحل و آیهی ٧ سورهی حشر و آیات ٧٧ تا ٧٩ سورهی واقعه و آیهی ٣٣ سورهی احزاب بیان این قبیل از آیات واگذار به رسول خدا(ص) و اهل بیت اطهار او(ع) گردیده است.
حال این سؤال پیش میآید كه چرا در قرآن حكیم این روش اعمال شده است؟ و روی چه مصلحتی یك سلسله مطالب اصیل و اساسی اسلام در متن قرآن مجید كه سند متقن و جاودانی حقّ است با صراحت تمام ذكر نگردیده و «عَنْ عَمْدٍ»[27] با ابهام و اجمال برگزار شده است، تا نتیجتاً قرآن در توضیح و تبیین بسیاری از محتویات خود نیازمند به «بیان» خارج از خود گردد. چرا چنین شده است؟ سرّش چیست؟
در پاسخ گفته میشود: البتّه حِكَم و مصالح واقعیّهای كه مَرْعِیّ[28] در افعال و اقوال خداوند حكیم است از اسراری است كه جز ذات اقدس او (جلّ جلاله) و مقرّبین مختصّ به اسرارش دیگران را راهی به سوی درك و مسّ آن نمیباشد و از دسترس فكر ما انسانهای عادی بیرون است. ولی با توجّه به آنچه در خود قرآن و احادیث اهل بیت(ع) آمده، میتوانیم سرّ این ابهام را «هدایت امّت اسلامی به سوی امام» بدانیم. ابتدا به عنوان مقدّمه، اهمّیّت مسألهی امامت و ولایت را متذكّر میشویم.
خودآزمایی
1- درك مقاصد ابهامات قرآن نیازمند به «بیان» با چه ویژگیهایی میباشد؟چرا؟
2- یك مفسّر قرآن باید دقیقاً متوجّه کدام نكته باشد؟
3- سرّ رعایت «ابهام» در قرآن چیست؟
پینوشتها
[1]ـ معمیّ: پنهان داشته، پوشیده.
[2]ـ لغز: راههای کج و ناهموار.
[3]ـ غوص: فرورفتن، داخل شدن.
[4]ـ امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: (ثُمَّ اَنْزَلَ عَلَیْهِ الْكِتابَ نُوراً ... وَ بَحراً لایُدْرَكُ قَعْرُهُ...)؛ بحارالانوار، جلد ٩٢، صفحهی ٢١، حدیث ٢١.
[5]ـ تفهّم: فهمیدن.
[6]ـ تذکّر: یادآوری.
[7]ـ سورهی ص، آیهی ٢٩ و سورهی محمّد، آیهی ٢٤؛ و رسول خدا(ص) فرموده است: (اِقْرَؤوا الْقرآنَ وَ الَتَمِسوا غَرائبِهُ)؛ قرآن را بخوانید و غرائبش را بجویید. المحجةالبیضاء، جلد ٢، صفحهی ٢٥١.
[8]ـ معارك آراء: میدان جنگ اندیشهها.
[9]ـ مصارع ابطال: میدان کشتیگیری قهرمانان.
[10]ـ تضارب آراء: زد و خورد نظریّهها.
[11]ـ ترامی افكار: تیراندازی مقابل اندیشهها.
[12]ـ غور: فکر و تأمّلکردن.
[13]ـ عویصات: مشکلات علمی.
[14]ـ غوامض: پیچیدگیها.
[15]ـ استرسال: به حال خود رها کردن.
[16]ـ تفسیر صافی، مقدّمهی پنجم.
[17]ـ بحارالانوار، جلد 92، صفحهی 111، حدیث 20.
[18]ـ بحارالانوار، جلد 92، صفحهی 110، حدیث 11.
[19]ـ همان، صفحهی 112، حدیث 20.
[20]ـ سورهی نحل، آیهی 44.
[21]ـ سورهی احزاب، آیهی 33.
[22]ـ مکنونه: پوشیده.
[23]ـ سورهی واقعه، آیات 77 تا 79.
[24]ـ سورهی حشر، آیهی 7.
[25]ـ عدیل لازمالاقتران: لنگهی همطراز.
[26]ـ مقدّمهی تفسیرالبیان، صفحات 6 و 7.
[27]ـ عن عمدٍ: از روی عمد و قصد.
[28]ـ مرعیّ: رعایت شده.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی