وقتی از جانب خدا به رسول اكرم(ص) دستور داده شد كه زینب (دختر عمّهی خودش) را برای زیدبنحارثه تزویج كند، زیدبنحارثه بردهی آزاد شدهای بود و در نزد قوم عرب، بردههای آزاد شده افرادی بیشخصیت بودند و ارزش اجتماعی نداشتند؛ امّا زینب یک زن متشّخص از طایفهی بنیهاشم و دختر عمّهی پیغمبراكرم(ص) بود و از نظر شؤون اجتماعی با هم متناسب نبودند. ولی رسول اكرم(ص) به امر خدا از زینب برای زید خواستگاری كرد. زینب از این پیشنهاد تعجّب كرد و گفت: یا رسولالله، به من مهلت بدهید تا دربارهی این مطلب بیندیشیم، بعد خبر میدهم. در این موقع آیه نازل شد که:
«وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إذا قَضَی اللهُ وَ رَسُولُهُ أمْراً أنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً»؛[۱]
«هیچ مرد و زن با ایمانی حقّ ندارند در مقابل امر خدا و رسولش اظهارنظری کنند و از میل و خواستهی خود تبعیّت کنند که در این صورت، گناه کرده و به گمراهی روشنی افتادهاند».
وقتی زینب از نزول آیه با خبر شد، گفت: بسیار خوب، (اَمْرِی بِیَدِکَ یا رَسولَ الله)؛ اختیار من دست شماست؛ هر طوری كه بفرمایید تابعم. رسول خدا(ص) هم او را برای زیدبنحارثه تزویج كرد و بعداً ماجرایی پیش آمد كه او از زید طلاق گرفت و رسول خدا(ص) به امر خدا با او ازدواج كرد و در واقع، این پاداشی بود كه خداوند در مقابل خضوعی كه زینب از خود نشان داد و راضی شد طبق امر خدا با زید ازدواج كند به آن زن باایمان داد و افتخار همسری رسول اکرم(ص) نصیبش شد.
ما وقتی ارزش ایمان را شناختیم و دانستیم كه ایمان آب حیات ابدی است و پی بردیم كه اهل بیت نبوّت(ع) یگانه در برای ورود به فضایی هستند كه آب حیات ایمان آنجاست، طبیعی است كه شتابان رو به آن بزرگواران، كه متصدّیان آب حیات جاودانند، میرویم و با شور و اشتیاق تمام میگوییم:
«اَلسَّلامُ عَلَیْکُم یا اَبوابَ الْایمان»؛
امّا نه به گونهای كه تنها پشت در بایستیم و سلام كنیم و در و دیوار را ببوسیم و برگردیم و اصلاً نفهمیم داخل آن خانه و آن فضا چه متاعی هست و از آن چگونه باید بهره گرفت. ما سالهاست كه مكرّراً بار بار سفر بسته و رو به حرم امام ابوالحسنالرّضا و امام سیّدالشّهدا و دیگر امامان(ع) رفتهایم و میرویم؛ امّا در خود بنگریم و ببینیم از آب حیات ایمان، كه در اختیار آن ابوابالایمان است، چقدر بهره برده و سوغاتی آوردهایم. متأسّفانه میبینیم که ما همچنان پشتِ در ماندهایم و وارد حرم نشدهایم، آن ابوابالایمان هر چه فریاد میزنند: ای بندگان خدا، ما «در» هستیم، از ما عبور كنید و وارد خانه بشوید و صاحبخانه را ببینید و از او بهره بگیرید، اصلاً گویی ما کَر هستیم و صدای آنها را نمیشنویم، از پیش خود چیزهایی میگوییم و كارهایی میكنیم و همچنان تشنه كام و بیبهره از آب حیات ایمان برمیگردیم.
پینوشت
[۱]ـ سورهی احزاب، آیهی ۳۶.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی