فصل دوّم؛ اصول و ارزشهاى اسلامى و خطر تهاجم فرهنگى| ۱
مقوله فرهنگ و تهاجم فرهنگى
مقولهی فرهنگ مقولهی وسیعى است كه در اطراف آن بسیار بحث شده است. كسانى كه با مفاهیم جامعهشناسى آشنایى دارند مىدانند كه براى این واژه بیش از پانصد تعریف ذكر شده است كه پرداختن به همهی آنها در این بحث كوتاه و مختصر میسّر نیست. امابه صورت اجمالى، مىتوان فرهنگ را این گونه تعریف كرد: «فرهنگ عبارت است از مجموعهی مایههایى كه رفتار او را از رفتار حیوانات مشخّص و ممتاز مىسازد». به طور كلّى، سه بخش اساسى مىتوان براى فرهنگ در نظر گرفت:
اول، شناختها و باورها
دوم، ارزشها و گرایشها
سوّم، رفتارها و كردارها.
منظور از هجوم فرهنگى آن است كه جامعهاى تلاش كند كه فرهنگ خودش را بر جامعهی دیگرى كه طبعاً داراى فرهنگى خاص مىباشد تحمیل كند یا دست كم، نوعى دگرگونى در فرهنگ آن جامعه بوجود آورد. این كار هجوم فرهنگى تلقّى مىشود.
اكنون سؤالى كه مطرح مىشود این است كه آیا هجوم فرهنگى همیشه نامطلوب و مذموم است یا ممكن است گاهى اوقات پسندیده و ممدوح باشد؟
این مطلب به جنبهی ارزشى بحث مربوط مىشود كه باید آن را به تفصیل مورد بررسى قرارداد، اما اجمالاً مىتوان گفت كه هجوم فرهنگى همیشه مذموم و نكوهیده نیست. اگر جامعهاى داراى فرهنگ منحط، ارزشهاى كاذب، باورهاى غلط و شناختهاى نادرست باشد، جامعهی دیگرى به انگیزه الهى و به قصد اصلاح سعى كند كه باورهاى غلط را از آن بزداید و ارزشهاى غلط را به ارزشهاى صحیح تبدیل نماید این كار ناپسند و نكوهیده نیست، ولى معمولاً از هجوم فرهنگى تأثیر نابجا و ناحق اراده مىشود كه كسانى نسبت به جامعهی دیگر انجام مىدهند و مىخواهند دگرگونىهاى نامطلوبى در آن جامعه بوجود آورند كه دست كم، از دید كسانى كه از آن به هجوم تعبیر مىكنند، این دگرگونیهاى نامطلوب است.
پس بطور كلّى منظور از هجوم فرهنگى تلاش افراد یا جوامعى است كه به قصد عوض كردن یا دگرگون ساختن فرهنگ جامعهی دیگرى انجام مىشود این دگرگونى ممكن است در سه بخش اساسى ظهور كند:
الف ـ در بخش شناختها و باورها، بینش افراد را نسبت به خدا، جهان و انسان تغییر دهند.
ب ـ در بخش ارزشها و گرایشها، غیر از شناختهایى كه انسانها نسبت به هر چیر دارند لازم است در زندگى آنها ارزشهایى نیز مطرح باشد، زیرا زندگى بدون اعتقاد به یك سلسله ارزشها شكل انسانى پیدا نمىكند. وقتى زندگى انسان، انسانى و ممتاز از زندگى سایر حیوانات خواهد بود كه خوب و بد در آن مطرح باشد. كسانى كه كارهایى، به عنوان اینكه خوب است، انجام مىدهند و كارهایى را به عنوان اینكه بد است ترك مىكنند به ارزشهاى انسانى پاى بند هستند. اما جوامع، از نظر شناخت خوب و بد و ارزش و ضد ارزش، با هم اختلاف نظر دارند. حال، اگر جامعهاى یك سلسله ارزشها را پسندید و به آنها دل بست اگر دیگران بخواهند كه آن ارزشها را تغییر دهند این كار در بعد ارزشى هجوم فرهنگى است. آنچه شكل رفتار انسان را تعیین مىكند باورها و ارزشهایى است كه بدانها اعتقاد دارد.
ج ـ در رفتارها و كردارها، وقتى باورها و ارزشها به نوبهی خود تغییر كنند خود به خود رفتار انسانها هم تغییر خواهد كرد. از اینرو، كسانى كه مىخواهند به فرهنگ جامعهاى هجوم ببرند سعى مىكنند در الگوهاى رفتارى افراد آن جامعه تغییراتى بوجود آورند. براى این كار هم شیوههاى گوناگونى وجود دارد، كه باید مورد شناسایى و ارزیابى قرار گیرد.
بطور خلاصه، منظور از هجوم فرهنگى در جامعهی ما (كه امروز در معرض هجوم فرهنگى دشمنان واقع شده و هر كدام به انگیزهاى مىخواهند فرهنگ ما را عوض كنند) این است كه شناختهاى مردم جامعهی ما را نسبت به جهان و انسان و ارزشهایى كه به آنها دل بستهایم و شیوهی رفتار فردى و اجتماعىمان را، به گونهاى كه به نفع خودشان باشد تغییر دهند.
انگیزهی دشمن از تهاجم فرهنگى
گاهى هجوم فرهنگى به انگیزهی الهى انجام مىگیرد كه البته این كار انبیا و پیروان آنها است. انگیزهی آنان از قیام، در هر جامعهاى این است كه با نیّتى الهى فرهنگ آن جامعه را تغییر دهند، زیرا، وظیفهاى در این زمینه از سوى خدا بر دوش آنها گذاشته شده است تا خطاها و انحرافات جوامع را اصلاح كنند. چنین كارى خواه ناخواه موجب تصرّف در فرهنگ مىشود. اما این كار ممدوح است. ماهم از این گونه هجوم فرهنگى استقبال میکنیم. اگر واقعاً جامعهی ما از نظر شناختها، باورها، ارزشها و رفتارها مبتلا به مفاسد و انحرافاتى باشد و كسانى در صدد اصلاح انحرافات آن برآیند ما باید از آنها ممنون باشیم. این كار هیچ عیبى ندارد، ولى منظور ما از هجوم فرهنگى، بنابر اصطلاح معروف، عكس این مطلب است، یعنى ایجاد تغییر نامطلوب به وسیلهی گروهى در جامعه تا ارزشها را به ضد ارزشها تبدیل كنند، باورهاى صحیح را از مردم بگیرند، تردید، وسوسه، بىباورى، وارفتگى و وانهادگى در مردم ایجاد كنند، حالت پوچگرایى یا باورهاى كاذب و ارزشهاى غلط به جامعه تزریق كنند، منظور از هجوم فرهنگى همین است.
اما اینكه انگیزهی كسانى كه چنین كارهایى انجام مىدهند چیست بحثى است كه تا حدود زیادى جنبهی روانشناسى اجتماعى دارد. اگر بخواهیم حق مطلب ادا شود باید بحثهاى مربوطه ذكر شود تا بتوانیم نتیجهاى روشن بگیریم در این بخش فقط، بحث كوتاهى در بارهی این موضوع ذكر مىكنیم:
انسانها از اعمال خود در زندگى انگیزههاى گوناگونى دارند. طبیعىترین انگیزهی آنان انگیزههاى حیوانى براى رفع نیازهاى مادى و فیزیولوژیكى است. مانند غذاخوردن و ارضاء هوسهاى جنسى و شهوانى این نیازهاى طبیعى در بعد حیوانى انسانها ظهور پیدا مىكند و آنان تلاش مىكنند كه این غرایز و خواستهاى حیوانى را هرچه بهتر و بیشتر ارضا نمایند. به عبارت دیگر، مقصد چنین انسانهاى حیوان صفت، مسائل مادى و اقتصادى و به تبع آن مسائل جنسى است و چیزهاى دیگرى جنبهی وسیلهاى دارد. تمام فعالیتهاى دیگرى كه در ابعاد گوناگون اجتماعى انجام مىگیرد، اعمّ از زمینههاى علمى، صنعتى و هنرى همه در جهت خدمت به این غرایز حیوانى و ارضاى آنها انجام مىشود، حتى تلاشهایى كه علما و دانشمندان در آزمایشگاهها و مراكز علمى انجام مىدهند بحثها و تحقیقاتى كه در زمینههاى گوناگون صورت مىگیرد، براى چنین مردمى كه در این سطح از فرهنگ هستند، به قصد پر كردن شكم و لذتهاى مادى و جنسى انجام مىشود.
این مسأله متأسفانه در بیشتر جوامع غربى امروز مشاهده مىشود. البته همهی مردم كشورهاى غربى این گونه نیستند ولى غالب مردمى كه آنجا زندگى مىكنند و دست اندركار مسائل اجتماعى هستند، اهداف مادى و اقتصادى دارند و سایر مسائل براى آنها جنبهی فرعى، مقدّمى و وسیلهاى دارد؛ مثلاً، سیاست وسیلهاى است براى اقتصاد؛ مىخواهند باتسلّط سیاسى منابع اقتصادى كشورى را به دست آورند. و براى خود بازار فروش مهیّا كنند. تسلّط فرهنگى هم به نوبهی خود مقدّمهاى است براى تسلّط اقتصادى. چون نمىتوانند اجناس خود را به مردمى كه فرهنگشان با خواست آنها وفق ندارد و مصرفى نیستند بفروشند براى اینكه هر روز بتوانند بیش از بیش اجناس خود را به آن كشورها صادر كنند باید فرهنگ مردم آنها را مطابق خواست خود عوض كنند. اگر فرهنگى مبتنى بر عقاید مذهبى، زهد و پارسایى باشد بازارى براى آنها به وجود نمىآورد كه بتوانند هر روز ابزار و اسباب آرایش جدید، وسایل تزیینى و امثال آن به آنها عرضه كنند، آنها هم خریدار باشند، بلكه بر اساس اعتقادات مذهبى و اخلاق ساده زیستى از اسراف و تبذیر پرهیز مىكنند و چندین سال از هر وسیلهاى استفاده مىكنند. این گونه عقاید و احساسات به سود آنها نیست. زیرا آنها مىخواهند هر چه بیشتر تولیدات خود را به فروش برسانند و بازار خوبى براى كالاهایشان پیدا كنند. براى این منظور هم باید فرهنگ آن مردم را به فرهنگ مصرفى تبدیل كنند. همه به خاطر داریم كه در دوران رژیم گذشته در كشور ما فرهنگ مصرفى ترویج مىشد. به این دلیل، بسیارى از وسایلِ قابل استفاده به دور ریخته مىشد. درصورتى كه، در كشورهاى سرمایهدارى كه، خود این فرهنگ را ترویج مىكردند و ما را وادار مىساختند كه مصرف بیش از حد داشته باشیم صرفهجویى مىكردند. آنها حتى شیشههاى دارو و آب میوه و نوشابه را در ظرفهاى مخصوص مىریزند و شهردارى براى استفادهی مجدد آنها را جمع آورى مىكند. یا مثلاً، از پوست میوههاى مصرفى خود، مانند پرتقال و سیبزمینى، استفاده مىكنند. آنها كه فرهنگ مصرفى را به ما تحمیل مىكنند خودشان آنگونه رفتار مىكنند ولى ما چنین نیستیم. دلیل اینكه آنها این فرهنگ را بر ما تحمیل كردهاند تأمین منافع اقتصادى خودشان است. پس انگیزهی اصلى دشمنان از هجوم فرهنگى اقتصاد و جلب منافع مادى است. اكنون هم این مقصود از سوى آنان دنبال مىشود ولى كلیّت ندارد. مردمى كه فرهنگ براى آنها اصالت دارد هیچگاه فقط مسائل اقتصادى و رفاهى برایشان مطرح نیست، بلكه اینگونه مسائل براى آنها جنبهی وسیلهاى خواهد داشت.
مابراى تأمین نیازهاى طبیعى خود مانند غذا و لباس به دنبال كار مىرویم؛ عدهاى به كشاورزى مشغول مىشوند، عدهاى به كارهاى صنعتى و بازرگانى و برخى هم به كارهاى خدماتى مىپردازند تا نیازهاى زندگى خود را تأمین كنیم. اما گروهى وقتى دست اندركار این كارها مىشوند پول برایشان اصالت پیدا مىكند و اصلاً پول داشتن مطلوب آنها مىشود. ابتدا پول وسیلهاى بود براى تهیهی غذا و لباس، اما وقتى در گیر كارهاى اقتصادى شدند پول مقصد اصلى مىشود. لذا، به دنبال جمع كردن و هر چه بیشتر اندوختن آن مىروند. افرادى هستند كه اگر در تمام روز، از بهترین غذاها و در تمام سال، از بهترین لباسها استفاده نمایند و در مجلّلترین كاخها زندگى كنند ثروت آنها براى خود و فرزندانشان تا هفت نسل كافى است ولى قناعت نمىكنند و پیوسته به فكر افزودن بر سرمایههاى خود هستند. گویى جنون پول اندوزى دارند، بخصوص كسانى كه به رباخوارى عادت كردهاند. قرآن كریم در این باره مىفرماید: «الّذینَ یَأكُلُونَ الِرّبوا لایَقُومُونَ اِلاّ كَما یَقُومُ الّذى یَتَخَبُّطُهُ الشَّیطانُ مِنَ اْلمسِّ: (سورهی بقره:275) حالت روانى عجیبى شبیه جنون پیدا مىكنند. (جنون پول اندوختن) اینكه این همه مال چه فایدهاى براى او دارد و این همه پول را مىخواهد چه كند براى او مطرح نیست. براى او تنها داشتن مال اهمیّت دارد. این مطلب به عنوان نمونه ذكر شد تا بدانیم كه بسیارى از چیزها اصالتاً جنبهی وسیلهاى دارد ولى براى گروهى هدف محسوب مىشود، پول وسیلهاى است براى تأمین نیازها، اما براى پول پرستان و سرمایه اندوزان هدف مىشود، تا آنجا كه مىپذیرد از غذا و لباس و سایر امكانات زندگى كمتر استفاده كند تا پولش كم نشود. بسیارى از مسائل اجتماعى اینگونه است كه براى بعضى جوامع هدف است و براى بعضى جوامع دیگر جنبهی وسیلهاى دارد. فرهنگ هم چنین است؛ براى عدهاى اصالت دارد و هدف است و براى عدهاى وسیله است. هجوم فرهنگى هم براى برخى اصالت دارد و براى برخى وسیله است.
پیامبران و مصلحان الهى سعى مىكنند كه فرهنگ مردم را عوض كنند. اما نه تنها به این دلیل كه اقتصادشان بهتر شود بلكه براى اینكه مردم اعتقاد صحیح پیدا كنند و به ارزشهاى ولاى انسانى پاىبند گردند. این موضوع براى انبیا و مربیّان الهى اصالت دارد ولى براى دیگران ممكن است جنبهی وسیلهاى داشته باشد. پس پاسخ این سؤال كه انگیزهی هجوم فرهنگى چیست معلوم شد. انگیزههاى افراد از این كار متفاوت است و گاهى هجوم فرهنگى مقدّمهاى است براى انگیزههاى دیگر و گاهى هدف است.
خودآزمایی
1- سه بخش اساسى که مىتوان براى فرهنگ در نظر گرفت را نام ببرید.
2- آیا هجوم فرهنگى همیشه نامطلوب و مذموم است یا ممكن است گاهى اوقات پسندیده و ممدوح باشد؟ توضیح دهید.
3- عوض شدن یا دگرگونى فرهنگی ممكن است در چند بخش اساسى ظهور كند؟ نام ببرید.
4- انگیزههای دشمن از تهاجم فرهنگى را بیان کنید.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمّدتقی مصباح یزدی