اهمّیت امامت در اسلام
مسألهی امامت و پیشوایی امّت در قرآن و حدیث، از میان تمام مسائل اصلی و فرعی دین بهصورت جالبتر و چشمگیرتری مورد توجّه و دقّت قرار گرفته است كه امام باقر(ع) فرمودهاند:
«وَ لَمْ ینَادَ بِشَیءٍ كَمَا نُودِی بِاْلوَلایةِ»؛[1]
«بانگی چون بانگ ولایت در هیچ موضوعی از موضوعات شریعت در عالم برنخاسته است».
جدّ و تأكیدی كه خدا و رسول خدا در باب امامت و تعیین ولی و امام مسلمین اعمال فرمودهاند در هیچ مسألهای از مسائل مربوط به دین نفرمودهاند و لذا از همان روز اولّی كه موضوع «نبوّت» نبی اكرم(ص) به بشر عرضه شد، دنبال آن، موضوع «ولایت» و امامت نیز اظهار گردید و شخص «ولیّ» و «خلیفةالنّبی» هم به نام «علی(ع)» معین شد.[2] و سپس در خلال مدّت ٢٣ سال كه دوران تبلیغ رسالت است؛ طبق روایات فراوان در هر شرط مساعدی كه پیش میآمد، رسول اكرم(ص) تصریحاً[3] یا تلویحاً[4] سخن از امامت و خلافت به میان آورده و جانشین خود و ولی امر مسلمین را به اصحابش معرّفی میفرمود.
تا سال آخر عمر شریفش در مراجعت از «حَجَّةالوداع» مجمع عمومی غدیرخم را تشكیل داد و با آن شرایط فوقالعاده عجیب و جالب، به امر خدا علی مرتضی(ع) را كه به موجب اخبار و روایات مستفیضه[5]، بلكه متواتره از طریق فریقین (شیعه و سنّی) دارای مقام عصمت و مصونیت از هر گونه خطا و گناه است؛[6] به عنوان امیرالمؤمنین و امامالمسلمین و خلیفهی رسول(ص) و ولی بر حقّ خدا و اَولی به تصرّف در تمام شؤون حیاتی امّت تعیین فرمود.
و این مسأله آنچنان نزد خدا مهمّ و عظیم است كه رسول گرامی خود را با لحنی توأم با تهدید امر به تبلیغ آن، فرموده و ضمناً در كمال صراحت و روشنی خاطرنشان ساخته است كه ترك تبلیغ آن مساوی با ترك تبلیغ تمام رسالات خدا خواهد بود و اساساً مسألهی رسالت وی «كَان لَمْ یكُنْ» تَلَقّی خواهد شد:
«یا أیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إَلیكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بلَّغْتَ رِسالَتَهُ...»؛[7]
خلاصهی مضمون آیهی شریفه آنكه: ای رسول اگر «رسالت» خود را به پناه ولایت علی(ع) ـ امام معصوم از جانب من ـ نیفكنی؛ قدرتهای آلوده به جهل و شهوت بشری در اندك مدّت تمام تأسیسات تو را ریشهكن نموده و جامعهی انسان را مجدّداً به جاهلیت اُولی بر میگردانند و بساط وحی و نبوّت انبیا را از روی زمین بر میچینند.
و همچنین بعد از فراغت رسول(ص) از امر تبلیغ ولایت، خدای حكیم به عنوان امضا و توشیح[8] ملوكانه و تحكیم بیشتر امر امامت و هم مجدّداً برای نشان دادن موقعیت بسیار حسّاس روح ولایت در پیكر دین و شریعت، توسط روحالامین فرشتهی وحی اعلام فرمود:
«... الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ...»؛[9]
«امروز [روز ابلاغ امر ولایت و نصب علی(ع) به امامت] مردم كافر، ازدین شما مأیوس شدند [از اینكه غالب بر دین شما گردند، دندان طمع كشیدند] پس از آنان مترسید و از من بترسید...».
یعنی از امروز تكلیف آیندهی دین شما كاملاً روشن شد. حافظ و قیم دین بعد از رسول اعظم خدا(ص) معین گردید. قدرت قاهرهای كه دارای دو نیروی «علم» و «عصمت» است تصدّی امر زعامت امّت و حفاظت قرآن عظیم را به عهده گرفت. دیگر آن شیطانصفتان كافرپیشهای كه به انتظار مرگ پیامبر(ص) روزشماری میكردند كه بعد از پایان عمر نگهبان دین، با نقشههای خائنانهی خود ریشهی دین را بركنند؛ امروز تیرشان به سنگ خورد و كاخ آمال و آرزوهای شیطانیشان بر سرشان فرو ریخت.
دیدند حفظ آثار «نبوّت» در ضمان[10] نیروی «ولایت» درآمد و قدرت آسمانی محمّد(ص) در چهرهی ملكوتی علی(ع) تجلّی كرد و بقای قرآن در كَنَف حمایت «علّی ولی» مسلّم شد.
آری؛ «فَلا تَخْشَوْهُمْ» دیگر از كافران مَهَراسید و خوف از غلبهی جهل بر عقل و كفر بر ایمان به دل راه مَدَهید. امّا از من بترسید «وَ اخْشَوْنِ» بترسید از من كه مبادا به كیفر كفران نعمت عظمای ولایت محكوم به محرومیت از لطف عظیم حقّ گردیده و قهراً مستحق این بشوید كه من نعمت دین را از دست شما بگیرم و انواع مِحَن و شدائد ذلّتبار را بر شما مستولی گردانم! چه آنكه:
«... وَ مَنْ یبَدِّلْ نِعْمَةَ اللهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإنَّ اللهَ شَدِیدُ الْعِقابِ»؛[11]
«... هر كه نعمت خدا را بعد از اینكه به سویش آمد، تبدیل نماید [به عذاب شدید خدا مبتلا خواهد شد] زیرا خدا محقّقاً شدیدالعقاب است».
آیهی «... الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ...» در عین بشارت، تهدید به سلب نعمت نیز دارد كه به هوش باشید ای مسلمانان؛ تا موقعی كه تن به «ولاء» حقّ علی(ع) دادهاید از برکات نعمت عظمای «دین» برخوردار بوده و از شرّ نقشههای تخریبی كفّار و ملحدین در امان میباشید.
امّا همین كه شانه از زیر بار ولایت آن امام معصوم(ع) خالی كرده، تن به اطاعت از قدرتهای آلودهی به جهل و شهوت بشری دادید، در آن موقع است كه نعمت دین و «ماءمَعین»[12] قرآن از دست شما میرود و در پی رفتن دین، سعادت و عزّ و شرف نیز از جامعهی مسلمانان رخت بر میبندد و سرانجام، آن ذلّت و خواری كه میترسیدید از ناحیهی كفّار عاید شما گردد از جانب خدای «شدیدالعقاب» به كیفر كفران نعمت عظمای امام بر شما فرو میریزد و آتش به حیات دنیا و عقبای شما میزند.
«ذلِكَ بِأنَّ اللهَ لَمْ یكُ مُغَیراً نِعْمَةً أنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتّی یغَیرُوا ما بِأنْفُسِهِمْ...»؛[13]
«این، بدان سبب است كه خدا نعمتی را كه به قومی داده است آن را دگرگون نمیسازد مگر آنكه خود آن قوم آنچه را كه در دل دارند دگرگون ساخته و تغییر نیت دهند [از مسیر ولایت حقّ خارج شوند]...».
و همچنین به دنبال جملهی: «... الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ كََفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ...» این جمله آمده است:
«... الْیوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دِینُكُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلیكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْإسْلامَ دِیناً...»؛[14]
«امروز [همان روز ابلاغ ولایت و نصب علی(ع) به امامت] دین شما را برای [استفاده و بهرهبرداری] شما كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به این عنوان كه دین [و راه تحصیل نجات و سعادت] شما باشد پسندیدم».[15]
بنابراین به همان مقدار كه وجود «نبی معصوم منصوب از جانب خدا» در تأسیس شریعت و احداث دین لزوم حتمی و قطعی دارد، وجود «ولی و امام معصوم منصوب از جانب خدا» نیز در ابقای شریعت و حفظ و صیانت دین؛ تا روز قیامت لزوم حتمی و قطعی دارد و لذا در آیهی مباهله از شخص امام امیرالمؤمنین علی ولیّ(ع) تعبیر به «نفس نبیّ(ص)» شده است تا موقعیت فوقالعاده عظیم امام از نظر قرآن نشان داده شود كه امام از دیدگاه قرآن متّصف به تمام صفات كمالیهی پیغمبر(ص) است به استثنای متصدّی «اخذ وحی» و ابداء شریعت كه به نصّ خاتمیت در وجود اقدس حضرت محمّد مصطفی(ص) به پایان رسیده و ختم گردیده است. حدیث:
«خُلِقْتُ اَنَا وَ عَلِی مِنْ نُورٍ واحِدٍ»؛[16]
كه رسول خدا(ص) فرموده است، اشاره به همین نكته است و همچنین گفتار آنحضرت نیز آشکارکنندهی این واقعیّت است:
«یا عَلِی ... وَ اَنَا وَ اَنْتَ اَبَوا هذِهِ الاُمَّةِ...»؛[17]
حاصل آنكه «امامت» تا روز قیامت تجلّیگاه تمام مناصب و مقاماتی است كه از جانب خدا به رسول خدا(ص) اعطا شده است (منهای نبوّت كه مقام تأسیس شریعت است) و آن مناصب بدین قرار است:
1ـ تشریح شرایع و تبیین «مُجْملات»[18] وحی و تطبیق كلیات آن بر مُسْتَحدَثات[19] وقایع زندگی نوع بشر كه متصدّی این منصب باید دارای «احاطهی علمی» به جمیع لطایف و اسرار «كتاب خدا» بوده وعملش قرین ملكهی «عصمت» و از هر گونه خطا در فهم و عمل در امان باشد تا قول و فعلش برای دیگران واجد ارزش و اعتبار الهی گردیده و حجّت و سند باشد كه:
«لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ...»؛[20]
«... وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...»؛[21]
در این دو آیه رسول خدا به عنوان یك «الگوی» كامل معرّفی گردیده و از مردم خواسته شده است كه از هر جهت تأسّی نیكو به آنحضرت نمایند؛ گفتارش را مأخذ متقن دانسته و كردارش را سرمشق حَسن بشناسند، آنچه را كه آورده است بگیرند و از هر چه كه نهی كرده است باز ایستند.
2ـ تدبیر امور و سیاست اجتماع و حكومت در تمام شؤون حیاتی امّت و دفاع از حقوق عامّه و منافع همه جانبهی جمعیت. این همان منصب «ولایت» و زعامت و رهبری اسلامی است كه جدّاً مرگ و حیات دین و مآلاً[22] مرگ و حیات جامعهی مسلمین در گرو بود و نبود این منصب و این مقام میباشد و قرآن كریم از آن، تعبیر به مقام «اُولیالامر» كرده و آن را در ردیف مقام خدا و رسول، واجبالاطاعه معرّفی فرموده است:
«یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أطِیعُوا اللهَ وَ أطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُمْ...»؛[23]
«ای كسانی كه ایمان آوردهاید، اطاعت كنید خدا را و اطاعت كنید پیغمبر را و كسانی را كه ادارهی كار شما به دست آنهاست...».
و این منصب هم به طوری كه در گذشته گفتیم، عقلاً مستلزم «عصمت» است، تا قدرت و حكومت معصوم از هر گونه خطا در حفظ اساس دین خدا ساعی بوده و امّت اسلامی را از دست تطاول[24] هر عامل اغواگر شیطانی در امان نگه دارد.
۳ـ سیر و سلوك دادن انسان در مسیر عبودیت و تشدید نور وجود وی از طریق اشراق شمس «ولایت» و امامت در حدّ آمادگی انسان به میزان اعمالی كه طبق ظواهر دینی انجام میدهد، تا سرانجام، او را به سعادت و كمال مطلوب از خلقتش كه وقوف در موقف قرب خدا و استقرار در «غرفات جنةالمأوی» است برساند.
«... نِعْمَ الثَّوابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً»؛[25]
«... وه چه پاداش خوبی و چه جمع نیکویی از دوستان».
«إنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیكٍ مُقْتَدِرٍ»؛[26]
«به طور مسلّم پرهیزكاران در میان باغستانهایی بس وسیع و شكوهمند، در جایگاه راستین [مولود صدق عقیده و ایمان]، نزد ملیك و سلطانی بینهایت توانا، مستقر خواهند گردید».
خودآزمایی
1- با ذکر یک مثال، اهمیت مسأله امامت نزد خدا متعال را نشان دهید.
2- امامان(ع) دارای چه صفاتی هستند که تصدّی امر زعامت امّت و حفاظت قرآن عظیم را به عهده گرفتند؟
3- «امامت» تجلّیگاه کدام مناصب و مقاماتی است كه از جانب خدا به رسول خدا(ص) اعطا شده است (منهای نبوّت كه مقام تأسیس شریعت است)؟
پینوشتها
[1]ـ اصول کافی، جلد 3، باب 13، حدیث 1.
[2]ـ اشاره به «نصّالدار» است كه رسو ل خدا(ص) در خانهی حضرت ابوطالب(ع) در مجمع اعمامش (عموهایش) بعد از اظهار دعوت و ابلاغ رسالت خود در حالتی كه دست بر گردن علی(ع) نهاده بود فرمود: (اِنّ هذا اَخی وَ وَصیی وَ خَلیفَتی فیكُم، فَاَسْمَعوُا لَهُ وَ اَطیعُوه)، [المراجعات، صفحهی ١٢٣، المراجعه ٢٠].
[3]ـ تصریحاً: آشکارا.
[4]ـ تلویحاً: سربسته، به اشاره.
[5]ـ مستفیضه: فراوان.
[6]ـ قال رسولالله(ص): اَلْحَقُّ مَعَ عَلِی وَ عَلی مَعَ الْحَقِّ.لَنْ یفْتَرقا حَتّی یردا عَلَی الْحَوْض. (دلائلالصدق، طبع مصر، جلد ٢، صفحهی ٤٦٨). این حدیث با ١٥ طریق از عامّه و ١١ طریق از خاصّه نقل شده (شیعه در اسلام، صفحهی ٥، پاورقی ٤، نقل از غایة المرام بَحرانی، صفحات 539ـ540).
مضمون حدیث نشان میدهد كه علی(ع) ملازم حقّ است و حقّ نیز ملازم علی(ع) است و تا روز قیامت از یكدیگر جدا نخواهند شد و همین معنای عصمت و مصونیت از هر گونه خطا و گناه میباشد.
[7]ـ سورهی مائده، آیهی ٦٧.
[8]ـ توشیح: آراستن، زینت دادن.
[9]ـ سورهی مائده، آیهی 3.
[10]ـ ضمان: عهدهداری.
[11]ـ سورهی بقره، آیهی 211.
[12]ـ ماءمَعین: آب جاری.
[13]ـ سورهی انفال، آیهی 53.
[14]ـ سورهی مائده، آیهی 3.
[15]ـ دربارهی شأن نزول آیه و اثبات اینكه منظور از آن، موضوع «ولایت» و مقصود از «الیوم» روز نصب امام امیرالمؤمنین علی(ع) به امامت است و همچنین برای آشنا شدن با احادیث فراوانی كه در این زمینه از طرق «شیعه و سنّی» رسیده است، به تفسیر «المیزان»، جلد ٥، صفحات ١٧٧ تا ١٩٤ و صفحات ٢٠٥ تا ٢١٤ رجوع شود.
[16]ـ بحارالانوار، جلد 39، صفحهی 85.
[17]ـ همان، صفحهی 93، حدیث 3.
[18]ـ مجملات: کلامی که معنی آن محتاج شرح و تفسیر باشد.
[19]ـ مستحدثات: تازه پدید آمده، نو.
[20]ـ سورهی احزاب، آیهی 21.
[21]ـ سورهی حشر، آیهی 7.
[22]ـ مآلاً: نتیجتاً.
[23]ـ سورهی نساء، آیهی 59.
[24]ـ تطاول: تعدّی.
[25]ـ سورهی کهف، آیهی 31.
[26]ـ سورهی قمر، آیات 54 و 55.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی