کد مطلب: ۴۶۷۴
تعداد بازدید: ۵۵۸
تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۱
اسلام در یک نگاه| ۹
اسلام براى کم کردن فاصله‌ی طبقاتى در میان مسلمین قانون «زکات» را تشریع کرده و به ثروتمندان دستور داده است تا سهم عادلانه‌اى از اموال و درآمدهاى فردى خود را به عنوان زکات به بیت‌المال اسلام بپردازند.

بخش سوّم: دستورات و مقرّرات اسلام| ۲


فصل سوّم: اقتصاد اسلامی


از آن‌جا که سعادت و پیروزى معنوى یک جمعیّت بدون «اقتصاد غنى و سالم» ممکن نیست، اسلام به عنوان یک مذهب پیشرو و مترقّى این مسأله‌ی مهم را در متن برنامه‌هاى خود گنجانیده است.
اکنون به بررسى فشرده‌ی یعنى از قوانین اقتصاد اسلامى مى‌پردازیم:


زکات


اسلام براى کم کردن فاصله‌ی طبقاتى در میان مسلمین قانون «زکات» را تشریع کرده و به ثروتمندان دستور داده است تا سهم عادلانه‌اى از اموال و درآمدهاى فردى خود را به عنوان زکات به بیت‌المال اسلام بپردازند. این اموال که روى هم رفته، رقم مهمّى را تشکیل مى‌دهد، نقش مؤثّرى در مبارزه با فقر و کم کردن فاصله‌ی طبقاتى و کمک به عمران و آبادى دارد.
در سخنان پیشوایان اسلام مى‌خوانیم که مقدار «زکات» به قدرى دقیق تعیین شده که اگر همه‌ی کسانى که زکات بر آنها واجب است به وظیفه‌ی خود عمل کرده و آن را بپردازند مى‌توان بکلى فقر را از جامعه‌ی اسلامى ریشه کن ساخت. وجود فقر تنها به خاطر این است که عده‌ی زیادى از اطاعت این دستور حیاتى امتناع می‌ورزند و آنها در پیشگاه خداوند بزرگ مسئولند.
مصارف هشتگانه زکات هدف، اهمّیت و نقش تشریع این حکم اسلامى را در ساختن یک اجتماع سالم منعکس مى‌سازد. قرآن مجید این «موارد هشتگانه» را چنین شرح مى‌دهد:
«اِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلفُقَرَآءِ وَ المَسَاکِینِ وَ العَامِلِینَ عَلَیْهَا وَ المُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِى الرِّقَابِ وَ الغَارِمِینَ وَ فِى سَبِیلِ اللهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ؛ زکات اموال باید تنها در مورد «فقیران»، «مستمندان»، «کسانى که براى جمع‌آورى آن مى‌کوشند» (به تناسب کار و زحمتشان)، «جلب و جذب غیر مسلمانان به اسلام»، «خریدن و آزاد ساختن غلامان»، «اداى دین بدهکارانى که از پرداختن بدهى خود عاجزند»، «افرادى که در سفر وا مانده‌اند» و «در راه خدا» (هرگونه کار خیر و عام المنفعه) مصرف گردد».[1]
با توجّه به این‌که مصرف اخیر (فى سبیل الله) که یکى از مصارف هشتگانه زکات است مفهوم وسیعى داشته و کلیّه‌ی امور عمرانى، گسترش فرهنگ، بهداشت، ساختن پل‌ها، راه‌ها، بیمارستان‌ها و مدارس را شامل مى‌گردد، نقش مهمّ این مالیات اسلامى، در عمران و آبادى به خوبى آشکار مى‌شود.


خمس


«خمس» به معنى پرداختن «20 درصد» از مازاد درآمد سال پس از کسر تمام هزینه‌هاى زندگى سالانه و یکى از اقلام مالیات‌هاى اسلامى است که به منظور تأمین زندگى نیازمندان و مبارزه با فقر، توسعه‌ی تبلیغات اسلامى و تأمین سایر نیازمندى‌هاى مادّى و معنوى جامعه‌ی اسلامى تشریع شده است.
خمس به همه‌ی در آمد تعلق نمى‌گیرد، بلکه مربوط به مازاد از مخارج سالانه است، بنابراین کسانى که مخارجشان از درآمدشان بیشتر و یا مساوى است هیچ‌گونه وظیفه‌اى در این قسمت ندارند، و تنها کسانى که در آمدشان از مخارجشان بیشتر است باید 20 درصد باقیمانده‌ی درآمد سال خود را به بیت‌المال بپردازند و این رقمِ قابل توجّهى براى بیت‌المال اسلام محسوب شده و به مسلمین امکان مى‌دهد که بسیارى از مشکلات مادّى، اجتماعى و دینى را حل کنند.
البتّه خمس منحصر به مازاد در آمد کسب و کار نیست، بلکه در معدن، غوص (آنچه به وسیله‌ی غوّاصى از دریا خارج مى‌شود)، گنج‌هاى بدون صاحبى که از زیر خاک بیرون مى‌آورند، و در غنایم جنگى نیز خمس واجب است، در این موارد خمس به همه‌ی درآمد تعلق مى‌گیرد و تنها هزینه‌هاى انجام کار از آن کسر مى‌شود.
طرز تقسیم خمس و تعیین مصارف دقیق آن در فقه اسلامى مذکور و شرح آن از عهده‌ی این بحث فشرده خارج است.


انفاق


مسأله‌ی انفاق (بخشش در راه خدا) گرچه از واجبات نیست ولى اسلام فوق‌العاده به آن اهمیّت داده و آیات زیادى از قرآن مجید به آن اختصاص یافته است.
این انفاق‌هاى مستحبّى یکى دیگر از عوامل توزیع عادلانه‌ی ثروت و مبارزه با فقر و توسعه‌ی فاصله‌ی طبقاتى است. انفاق ممکن است نسبت به اشخاص انجام گیرد و یا به صورت مؤسسّات خیریّه‌اى درآید و با برنامه‌ی خاصى به وسیله‌ نیکوکاران توزیع گردد و از این نظر تفاوتى نیست بلکه صورت دوّم غالباً مؤثرتر و مفیدتر خواهد بود.


وقف و اموال عمومی


یکی دیگر از موضوعاتى که به هدف توزیع عادلانه‌ی ثروت و مبارزه با فقر و یا تمرکز سرمایه، کمک مؤثّرى مى‌کند، مسأله‌ی وقف و اموال عمومى است.
وقف بر دو قسم است: وقف عام و وقف خاص.
در وقف خاص منافع یک مال به عده‌ی مخصوصى اختصاص داده مى‌شود (مانند فرزندان واقف)، ولى در وقف عامِ که اکثر موارد وقف را تشکیل مى‌دهد - عین موقوفه به عموم یا بخش عظیمى از اجتماع تعلّق پیدا کرده و جزو اموال عمومى مى‌گردد.
تشویق اسلام به مسأله‌ی وقف، و اقدام پیشوایان بزرگ به آن، سبب شده بخش قابل توجّهى از اموال از شکل خصوصى درآمده و رنگ عمومى به خود گیرد و در خدمت توده‌هاى عظیم اجتماع به کار افتد، که این خود گام دیگرى براى توزیع عادلانه‌ی ثروت محسوب مى‌گردد.


مالکیّت در اسلام


از نظر اسلام، مالکیّت «واقعى و مطلق» مخصوص خداست و مالکیّت او نسبت به همه چیز و همه‌ی موجودات در پهنه‌ی جهان هستى، مالکیّت حقیقى است و جنبه‌ی «تکوینى» دارد، نه قراردادى و قانونى و تشریعى چرا که او آفریدگار همه چیز و مدیر و مدبّر آنهاست:
«لَّهُ مَا فِى السَّمَواتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ؛ آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست».[2]
بنابراین مالکیّت دیگران باید با اجازه و فرمان خدا و طبق قوانین او صورت گیرد.


مالکیّت شخصی و کار


اسلام مالکیّت شخصى را محترم شناخته و هرکس را مالک دسترنج خود مى‌داند، و کار را پایه‌ی مالکیّت مى‌شناسد.
این یک قانون طبیعى است که اسلام آن را امضا کرده است، چرا که هرکس مالک طبیعى خود و نیروهاى خویش است. دسترنج و فرآورده‌هاى هرکس در واقع تبلورى از نیروهاى وجودى او محسوب مى‌گردد، بنابراین همان‌طور که انسان مالک خود و نیروهاى خویش است مالک کار و دسترنج خود نیز مى‌باشد.


احیا و حیازت


اگر کسى زمین مواتى را احیا کند (آباد سازد) مالک آن مى‌شود و پیغمبر گرامى اسلام(ص) مى‌فرماید:
«مَنْ أَحْیا اَرْضَاً مَواتاً فَهِىَ لَهُ؛ کسى که زمین مواتى را احیا کند مال اوست».[3]
«حیازت» (دست یافتن به منابع و مواهب طبیعى پیش از آن که دیگرى به آن دست یابد) یکى دیگر از اسباب مالکیّت است، که در فقه اسلام تحت عنوان «من حازملک»؛ کسى که حیازت کند مالک مى‌شود» ذکر شده است.
با توجّه به این‌که «احیا» و «حیازت» دو نوع انجام کار است، اصالت کار در ایجاد ثروت روشن‌تر مى‌گردد. البتّه حکومت اسلامى مى‌تواند جمعى را مأمور احیاى زمین‌هاى موات و حیازت منابع طبیعى سازد و نتیجه‌ی آن را در راه منافع عموم به کار اندازد.
اسلام ارزش خاصّى براى حقوق کارگر قائل شده و طبق روایات اسلامى از جمله گناهانى که بخشیده نخواهد شد، تضییع حقّ کارگر است.
حدیثی از پیامبر اکرم(ص) معروف است که او دست کارگرى را که از کثرت کار ورم کرده بود بلند کرده و به دیگران نشان داد و فرمود: این دستى است که خدا و پیامبرش آن را دوست دارند».


گردش ثروت


اسلام براى «ثروت‌هاى راکد» و خارج از گردش، مالیات خاصّى قائل شده (مانند تعلّق زکات به طلا و نقره مسکوکى که یک سال بر آنها بگذرد) و از این طریق در عمل تشویق به گردش ثروت‌ها کرده است. در آیات قرآن نیز مذمّت شدیدى از ثروت اندوزان و کسانى که ثروتشان را راکد ساخته و در راه بندگان به کار نمى‌گیرند شده است.
گذشته از این در احادیث اسلامى تشویق زیادى به تجارت، کشاورزى، دامدارى، و صنایع شده، و روایات متعددى در هریک از این امور در کتب معتبر حدیث دیده مى‌شود و از آنها به خوبى روشن مى‌گردد که مقصود اسلام «تحرّک هر چه بیشتر تمام سرمایه‌هاى انسانى و مالى اجتماع، در راه منافع عمومى بندگان خداست».


رباخواری


برای تحکیم پایه‌ی کارهاى تولیدى رباخوارى شدیداً در اسلام ممنوع شده تا کسى بدون کار و تولید و تنها از راه سود پول به زندگى خود ادامه ندهد.
گذشته از این، رباخوارى عامل مؤثّرى براى به هم خوردن توازن ثروت و گسترش فاصله و شکاف میان طبقه‌ی ثروتمند و طبقه‌ی ضعیف، است زیرا رباخوارى از یک سو اموال ثروتمندان را به طرز نادرستى افزایش سریع مى‌دهد و از سوى دیگر طبقات پائین را روز به روز ضعیف‌تر ساخته و آخرین رمق را از آنها مى‌گیرد.
اسلام رباخوارى را از گناهان کبیره مى‌داند و هیچ کس نمى‌تواند سود پولى را که از طریق ربا بدست آورده مالک شود، بلکه باید سود را به صاحبش باز گرداند.


اقسام ربا


ربا از نظر قوانین اسلام بر دو قسم هر دو قسم آن حرام است:


۱ـ ربا در قرض:


رباى در قرض یعنى کسى پولى را قرض داده. و شرط کند بدهکار چیزى اضافه بر آن پس دهد، خواه کم باشد یا زیاد، از همان جنس باشد یا جنس دیگر، ولى اگر شرط نکند و به خود حقّ هیچ‌گونه مطالبه ندهد، امّا بدهکار خودش روى ملاحظات اخلاقى چیزى به آن اضافه کند مانعى ندارد.


۲ـ ربا در معامله:


رباى در معامله یعنى دو چیز مورد معامله از یک جنس امّا یکى از دیگرى بیشتر باشد مثلاً اگر 10 کیلو گندم مرغوب را با 12 کیلو گندم اگر چه متوسّط باشد خرید و فروش کنند رباست. این نوع ربا داراى شرایطى است که در فقه اسلامى مذکور شده است.


قرض الحسنه


قرض الحسنه یا «وام بدون ربا» از موضوعاتى است که در دستورات اسلامى درباره آن تأکید فراوان شده است، و حتّى در بعضى روایات اسلامى ثواب و پاداش آن بیش از صدقه (کمک بلاعوض در راه خدا) ذکر گردیده و شاید به دلیل آن این باشد که بسیارى از وام گیرندگان، آبرومندانى هستند که در عین نیاز شدید به وام، حاضر به قبول کمک و بخشش بلاعوض نیستند، و آن را منافى حیثیّت و شئون خود مى‌دانند، برخلاف پذیرندگان کمک بلاعوض که به طور معمول داراى چنین وضعى نمى‌باشند.
در عین حال اسلام براى حفظ حقوق وام دهندگان، اجازه مى‌دهد در مقابل وام «وثیقه‌ی کافى» از بدهکار دریافت کنند، و در صورت امتناعِ بدهکار از پرداخت بدهى خود، معادل آن را از وثیقه برداشته و بقیه را به صاحبش باز گردانند.
وام‌هاى بدون ربا (قرض‌الحسنه) علاوه بر این‌که کارى صددرصد انسانى و اخلاقى است، در جلب محبّت و دوستى و از بین بردن عقده‌هایى که غالباً میان افراد «کم در آمد» و «پر در آمد» بوجود مى‌آید اثر عمیقى دارد، و این ساده‌ترین خدمتى است که افراد متمکّن و پردرآمد، مى‌توانند در حقّ دیگران انجام دهند.


خودآزمایی


1- چرا اسلام قانون «زکات» را تشریع کرده است؟
2- به چه دلیل در اسلام به مسئله انفاق فوق‌العاده اهمیّت داده شده است؟
3- در احادیث اسلامى مقصود از تشویق به تجارت، کشاورزى، دامدارى و صنایع چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]. سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۶۰.
[2]. سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۲۵۵.
[3]. وسائل الشیعه، ج۱۷، صفحه‌ی ۳۲۷.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی 
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: