کد مطلب: ۴۶۷۵
تعداد بازدید: ۶۳۰
تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۱۵
شرح فشرده‌ای از عقاید شیعه امامیه | ۹
ما معتقدیم: همان گونه كه حكمت ‏خداوند ایجاب می‌كند پیامبرانى براى هدایت انسانها بفرستد، حكمتش ایجاب مى‏كند كه بعد از پیامبران در هر عصر و زمانى، امام و پیشوایى از سوى خدا براى هدایت انسانها وجود داشته باشد تا شرایع انبیا و ادیان الهى را از تحریف و تغییر حفظ كنند...

بخش پنجم؛ مسأله‌ی امامت| ۱

 

۴۴ـ همیشه امامی وجود دارد

 

ما معتقدیم: همان گونه كه حكمت ‏خداوند ایجاب می‌كند پیامبرانى براى هدایت انسانها بفرستد، حكمتش ایجاب مى‏كند كه بعد از پیامبران در هر عصر و زمانى، امام و پیشوایى از سوى خدا براى هدایت انسانها وجود داشته باشد تا شرایع انبیا و ادیان الهى را از تحریف و تغییر حفظ كنند، نیازهاى هر زمان را روشن سازند و مردم را به سوى خدا و عمل به آیین پیامبران دعوت نمایند، در غیر این صورت هدف آفرینش انسان كه تكامل و سعادت است عقیم می‌ماند، بشر از راه هدایت‏ باز می‌ماند، شرایع انبیا ضایع می‌گردد و مردم سرگردان می‌شوند.
به همین دلیل معتقدیم بعد از پیامبر اسلام(ص) در هر عصر و زمانى امامى وجود داشته است: «یا اَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهِ وَ كُونُوا مَعَ الصّادِقینَ؛ اى كسانى كه ایمان آورده‌اید! تقواى الهى پیشه كنید و با صادقان باشید».[1]
این آیه مخصوص به زمانى نیست و همراه بودن بی‌قید و شرط با صادقان، دلیل بر این است كه در هر عصرى امام معصومى وجود دارد كه باید از او پیروى كرد، همان گونه كه بسیارى از مفسّران شیعه و اهل سنّت، در تفسیر خود به آن اشاره كرده‌اند.[2]
 

۴۵ـ حقیقت امامت


ما معتقدیم: امامت تنها یك مقام حكومت ظاهرى نیست، بلكه یك مقام بسیار والاى معنوى و روحانى است، و امام علاوه بر رهبرى حكومت اسلامى، هدایت همه جانبه را در امر دین و دنیا بر عهده دارد. فكر و روح مردم را هدایت كرده و شریعت پیامبر اسلام(ص) را از هر گونه تحریف و تغییر پاسدارى می‌كند و به اهدافى كه پیامبر(ص) براى آن مبعوث شد تحقّق می‌بخشد.
این همان مقام والایى است كه خداوند به ابراهیم خلیل، پس از پیمودن راه نبوّت و رسالت و پیروزى در امتحانات متعدّد بخشید، او نیز براى بعضى از فرزندان و دودمانش این مقام والا را از خداوند تقاضا نمود و به او جواب داده شد كه هرگز ظالمان و گنهكاران به این مقام نمی‌رسند.
«وَاِذِ ابْتَلى اِبْراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّی جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیتی قالَ لا ینالُ عَهْدِى الظّالِمینَ؛ به یادآور هنگامى را كه پروردگار ابراهیم(ع) او را با امور گوناگون آزمود، و او از عهده‌ی آزمایش‌هاى الهى بطور كامل برآمد، خدا فرمود من تو را امام مردم قرار دادم، ابراهیم عرض كرد: از دودمان من نیز امامانى قرار ده، خداوند فرمود: پیمان من (امامت) هرگز به ستمكاران نمی‌رسد (و تنها نصیب معصومان از ذریه‌ی تو می‌شود)!»[3]
بدیهی است ‏یك چنین مقامى در مسأله‌ی حكومت ظاهرى خلاصه نمی‌شود، و اگر امامت ‏به صورتى كه گفته شد تفسیر نشود آیه‌ی فوق مفهوم روشنى نخواهد داشت.
ما معتقدیم: تمام پیامبران اولواالعزم داراى مقام امامت‏ بودند، آنچه را با رسالت ‏خود عرضه كردند، در عمل تحقّق می‌بخشیدند، و رهبر معنوى و مادّى و ظاهرى و باطنى مردم بودند، مخصوصاً پیامبر اكرم(ص) از آغاز نبوّتش مقام والاى امامت و رهبرى الهى را نیز داشت، و كار او در ابلاغ فرمان‌هاى الهى خلاصه نمی‌شد.
ما معتقدیم: خطّ امامت ‏بعد از پیامبر(ص) نیز در معصومان از ذریه‌ی او ادامه یافت.
با توجّه به تعریفى كه براى مسأله‌ی امامت در بالا آمد به خوبى معلوم می‌شود كه رسیدن به این مقام، شرایط سنگینى دارد، هم از نظر تقوا (تقوایى در حدّ معصوم بودن از هر گونه گناه) و هم از نظر علم و دانش و احاطه به تمام معارف و دستورات دین و شناختن انسان‌ها و نیازهاى آنها در هر عصر و زمان و مكان ـ دقّت كنید.
 

۴۶ـ امام از گناه و خطا معصوم است


ما معتقدیم: امام باید معصوم از هر گناه و خطا باشد زیرا علاوه بر آنچه در تفسیر آیه‌ی بالا آمد، غیر معصوم نمى‏‌تواند بطور كامل مورد اعتماد واقع شود، و اصول و فروع دین را از او اخذ نمایند، و به همین دلیل معتقدیم ‏«گفتار امام‏» همچون ‏«افعال‏» و «تقریر» او حجّت و دلیل شرعى است (منظور از ««تقریر» آن است كه در برابر او كارى انجام دهند و او با سكوت خود آن را امضا كند).
 

۴۷ـ امام پاسدار شریعت است


ما معتقدیم: امام هرگز «شریعت و قانون تازه»ای از خود نمی‌آورد، بلكه وظیفه‌ی او پاسدارى و حفظ شریعت و آیین پیامبر اسلام(ص) و كار او تبلیغ و تعلیم و حفظ و معرّفى و هدایت ‏به سوى این آیین مقدّس است.
 

۴۸ـ امام آگاهترین مردم به اسلام است


و نیز معتقدیم: امام باید نسبت ‏به تمام اصول و فروع اسلام و احكام و قوانین آن و معنى و تفسیر قرآن، آگاهى كامل داشته باشد، و علم او نسبت ‏به آن علوم جنبه‌ی الهى دارد و از پیغمبر اسلام(ص) به او می‌رسد.
آرى چنین علمى است كه می‌تواند بطور كامل مورد اعتماد مردم قرار گیرد و در فهم حقایق اسلام بر آن تكیه كرد.
 

۴۹ـ امام باید منصوص باشد


ما معتقدیم: امام (و جانشین پیامبر) باید منصوص باشد، یعنى با تصریح و نصّ پیامبر(ص) و نیز تصریح هر امامى نسبت ‏به امام بعد، تعیین گردد، به تعبیر دیگر: امام نیز مانند پیامبر(ص) از سوى خدا (به وسیله‌ی پیامبر) تعیین می‌شود، همان گونه كه در آیه‌ی مربوط به امامت ابراهیم خواندیم: «اِنّى جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماماً؛ من تو را امام مردم قرار دادم‏».
اضافه بر این تشخیص وجود تقوا در سر حدّ عصمت، و مقام علمى والا (در حدّ احاطه به تمام احكام و تعلیمات الهى بدون هیچ گونه خطا و اشتباه) چیزى نیست كه غیر از خدا و پیامبرش از آن آگاه باشد.
و به این ترتیب ما امامت امامان معصوم را به انتخاب مردم نمى‏دانیم.
 

۵۰ـ امامان به وسیله‌ی پیامبر(ص) تعیین شده‌اند


ما معتقدیم: پیامبر اسلام(ص) امامان بعد از خود را تعیین فرموده است. در یك جا بطور عموم، در حدیث معروف ثقلین فرموده است.
در صحیح مسلم مى‏خوانیم: پیغمبر اكرم(ص) در سرزمینى میان مكّه و مدینه به نام‏ «خُم‏» برخاست، خطبه‌اى خواند، سپس فرمود: «نزدیك است كه من از میان شما بروم اِنّى تارِك فیكُمُ الثِّقْلَینِ، اَوَّلُهُما كِتابَ اللهِ فیهِ الْهُدى و النُّور... وَ اَهْلِ بَیتى، اُذَكِّركُمُ اللهَ فى اَهْلِ بَیتى؛ من دو چیز گرانمایه در میان شما به یادگار مى‌گذارم نخستین آنها كتاب خداست كه در آن، نور و هدایت است... و اهل بیتم، به شما توصیه مى‌كنم كه خدا را درباره‌ی اهل بیتم فراموش نكنید (این جمله را سه بار تكرار كرد)».[4] همین معنى در «صحیح ترمذى‏» نیز آمده و با صراحت می‌گوید: «اگر دست‏ به دامن این دو بزنید هرگز گمراه نخواهید شد».[5]
این حدیث در سنن دارمى[6] و خصائص نسائى[7] و مسند احمد[8] و غالب كتب معروف و مشهور اسلامى آمده و جاى تردیدى در آن نیست و در واقع جزء احادیث متواتره محسوب می‌شود كه هیچ مسلمانى نمی‌تواند آن را انكار كند و از روایات استفاده می‌شود كه پیامبر اسلام(ص) نه یك بار بلكه چندین بار در مواقع مختلف آن را تكرار فرمود.
بدیهى است كه تمام اهل بیت پیامبر(ص) نمی‌توانند چنین مقام والایى را در كنار قرآن داشته باشند بنابراین تنها اشاره به امامان معصوم از ذریه‌ی پیامبر(ص) است (فقط در بعضى از احادیث ضعیف و مشكوك به جاى اهل بیتى، سنّتى آمده است).
ما به حدیث مشهور دیگرى كه در منابع معروف مانند صحیح بخارى، صحیح مسلم، صحیح ترمذى، صحیح ابى داود و مسند حنبل و كتب دیگر آمده است نیز استناد می‌كنیم، پیغمبر اكرم(ص) فرمود: «لا یزالُ الدّینُ قائِماً حَتّى تَقُومَ السّاعَة اَوْ یكُونُ عَلَیكُمُ اثْنَتَی عَشَرَ خَلیفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَیش؛ دین اسلام برپاست تا قیام قیامت و تا این كه دوازده خلیفه بر شما حكومت كنند كه همه از قریشند».[9]
ما معتقدیم: تفسیر قابل قبولى براى این روایات جز آنچه در عقاید شیعه‌ی امامیه مربوط به ائمّه‌ی دوازده گانه آمده است تصوّر نمی‌شود، فكر كنید آیا تفسیر دیگرى می‌تواند داشته باشد!
 

۵۱ـ نصب علی(ع) از سوی پیامبر(ص)


ما معتقدیم: پیامبر اسلام(ص) در موارد متعدّد على(ع) را بالخصوص به عنوان جانشین خود (به فرمان خداوند) معرّفى كرده است، از جمله در غدیر خم (منزلگاهى نزدیك جحفه) به هنگام بازگشت از حجّة الوداع در میان جمع عظیمى از اصحابش خطبه خواند و جمله‌ی معروف: «اَیهَا النّاسُ اَلَسْتُ اَوْلى بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ قالُوا بَلى، قالَ: فَمَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیّ مَوْلاهُ؛ اى مردم آیا من نسبت‏ به شما از خود شما سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آرى! فرمود: كسى كه من مولى و رهبر و سزاوارتر به او هستم، على(ع) مولى و رهبر و سزاوارتر به اوست‏».[10]
چون هدف این نیست كه در بیان این اعتقادات زیاد به سراغ استدلالات برویم و پافشارى و جرّ و بحث داشته باشیم، همین اندازه می‌گوییم حدیث مزبور چیزى نیست كه به سادگى بتوان از كنار آن گذشت و یا آن را به عنوان بیان یك دوستى و محبّت ‏ساده تفسیر نمود كه پیامبر اسلام(ص) با آن تشریفات و تأكیدات بیان كرده باشد.
آیا این همان چیزى نیست كه مطابق گفته‌ی ابن اثیر در كامل، پیامبر(ص) در آغاز كارش، هنگامى كه آیه‏‌ی «وَ اَنْذِرْ عَشیرَتَكَ الاَقْرَبینَ‏» نازل شد، خویشان خود را جمع نمود و اسلام را بر آنها عرضه داشت، سپس فرمود: «اَیكُمْ یوازِرُنی عَلى هذَا الاَمْر عَلى اَنْ یكُونَ اَخی وَ وَصِیی وَ خَلیفَتی فیكُمْ ؛ كدام یك از شما مرا در این كار یارى می‌كند تا برادر من و وصىّ و خلیفه‌ی من در میان شما باشد».
هیچ کس به دعوت پیامبر(ص) پاسخ نگفت جز على(ع) كه عرض كرد: «اَنَا یا نَبِىَّ الله اَكُونُ وَزیرَكَ عَلَیهِ؛ من اى پیامبر وزیر و یاور تو در این كار خواهم بود!»
پیامبر(ص) به او اشاره كرد و فرمود: «اِنَّ هذا اَخى وَ وَصِیى وَ خَلیفَتى فیكُمْ؛ این نوجوان برادر من، وصىّ من و خلیفه‌ی من در میان شماست‏».[11]
و آیا این همان نیست كه پیامبر(ص) در آخرین ساعات عمرش می‌خواست ‏بار دیگر آن را بیان كند و بر آن تأكید نهد و به گفته‌ی صحیح بخارى دستور دارد: «ایتُونى اَكْتُبُ لَكُمْ كِتاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ اَبَداً؛ وسیله‌اى بیاورید تا نامه‌اى بنویسم كه در پرتو آن هرگز گمراه نشوید!» و در ادامه‌ی حدیث آمده است كه بعضى به مخالفت ‏با پیامبر(ص) در این زمینه پرداختند و حتّى سخن بسیار توهین‌آمیزى گفتند و مانع شدند.[12]
باز تكرار می‌كنیم هدف ذكر عقاید با مختصرى استدلال است، نه بیشتر از آن وگرنه بحث‌ها شكل دیگرى داشت.
 

خودآزمایی


1- چرا باید بعد از پیامبران در هر عصر و زمانى، امام و پیشوایی از سوى خدا براى هدایت انسان‌ها وجود داشته باشد؟
2- چرا امام باید معصوم از هر گناه و خطا باشد؟
3- به چه دلایلی، امامت امامان معصوم را به انتخاب مردم نمى‏دانیم؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]ـ سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۱۱۹.
[2]ـ فخر رازى بعد از بحث فراوانى درباره‌ی این آیه چنین می‌گوید: آیه دلیل بر این است كه هر كس جایز الخطاست واجب است همگام و پیرو كسى باشد كه معصوم است و معصومین همانها هستند كه خداوند آنها را «صادقین‏» نامیده، پس این سخن دلیل بر این است كه واجب است‏ بر هر جایزالخطایى كه همگام و همراه با معصوم باشد تا «معصوم از خطا» جایزالخطا را از خطا باز دارد، و این معنى در همه‌ی زمانهاست و مخصوص به زمانى نیست و دلیل بر این است كه در هر زمانى معصوم از خطایى وجود دارد (تفسیر كبیر، جلد 16، صفحه‌ی 221).
[3]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۲۴.
[4]ـ صحیح مسلم، جلد 4، صفحه‌ی 1873.
[5]ـ صحیح ترمذى، جلد 5، صفحه‌ی 662.
[6]ـ سنن دارمى، جلد 2، صفحه‌ی 432.
[7]ـ خصائص نسائى، صفحه‌ی 20.
[8]ـ مسند احمد، جلد 5، صفحه‌ی 182 و كتاب كنزالعمال، جلد 1، صفحه‌ی 185، حدیث 945.
[9]ـ این تعبیر در صحیح مسلم، جلد 3، صفحه‌ی 1453 از «جابر بن سمره‏» از پیامبر اكرم(ص) نقل شده است و با تفاوت مختصرى در سایر كتابهایى كه در بالا نام برده شد آمده است (صحیح بخارى، جلد 3، صفحه‌ی 101؛ صحیح ترمذى، جلد 4، صفحه‌ی 501 و صحیح ابى داود، جلد 4، كتاب المهدى).
[10]ـ این حدیث‏ به طرق متعدّد از پیامبر اكرم(ص) نقل شده است و تعداد روات حدیث بالغ بر 110 نفر از صحابه و 84 نفر از تابعین و در 360 كتاب معروف اسلامى آمده است كه شرح آنها در این مختصر نمى‌گنجد. (به جلد 9 پیام قرآن، صفحه‌ی 181 به بعد مراجعه فرمایید).
[11]ـ كامل ابن اثیر، جلد 2، صفحه‌ی 63، چاپ بیروت، دار صادر ـ همین معنى را با مختصر تفاوتى در مسند احمد حنبل، جلد 1، صفحه‌ی 11، و ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه، جلد 13، صفحه‌ی 210 و دیگران در كتب دیگر نقل كرده‏اند.
[12]ـ این حدیث را بخارى در جزء پنجم، صفحه‌ی 11 باب‏ «مرض النّبى‏» نقل كرده، و از آن روشنتر، صحیح مسلم در جلد 3، صفحه‌ی 1259 ذكر كرده است.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: