کد مطلب: ۴۶۷۶
تعداد بازدید: ۴۴۹
تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
شرح دعای سی و یکم صحیفه سجادیه| ۱۰
وعده‌ی پاداش عمل به كسی دادن و آنگاه خلف وعده نمودن قبیح است و شایسته‌ی حضرت اكرم الاكرمین نمی‌باشد؛ امّا وعده‌ی عقاب بر گناه گنهكار دادن و آنگاه از عقاب وی صرف‌نظر كردن، نه تنها قبیح نیست، بلكه نشانه‌ای از مقام ارحم‌الرّاحمینی حضرت ربّ رحیم نیز می‌باشد.
(۱۰)
لا ینْكِرُ یا اِلهی عَدْلَکَ اِنْ عاقَبْتَهُ وَ لا یسْتَعْظِمُ عَفْوَکَ اِنْ عَفَوْتَ عَنْهُ وَ رَحِمْتَهُ‏ لِأَنَّکَ الرَّبُّ الْكَریمُ الَّذِی لاَ یتَعاظَمُهُ غُفْرانُ الذَّنْبِ الْعَظیمِ.‏
ای خدای من [این بنده‌ی گنهكار نادم، با حالی در محضر تو ایستاده است كه] اگر عقوبتش كنی منكر عدلت نمی‌شود [چه آن كه عقاب تو از روی ظلم و ستم نمی‌باشد] و اگر از وی درگذری و بر او رحمت آوری، عفو تو را [در جنب رحمتِ واسعه‌ات عجیب و] عظیم نمی‌شمارد. چه آن كه تو آن پروردگار كریمی‌ هستی كه آمرزش گناه بزرگ بر تو بزرگ [و سنگین] نمی‌آید.
شرح و توضیح:
كیفر مجرم، مقتضای «عدل» الهی است.
در این قسمت از بیان امام(ع) اشاره به این شده است كه عقوبت‌های خدا در عالم آخرت درباره‌ی گنهكاران بر اساس قانون «عدل» است و کوچک‌ترین ستمی‌ در این باب متصوّر نمی‌باشد. این همان حقیقتی است كه قرآن كریم روی آن تكیه كرده و می‌فرماید:
وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً...؛[1]
ترازوهای عدل را در روز قیامت می‌نهیم و لذا به هیچ‌كس ستمی نخواهد شد...
و نیز می‌فرماید:
وَ خَلَقَ اللهُ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَهُمْ لا یظْلَمُونَ؛[2]
خدا آسمان‌ها و زمین را به حق [و بر اساس عدل] آفرید تا هر كس به تناسب اعمالی كه انجام داده است جزا داده شود و آنان مورد ستم واقع نمی‌شوند.


مجازات اخروی، تجسّم اعمال دنیوی است


و راز این امر،آنگاه روشن می‌شود كه ما چگونگی و كیفیّت مجازات اخروی و تناسب آن را با اعمال دنیوی بشناسیم و بدانیم كه بر حسب مستفاد از قرآن و روایات معصومین(ع) مجازات در عالم آخرت، تجسّم اعمالی است كه انسان در عالم دنیا انجام داده است.
نسبت «جزا» با «عمل» نسبت «میوه» است با «بذر»؛ كه بذر عمل در دنیا در مزرعه‌ی نفس آدمی‌ با دست خود انسان افشانده می‌شود و میوه‌ی آن در آخرت به صورت كیفر و پاداش از كانون همان نفس سر برآورده و عاید خود انسان بذرافشان می‌گردد و هیچ شكّی نیست در این كه عادلانه‌ترین نوع جزا بازگرداندن عین «عمل» به «عامل» است كه قرآن كریم با صراحت تمام می‌فرماید:
...وَ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ وَ هُمْ لا یظْلَمُونَ؛[3]
... به هر كسی آنچه كرده و انجام داده است تماماً پرداخت می‌گردد و آنان مورد ستم واقع نمی‌شوند.
تَوْفِیهِ که به معنای «اعطای کامل حق» است،[4] در آیه‌ی شریفه تعلّق به ما عَمِلَتْ گرفته و با وضوح تمام، دلالت بر این دارد كه عین «عمل» به عنوان «حقّ جزا» به انسان داده می‌شود و به همین جهت است كه راه تصوّر هرگونه ستم مسدود می‌گردد كه می‌فرماید:
فَالْیوْمَ لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئاً وَ لا تُجْزَوْنَ إلاّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛[5]
پس امروز [روز قیامت] به هیچكس ستمی‌ نمی‌شود و جز آنچه كه [در دنیا] انجام می‌دادید، جزا داده نمی‌شوید.
گر به خاری خسته ای خود کِشته‌ای
 ور حریر و قَزدری خود رشته‌ای
از تو رُستست اَر نکویست اَر بد است
ناخوش و خوش هم ضمیرت از خود است
زانچه می‌بافی همه روزه بپوش
 وانچه می‌کاری همه روزه بنوش
چون عمل کردی شجر بنشاندی
 اندر آخر حرف اوّل خواندی
اوّل فکر آخر آمد در عمل
 بُنیَت عالَم چنان دان از ازل
گرچه شاخ و برگ و بیخش اوّل است
آنهمه از بهر میوه‌ی مُرسل است
میوه‌ها در فکر دل اوّل بود
در عمل ظاهر به آخر می‌شود
عالم اوّل جهان امتحان
 عالم ثانی جزای این و آن
در این زمینه، آیات عدیده و روایات كثیره وارد شده است كه در اینجا مجال بحث و توضیح آن نیست.[6]


عفو مجرم مقتضای كرم و فضل خداوندی است


البتّه عقاب غیر مجرم، ظلم است و از ساحت قدس خداوند عدل حكیم بی‌نهایت دور و اِسناد آن به حضرت اقدسش موجب كفر است. امّا عفو مجرم و چشم‌پوشی از گناه گنهكار و گذشت از عقوبت یک فرد مستحقّ عقاب، بر اساس فضل و كرم، بسی ممدوح است و مُستَحْسن و به هیچ وجه منافات با مقام «قسط» و «عدل» ندارد.
آری، وعده‌ی پاداش عمل به كسی دادن و آنگاه خلف وعده نمودن قبیح است و شایسته‌ی حضرت اكرم الاكرمین نمی‌باشد؛ امّا وعده‌ی عقاب بر گناه گنهكار دادن و آنگاه از عقاب وی صرف‌نظر كردن، نه تنها قبیح نیست، بلكه نشانه‌ای از مقام ارحم‌الرّاحمینی حضرت ربّ رحیم نیز می‌باشد.
نقل شده است كه یک فرد اعرابی گفت:
یا رَسُولَ اللهِ مَنْ یَلی حِسابَ الْخَلْقِ؟
رسیدگی به حساب خلق را چه كسی به عهده خواهد داشت [در روز قیامت]؟
فرمود: «اَللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی»؛ گفت: هُوَ بِنَفْسِهِ؛ آیا او خود، متصدّی امر حساب است؟ فرمود: آری. مرد از این خبر خوشحال شد و لب‌هایش به تبسّم باز شد. رسول اکرم(ص) فرمود: «مِمَّ ضَحِکْتَ یا اَعْرابِی»؟ از چه جهت خندان شدی ای اعرابی؟ گفت:
اِنَّ الْکَریمَ اِذا قَدَرَ عَفا وَ اِذا حاسَبَ سامَحَ؛
بدون شکّ، كریم وقتی به قدرت رسید عفو می‌كند و وقتی به رسیدگی حساب پرداخت، آسان می‌گیرد و از لغزش‌ها می‌گذرد.
رسول خدا(ص) فرمود:
صَدَقَ الاَعْرابِی، اَلا لا کَریمَ اَکْرَمُ مِنَ اللهِ تَعالی، هُوَ اَکْرَمُ الاَکْرَمین؛
راست گفت مرد اعرابی، حال آگاه باشید كه هیچ كریمی‌ كریم‌تر از خداوند تعالی نیست، او كریم‌ترین كریمان است.
آنگاه فرمود:
فَقِهَ الاَعْرابِی؛
اعرابی حقیقت امر را آنچنان كه هست درک كرده است.[7]
معنای «کریم‌العفو»!
در حدیث آمده است كه روزی رسول خدا(ص) (یا دیگری از انبیای عظام(ع)) به زبان آورد:
یا کَریمَ الْعَفْو؛
ای خدایی که [از گناه بندگان] کریمانه می‌گذری.
جبرئیل كه حاضر در محضر بود عرضه داشت:
تَدْری ما تَفْسیرُ یا کَریمَ الْعَفْوِ؟ هُوَ اِنْ عَفا عَنِ السَّیِئاتِ بِرَحْمَتِهِ، بَدَّلَها حَسَناتٍ بِکَرَمِهِ؛[8]
تفسیر كریم‌العفو این است كه او اگر از سیئات انسان بر اساس رحمتش می‌گذرد، همان‌ها را بر اساس كرمش تبدیل به حسنات می‌نماید.


اتّكال به فضل و رحمت حق باید داشت


از امام باقر(ع) منقول است كه رسول خدا(ص) فرمود: خداوند تبارک و تعالی فرموده است:
فَلا یتَّكِلِ الْعَامِلونَ عَلَى أعْمَالِهِمُ الَّتِی یعْمَلونَهَا لِثَوابِی فَإنَّهُمْ لَوِ اجْتَهَدُوا وَ أتعَبُوا أنْفُسَهُمْ أعْمَارَهُمْ فِی عِبَادَتِی كَانُوا مُقَصِّرِینَ غَیرَ بالِغِینَ فِی عِبَادَتِهِمْ كُنْهَ عِبَادَتِی فِیمَا یطْلُبُونَ عِنْدِی مِن كَرَامَتِی وَ النَّعِیمِ فِی جَنَّاتِی وَ رَفیعَ الدَّرَجَاتِ الْعُلی فِی جِوارِی وَ لَكِنْ بِرَحْمَتِی فَلْیثِقُوا وَ بِفَضْلِی فَلْیَرْجُوا وَ إلی حُسْنِ الظَّنِّ بِی فَلْیَطْمَئِنُّوا فَإنَّ رَحْمَتِی عِنْدَ ذَلِکَ تُدْرِکُهُمْ وَ مَنِّی یُبَلِّغُهُمْ رِضْوانِی وَ مَغْفِرَتِی تُلْبِسُهُمْ عَفْوِی. فَإنِّی أنَا اللهُ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ وَ بِذَلِکَ تَسَمَّیْتُ؛[9]
اهل عمل [و عبادت‌کنندگان] که برای رسیدن به پاداش من كارهای [عبادی] خود را انجام می‌دهند، تكیه بر اعمالشان ننمایند [اعمال خویش را كافی در تأمین سعادتشان ندانند]. چه آن كه آنان هر چه بكوشند و خود را در تمام مدّت عمر به رنج و تعب بیفكنند، در هر حال از حقیقت امر عبودیّت در حدّ تقصیر خواهند بود و به اتّکال عبادتشان نخواهند توانست به آنچه از من می‌خواهند از كرامت و زندگی خوش در بهشت و درجات بلند و عالی‌رتبه در جوار من نایل گردند. ولیكن باید [در عین حالی كه با اهتمام شدید به انجام اعمال عبادی خویش می‌پردازند] تكیه به «رحمت» من نمایند و امیدوار به «فضل» من بوده و به «خوش‌گمانی» نسبت به من دلگرم و مطمئن باشند. چه آن كه در این موقع و با این شرایط است كه رحمت من شامل حالشان می‌گردد و مَنّ و لطف و عنایت من، آنها را به رضوان من می‌رساند و آمرزش من، لباس عفو مرا بر آنان می‌پوشاند. چرا که من [آری من] خداوند بخشاینده‌ی مهربانم و به این [نام‌های حَسَن] نامیده شده‌ام.


اعتراف به معصیت در لسان معصومین(ع) چه توجیهی دارد؟


در این که ائمّه‌ی اطهار(ع) به اعتقاد قطعی ما شیعه‌ی امامیّه، دارای مقام «عصمت» می‌باشند و ساحت اقدسشان به تطهیر خدا، مطهّر از هرگونه رجس و پلیدی است[10]، تردیدی نیست. ولی از سوی دیگر می‌بینیم آن ذوات مقدّسه(ع) در دعاها و مناجات‌های منقوله از ناحیه‌ی اقدسشان در پیشگاه خدا، اعتراف به گناه و معصیت می‌نمایند و همچون دیگر بندگان گنهكار عاصی دست به «توبه» و استغفار زده، با اشک و آه و ناله‌های جانسوز از خداوند غفّار استدعای عفو و آمرزش می‌كنند. این دو مطلب با یكدیگر چگونه ممكن است سازگار باشند؟! معصوم بودن و آنگاه اعتراف به معصیت نمودن.
در حلّ این اشکال از سوی بزرگان از علما توجیهاتی نقل شده است و آنچه در اینجا مناسب به‌نظر می‌رسد ذكر شود، توجیهی است كه صاحب «کشف‌الغمّه» علیّ بن عیسی اِربلی(رض) آورده است. حاصل مضمون سخن در بیان آن عالم جلیل‌القدر این است كه می‌گوید: من در مضامین ادعیه‌ی مأثوره از ائمّه‌ی معصومین(ع) می‌اندیشیدم و تناسب یک قسمت از آنها را که متضمّن اعتراف به گناه است با مقام عصمت درک نمی‌کردم.
وقتی این مطلب را با عالم بزرگوار رضی‌الدّین ابن طاووس در میان گذاشتم، فرمود: این سنخ بیانات در مقام تعلیم دیگران از آن بزرگواران صادر شده است. ولی من بعد از آن به فكر رفتم كه این مناجات‌ها غالباً در دل شب‌های خلوت، دور از مجتمع مردم به میان آمده و طبعاٌ زمینه‌ای برای تعلیم دیگران متصوّر نبوده است.
آنگاه از باب اِقناع[11] خود می‌گفتم، ممكن است از باب تواضع و فروتنی بنده در حضور خدا باشد كه از معصومین نیز این روش مطلوب است. ولی باز این مطلب برای خودم قانع‌كننده نبود؛ تا این كه سیدبن طاووس از دنیا رحلت فرمود و سال‌ها گذشت و من همچنان در این‌باره می‌اندیشیدم كه ناگهان نسیم عنایت وزید و الطاف خداوندی شامل حال آمد، قلبم به نور هدایت خدا روشن گردید و رمز مطلب برایم واضح شد و تقریر آن بدین شرح است كه: انبیاء و ائمّه‌ی هدی(ع) از آن نظر كه در مرتبه‌ی اعلای از معرفت و قرب حضرت الله ـ جلّ و علا ـ قرار گرفته‌اند، طبعاً پیوسته در حال حضور و مراقبه و مشغول‌القلب به خدا هستند و جز به خدا به چیزی نمی‌اندیشند و غیر از ذكر خدا و عرض نیاز به خدا همّی ندارند. آن كس كه می‌گوید:
اُعْبُدِاللهَ کَاَنَّکَ تَراهُ. فَاِنْ لَمْ تَکُنْ تَراهُ فَاِنَّهُ یَراکَ؛[12]
خدا را آنگونه عبادت كن كه گویی او را می‌بینی. چه اگر تو او را نمی‌بینی، او تو را می‌بیند.
چنین كس، حال و مقام خود را نشان می‌دهد كه همیشه حاضر و خاضع در محضر خالق است و آنی خود را فارغ از وی نمی‌بیند و لذا این همیشه حاضرانِ در محضر حق، همین كه گهگاه از باب ضرورت زندگی عادی بشری، ناچار می‌شوند از آن مقام اشمخ و اعلای حضور مستقیم، خود را تنزّل داده و در عالم طبع انسانی، اشتغال به غذا و خواب و دیگر مباحات و امور عادی زندگی پیدا کنند، همین تنزّل از مقام اعلای قرب و اشتغال به امور بشری را انحطاط روح دانسته و موجب تکدّر قلب به حساب می‌آورند و آن را گناهی بس بزرگ از جانب خود می‌شمارند و از اینرو به توبه و استغفار می‌پردازند؛ در دل شب سر به خاک تذلّل می‌نهند، اشک می‌ریزند و مانند مارگزیده به خود می‌پیچند و از خدا طلب آمرزش و مغفرت می‌نمایند.
از باب مَثَل، در رفتار مردم دنیا بیندیشید. آن دسته از افراد مقرّب درگاه سلطانی از سلاطین جهان كه بیش از دیگران به جلال و عظمت سلطنت پی برده‌اند، چگونه مراقب آداب حضور می‌باشند كه حتّی به خود اجازه‌ی نشستن و گفتن یا غذا خوردن و خوابیدن در محضر سلطان نمی‌دهند و اگر احیاناً به حکم ضرورت، یكی از این حالات در محضر وی پیش آید، در مقام اعتذار و پوزش‌طلبی بر می‌آیند و مكرّراً از این عمل گستاخانه‌ی خویش اظهار خجلت و شرمساری می‌نمایند.
حال چه گمان می‌برید درباره‌ی انبیاء و امامان(ع) آن مقرّبان درگاه حق و عارفان مقام امنع اقدس حضرت ربّ‌العالمین كه بیش از همه كس درک جلال و جمال كرده‌اند و لذا سزاوار است كه آن بزرگان كوچک‌ترین انصراف از مقام حضور را هر چند به حكم ضرورت زندگی بشری باشد، گناهی عظیم از سوی خود به حساب آورند و به استغفار بپردازند. آری: «حَسَناتُ الابْرارِ سَیِّئاتُ الْمُقَرَّبِینَ»؛
اعمالی كه صدور آن از «ابرار» و بندگان نیكوكار خدا، جزء حسنات و اعمال نیک به شمار می‌آید، صدور همان اعمال از «مقرّبان» درگاه حق سیّئه و گناه و عصیان محسوب می‌گردد و شاید اشاره به همین معنا باشد آنچه از رسول خدا(ص) نقل شده است:
اِنَّهُ لَیُرانُ عَلی قَلْبِی وَ اِنّی لَاَسْتَغْفِرُ بِالنَّهارِ سَبْعینَ مَرَّةً؛[13]
تیرگی‌ها و حجاب‌هایی بر قلبم مستولی می‌گردد و لذا در روز، هفتاد بار استغفار می‌كنم و از خدا طلب آمرزش می‌نمایم.
(پایان ملخّص گفتار مرحوم «اربلی» در کتاب «کشف‌الغُمّه»، جلد 2، صفحات 252 تا 254).
احتمالاً توجیه دیگری نیز در این باب به‌نظر می‌رسد و آن این كه: سالكان مسلک «توحید» و «تقرّب» که علی‌الدّوام در حال تکامل روحی و سیر معنوی هستند. در هر مرتبه‌ای از مراتب سیر و سلوک كه حجابی از قلبشان برداشته می‌شود. درجه‌ی پایین و بودن در آن درجه را برای خود تقصیری یا قصوری می‌شناسند و با حال تضرّع و زاری از خدا پوزش می‌طلبند و استغفار می‌نمایند و در نتیجه رسول خدا(ص) ـ به مُفاد حدیث سابق‌الذّکر ـ روزی یا شبانه‌روزی هفتاد یا صد حجاب از حجاب‌های جلال و جمال الهی از مقابل قلبش برداشته می‌شد و هفتاد یا صد درجه از درجات معرفت و قرب الهی را می‌پیمود و در هر درجه‌ای نسبت به درجه‌ی پایینِ سیر، استغفار می‌نمود و هكذا ائمّه‌ی معصومین(ع) كه در ادعیه و مناجات‌های خود توبه و استغفار داشته‌اند.
وَ اللهُ تَعالی اَعْلَمُ بِمَقاصِدِ اَوْلِیائِهِ الْکِرامِ عَلَیْهِمُ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ؛
از بیان مرحوم علاّمه‌ی طباطبایی(رضوان‌الله‌علیه) نیز این توجیه دوّم ممکن است استفاده شود.[14]
 

خودآزمایی


1- عفو مجرم و چشم‌پوشی از گناه گنهكار توسط خداوند با مقام «قسط» و «عدل» الهی منافات دارد؟ توضیح دهید.
2- چگونگی و كیفیّت مجازات اخروی را توضیح دهید.
3- « تَوْفِیهِ» در آیه 111 سوره‌ی نحل بر چه موضوعی دلالت دارد؟
4- اعتراف به معصیت در لسان معصومین(ع) چه توجیهی دارد؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]ـ سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 47.
[2]ـ سوره‌ی جاثیه، آیه‌ی ۲۲.
[3]ـ سوره‌ی نحل، آیه‌ی 111.
[4]ـ مفردات راغب.
[5]ـ سوره‌ی یس، آیه‌ی 54.
[6]ـ علاقه‌مندان می‌توانند به کتاب «قرآن و قیامت»، تألیف نگارنده‌ی همین اوراق رجوع فرمایند.
[7]ـ المحجّة‌البیضاء، ج 7، ص 262.
[8]ـ همان، ص 260.
[9]ـ کافی، ج 2، ص 71.
[10]ـ اشاره به آیه‌ی مبارکه‌ی تطهیر است: ...إنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؛ (سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 33)؛ ...همانا اراده‌ی مستمرّ خدا بر این است که هر گونه پلیدی را از شما خاندان [نبوّت] دور سازد و شما را از تمام آلودگی‌ها پاک نگه دارد.
[11]ـ اقناع: قانع‌کردن.
[12]ـ المحجّة‌البیضاء، ج 8، ص 155، از رسول خدا(ص) و کافی، ج 2، ص 68، از امام صادق(ع) با اندکی تفاوت در لفظ.
[13]ـ در مجمع‌البحرین، ماده‌ی «غین»، حدیث را به این عبارت آورده است: «اِنَّهُ لَیُغانُ عَلَی قَلْبی فَاَسْتَغْفِرُاللهَ فِی الْیَوم وَ اللَّیْلَةِ مائَةَ مَرَّةٍ»؛ و توضیح می‌دهد که «غین» لغتی در «غیم» به معنای ابر است. در نتیجه معنای حدیث این می‌شود که: تیرگی‌هایی مانند پاره‌های ابر، قلبم را می‌پوشاند و لذا در شبانه‌روز صدبار از خدا طلب آمرزش می‌کنم. حدیث در المحجّةالبیضاء، ج 2، ص 315 نیز ذکر شده است.
[14]ـ به تفسیر المیزان، ج 4، ص 262 رجوع شود.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: