کد مطلب: ۴۶۸۱
تعداد بازدید: ۶۷۱
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۸
مسیحیت در دنیای کنونی| ۱۱
کلیسا که بدعتگذار مسأله‌ی تثلیث است اصرار دارد که آن را با توحید تلفیق کند و این یکی از مهم‌ترین بن بست‌هایی است که کلیسا با آن مواجه است، زیرا «مساوی بودن یک با سه»، مسأله‌ی عجیبی است که عقل از قبول آن ابا دارد.

آیا وحدت در تثلیث قابل قبول است؟


چنانکه اشاره شد، کلیسا که بدعتگذار مسأله‌ی تثلیث است اصرار دارد که آن را با توحید تلفیق کند و این یکی از مهم‌ترین بن بست‌هایی است که کلیسا با آن مواجه است، زیرا «مساوی بودن یک با سه»، مسأله‌ی عجیبی است که عقل از قبول آن ابا دارد.
آنان برای رهایی از این بن‌بست، راه‌های مختلفی را می‌پیمایند که هیچ یک از آنها نتیجه‌ی قابل ملاحظه‌ای در بر ندارد، از جمله:
1. پروتستان‌ها و جمعی دیگر معتقدند که این مسأله از اسرار است و باید تعبّداً آن را پذیرفت و گفت‌وگو درباره‌ی این موضوع بی‌ثمر است. آنها به این وسیله خواسته‌اند خود را از چنگال یک سلسله بحث‌های گیج‌کننده‌ای که مسلّماً به جایی نمی‌رسد و نتیجه‌ای جز پیچیده‌تر ساختن موضوع ندارد، راحت کنند؛ غافل از اینکه تعبّد در چنین موضوع غیر منطقی نیز مطلبی نیست که عقل زیر بار آن برود.
به عبارت دیگر، اعتقاد ما به حقّانیّت یک مذهب و اصول آن از استدلالات عقلی سرچشمه می‌گیرد، پس چگونه می‌توان با استدلالات عقلی، مذهبی را اثبات کرد که اصول غیر عقلی دربر داشته باشد؟!
اعتقاد به وحدت اقانیم ثلاثه نوعی اعتقاد به اجتماع نقیضین (یا اجتماع ضدّین که به اجتماع نقیضین منتهی می‌شود) است و چنانکه در فلسفه خوانده‌ایم، بطلان «اجتماع نقیضین» از بدیهیّات است و مسأله‌ای است که تمام مسائل نظری و ضروری سرانجام به آن بازمی‌گردد و بدون اعتقاد به بطلان این موضوع، هیچ مسأله‌ای - اعمّ از ضروری و نظری - قابل اثبات نیست.
با این حال چگونه ممکن است چنین مطلبی را تعبّداً و چشم‌وگوش بسته پذیرفت، یا آن را جزءِ اسرار دانست؟!
2. برخی دیگر می‌کوشند که با ذکر مثال‌هایی سفسطه‌آمیز، وحدت در تثلیث را موجّه جلوه دهند. مثلاً می‌گویند: رابطه‌ی سه اقنوم با یکدیگر، مانند ارتباط جرم خورشید و حرارت و نور آن است. یا اینکه رابطه‌ی این سه، مانند جرم آتش و نور و حرارت آن است. یا اینکه رابطه‌ی آنها مانند رابطه‌ی روح و فکر و کلمه است که به یک معنی سه و به یک معنی یکی می‌باشند.
ناگفته پیداست این‌گونه تشبیهات اگر برای مردم عوام کمی قانع‌کننده باشد، از نظر علمی کمترین ارزشی ندارد زیرا می‌دانیم جرم خورشید با نور و حرارت آن تفاوت بسیار دارد. «جرم» مادّه است و «حرارت» انرژی خاصّی است که از امواج خاصّی که تعداد آن در هر ثانیه مقدار معیّنی است به وجود می‌آید و «نور» یک نوع انرژی دیگر است که از امواج فوق‌العاده سریع‌تر تولید می‌شود و هیچ‌یک از اینها عین دیگری نیست، بلکه رابطه‌ی آنها با هم رابطه‌ی علّت و معلول است. جرم خورشید علّت اصلی برای آنها محسوب می‌گردد که از تجزیه‌ی اتم‌های آن، انرژی نوری و حرارتی به وجود می‌آید - سایر تشبیهاتی که گفته شد نیز از همین قبیل است.
بنابراین با این مثال‌ها نیز مشکلی حل نخواهد شد.
3. توجیه دیگری که برای مسأله‌ی وحدت در تثلیث ممکن است گفته شود این است که:
همان‌طور که جمعی از فلاسفه و عرفا معتقد به «وحدت وجود» بوده و ذات خدا را با موجودات از یک نظر متّحد می‌دانسته‌اند، یعنی قائل به وحدت حقیقی و تعدّد اعتباری بوده‌اند، ممکن است میان خدای پدر و خدای پسر و روح‌القدس چنین اتّحادی قائل شد و دوم و سوم را مظهر اوّل، یا هر سه را مظهر یک ذات واحد بدانیم.
این توجیه نیز از جهات متعدّدی غیر قابل قبول است، زیرا:
اوّلاً؛ برای «وحدت وجود» سه معنی گفته شده که دو معنای آن باطل و یک معنی گرچه قابل قبول است، ولی ارتباطی به محلّ بحث ما ندارد؛ به این ترتیب:
الف) «وجود» در خارج یک واحد شخصی قائم به ذات است و غیر از این وجود واحد شخصی، هیچ وجود دیگری نداریم و کثرت در ماهیّات امکانی است و آنها عبارت از یک سلسله امور اعتباری‌اند که به آن وجود واحد انتساب و استناد پیدا کرده و از رشحه‌ی فیض او نمودی دارند. این را در اصطلاح «وحدت وجود» می‌نامند.
ب) «وجود» در خارج یک واحد شخصی بیش نیست و وجودات متعدّد و متکثّر، تطوّرات و شؤون آن وجود هستند.
بنابراین، تعدّد و تکثّر از تطوّر همان یک وجود واحد شخصی حقیقی بروز و ظهور می‌کند، پس هر چه هست همان یک وجود شخصی و تطوّرات آن است و غیر از آن در صحنه‌ی خارج هیچ نیست و بنابراین مسلک، ماهیّت امر دیگری (ولو اعتباری) در مقابل وجود نمی‌باشد و این را اصطلاحاً «وحدت موجود» می‌نامند.
بطلان این دو عقیده در فلسفه به ثبوت رسیده است.
ج) وحدت مفهوم وجود، به این معنی که اگرچه در خارج وجودات متکثّر داریم، وجود واجب که نامحدود از هر جهت است و وجودات امکانی که محدود از هر جهت می‌باشند، ولی حقیقت وجود و مفهوم آن در صفحه‌ی ذهن یک چیز بیشتر نیست، همان مفهومی که ضدّ عدم و نیستی و نقطه‌ی مقابل آن محسوب می‌شود. این حقیقت واحد ذهنی همچون حقیقت و مفهوم نور در خارج دارای مراتب مختلفی است.
این معنی از وحدت وجود (وحدت مفهومی) گرچه صحیح است ولی هیچ ربطی به موضوع وحدت در تثلیث و تثلیث در وحدت ندارد، زیرا ناگفته پیداست که این مربوط به ذهن است و آن مربوط به خارج و وحدت ذهنی ربطی به وحدت خارجی که منظور آنهاست نخواهد داشت - دقّت کنید.
ثانیاً؛ تفسیر «تثلیث در وحدت» به موضوع «وحدت وجود»، بر خلاف صریح گفته‌ی مسیحیان است زیرا آنها معتقدند: «این سه اقنوم، متساوی‌الجوهر و دارای یک رتبه و درجه و عمل است»[1]، نه اینکه خدای پدر که خالق اصلی جهان است اصل باشد و بقیّه مظاهر وجود و تطوّرات هستی او باشند - باز هم دقّت کنید.
ثالثاً؛ اگر این تفسیر صحیح باشد اختصاص به اب و ابن و روح‌القدس و عناوین «سه‌گانه» ندارد و شامل همه‌ی موجودات عالم هستی می‌شود.


خدایان سه‌گانه سرچشمه‌ی اصلی انواع انحرافات


از مجموع بیانات و بحث‌های گذشته که درباره‌ی تثلیث آوردیم چند موضوع نتیجه گرفته شد:
1. موضوع تثلیث یکی از مهم‌ترین ایراداتی است که به مسیحیّت کنونی متوجّه می‌شود.
2. موضوع تثلیث یکی از بدعت‌ها و خرافات کلیساست و در اناجیل و کتب مقدّسه کنونی مسیحی نامی از آن به میان نیامده است.
3. موضوع تثلیث از موضوع غلو درباره‌ی شخصیّت عیسی(ع) سرچشمه گرفته، تا آنجا که او را به مرحله‌ی الوهیّت رسانده‌اند و «واسطه‌ی» میان او و خداوند خالق جهان را که «روح‌القدس» باشد خدا سومی دانستند، در حالی که شاگردان مسیح چنین عقیده‌ای درباره‌ی او نداشته‌اند.
۴. مسأله‌ی تثلیث را از طریق تعبّد نمی‌توان پذیرفت، زیرا مسائل اصولی مذهب همه جنبه‌ی عقلانی دارد و تعبّد بر خلاف حکم صریح عقل ممکن نیست. سایر توجیهاتی که برای این مسأله کرده‌اند عموماً فاقد ارزش هستند.
5. تعبیر به «اب» یا «پدر» در اناجیل و نیز «اب و ابن و روح‌القدس» در مراسم غسل تعمید، به هیچ‌وجه دلیل بر مسأله‌ی تثلیث نیست.
6. مسأله‌ی تثلیث سرچشمه‌ی خرافات و مفاسد بسیاری در مسیحیّت شده که به بخشی از آن در گذشته و بخشی دیگر در آینده اشاره خواهد گردید.
به طور کلّی می‌توان گفت: غالب مفاسدی که دامنگیر پیروان ادیان آسمانی شده، از موضوع انحراف از اصل توحید سرچشمه می‌گیرد و به همین دلیل، پیامبران الهی نیز بیش از همه به تقویت این اصل و از بین بردن ریشه‌های شرک و بت‌پرستی در تمام اَشکال و قیافه‌های خود می‌پرداخته‌اند.
لذا همین مسأله‌ی تثلیث و مشتقّات و لوازم آن، قیافه‌ی مسیحیّت را به‌کلّی دگرگون ساخته و همان‌طور که در بحث آینده مشاهده خواهیم کرد، فساد آن نیز از مسأله‌ی خداشناسی به نبوّت سرایت کرد و این پیامبر بزرگ خدا (مسیح) را در قیافه‌ای که به کلّی با قیافه‌ی اصلی مباینت دارد نشان داده است.
دامنه‌ی این انحراف نیز به مراسم عبودیّت و مسائل اخلاقی و همه‌ی دستورهای مذهبی کشیده شده و آنها را کاملاً مسخ و دگرگون کرده است. گناه‌بخشی، فروش مغفرت‌نامه، شفاعت به معنی غلط آن (یعنی بدون شایستگی و قابلیّت محل و بدون تعلیق بر اذن و قبولی خداوند) و پرستش مجسّمه‌های مریم و مسیح و امثال اینها، همه از میوه‌های تلخ این شجره‌ی خبیثه است.
بنابراین اگر ما ریشه‌ی همه‌ی انحرافات اساسی در مسیحیّت را در همین مسأله‌ی تثلیث و غلو درباره‌ی مسیح بدانیم اغراق نگفته‌ایم.
موضوع جدایی علم از مذهب نیز که نه تنها مخالفان مسیحیّت عنوان کرده‌اند بلکه بسیاری از مؤمنان به مسیحیّت آن را به رسمیّت می‌شناسند و صریحاً می‌گویند نباید انتظار داشته باشیم که تمام مسائل مذهبی بر وفق عقل و علم باشد بلکه ممکن است با یکدیگر تطبیق نکنند، ظاهراً از مسأله‌ی تثلیث (البتّه وامثال آن) سرچشمه گرفته است تا آنجا که قلمرو علم و دین را به کلّی از یکدیگر جدا ساخته‌اند.


خودآزمایی


1- یکی از مهم‌ترین بن بست‌هایی که کلیسا با آن مواجه است کدام است؟
2- یک توجیه که برای مسأله‌ی وحدت در تثلیث گفته شده را بیان کنید.
3- چرا وحدت مفهومی گرچه صحیح است ولی هیچ ربطی به موضوع وحدت در تثلیث و تثلیث در وحدت ندارد؟
 

پی‌نوشت‌


[1]ـ نقل از قاموس مقدّس، ص 344 و 345.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: