ملاحظه برخی از آیات و روایات چنین می نماید که گویا عامل بودن آمر و ناهی یکی از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر است، به طوری که شیخ حرّ عاملی در کتاب شریف وسائل الشیعه بابی را با این عنوان: «بَابُ وُجُوبِ الْإِتْیانِ بِمَا یأْمُرُ بِهِ مِنَ الْوَاجِبَاتِ وَ تَرْكِ مَا ینْهَى عَنْهُ مِنَ الْمُحَرَّمَات»، بابِ وجوب عمل کردن به آن چه بدان امر می کند از واجبات، و ترکِ آن چه از آن نهی می نماید از محرّمات.[1] به احادیث این موضوع اختصاص داده است.
شیخ بهایی در کتاب اربعین از برخی علما نقل می کند از شرایط امر به معروف و نهی از منکر این است که آمر به معروف و ناهی از منکر، عامل به معروف و تارک منکر و عادل باشد و روایاتی را نیز شاهد بر نظر خود می آورند. در مقابل ایشان، بزرگان از فقها این شرط را، «شرط وجوب» نمی دانند، بلکه «شرط کمال انجام تکلیف» معرفی می کنند.[2] یعنی بهترین، کامل ترین و اثرگذارترین امر به معروف و نهی از منکر، آن است که آمر به معروف و ناهی از منکر خود به معروف عمل کرده و منکر را ترک نماید. پُر واضح است که وقتی کسی خود نسبت به انجام معروف و ترک منکر توجّه داشته باشد، حرف او تأثیر بیشتر بر مخاطب می گذارد، بر خلاف کسی که خود اهل عمل به تکالیف شرعی نیست ولی دیگران را امر و نهی می نماید. با وجود آن که امر به معروف و نهی از منکر از گردن او ساقط نیست، امّا تأثیر بایسته و شایسته ای را که باید داشته باشد نخواهد داشت.
کسانی که عامل بودن آمر و ناهی، و به عبارت دیگر عدالت او را شرط وجوب امر به معروف و نهی از منکر می دانند، به دسته ای از آیات و روایات استناد کرده اند که برخی از آن ها مورد مطالعه و بررسی قرار می دهیم.
آیات
برخی از آیاتی که برای این شرط مورد استناد قرار گرفته است از قرار ذیل می باشد:
«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ».
آیا مردم را به نیكى (و ایمان به پیامبرى كه صفات او آشكارا در تورات آمده) دعوت مى كنید، امّا خودتان را فراموش مى نمایید با این كه شما كتاب (آسمانى) را مى خوانید! آیا نمى اندیشید؟![3] گرچه روى سخن در آیه فوق همچون آیات قبل و بعد آن، به بنى اسرائیل است، ولى مسلّماً مفهوم آن گسترده است و دیگران را نیز شامل مى شود. به گفته مفسر معروف «طبرسى» در «مجمع البیان» علما و دانشمندان یهود قبل از بعثت حضرت محمد صلّی الله علیه و آله، مردم را به ایمان به وى دعوت مى كردند و بشارت ظهورش را مى دادند ولى خود هنگام ظهور آن حضرت از ایمان آوردن خوددارى كردند. و نیز همان مفسّر بزرگ نقل مى كند كه بعضى از علماى یهود به بستگان خود كه اسلام آورده بودند توصیه مى كردند به ایمان خویش باقى و ثابت بمانند ولى خودشان ایمان نمى آورند، لذا نخستین آیه مورد بحث آن ها را بر این كار مذمت كرده مى گوید: آیا مردم را به نیكى دعوت مى كنید ولى خودتان را فراموش مى نمائید.[4]
همچنین خداوند متعال در سوره صف می فرماید:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ».
اى كسانى كه ایمان آورده اید! چرا سخنى مى گویید كه عمل نمى كنید؟! * نزد خدا بسیار موجب خشم است كه سخنى بگویید كه عمل نمى كنید.[5] گرچه مطابق شأن نزول، این آیات در مورد گفتگوهاى جهاد، و سپس فرار در روز جنگ احد نازل شده، ولى مى دانیم هیچ گاه شأن نزول ها مفهوم گسترده آیات را محدود نمى كند، بنا بر این هر گونه گفتار بى عمل درخور سرزنش و ملامت است، خواه در رابطه با پایمردى در میدان جهاد باشد، و یا در هر عمل مثبت و سازنده دیگر. از نشانه هاى مهم مؤمنان راستین این است كه گفتار و كردارشان صد در صد هماهنگ باشد، و هر قدر انسان از این اصل دور شود از حقیقت ایمان دور شده است.[6]
مفسّران در شأن نزول آیه مطالب متعددی ذکر کرده اند؛ از جمله: 1- گروهی از مؤمنان می گفتند: بعد از این، هر وقت با دشمن رو به رو شویم، پشت نخواهیم کرد، و فرار نخواهیم کرد، ولی به گفته خود وفادار نماندند، و در جنگ احد فرار کردند، تا آن جا که پیشانی پیامبر صلّی الله علیه و آله و دندان مبارک او شکسته شد. 2- وقتی خداوند ثواب شهدای بدر را بیان کرد، جمعی از صحابه گفتند: در جنگ های آینده، ما نیز تمام نیروی خود را به کار خواهیم گرفت، ولی فرار کردند و آیه نازل شد. 3- جمعی از مؤمنان پیش از آن که حکم جهاد نازل شود، می گفتند: کاش خداوند بهترین اعمال را به ما نشان می داد تا عمل کنیم. چیزی نگذشت که خداوند به آن ها خبر داد که «افضل اعمال ایمان خالص و جهاد است»، امّا از این خبر خوششان نیامد، و تعلّل ورزیدند. آیه نازل شد و آن ها را سرزنش کرد.
با توجه به این که شأن نزول مفهوم آیات را محدود نمی کند، هر گونه گفتار بی عمل شایسته سرزنش است. در روایاتی از امام صادق علیه السّلام می خوانیم:
«كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِأَعْمَالِكُمْ، وَ لَا تَكُونُوا دُعَاةً بِأَلْسِنَتِكُم». مردم را با عمل خود به نیکی ها دعوت کنید نه با زبان خود.[7] مولا امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند: «إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُكُمْ إِلَیهَا وَ لَا أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِیةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا».[8]
ای مردم به خدا سوگند شما را به هیچ طاعتی تشویق نمی کنم؛ مگر قبلاً خودم آن را انجام می دهم و از هیچ کار خلافی باز نمی دارم؛ مگر این که خودم پیش از شما از آن دوری جسته ام.[9]
چنان چه پیش از این بیان شد، برخی از این آیات چنین برداشت کرده اند: از آن جایی که قول بدون عمل (به طور مطلق) در آیات قرآن مذمّت شده و مبغوض خداوند متعال است، بنا بر این امر به معروف و نهی از منکری که در آن، آمر و ناهی به معروف عمل نکرده و منکر را مرتکب می شوند نیز مشمول این دسته از آیات قرار می گیرد و مورد مذّمت خداوند متعال واقع می شود. بدیهی است چیزی که مبغوض شارع مقدّس باشد، قطعاً واجب نیست، بلکه یا حرام است و یا بر فرض حلال بودن، مکروه می باشد. این بدان معنا است که وجوب امر به معروف و نهی از منکر، مشروط به عامل بودن آمر و تارک بودن ناهی است و در صورتی که این شرط محقّق نشود، این فریضه از وجوب خود ساقط خواهد شد.
روایات
همچنین از جمله روایاتی که برای اشتراط عامل بودن به معروف و تارک بودن نسبت به منکر از سوی آمر و ناهی، مورد استناد واقع شده، می توان به این روایات اشاره کرد:
1- رسول خدا صلّی الله علیه و آله در قسمتی از وصایایی که به ابوذر داشتند، می فرمایند:
«یا أَبَا ذَرٍّ یطَّلِعُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ إِلَى قَوْمٍ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَیقُولُونَ مَا أَدْخَلَكُمُ النَّارَ وَ إِنَّمَا دَخَلْنَا الْجَنَّةَ بِفَضْلِ تَعْلِیمِكُمْ وَ تَأْدِیبِكُمْ فَیقُولُونَ إِنَّا كُنَّا نَأْمُرُكُمْ بِالْخَیرِ وَ لَا نَفْعَلُهُ».
ای اباذر! گروهی از اهل بهشت بر گروهی از اهل جهنّم اشراف پیدا کرده و به ایشان می گویند: چه چیزی شما را وارد جهنّم کرد در حالی که ما تنها به کمک آموزش و تأدیب شما داخل بهشت شدیم؟! پس می گویند: به درستی که ما امر به خیر می کردیم ولی خودمان انجام نمی دادیم.[10]
2- حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند:
«لَعَنَ اللَّهُ الْآمِرِینَ بِالْمَعْرُوفِ التَّارِكِینَ لَهُ وَ النَّاهِینَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعَامِلِینَ بِهِ».
از رحمت خدا دور است کسی که امر به معروف کند ولی خود ترک کننده آن (معروف) باشد و نهی از منکر نماید در حالی که خودش عامل به آن منکر است.[11]
3- امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمایند:
«وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تَنَاهَوْا عَنْهُ فَإِنَّمَا أُمِرْتُمْ بِالنَّهْی بَعْدَ التَّنَاهِی».
نهی از منکر کنید و خود منکر را ترک نمایید، پس به نهی کردن (از منکر) امر شده اید، تنها بعد از آن که خودتان منکر را ترک کرده باشید.[12]
4- از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که فرمودند:
«إِنَّمَا یأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ مَنْ كَانَتْ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ عَامِلٌ بِمَا یأْمُرُ بِهِ وَ تَارِكٌ لِمَا ینْهَى عَنْهُ عَادِلٌ فِیمَا یأْمُرُ عَادِلٌ فِیمَا ینْهَى رَفِیقٌ فِیمَا یأْمُرُ وَ رَفِیقٌ فِیمَا ینْهَى».
فقط کسی امر به معروف و نهی از منکر می کند که در او سه خصلت باشد: عامل به آن چه بدان امر می کند و تارک آن چه از آن نهی می نماید باشد، در آن چه که به آن امر می کند و یا از آن نهی می نماید، عدالت پیشه کند، در امر و نهی خود نرم خو و مهربان باشد (با بداخلاقی و تندی رفتار نکند و مدارا نماید).[13]
ادامه این بحث را در نوشتار بعد بررسی خواهیم کرد، ان شاء الله.
خودآزمایی
1- دو آیه در اثبات شرطیت عدالت آمر و ناهی در وجوب امر به معروف و نهی از منکر (از نظر قائلین آن) بنویسید؟
2- دو حدیث در اثبات شرطیت عدالت آمر و ناهی در وجوب امر به معروف و نهی از منکر (از نظر قائلین آن) بنویسید؟
پینوشتها
[1] وسائل الشیعة ج 16 ص 149.
[2] امر به معروف و نهی از منکر در آیینه قرآن کریم ص 168. (با دخل و تصرّف)
[3] سوره بقره/ آیه 44 (ترجمه مکارم).
[4] تفسیر نمونه ج 1 ص 214.
[5] سوره صف/ آیه 2 و 3 (ترجمه مکارم).
[6] تفسیر نمونه ج 24 ص 61 و 62.
[7] قرب الإسناد (ط - الحدیثة) ص 77.
[8] نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص 250 خطبه 175.
[9] امر به معروف و نهی از منکر در آیینه قرآن کریم ص 169.
[10] وسائل الشیعة ج 16 ص 152.
[11] نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص 188 خطبه 129.
[12] همان ص 152 خطبه 105.
[13] الخصال ج 1 ص 109.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حجتالاسلام مسلم زکیزاده