سرمایهی اصیل برای تأمین حیات طیبه و جاودان
باید توجّه داشت كه این «عقیدهی» پاك و نورانی هستهی مركزی ایمان و تشكیلدهندهی سرمایهی اصلی حیات جاودانی ما میباشد و آن اینكه:
تمام عقاید حقّه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه از هر قبیل كه هست؛ وقتی نافع به حال ما بوده و در نجات و سعادت ما اثر خواهد داشت كه در سایهی «ولایت» امام امیرالمؤمنین علی(ع) و سایر ائمه اهل البیت(ع) به دست آمده و انجام پذیرد. همچنانكه تنها صالح بودن بذر و مستعد بودن زمین درنمو زرع و دادن محصول، كافی نمیباشد. بلكه تابش آفتاب و ریزش باران در احیای زمین و انبات بذر، اساسیترین شرایط است. همچنین تنها صالح بودن قلب و راسخ گشتن بذر اعتقادات حقّه در دل و انجام اعمال صالحه با بدن، كافی در تأمین سعادت و نجات و سیر دهندهی روح ما به سوی خدا نخواهد بود. بلكه باید زمین دلهای ما و صفحات ارواح و نفوس ما تحت تأثیر اشعّهی حیاتبخش آفتاب «ولاء» وَلیاللهالاعْظَم وَ حُجَّتِهِ الكُبری صَلَواتُ اللهِ عَلَیه مادامَتِ الارْضَ وَ السَّماءُ، قرار گیرد و نظر كیمیا اثر آن خلیفةالله علی خلقه، بر مس قلب و روح ما اشراق نموده و ابر كرمش، باران رحمت خود را بر زمین جان ما بریزد تا بذر اعتقادات و اعمال عبادی ما را بپروراند و در راه تقرّب به خدا حركت داده و به مقصد برساند. در این موقع است كه آیهی كریمهی:
«... إَلیهِ یصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ...»؛[1]
«... به سوی او [خدا] بالا میرود كلمهی پاك [اعتقاد حقّ راسخ در دل] و عمل صالح، آن را بالا میبرد...».
تحقّق میپذیرد و هم آیهی زیر مصداق مییابد:
«وَ أشْرَقَتِ الْاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها...»؛[2]
«زمین به نور پروردگارش روشن شد...».
بِشُروُطِها وَ اَنَا مِنْ شُرُوطِها!!
حضرت امام ابوالحسنالرّضا(ع) در مسیر مسافرت به سوی خراسان، وقتی وارد نیشابور شدند؛ به تقاضای اصحاب حدیث، در حالی كه سوار بر محمل بودند، توقّف نموده و حدیثی از آباء كرام خود نقل نمودند كه:
«سَمِعْتُ اَبی مُوسَیبْنَجَعْفَرٍ یقُولُ: سَمِعْتُ اَبی جَعْفَرَبْنَ مُحمّدٍ یقُولُ: سَمِعْتُ اَبی مُحَمّدَبْنَ عَلِی یقوُلُ: سَمِعْتُ اَبی عَلِی بْنَ الْحُسَینِ یقُولُ: سَمِعْتُ اَبی الْحُسَینَبْنَعَلِی یقوُلُ: سَمِعْتُ اَبی اَمیرَالْمُؤمِنینَ عَلِی بْنَ اَبیطالِبٍ(ع) یَقوُلُ: سَمِعْتُ رَسوُلَالله(ص) یَقوُلُ: سَمِعْتُ جَبْرَئیلَ(ع) یقُولُ: سَمِعْتُ اللهَ جَلَّ وَ عَزَّ یقُولُ: لااِلهالاالله حِصْنی، فَمَنْ دَخَلَ حِصْنی اَمِنَ (مِنْ) عَذابی فَلَمّا مَرَّتِ الرّاحِلَةُ نادی بِشرُوطِها وَ اَنَا مِنْ شُروُطِها»؛[3]
«از پدرم موسیبنجعفر(ع) هم شنیدم كه فرمود از پدرم جعفربنمحمّد(ع) شنیدم [و همچنین یكیك آباء كرام خود را نام برد تا به امام امیرالمؤمنین علی(ع) رسید كه فرمود] از حضرت رسول اكرم(ص) شنیدم که فرمود: از جبرئیل امین شنیدم كه گفت: از ذات اقدس حضرت حقّ شنیدم كه فرمود: (لاالهالاالله) قلعهی من است و هر كس داخل در قلعهی من گردد؛ ایمن از عذاب من خواهد بود».
پس از آن وقتی مركب به راه افتاد (امام(ع)) ندا داد که (کلمهی توحید) با شروطش (قلعهی الهی است) و من خود، یكی از آن شروط میباشم.
جملهی آخر روایت «بِشرُوطِها وَ اَنَا مِنْ شُروُطِها» اشاره به مطلب فوقالعاده مهمّ و اصیلی دارد كه شدیداً شایان توجّه و دقّت كامل است و آن همانا مسألهی لزوم ولایت امامان از عترت طاهره(ع) میباشد كه وجود اقدس امام رضا(ع) این حقیقت را به اقتضای شرایط زمان در لفّافهی گفتاری گوشهدارِ عجیب اظهار فرموده و در گوش جامعهی اسلامی بانگ هشدار افكنده است كه به خود آیید ای مسلمانان و بدانید:
این همه ارزش و اهمّیت آسمانی كه برای كلمهی توحید و مطلقاً برای دین و شریعت اسلام از جانب خداوند حكیم (عزّاسمه) مقرّر گردیده و اعتقاد به حقیقت نورانی و درخشان كلمهی (لاالهالاّالله) از برای عالم انسان طریق نجات از عذاب و نیل به سعادت جاودان معرّفی شده است، آری، این همه ارزش و كمال، مشروط به شناسایی و پیروی «رهبران» و «امامان» معصوم منصوب از ناحیهی پروردگار جهان میباشد.
آن مردان خدا و آن شخصیتهای پاك الهی، به تنصیص[4] رسول اعظم حقّ(ص) صلاحیت تشریح معارف و احكام سماویه[5] و اهلیت رهبری و امامت در تمام شؤون انسانها را واجدند و بی شناسایی آن بزرگواران و بی اخذ دستورالعمل از آن (هُداةمَهدیین) و راهنمایان راستین، كار دینداری دینداران ناقص و توحید موحّدین بیثمر است و راه نجات و سعادت به روی جملگی مسدود است.
پس به هوش آیید ای مسلمانان؛ كه اعتقاد به رهبری و امامت پیشوایان معصوم (از علی(ع) و فرزندان پاك او) شرط صحّت اعتقاد به «توحید» خدا و نتیجتاً راه تخلّص[6] از عذاب خداست و خوشبختانه آن شروط سعادت در هر زمان در دسترس امّت اسلامی بوده است و میباشد و اینك «اَنَا مِنْ شرُوُطِها»؛ من (امام علیبنموسیالرضا(ع)) كه یكی از امامان و حجج الهیه بر خلق خدا هستم و در دسترس شما و در میان شما جامعهی مسلمین قرار گرفتهام، یكی از آن شروط كلمهی «توحید» و راه رسیدن عالم انسان به سعادت جاودان میباشم.
این بود اجمالی از تفصیل آن جملهی بسیار عمیق و پرمغز امام رضا(ع): «بِشُرُوطِها وَ اَنَا مِنْ شُرُوطِها»؛
«نور» نازل شده از جانب حقّ، «امام» است
حضرت امام باقر(ع) در بیان معنای این آیه:
«فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أنْزَلْنا...»؛[7]
«پس ایمان بیاورید به خدا و رسول خدا و نوری كه فرود آوردهایم...».
به ابوخالدكابلی فرموده است:
«یا أبَا خَالِدٍ: النُّورُ وَ اللهِ الْأئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) إلی یوْمِ اْلقِیامَةِ وَ هُمْ وَ اللهِ نُورُ اللهِ الَّذِی أنْزِلَ وَ هُمْ وَ اللهِ نُورُ اللهِ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأرْضِ وَ اللهِ یا أبَا خَالِدٍ لَنُورُ الْإمَامِ فِی قُُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ أنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضیئَةِ بِالنَّهَارِ وَ هُمْ وَ اللهِ ینَوِّرُونَ قُُلُوبَ الْمُؤْمِنِینَ وَ یحْجُبُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ یشَاءُ فَتُظْلِمُ قُُلُوبُهُمْ وَ اللهِ یا أبَا خَالِدٍ لا یحِبُّنا عَبْدٌ وَ یتَوَلّانَا حَتَّی یطَهِّرَ اللهُ قَلْبَهُ وَ لا یطَهِّرُ اللهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتّی یُسْلِمَ لَنَا وَ یكُونَ سِلْماً لَنَا فَإذَا كَانَ سِلْماً لَنَا سَلَّمَهُ اللهُ مِنْ شَدِیدِ الْحِسَابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ یوْمِ الْقِیامَةِ الْأكْبَرِ»؛[8]
«ای ابوخالد! به خدا قسم این نور، نور امامان از آل محمّد(ص) است تا روز قیامت و آنانند به خدا سوگند نور خدا كه نازل شده است و هم ایشانند به خدا قسم نور خدا در آسمانها و زمین. قسم به خدا ای ابوخالد كه نور امام در دلهای مردم باایمان روشنتر است از خورشید نورافشان در روز و هم آنانند به خدا قسم كه نور در دلهای مؤمنان میافكنند [و فضای جانها را منوّر میگردانند] و خدای عزّوجلّ نور ایشان را از هر كس و از هر قوم كه بخواهد مستور میسازد؛ در نتیجه دلهای آن مردم به ظلمت و تاریكی میگراید. به خدا قسم ای ابوخالد، هیچ بندهای دوستدار و اهل ولایت ما نخواهد شد مگر اینكه خدا قلب او را [از پلیدی و ناپاكی] تطهیر نماید و خدا قلب هیچ بندهای را پاك [از پلیدیها] نمیسازد، تا [كاملاً] تسلیم ما گردد [و به هیچ عنوان از اطاعت فرمان ما سرپیچی ننماید] پس وقتی كه محضاً تسلیم ما گردید، خدا او را از حساب شدید [روز جزا] به سلامت داشته؛ از فزع[9] اكبر روز قیامت در امان نگهش میدارد».
البتّه میدانیم این نوری كه از امام(ع) در دل انسان با ایمان میافتد، نور حسّی و عرضی نیست بلكه نور معنوی و جوهری است كه همان تكمیل نفس و رشد دادن روح و تشدید درجهی وجودی انسان است و به عبارت دیگر، سیر دادن آدمی در باطن اعمال و بالا بردن كلمهی پاك با مَركب عمل صالح، شأنی از شؤون ولایت امام(ع) است.
آری «امام» همچون مركز مولّد برق است و دلهای اهل ایمان بسان لامپهای روشن شده از مركز. او چون دریا و قلوب مؤمنین نهرهای منشعب از دریا. او آفتاب و جانهای مؤمنان خانههای روشن شده از آفتاب عالمتاب.
ابهام قرآن، رمز نیاز به امام
اینك كه به موقعیت بسیار حسّاس «امام» در عالم اسلام، تا حدّی پی بردیم و دیدیم جدّاً مرگ و حیات دین و قهراً بقا و فنای مسلمین وابسته به بود و نبود امام است و امّت اسلامی بیش از همه چیز احتیاج حیاتی به امام دارد، این مطلب را به سهولت تصدیق میكنیم كه بسیار لازم و ضروری است كه خداوند حكیم از طرق گوناگون موجباتی پیش بیاورد تا مسلمانان نیازمندی خود را به وجود اقدس امام احساس نمایند و هرگز توهّم استغنا از امام را به فكر خود راه ندهند و این مطلب یعنی احساس نیاز قطعی به امام را باید در افكار عامّهی مسلمانان به عنوان اساسیترین مطالب دینی و ضروریترین مسائل زندگی تزریق كرد تا آنجا كه مرد و زن، پیر و جوان، عالم و عامی، بیش از ضرورت آب و هوا به ضرورت وجود «امام» اذعان نموده و در طلبش با بیصبری تمام بشتابند و تا خود را به پناه ولایت او نیفكنده و او را بر مسند حكومت مطلقهی عالم انسان نشاندهاند؛ آرام نگیرند.
حال، از جملهی این طرق كه خداوند حكیم آن را به كار برده و احساس نیازمندی به امام را در قلوب امّت اسلام آشكار و بارز ساخته است، موضوع رعایت ابهام در قرآن است كه میبینیم از طرفی قرآن را تنها كتاب هدایت و یگانه برنامهی تأمین سعادت معرّفی كرده و عالم انسان را سوق به سوی آن داده است كه:
«إنَّ هذَا الْقُرآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أقْوَمُ...»؛[10]
«به طور حتم این قرآن به طریقهای كه عادلانهترین طرق است هدایت میكند...».
و از طرفی تدبّر در قرآن را وظیفهی حتمی مسلمانان دانسته و با لحنی تحریكآمیز دعوت به آن فرموده است:
«أ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرآنَ أمْ عَلی قُُلُوبٍ أقْفالُها)؛[11]
«آیا تدبّر در قرآن نمیكنند [در آن نمیاندیشند] یا بر دلهایی قفلهای آن، نهاده شده است»؟
ولی از سوی دیگر مشاهده میكنیم در بسیاری از موارد حسّاس و ضروری كه نمونهای از آن در گذشته ارائه شد «ابهام» و «اجمال» در مطالب به كار برده؛ از این طریق انسانهای تشنه و عطشان درك حقایق را تشنهتر نموده، بر شدّت التهابشان میافزاید؛ آنگاه برای رفع عطش از مردم عطشان و رساندن آنان به چشمهسارهای عَذْب و زلال قرآن، كسانی را به عنوان «اهلالذكر» و دانایان علوم كتابهای آسمانی معرّفی كرده و دانشطلبان قرآنی را ارجاع به آنان میفرماید كه:
«... فَسْئَلُوا أهْلَ الذِّكْرِ إنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛[12]
در ذكر بودن قرآن هم كه تردیدی نیست. چه آنكه مكرّراً، از قرآن به این نام تعبیر شده است:
«...إنْ هُوَ إلاّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ»؛[13]
«إنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛[14]
همچنین برای تعیین مصداق «اهلالذّكر» و جلوگیری از ضلالت فكری حقیقتطلبان، نیل به حقایق اصیل قرآنی را مشروط به نوعی طهارت مخصوص دانسته و خاطر نشان میسازد:
«إنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ * فِی كِتابٍ مَكْنُونٍ * لا یمَسُّهُ إلاّ الْمُطَهَّرُونَ»؛[15]
آنگاه آن دسته از پاكان و دارندگان طهارت خاصّهی قرآنی را هم منحصر در «اهل بیت» و خاندان نبوّت و رسالت نشان میدهد:
«... إنَّما یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً»؛[16]
و از سوی دیگر نیز، «بیان» شخص رسولالله(ص) را روشنگر مبهمات قرآن و رافع اختلاف از افكار مردمان معرّفی مینماید:
«... وَ أنْزَلْنا إلَیكَ الذِّكْرَ لِتُبَینَ للنَّاسِ ما نُزِّلَ إَلَیهِمْ...»؛[17]
«وَ ما أنْزَلْنا عَلَیكَ الْكِتابَ إلاّ لِتُبَینَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ...)؛[18]
و سپس «اهل بیت» و «عترت» را، از طریق «بیانِ» مأمون از خطای رسول(ص) (حدیث متواتر ثقلین) به عنوان «عدیل كتاب» و لازم لاینْفَكّ قرآن الی یومالقیام معین نموده و «بیان» آنان را جانشین صادق و امین بیان رسول(ص) اعلام میفرماید كه:
«اِنّی تارِكٌ فیكُمُ الثََّقَلَینِ كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلِ بَیتی وَ اِنَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدا عَلَی الْحَوْضَ»؛[19]
خودآزمایی
1- شرح دهید کدام عقیده هستهی مركزی ایمان و تشكیلدهندهی سرمایهی اصلی حیات جاودانی ما میباشد؟
2- جملهی آخر روایت «بِشرُوطِها وَ اَنَا مِنْ شُروُطِها» اشاره به کدام مطلب مهمّ دارد؟
3- کدام مطلب را باید در افكار عامّهی مسلمانان به عنوان اساسیترین مطالب دینی و ضروریترین مسائل زندگی تزریق كرد؟
پینوشتها
[1]ـ سورهی فاطر، آیهی 10.
[2]ـ سورهی زمر، آیهی 69.
[3]ـ بحارالانوار، جلد ٤٩، صفحهي ١٢٣ و ثوابالاعمال، صفحهي ٢١.
[4]ـ تنصيص: تصریح.
[5]ـ سماویه: آسمانی.
[6]ـ تخلّص: رهایی جستن.
[7]ـ سورهی تغابن، آیهی 8.
[8]ـ اصول کافی، جلد 1، صفحهی 194.
[9]ـ فزع: ترس، هراس.
[10]ـ سورهی اسراء، آیهی 9.
[11]ـ سورهی محمّد(ص)، آیهی 24.
[12]ـ سورهي نحل، آیهی ٤٣.
[13]ـ سورهي يس، آیهی ٦٩.
[14]ـ سورهي حجر، آیهی 9.
[15] ـ سورهي واقعه، آيات ٧٧ تا ٧٩.
[16]ـ سورهي احزاب، آیهی ٣٣.
[17]ـ سورهي نحل، آیهی 64.
[18]ـ همان، آیهی ۶۴.
[19]ـ مقدّمهي تفسيرالبيان، صفحهي ٦.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی