بخش پنجم؛ مسألهی امامت| ۲
۵۲ـ تأکید هر امام بر امام بعد از خود
ما معتقدیم: هر یك از امامان دوازده گانه به وسیلهی امام قبل تأكید شدهاند كه نخستین آنها علىّ بن ابى طالب(ع)، سپس فرزندش امام حسن مجتبى(ع)، سپس فرزند دیگرش حسین بن على سیدالشّهدا(ع) و بعد فرزندش علىّ بن الحسین(ع) و سپس فرزندش محمّد بن علىّ الباقر(ع)، و بعد فرزندش جعفر بن محمّدالصّادق(ع) و سپس فرزندش موسى بن جعفر(ع) و سپس فرزندش علىّ بن موسى الرّضا(ع) و بعد فرزندش محمّد بن علىّ التّقى(ع) و سپس علىّ بن محمّد النّقى(ع) و بعد حسن بن علىّ العسكرى(ع) و آخرین آنها محمّد بن الحسن المهدى ـ سلام الله علیهم ـ است و ما معتقدیم او هم اكنون زنده میباشد.
البته اعتقاد به وجود مهدى -عج- كسى كه دنیا را پر از عدل و داد میكند، آن گونه كه پر از ظلم و جور شده باشد، مخصوص ما نیست بلكه تمام مسلمین به آن عقیده دارند و بعضى از علماى اهل سنّت دربارهی متواتر بودن روایات مهدى -عج- كتاب مستقل نوشتهاند؛ حتى در رسالهاى كه چند سال قبل از طرف «رابطة العالم الاسلامى» در پاسخ سؤالى كه دربارهی حضرت مهدى -عج- شده بود ضمن تأكید بر مسلّم بودن ظهور مهدى -عج- اسناد فراوانى از كتب معروف و معتبر دربارهی حضرت مهدى -عج- از پیغمبر اكرم(ص) نقل شده است؛[1] منتهی بسیارى از آنان معتقدند كه مهدى -عج- در آخرالزّمان متولّد میشود. ولى ما عقیده داریم او دوازدهمین امام و هم اكنون زنده است و در زمانى كه خداوند به او مأموریت دهد، براى پیراستن صفحهی زمین از ظلم و جور و اقامهی حكومت عدل الهى قیام میكند.
۵۳ـ علی(ع) افضل صحابه بود
ما معتقدیم: على(ع) افضل صحابه بوده است و بعد از پیامبر اسلام(ص) مقام نخستین را در امّت اسلامى داشت، ولى با این حال هر گونه غلوّ و زیاده روى را در این زمینه حرام میدانیم و معتقدیم آنها كه براى على(ع) مقام الوهیت و خدایى یا چیزى شبیه آن قائل باشند، كافرند و از زمرهی مسلمین بیرونند، و ما از اعتقادات آنها بیزاریم، هر چند متأسّفانه آمیختگى نام آنها با نام شیعه، گاه سبب اشتباهاتى در این زمینه شده است، در حالى كه همیشه علماى شیعهی امامیه در كتابهاى خود، این گروه را بیگانه از اسلام شمردهاند.
۵۴ـ صحابه در برابر داوری عقل و تاریخ
ما معتقدیم: در میان یاران پیامبر(ص) افراد بزرگ و فداكار و با شخصیتى بودند و قرآن و روایات اسلامى در فضیلت آنان، بحث فراوانى دارد، ولى این به آن معنى نیست كه همهی اصحاب پیامبر را معصوم بدانیم و اعمال آنها را بدون استثناء صحیح بشمریم، چرا كه قرآن در آیات زیادى (آیات سورهی برائت، سورهی نور و سورهی منافقین) از منافقانى سخن میگوید كه در لا به لاى اصحاب پیامبر(ص) بودند، در ظاهر جزء آنها محسوب میشدند، در حالى كه آیات قرآن شدیدترین مذمّتها را از آنها نموده است. و از سوى دیگر كسانى بودند كه بعد از پیامبر(ص) آتش جنگ در میان مسلمین روشن كردند و بیعت خود را با امام و خلیفهی وقت شكستند، و خون دهها هزار مسلمان را ریختند، آیا ما میتوانیم همهی این افراد را از هر نظر پاك و منزّه بشمریم؟!
به تعبیر دیگر چگونه میتوان هر دو طرف نزاع و جنگ (مثلاً جنگ جمل و صفّین) را درستكار و منزّه دانست؟ این تضادّى است كه براى ما قابل قبول نیست و آنها كه موضوع «اجتهاد» را براى توجیه این مسائل كافى میدانند كه بگویند یكى از دو طرف بر حق بوده، و دیگرى خطاكار، امّا چون به اجتهاد خود عمل میكرده است، نزد خداوند معذور، بلكه داراى ثواب است! ـ براى ما پذیرفتن این سخن مشكل است.
چگونه میتوان به بهانهی اجتهاد، بیعت با جانشین پیامبر(ص) را شكست، و سپس آتش جنگ را روشن كرد و خون بیگناهان را ریخت، اگر این همه خونریزى با توسّل به اجتهاد قابل توجیه باشد چه كارى قابل توجیه نیست!
صریحتر بگوییم، ما معتقدیم: همهی انسانها حتّى یاران پیامبر(ص) در گرو اعمال خویشند، و اصل قرآنى «اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقیكُمْ؛ گرامیترین شما نزد خدا باتقواترین شماست»[2] دربارهی آنها نیز صادق است. بنابراین باید وضع آنها را با عملشان روشن سازیم و به این صورت یك قضاوت منطقى دربارهی همهی آنان داشته باشیم و بگوییم: آنها كه در عصر پیامبر(ص) در صفّ اصحاب مخلص بودند و بعد از پیامبر(ص) نیز براى پاسدارى از اسلام كوشیدند، و به پیمانى كه با قرآن داشتند وفادار ماندند آنها را خوب میدانیم و به آنها احترام میگذاریم.
و آنها كه در زمان آن حضرت در صفّ منافقان بودند و كارهایى كردند كه قلب مبارك پیامبر(ص) را آزرده ساختند، و یا بعد از رحلت پیامبر(ص) مسیر خود را تغییر داده كارهایى انجام دادند كه به ضرر اسلام و مسلمین تمام شد، آنها را دوست نداریم. قرآن مجید میگوید: «لا تَجِدُ قَوْماً یؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ یؤادُّونَ مَنْ حادَّ اللهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ اَبْناءَهُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْ عَشیرَتَهُمْ اُولئِكَ كَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الایمانَ؛ هیچ قومى را كه ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمییابى كه با كسانى كه نافرمانى خدا و رسولش را كردند دوستى كنند هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنها باشند، آنان كسانى هستند كه خدا ایمان را بر صفحهی دلهایشان نوشته است».[3]
آری آنها كه در زمان حیات پیامبر(ص) یا بعد از رحلت او، پیامبر(ص) را آزار دادند به اعتقاد ما شایستهی ستایش نیستند.
ولى نباید فراموش كرد كه جمعى از یاران پیامبر(ص) بزرگترین مجاهدتها را در راه پیشرفت اسلام نمودند و از سوى خداوند مورد مدح و ستایش قرار گرفتند، همچنین كسانى كه بعد از آنها روى كار آمدند یا در آینده تا پایان دنیا متولّد میشوند چنانچه راه اصحاب راستین و خطّ و برنامهی آنها را ادامه دهند شایان هر گونه مدح و ثنا هستند «اَلسّابِقُونَ الاَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَالاَنْصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ رَضِی اللهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ؛ پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و كسانى كه به نیكیها از آنها پیروى كردند، خداوند از آنها خشنود شد و آنها از خداوند خشنودند».[4]
این عصارهی عقیدهی ما دربارهی صحابهی پیامبر اسلام(ص) است.
۵۵ـ علوم ائمهی اهل بیت(ع) از پیامبر(ص) است
ما معتقدیم: با توجّه به دستورى كه پیامبر(ص) طبق روایات متواتره دربارهی قرآن و اهل بیت -علیهم السلام- به ما داده است كه دست از دامان این دو برنداریم تا هدایت شویم و نیز با توجّه به این كه ما، امامان اهل بیت -علیهم السلام - را معصوم میدانیم همهی سخنان آنها و اعمالشان براى ما حجّت و سند است، و همچنین تقریرشان (یعنى در حضور آنها كارى انجام شود و آنها نهى نكنند)، بنابراین یكى از منابع فقهى ما بعد از قرآن و سنّت پیامبر(ص)، قول و فعل و تقریر امامان اهل بیت -علیهم السلام- است.
و هرگاه به این نكته توجّه كنیم كه طبق روایات متعدّد و معتبر، امامان اهل بیت -علیهم السلام- فرمودهاند: آنچه را میگویند از پدران خود، از پیامبر اكرم(ص) نقل میكنند روشن میشود كه در واقع روایات آنان روایات پیامبر است. و میدانیم روایات شخص ثقه و مورد اعتماد از پیامبر(ص) در میان تمام علماى اسلام مورد قبول است.
امام محمّدبن علىّ الباقر(ع) به «جابر» فرمود: «یا جابِرُ اِنّا لَوْ كُنّا نُحَدِّثُكُمْ بِرَأینا وَ هَوَانا لَكُنّا مِنَ الْهالِكینَ، وَ لَكِنّا نُحَدِّثُكُمْ بِاَحادیثَ نَكْنِزُهَا عَنْ رَسُولِ اللهِ(ص)؛ اى جابر! اگر ما حدیثى به رأى خویش و هواى نفس خود براى شما بیان كنیم از هلاك شدگان خواهیم بود؛ ولى ما احادیثى براى شما نقل میكنیم كه به صورت گنجینهاى از رسول خدا(ص) براى شما اندوختهایم».[5]
در حدیث دیگرى از امام جعفربن محمّدالصّادق(ع) میخوانیم: كسى سؤالى از آن امام نمود، حضرت جواب گفت. آن مرد براى تغییر دادن نظر مبارك امام به بحث و گفتگو پرداخت، امام صادق(ع) فرمود: این سخنها را رها كن! «ما اَجَبْتُكَ فیهِ مِنْ شَىْءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ اللهِ؛ هر جوابى دربارهی چیزى به تو دادم از پیامبر(ص) است (و جاى گفتگو ندارد!)».[6]
نكتهی مهمّ و قابل توجّه این كه ما منابع معتبرى در حدیث مانند «كافى» و «تهذیب» و «استبصار» و «من لا یحضره الفقیه» و غیر آنها داریم، ولى معتبر بودن این منابع از نظر ما به این معنى نیست كه هر روایتى در آنهاست، از نظر ما مورد قبول است؛ ما در كنار روایات، كتب رجال داریم كه وضع راویان اخبار در تمام سلسلهی سندها در آنها تبیین شده است، روایتى از نظر ما مورد قبول است كه تمام افراد در سلسله سند حدیث، اشخاص ثقه و مورد اطمینان باشند. بنابراین روایاتى كه در این كتب معروف و معتبر است اگر واجد این شرط نباشد از نظر ما قابل اعتماد نیست.
اضافه بر این، ممكن است روایتى باشد كه سلسلهی سند آن نیز معتبر باشد، ولى علما و فقهاى بزرگ ما از آغاز تاكنون، آن را نادیده گرفته و از آن اعراض كردهاند؛ زیرا خللهاى دیگرى در آن یافتهاند؛ ما این روایت را «مُعْرَض عَنْها» مىنامیم و از نظر ما فاقد اعتبار است.
از این جا روشن میشود كسانى كه براى پى بردن به عقیدهی ما تنها به وجود روایت یا روایاتى كه در بعضى از این كتب آمده استناد میكنند بى آن كه تحقیق دربارهی سند این روایات كرده باشند، راه صحیحى را نمىپیمایند.
به تعبیر دیگر در میان بعضى از مذاهب معروف اسلامى، كتابهایى وجود دارد به نام «صحاح» كه صحّت روایات آنها از نظر نویسندگانش تضمین شده و دیگران نیز بر آن صحّه مىگذارند؛ ولى كتب معتبر نزد ما چنین نیست؛ بلكه كتابهایى است كه صاحبانش شخصیتهاى برجسته و مورد اعتماد هستند، اما صحّت سند روایات این كتب، موكول به بررسى رجال سند در كتب علم رجال میباشد.
توجّه به نكتهاى كه گفته شد میتواند به بسیارى از سؤالاتى كه در مورد عقاید ما وجود دارد پاسخ دهد، همان گونه كه غفلت از آن منشأ اشتباهات فراوانى در تشخیص عقاید ما مىشود.
به هر حال بعد از آیات قرآن مجید و روایات پیامبر(ص)، احادیث امامان دوازده گانهی اهل بیت -علیهم السلام- از نظر ما معتبر است، به شرط این كه صدور این احادیث از امامان -علیهم السلام- از طریق معتبر معلوم شود.
خودآزمایی
1- منابع فقهى شیعه امامیه را بیان کنید.
2- عصارهی عقیدهی ما دربارهی صحابهی پیامبر اسلام(ص) را بیان کنید.
3- چگونه روایاتی از نظر شیعه قابل قبول است؟
پینوشتها
[1]ـ این نامه در 24 شوال 1396 از «رابطة العالم الاسلامى» به امضاى مدیر «ادارة مجمع الفقه الاسلامى» محمد المنتصر الكتانى صادر شده است.
[2]ـ سورهی حجرات، آیهی ۱۳.
[3]ـ سورهی مجادله، آیهی ۲۲.
[4]ـ سورهی توبه، آیهی ۱۰۰.
[5]ـ جامع احادیث الشیعه، جلد 1، صفحهی 18 از مقدّمات، حدیث 116.
[6]ـ اصول كافى، جلد 1، صفحهی 58، حدیث 121.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی