بخش یازدهم؛ گواهی دادگاه بزرگ رستاخیز و حساب و کتاب و میزان| ۱
رستاخیز دادگاه عظیمى است که همه بدون استثناء در برابر آن حاضر و محاکمه مىشوند، ولى همانطور که گفتهایم اساساً الفاظ ما از روز نخست براى زندگى روزانهی ما «ابداع» شده است لذا به محض اینکه از دایرهی زندگى روزمره گام بیرون بگذاریم، حرف زدن براى ما جدّاً مشکل مىشود، چون الفاظى براى بیان مفاهیمى که با آن سر و کار پیدا مىکنیم نمىیابیم!
مخصوصا در مورد زندگى در جهان دیگر، جهانى که همه چیز آن تقریباً با این جهان متفاوت است، جهانى که در سطحى بسیار بالاتر از این جهان، و زندگى ملامت بارش، قرار دارد.
درست به این مىماند که دو بچه دوقلو هنگامى که در شکم مادر هستند - فرضاً - براى درد دل با یکدیگر و رفع نیازمندیهاى خود الفاظى وضع کنند، بدیهى است هنگامى که متولد مىشوند و انواع منظرهها، صحنهها، موجودات، پدیدهها، و افراد و اشخاص را مىبینند درست مانند دو نفر گنگ ناچارند با حرکت دست و چشم و سر مقاصد خود را به یکدیگر تفهیم کنند، زیرا لغت نامهی دوران جنین آنها شاید بیش از ده لغت نداشته باشد، در حالى که جهان وسیع کنونى نیاز به دهها هزار لغت دارد تا بتوان مطالب مربوط به آن را بازگو کرد!
وسعت عالم بعد از مرگ، نسبت به این جهانى که در آن زندگى مىکنیم، همانند وسعت این جهان است نسبت به عالم جنین، و به این ترتیب جاى تعجب نیست که الفاظ و کلماتى که در این جهان با آن سخن مىگوئیم نتواند ترسیم کاملى از چهرهی زندگى در جهان دیگر کند، و ما در بیان آن همه شکوه و عظمت و تنوع نعمتها و تکامل آن زندگى گرفتار عجز و ناتوانى شویم، حتى تصور آن براى ما که در زندان دنیا محصور هستیم مشکل شود.
***
به هر حال، اینکه مىگوئیم در جهان دیگر همهی انسانها محاکمه مىشوند، نه به این معنى است که میزهاى متعددى در عرصهی قیامت گذارده مىشود و هر کس پروندهی کوچک یا بزرگى زیر بغل دارد، و همراه گواهان و شهود وارد محشر مىگردد، و در برابر قضات و دادرسان این دادگاه که مثلاً از جنس فرشتگانند قرار مىگیرد، و پس از بازپرسیهاى مقدماتى محاکمهی علنى شروع مىگردد، و متهم نیز از خود مدافعاتى کرده، بعد «فرشتگان دادرس» وارد «شور» مىشوند، و رأى نهائى به محکومیت یا به تبرئه یا تشویق و پاداش افراد صادر مىکنند، و پس از امضاى «حاکم مطلق عرصه محشر» یعنى ذات پاک خداوند، براى اجرا به مأموران اجراى احکام الهى، یعنى فرشتگان بهشت و دوزخ، ابلاغ میگردد، نه به هیچ وجه چنین نیست! و در آنجا الفاظ رنگ و مفهوم دیگرى به خود مىگیرند.
شبحی از محکمه و دادگاه وجود دارد اما در سطحى فوقالعاده عالیتر و شکلى غیر از آنچه دیدهایم و شنیدهایم.
اگر سخن از میزان عمل (ترازوى سنجش کارها) به میان مىآید، نه به این معنى است که اعمال را در یک کفه از ترازوى دو کفهاى قرار مىدهند، و در برابر آن آنقدر سنگ مىریزند تا تعادل برقرار گردد و وزن واقعى معلوم شود. و یا اگر زیاد باشد بوسیلهی ترازوهاى غول پیکرى همانند باسکول وزن آن را معلوم مىکنند و سپس با قلم و مداد و چتکه یا چیزى شبیه ماشینهاى حساب، به حساب اعمال رسیدگى مىگردد، نه هیچ کدام از آنها نیست.
گفتیم در اینجا الفاظ رنگ تازهاى به خود مىگیرند (و باید چنین باشد) زیرا سخن از جهانى در میان است که با دنیاى ما به کلى مغایرت دارد.
البته نباید این حقیقت را بهانهاى براى تفسیرهاى نابجا، و سوء استفاده و ایجاد یک نوع هرج و مرج ادبى در الفاظ مربوط به جهانى دیگر قرار داد، بلکه باید مفاهیم این الفاظ را در پرتو قرائن موجود روشن ساخت.
از طرفى درزندگى این دنیا نیز مفاهیم الفاظ با گذشت زمان دگرگون مىگردد: سابقاً هنگامى که کلمهی چراغ گفته مىشد ظرف کوچکى محتوى یک مادهی روغنى در نظر مجسم مىگشت که یک «فتیلهی دراز» در وسط آن جاى گرفته بود، آن سر فتیله را که بیرون بود آتش مىزدند و روغن یواش یواش مىسوخت، گاهى براى جلوگیرى از دود کردن «حبابى» هم بر آن مىگذاردند که هوا را به سرعت از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج کند.
ولی امروز این اسم به چراغهاى فلورسنتى گفته مىشود که مانند یک «حلقهی ماهتاب» به سقف چسبیده، نه از روغندان، خبرى در آن است و نه از روغن و نه فتیله و حباب، تنها چیزى که به قوت خود کاملاً باقى مانده، آن است که خاصیت هر دو چراغ یکى است و آن مبارزه با ظلمت و تاریکى است.
این سخن در مورد سایر وسایل زندگى قدیم و جدید نیز صادق است که ابزار و آلات بکلى عوض مىشوند ولى نتیجه ثابت و باقى مىماند.
هنگامی که در دو زمان مختلف درجهان ما اینقدر دگرگونى واقع شود، در مورد جهان دیگرى که همه چیزش با این جهان متفاوت است، مسأله روشن خواهد بود که اگرالفباى دیگرى براى بیان مفاهیم آن به دست نیاوریم حداقل باید در مورد به کار بردن الفاظ بیشتر روى نتایج آن بیندیشیم و تکیه کنیم، نمىگویم با میل خود آنها را هر جور خواستیم تفسیر کنیم و مىگویم توجه داشته باشیم که این الفاظ وضع خاصى دارد.
اکنون که این مقدمه روشن شد باز مىگردیم به تفسیر این مفاهیم.
الف ـ گواهان در رستاخیز
در آیات قرآن مجید، گواهان مختلفى براى آن دادگاه بزرگ ذکر شده است، به این ترتیب:
۱ـ ذات پاک خداوند: «وَ ما تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ اِلاّ کُنّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً اِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الْاَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ اِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ»؛
«در هر حال که باشى، و هر آیهاى از قرآن بخوانى، و هر کارى انجام دهى، ما گواه بر شما هستیم و هیچ امرى بر علم و دانش پروردگار تو - حتى به اندازهی سنگینى ذرهاى - مخفى نمىماند نه در زمین و نه در آسمان، و نه کوچکتر و نه بزرگتر از آن، مگر اینکه همگى در کتاب آشکار ثبت است».[1]
۲ـ پیامبران نیز از گواهانند: «فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلى هُؤلاءِ شَهیداً؛ چگونه خواهد بود آن روز که از هر امتى گواهى خواهیم آورد و تو را گواه بر آنها قرار خواهیم داد».[2]
۳ـ زبان و دست و پا گواهى میدهند: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ اَلْسِنَتُهُمْ وَ اَیْدِیهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ؛ روزى که زبان و دست و پاى آنها به اعمال آنها گواهى مىدهد!»[3]
۴ـ پوستهاى تن نیز گواهند: «وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا اَنْطَقَنَا اللهُ الَّذی اَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ؛ به پوستهاى تن خود مىگویند چرا بر ضد ما گواهى دادید؟ آنها جواب مىدهند: پروردگارى که همه چیز را به نطق درآورده ما را نیز به نطق درآورد (تا حقایق را بازگو کنیم)».[4]
۵ـ زمین نیز گواه اعمالى است که بر آن انجام یافته: «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبارَها * بِاَنَّ رَبَّکَ اَوْحى لَها؛ در آن روز زمین اخبار خود را بازگو مىکند زیرا پروردگار او به او وحى کرده است».[5]
۶ـ فرشتگان نیز از گواهانند: «وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهیدٌ؛ همه کس وارد دادگاه قیامت مىشوند در حالى که با هر فردى مأمورى و گواهى (از فرشتگان) مىباشد».[6]
چگونگی این گواهی
با توجه به قرار گرفتن زبان و دست و پا و اعضاى بدن و همچنین، زمینها، در زمرهی گواهان روشن مىشود که این گواهى از آن «گواهیهاى قراردادى بشر» که گاهى از منطقهی حرف تجاوز نمىکند و هیچ گونه مطابقتى با واقع ندارد، نیست.
این یک گواهى «عملى» و «اثرى» است که دروغ را در آن راهى نیست.
توضیح اینکه: گاهى مىگوئیم چشمهاى فلان کس گواهى مىدهد که دیشب نخوابیده است!
رنگ پریده و صداى لرزانش گواهى مىدهد که از چیزى ترسیده است!
نظافت فوقالعادهی لباس و خانهاش گواهى مىدهد که در انتظار میهمانى به سر مىبرد.
این «گواهى طبیعى و عملى» رساترین و صادقترین نوع گواهى مىباشد که کسى را یاراى انکار آن نیست.
بسیار مىشود که متهم شهادت تمام شهود را انکار مىکند، اما همین که نوار سخنان او را برایش مىگذارند و یا عکسهایش از لحظه جنایت را به او نشان مىدهند تمام راههاى انکار را به روى خود بسته مىبیند و اعتراف مىکند، دلیل آن این است که گواهى عکس و نوار یک گواهى طبیعى و اثرى است، که هیچ کس قادر بر انکار آن نمىباشد.
نباید فراموش کنیم که روح و جسم ما یک بایگانى عجیب اسرارآمیز از تمام اعمال و رفتار و سخنان عمر ماست، یعنى همانطور که غذاهائى از آغاز عمر تاکنون خوردهایم در جسم ما - بدون استثناء اثر گذارده، و آثار هر یک از آنها در خون ما، در سلولهاى بدن، در استخوان و رگ و پى ما وجود دارد، حتى با تغییر سلولها و عوض شدن آنها باز این آثار به سلولهاى آینده انتقال مىیابند، بطورى که اگر یک دستگاه فوقالعاده دقیق باشد و روى خون یا سلولهاى بدن ما بررسى کند، ممکن است تمام غذاهایى را که از آغاز تاکنون خوردهایم - حتى با قید تاریخ! - بازگو کند.
همچنین هر یک از اعمال ما انعکاس و بازتابى در روح و جسم ما دارد: یک دروغ، یک خیانت، یک تجاوز به حق دیگران، یک ضربهی سیلى به صورت بى گناه، یک شهادت و گواهى ظالمانه همه نقشى در روح و جسم ما مىگذارند و خطوطى ترسیم مىکنند که خواندن این خطوط در دادگاه قیامت که عالم ظهور و بروز است کاملاً آسان مىباشد، اینها همه گواهان و شهودان دادگاهند.
و راستى اگر جامعهاى توجه و ایمان به چنین واقعیتى داشته باشد چقدر مراقب اعمال و رفتار خویش خواهد بود؟ و این ایمان مذهبى به رستاخیزى این چنین، چه اثر تربیتى عظیم و فوق العادهاى خواهد داشت!
خودآزمایی
1- گواهان مختلفى که در آیات قرآن مجید براى دادگاه بزرگ رستاخیز اشاره شده است را نام ببرید.
2- چگونگی گواهی دادن در رستاخیز را شرح دهید.
3- رساترین و صادقترین نوع گواهى کدام است؟
پینوشتها
[1]. سورهی یونس (۱۰) آیهی ۶۱.
[2]. سورهی نساء (۴) آیهی ۴۱.
[3]. سورهی نور (۲۴) آیهی ۲۴.
[4]. سورهی فصلت (۴۱) آیهی ۲۱.
[5]. سورهی زلزلة (۹۹) آیات ۴ و ۵.
[6]. سورهی ق (۵۰) آیهی ۲۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی