کد مطلب: ۴۷۳۰
تعداد بازدید: ۴۵۱
تاریخ انتشار : ۱۸ تير ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۰
داستان‌هایی از حضرت امام جواد(ع) | ۱
حضرت جواد(ع) در پاسخ گفت: «به خاطر آن مصیبتهایی که بر مادرم زهرا(س) وارد شد، سوگند به خدا آن دو نفر را از قبر بیرون می‌آورم، سپس با آتش، آنها را می‌سوزانم و بعد خاکسترشان را به سوی دریا پراکنده می‌سازم».
نام: محمّد(ع)
القاب معروف: جواد، تقی(ع)
کُنْیه: ابو جعفر(ع)
پدر و مادر: حضرت رضا(ع)، خیزران(س)
وقت و محلّ تولّد: 10 رجب سال 195 در مدینه
وقت و محل شهادت: آخر ذیقعده‌ی سال 220 هق در سنّ 25 سالگی بر اقر زهری که به دستور معتصم عبّاسی، توسّط امّ الفضل، همسر آن حضرت (دختر مأمون) به او رسید، در بغداد، به شهادت رسید.
مرقد: شهر کاظمین، نزدیک بغداد.
دوران زندگی: در دو بخش؛
۱ـ هفت سال قبل از امامت
۲ـ دوران امامت (17 سال) مصادف با حکومت دو طاغوت، مأمون و معتصم (هفتمین و هشتمین خلیفه‌ی عبّاسی)، آن حضرت در سنّ 7 سالگی به امامت رسید و در سن 25 سالگی شهید شد، بنابراین، او در خردسالگی امام شد، جوانترین امام است که شهید گردید.


۱ـ اندوه جانکاه امام جواد(ع)


زکریّا بن آدم(ره) می‌گوید: در محضر حضرت رضا(ع) نشسته بودم، ناگاه حضرت جواد(ع) فرزند برومند آن حضرت را به حضورش آوردند، او در آن وقت کمتر از چهار سال داشت، وقتی که وارد شد، دستش را بر زمین زد و سرش را به طرف آسمان بلند نمود، و مدّت طولانی در فکر فرو رفت.
امام رضا(ع) به فرزندش فرمود: «قربانت گردم، چرا این گونه در فکر غم‌گونه، فرو رفته‌ای؟!»
حضرت جواد(ع) در پاسخ گفت: «به خاطر آن مصیبتهایی که بر مادرم زهرا(س) وارد شد، سوگند به خدا آن دو نفر را از قبر بیرون می‌آورم، سپس با آتش، آنها را می‌سوزانم و بعد خاکسترشان را به سوی دریا پراکنده می‌سازم».
امام رضا(ع) فرزندش را در آغوش گرفت و دلداری داد، و بین دو چشمش را بوسید و فرمود: «پدر و مادرم به فدایت، تو شایسته این امر (امامت) هستی»[1].
 

پی‌نوشت

 
[1]. دلائل الامامه طبری، مطابق نقل بیت الاحزان، ص ۱۵۶.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: