کد مطلب: ۴۷۳۸
تعداد بازدید: ۹۶۱
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۴۰۰ - ۱۸:۰۰
تربیت| ۲
تربیت کودک، سهل و آسان نیست که از هر پدر و مادری ساخته باشد، بلکه کار بسیار ظریف و دقیقی است که صدها نکته‌ی باریک‌تر از مو دارد. مربی با روان کودک سر و کار دارد و بدون اطلاعات روانی، علمی و تجربی، نمی‌تواند به خوبی انجام وظیفه نماید.

آگاهی و همکاری مربیان


تربیت کودک، سهل و آسان نیست که از هر پدر و مادری ساخته باشد، بلکه کار بسیار ظریف و دقیقی است که صدها نکته‌ی باریک‌تر از مو دارد. مربی با روان کودک سر و کار دارد و بدون اطلاعات روانی، علمی و تجربی، نمی‌تواند به خوبی انجام وظیفه نماید. جهان کودک، جهانی دیگر و افکار او افکار خاصی است. او اندیشه‌هایی دارد که با تفکر بزرگ‌ها قابل مقایسه نیست و روح بسیار ظریف و حساسی دارد که از هر نقشی خالی و برای پذیرش هر تربیتی آماده است. کودک، انسان کوچکی است که هنوز شکل ثابتی نگرفته و برای قبول هر شکل صلاحیت دارد. مربی کودک باید انسان‌شناس و به ویژه کودک شناس باشد و رمزهای تربیت را بداند. به کمالات و نقایص انسانی واقف باشد و احساس مسئولیت کرده و به کار خویش علاقه‌مند باشد. صبر و حوصله و پشت کار داشته باشد و از مشکلات نهراسد.
نکته‌ی مهم این است که دستورهای تربیتی، قوانین صد درصد کلی‌ای نیست که در همه جا برای همه کس قابل عمل باشد، بلکه هر کودکی از لحاظ ساختمان جسمانی و قوای عقلانی، خلقت ویژه‌ای دارد و باید نوع تربیت او، با ساختمان جسمانی و قوای عقلانی و شرایط محیط او مناسب باشد. بنابراین، پدر و مادر باید شرایط ویژه‌ی هر کودکی را بررسی کنند و با توجه به آن، در صدد تربیت او برآیند در غیر این صورت، ممکن است کوشش‌های آن‌ها به نتیجه‌ی مطلوب نرسد.
مرد و زن پیش از پدر و مادر شدن، باید روش تعلیم و تربیت کودک را بیاموزند و سپس به تولید نسل بپردازند، زیرا دوران تربیت کودک، از آغاز ولادت، بلکه قبل از آن شروع می‌شود. در این دوران حساس است که طبیعت لطیف و حساس کودک شکل می‌گیرد و اخلاق، رفتار، عادت‌ها و حتی افکار او پایه‌گذاری می‌شود.
درست نیست که پدر و مادر از این دوران حساس غفلت نمایند و تعلیم و تربیت را به زمان بعد موکول سازند؛ یعنی تعلیم و تربیت را از هنگامی آغاز کنند که کودک تقریباً شکل گرفته و به اخلاق و رفتار خوب یا بد عادت کرده است، زیرا تربیت‌های ابتدایی، به مراتب آسان‌تر از تغییر عادت‌ها است. تغییر عادت، گرچه ناممکن نیست، اما اطلاعات، صبر، حوصله، کاردانی و کوشش‌های بیش‌تری را می‌طلبد که برای همه‌ی مربیان امکان‌پذیر نیست.
حضرت علی(ع) فرمود:
دشوارترین سیاست‌ها، تغییر دادن عادت‌ها است.[1]
نیز ایشان فرمود:
عادت بر انسان تسلط می‌یابد.[2]
هم‌چنین از ایشان است که فرمود:
عادت به منزله‌ی طبع ثانوی است.[3]
ترک عادت به قدری دشوار است که از بهترین عبادت‌ها شمرده شده است.
حضرت علی(ع) فرمود:
مغلوب ساختن عادت‌های بد، از بهترین عبادت‌ها است.[4]
یکی از موضوعاتی که در تربیت خیلی ضروری است، اتفاق نظر و همکاری و تفاهم پدر و مادر و سایر مربیان در برنامه‌های تربیتی و کیفیت اجرای آن‌ها است. اگر پدر و مادر و دیگر کسانی که در تربیت کودک دخالت دارند، مانند پدر بزرگ و مادر بزرگ، در برنامه‌های تربیتی تفاهم نمایند و در اجرای آن همکاری و تعاون داشته باشند، می‌توانند به نتیجه‌ی مطلوب برسند و فرزندانی شایسته و ممتاز پرورش دهند؛ اما اگر یکی از آن‌ها به تربیت بی‌اعتنا باشد و یا آن‌ها در برنامه‌های تربیتی اختلاف سلیقه داشته باشند، به نتیجه‌ی مطلوب نخواهند رسید. زیرا در تربیت، قاطعیت لازم است.
بچه باید تکلیفش را بداند. وقتی پدر یک چیز بگوید و مادر یا مادربزرگ چیز دیگر، کودک سرگردان می‌شود و نمی‌داند تکلیفش چیست. اگر آن‌ها در اجرای سلیقه‌های خویش پافشاری و لج بازی کنند، این برنامه نه تنها نتیجه ندارد، بلکه بدآموزی هم خواهد داشت. یکی از موانع بزرگ تربیتی، این است که پدر تصمیمی بگیرد و مادر یا مادربزرگ در این مورد دخالت کنند و خلاف آن را پیشنهاد کنند یا بالعکس. باید مربیان چنان اتفاق و همکاری داشته باشند که کودک، آشکارا تکلیف خویش را بفهمد و سرپیچی از آن به مغزش وارد نشود.
گاه پیش می‌آید که پدر، فردی با تربیت و خوش اخلاق و علاقه‌مند به تربیت فرزند است، اما مادر فردی بی‌تربیت، بداخلاق و بی‌علاقه به تربیت یا بالعکس و این مشکلی است که در بسیاری از خانواده‌ها دیده می‌شود. بیش‌تر کودکانی که در چنین خانواده‌هایی پرورش می‌یابند، تربیت صحیح و شایسته‌ای پیدا نمی‌کنند، زیرا اعمال فرد با تربیت و صالح، به‌وسیله‌ی همسر ناصالحش بی‌اثر و خنثی می‌گردد و ضد آن‌ها القا می‌شود که در این صورت، تربیت صحیح بسیار دشوار خواهد بود و البته واضح است که این دشواری‌ها، باعث سلب مسئولیت نخواهد شد.
در این صورت، فرد مؤدب مسئولیت سنگین‌تری پیدا می‌کند و باید درباره‌ی تربیت فرزندانش عنایت و توجه بیش‌تری به عمل آورد. او باید اخلاق و رفتار خودش را کاملاً اصلاح نماید و از کودکانش بیش‌تر مراقبت کند و هر چه بیش‌تر با آن‌ها مأنوس شود. به‌وسیله‌ی کاردانی و خوش رفتاری‌های خود، بچه‌ها را مجذوب خویش گرداند و برای آن‌ها، بهترین الگو و سرمشق زندگی باشد. با کودکان کاملاً تفاهم نماید و خوب و بد و زشت و زیبا را کاملاً برایشان توضیح بدهد.
بر اوست که کاری کند تا خود کودک بتواند بین اخلاق و رفتار زشت و زیبا تمیز بدهد و از بدی‌ها متنفر شود. اگر مربی عاقل و با تدبیر بوده و صبر و حوصله داشته باشد، می‌تواند تا حدی به هدف برسد و جلوی تربیت‌های غلط همسرش را بگیرد و از بدآموزی‌ها بکاهد. به هر حال کار بسیار دشواری است، اما چاره‌ای نیست چون ارزشش را دارد.
یکی از دانشمندان می‌نویسد:
تنها در خانواده‌هایی که پدر و مادر از نقطه نظر تربیت کودک همفکراند و خواست‌ها و رفتار خود را نسبت به او موافق می‌سازند، شرایط خوبی برای وضع عادی سلسله‌ی اعصاب کودک به وجود می‌آید. خانواده، اجتماعی است که در آن، خصوصیات اخلاقی کودک شکل می‌گیرد. در خانواده‌ای که افرادش رفتار دوستانه دارند، کودکان معمولاً آرام، خوددار و متعادل بار می‌آیند و برعکس، در خانواده‌هایی که میان پدر و مادر مباحثات دائمی روی می‌دهد، محیط ناآرامی است که کودکان، کج خلق، بهانه جو و عصبی می‌شوند.[5]


تربیتِ عملی


بسیاری از پدران و مادران، تربیت را پند و اندرز و امر و نهی می‌دانند و می‌پندارند فقط هنگامی که با بچه‌ها صحبت و امر و نهی می‌کنند مشغول تربیت آنان هستند و در غیر آن حال، کودک از پرورش یافتن و شکل گرفتن دست برداشته، منتظر دستور ثانوی است. به همین دلیل، آن‌ها کودک خردسال را قابل تربیت نمی‌دانند و می‌گویند: هنوز بچه است و چیزی سرش نمی‌شود. ایشان تربیت را از زمانی آغاز می‌کنند که بچه به سن رشد و تمیز رسیده باشد و به اصطلاح خوب و بد را بفهمد، در صورتی که این عقیده کاملاً اشتباه است. کودک از همان آغاز ولادت، مشغول شکل گرفتن و پرورش یافتن و به اصطلاح تربیت شدن است. او در تمام لحظات زندگی به تدریج بزرگ می‌شود و شکل می‌گیرد، چه پدر و مادر بخواهند و توجه داشته باشند و چه نخواهند. بچه صبر نمی‌کند تا پدر و مادر دستور دهند و امر و نهی کنند. اعصاب و مغز حساس و ظریف کودک، از همان آغاز و مانند دستگاه دقیق فیلم برداری، از تمام حوادث فیلم برمی‌دارد و بدین وسیله ساخته شده و پرورش می‌یابد. کودک پنج ـ شش ساله تقریباً شکل گرفته و آن چه باید بشود شده است. او به خوبی یا بدی عادت کرده است و تربیت‌های بعدی بسیار دشوار و کم اثر خواهد بود.
کودک، مُقلّد کامل است. به اعمال، رفتار و اخلاق پدر و مادر و سایر هم نشینان نگاه و از آنان تقلید می‌نماید. او به پدر و مادر به دیده‌ی احترام نگاه می‌کند و اعمال و رفتار آنان را معیار خوبی و بدی قرار داده و از آن‌ها سرمشق می‌گیرد.
کودک، وجود بی‌شکل خود را با الگوی پدر و مادر تطبیق می‌کند و می‌سازد. او به کردار می‌نگرد و به گفتار و پند و اندرز چندان توجهی ندارد. اگر کردار با گفتار مطابق نبود، کردار را ترجیح خواهد داد.
دختر از اعمال مادرش آداب زندگی، شوهرداری، خانه‌داری و بچه‌داری را فرا می‌گیرد و با رفتار پدرش مردها را شناسایی می‌کند. پسر از رفتار پدرش درس زندگی، همسرداری و بچه‌داری می‌آموزد و از رفتار مادرش زن‌ها را می‌شناسد و برای آینده‌ی خویش تصمیم می‌گیرد.
بنابراین، بر پدر و مادر مسئول و آگاه لازم است که ابتدا خود را اصلاح نمایند و اگر در اعمال، رفتار و اخلاقشان عیبی وجود دارد، آن را برطرف سازند. آن‌ها باید خود را با صفات و اخلاق نیک و کردار پسندیده بیارایند سپس به تولید نسل و پرورش انسان‌های دیگر بپردازند.
پدر و مادر باید قبلاً بیندیشند که دوست دارند چگونه فرزندی را به اجتماع تحویل دهند. اگر دوست دارند فرزندی خوش اخلاق، مهربان، انسان دوست، خیرخواه، دین دار، با هدف، شریف، آگاه، آزادمنش، شجاع، سودمند، علاقه‌مند به کار و وظیفه شناس داشته باشند، خود چنین شوند تا برای فرزندشان الگو و سرمشق قرار گیرند. مادری که دوست دارد دختری وظیفه شناس، خوش اخلاق، زرنگ، مهربان، شوهر دوست، تمیز، سازگار و با انضباط داشته باشد، باید خود چنین باشد تا دخترش از او درس زندگی بگیرد. مادر بداخلاق، بی‌ادب، تنبل، بی‌انضباط، بی‌عاطفه، کثیف، پرتوقع و بهانه‌جو غالباً نمی‌تواند با پند و اندرز دختری خوب پرورش دهد.
دکتر جلالی می‌نویسد:
کسانی قادرند کودکان را تربیت صحیح هیجانی و عاطفی بدهند که خود در دوره‌ی طفولیت و در طول عمر تربیت صحیح اخذ کرده باشند. پدر و مادری که پر از عقده هستند و دائماً خشمناک و در امور جزئی برآشفته می‌شوند و یا پرورشکاری که شغل را تنها به خاطر امرار معاش اختیار کرده و ذوق و شوقی برای تربیت ندارد و به کودکان با نظر عناد می‌نگرد و بی‌حوصله و عصبی و فاقد اعتماد به نفس است، نمی‌تواند هیجان‌ها و عواطف کودکان را در مسیر صحیح سوق دهد.[6]
وی در ادامه می‌نویسد:
هر آن کس که تربیت کودک را بر عهده دارد، باید گاه به گاه صفات خود را بررسی کند و وظایف خود را در ذهن مرور دهد و کمبودهای خود را برطرف نماید.[7]
حضرت علی(ع) فرمود:
هر کس که پیشوای مردم شد، باید در ابتدا خودش را اصلاح کند و سپس درصدد اصلاح دیگران برآید. قبل از این‌که با گفتار درصدد ادب کردن دیگران برآید، با کردار و رفتار پسندیده‌اش ادب را به آنان بیاموزد.[8]
هم‌چنین ایشان فرمود:
شما به بزرگان احترام بگذارید تا کودکان به شما احترام بگذارند.[9]
پیغمبر اکرم(ص) به ابوذر فرمود:
وقتی انسان صالح و نیکو کار شد، خدا به‌واسطه‌ی صالح بودن او، فرزندان و فرزند زادگانش را نیز صالح خواهد کرد.[10]
امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
اگر خواستی دیگران را اصلاح کنی، اوّل خودت را اصلاح کن. این‌که بخواهی دیگران را اصلاح کنی و خودت فاسد باشی، بزرگ‌ترین عیب است.[11]
نیز ایشان فرمود:
پندی که زبان گفتار از آن خاموش و زبان کردار بدان گویا باشد، هیچ گوشی آن را بیرون نمی‌افکند و هیچ نفعی با آن برابری نخواهد کرد.[12]
... در ضمن نامه‌اش می‌نویسد:
رفتار پدر و مادرم در من کاملاً اثر داشته است. همیشه با من و برادران و خواهرانم مهربانی می‌کردند. هیچ گاه رفتار و گفتار زشتی از آن‌ها ندیدم. ما با همین وضع عادت کردیم. اخلاق و رفتار پسندیده آنان را فراموش نمی‌کنم. اکنون که خود مادر شده‌ام، سعی می‌کنم کار ناشایسته‌ای مخصوصاً در مقابل فرزندانم از من سر نزند. اخلاق و رفتار پدر و مادرم برای من سرمشق زندگی شده و سعی می‌کنم فرزندانم را همین طور تربیت کنم.
... در ضمن نامه‌اش می‌نویسد:
به گذشته‌های دور می‌اندیشم. به زمانی که برای جزئی‌ترین کارها با فریادها و پرخاش‌های ناخوشایند مادرم مواجه می‌شدم. اکنون که خودم مادر شده‌ام، همان حرکت‌ها را با کمی تخفیف در خودم می‌بینم. تمام کج خلقی‌های او در من به وجود آمده است و عجیب این‌که هر چه سعی می‌کنم خودم را اصلاح کنم، نمی‌توانم. به‌طور یقین برای من به اثبات رسیده که اخلاق و رفتار پدر و مادر، در روحیه‌ی فرزند کاملاً اثر دارد و این‌که می‌گویند: مادر با یک دست گهواره و با دست دیگر دنیا را تکان می‌دهد، مطلب کاملاً درستی است.


خودآزمایی


1- پدر و مادر باید با توجه به کدام شرایط، به تربیت کودک بپردازند؟ چرا؟
2- یکی از موضوعاتی که در تربیت خیلی ضروری است، کدام است؟
3- چرا بر پدر و مادر مسئول و آگاه لازم است که ابتدا خود را اصلاح نمایند؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]. غرر الحكم، ص 142: «أصعبُ السیاساتِ نَقْلُ العادات».
[2]. همان، ص 544: «للعادة على كلّ إنسانٍ سُلْطانٌ».
[3]. همان، ص 43: «العادة طَبْعُ ثانٍ».
[4]. همان، ص 187: «أفضلُ العبادةِ غلبةُ العادةِ».
[5]. گرى‏گورا، روان شناسى تجربى كودك، ترجمه‌ی محمّد تقى زاد، ص 191.
[6]. روانشناسى كودك، ص 296.
[7]. همان، ص 297.
[8]. نهج البلاغه، قصار 70: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلناسِ إماماً فَعَلَیهِ أنْ یبْدَأَ بِتعلیمِ نَفْسِهِ قبلَ تعلیمِ غیرِهِ، ولیكن تأدیبُهُ بِسیرَتِهِ قبلَ تأدیبِه بِلسانِهِ ...».
[9]. غرر الحكم، ص 725: «وَقِّرُوا كبارَكم یوَقِّرُكم صِغارُكم».
[10]. طبرسى، مكارم الأخلاق، ص 546، فی وصایاه(ص) لأبی‏ذرّ: «یا أباذرّ! إنَّ اللهَ یصلح بصلاح العبد ولدَه وولدَ ولدِهِ ...».
[11]. غرر الحكم، ص 259: «إنْ سَمَتْ هِمَّتُكَ لإصلاحِ الناسِ فابْدَأْ بنَفْسِكَ؛ فإنَّ تَعاطیكَ صلاحَ غیرك وأنت فاسدٌ أكبر العیب».
[12]. همان، ص 231: «إنَّ الوَعْظَ الّذی لا یمُجّه سمع ولا یعدله نَفْعٌ ما سكتْ عنه لسانُ القولِ ونَطَقَ به لسانُ الفعلِ».

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: