کد مطلب: ۴۷۴۴
تعداد بازدید: ۵۳۵
تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۵:۰۰
بیان قرآن| ۹
قرآنی كه از جانب خدا نازل شده است، آن كتابی است كه از جمله‌ی محتویات آن در سوره‌های «نحل و واقعه و احزاب»، «حجّیت» و ضرورت «بیان» رسول(ص) و اهل بیت رسول(ع) است؛ و امّا كتابی كه خبر از حجّیت بیان رسول(ص) و اهل بیت(ع) نمی‌دهد، قرآنی نیست كه از جانب خدا نازل شده و نور مبین باشد.

قرآن همراه با بیان عترت، نور است


درست است كه قرآن نور است و مبین است. (بیان) و (تبیان كل شیء) است و طبعاً تبیان خودش نیز خواهد بود و روشنگر محتویات خود نیز خواهد شد. امّا به این نكته هم باید توجّه داشت كه از جمله‌ی محتویات قرآن مسأله‌ی «حجّیت» بیان رسول(ص) و اهل بیت رسول(ع) است كه می‌فرماید:
«... وَ أنْزَلْنا إلَیكَ الذِّكْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إَلَیهِمْ...»؛[1]
«... وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...»؛[2]
و بیان رسول اکرم(ص) نیز به موجب روایت متواتر ثقلین، اهل بیت(ع) را قرین (لا یفترق) و جدا نشدنی قرآن معرّفی نموده و هر دو را با هم مایه‌ی نجات از هلاك و ضلالت نشان داده است و علاوه بر این، خود قرآن نیز در یك جا ارتباط و مساس با حقایق مكنونه‌اش را در انحصار افراد معینی نشان داده كه از آنان تعبیر به (مطهّرون) نموده و فرموده است:
«إنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ * فِی كِتابٍ مَكْنُونٍ * لا یمَسُّهُ إلاّ الْمُطَهَّرُونَ»؛[3]
و در جای دیگر تنها (اهل بیت(ع)) را به وصف مطهّر بودن به تطهیر خدا ستوده و فرموده است:
«... إنَّما یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً»؛[4]
نتیجه آن‌كه: به حكم اینكه (تبیان كل شیء) است؛ قهراً تبیان خودش و روشن‌كننده‌ی این حقیقت داخل خود نیز می‌باشد كه: «بیان» رسول(ص) و اهل بیت رسول(ع) از لوازم لاینْفَك كتاب خدا است و باید منضَم به آن گردد تا حقایق مكنونه‌ی وحی الهی، چنان‌كه هست آشكار و مبین شود.
یعنی در واقع قرآنی كه از جانب خدا نازل شده است، آن كتابی است كه از جمله‌ی محتویات آن در سوره‌های «نحل و واقعه و احزاب»، «حجّیت» و ضرورت «بیان» رسول(ص) و اهل بیت رسول(ع) است؛ و امّا كتابی كه خبر از حجّیت بیان رسول(ص) و اهل بیت(ع) نمی‌دهد، قرآنی نیست كه از جانب خدا نازل شده و نور مبین باشد. بنابراین، از یك سو نیاز به «بیان» پیغمبر و امام از محتویات و مدلولات «قرآن» است و از سوی دیگر تفاصیل معارف و احكام و تشریع دقایق و حقایق تکوینی و تشریعی، از محصولات «بیان» پیغمبر و امام است.
پس نتیجه این خواهد شد كه قرآن «مِنْ حَیثُ الْمَجموع» به لحاظ مجموعه‌ی محتویاتش كه از جمله‌ی آن حجّیّت «بیان» رسول(ص) و امام(ع) است؛ «نورمبین» است و (تبیان كل شیء) و روشنگر تمام حقایق است و البتّه شكّی نیست در اینكه این مطلب را خود قرآن می‌فهماند و در ارائه‌ی این حقیقت نیازی به خارج از خود ندارد!
 

چه بیان روشنی!


به این جمله از گفتار امام امیرالمؤمنین(ع) توجّه فرمایید که چگونه این حقیقت را به بیان روشنی تقریر فرموده است:
(قالَ: اِنْ اَخَذْتُمْ بِما فیهِ نَجَوْتُم مِنَ النّارِ وَ دَخَلْتُمُ الْجَنَّةَ فَاِنَّ فیهِ حُجَّتَنا وَ بَیانَ حَقِّنا وَ فَرَضَ طاعَتِنا)؛[5]
«[به مردمی كه بعد از رحلت پیغمبر اكرم(ص) به بهانه‌ی (حَسْبُنا کِتابُ اللهِ) از اطاعت امام سرپیچی كرده و قرآن را كافی در هدایت خود می‌پنداشتند] فرمود: اگر شما به محتویات همین قرآن [كه در دست دارید] عمل كنید؛ [نصوص و ظواهر و تلویحات آن را نادیده نگیرید] از آتش نجات می‌یابید و داخل بهشت می‌شوید؛ چه آن‌كه در میان محتویات همین قرآن، حجّت ما [دلیل امامت ما] و بیان حقّ ما و وجوب اطاعت [فرمان] ما آمده است».
این گفتار امام(ع) با كمال وضوح این حقیقت را نشان می‌دهد كه قرآن مردم را به دامن رهبر و امام معصوم منصوب از جانب خدا می‌افكند و همه را تحت ولایت حقّه‌ی وی در می‌آورد؛ آنگاه امام هم مردم را با حقایق عالیه‌ی قرآن آشنا نموده و جملگی را در پرتو نور وحی خدا به بهشت جاودان و سعادت بی‌پایان می‌رساند.


قرآن از عترت جدا نمی‌شود


رسول خدا(ص) نیز در روایت ثقلین با جمله‌ی بسیار عمیق و پرمغز «لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یردا عَلَی الْحَوْضَ» و همچنین با جمله‌ی «ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا اَبَداً» اشاره به همین نكته‌ی فوق‌العاده ارزنده و عالی فرموده است كه:
قرآن نازل‌شده‌ی از جانب خدا، وقتی دارای صفات حیه و زنده‌ی خود از قبیل: «نور»، «مبین»، «هُدی»، «فرقان»، «بیان»، «تبیان کلِّ شَی‌ء» خواهد بود که با «عترت» من قرین بوده و توأم «اهل بیت» من باشد. در این صورت است كه كتاب هدی و مایه‌ی نجات شما خواهد بود و امّا همین كه از «اهل بیت» من جدا شد، دیگر آن «کتاب خدا» و «رمز هُدی» نخواهد بود و بر اثر مُنفَك بودن از بیان و روشن نگشتن حقایق مقصوده‌اش، موجب ضلالت و گمراهی امّت نیز خواهد گردید!
چنان‌كه چنین نیز شد و قرآن جدا از اهل بیت رسول(ص) به دست حكّام بنی‌امیه و بنی‌عبّاس افتاد وچه فتنه‌ها كه برپا كرد و كوردلی‌ها كه به وجود آورد و جمعیتها كه به ضلال افكند. آری:
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إلاّ خَساراً»؛[6]
«و نازل می‌كنیم قرآن را كه شفابخش و مایه‌ی رحمت است برای مؤمنان و نسبت به ستمكاران، چیزی جز زیان نمی‌افزاید».
بدیهی است كه قرآن جدا شده از علی(ع) و افتاده در دست امثال معاویة‌بن‌ابی‌سفیان‌ها به طور حتم دیگر كتاب هدایت نخواهد بود و دردی از عالم انسان درمان نخواهد كرد. سهل است؛ بلكه بر دردهای بی‌درمان عالم انسان به طور مسلّم خواهد افزود و تباهی و خسار فراوان هم به بار خواهد آورد.
براستی اگر قرآن بدون بیان امام(ع) همان قرآن خدا و «نور مبین» و «تبیان» و «بیان» بود و در حدّ نفس خود مفهم[7] جمیع مرادات و مقاصد الهی و كافی در امر هدایت امّت اسلامی بود، آن همه كوشش و اهتمام برای اثبات معیت[8] «عترت» و «قرآن» از جانب رسول خدا(ص) در طول مدّت بعثت و عاقبت در مرض موت و هنگام «وداع» ابراز نمی‌شد و روی آن پافشاری نمی‌گردید.


قرآن در زمان غیبت امام


حال اگر كسی بگوید: بنابراین در زمان غیبت كه قرآن از امام(ع) جدا شده و به دست بشر عادی افتاده، بشری كه كلید مخازن علم و حكمت قرآن به دستش نیست و از رموز كشف صحیح حقایق عالیه‌ی آن بی‌خبر است؛ باید در این شرایط، عالم انسان و در این میان جامعه‌ی مسلمانان از بركات آسمانی قرآن محروم باشند و نتوانند از كتاب هدایت خود، چنان‌كه هست استفاده بنمایند و از علوم و معارف آن برخوردار گردند.
آیا این سخن لازمه‌اش تعطیل قرآن و سدّ باب اكتساب از معارف قرآن نمی‌باشد؟ و در این صورت آیا تنزیل یك چنین كتاب «عزیز حكیم» بر بشری كه قادر بر استفاده از آن نیست، لغو و خلاف حكمت تلقّی نمی‌شود؟!
در جواب عرض می‌شود: آری؛ مطلب همین است. جدا شدن قرآن از «امام» و «حجّت» معصوم حقّ، لازمه‌اش معطّل ماندن آن كتاب عزیز از اجرای كامل احكام و قوانینش و منسدّ شدن[9] باب اكتساب صحیح از معارف حقّه و عاری از انحراف و اشتباهش خواهد بود. چنان‌كه در دعای عهد منقول از امام صادق(ع) آمده است:
«وَ اجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ ... وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتاِبكَ»؛[10]
«بارالها! و [امام(ع)] راپناهگاه بندگان ستمدیده‌ات و تجدیدكننده‌ی احكام تعطیل‌شده‌ی كتابت قرار بده».
و همچنین در «دعای در غیبت امام زمان(ع)» آمده است:
«وَ اَصْلِحْ بِهِ ما بُدَّلَ مِنْ حُكْمِكَ وَ غُیرَ مِنْ سُنَّتِكَ حَتّی یعُودَ دینُكَ بِهِ وَ عَلی یدَیهِ غَضّاً جَدِیداً صَحیحاً لا عِوَجَ فیهِ وَ لا بِدْعَةَ مَعَهُ»؛[11]
«و اصلاح كن به سبب او [امام(ع)] حكمی را از تو كه تبدیل گردیده و سنّتی را از تو كه تغییر داده شده است؛ تا دین تو با تدبیر او، به تازگی و شادابی خود باز گردد و از هر گونه بدعت و كجی رهایی یابد».
امیرالمؤمنین(ع) اشاره به كار امام قائم منتظر(ع) می‌فرماید:
«وَ یعْطِفُ الرَّأی عَلَی الْقُرْآنِ إِذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَی الرَّأی»؛[12]
«رأی [خودكامگی‌ها] را به قرآن بر می‌گرداند در زمانی كه قرآن را به رأی خود تبدیل كرده باشند».
و امروز این مطلب بر همه كس روشن است كه حدود برخورداری امّت اسلام از قرآن در چه سطح نازلی قرار گرفته است و جدّاً شرم‌آور است. ولی مع‌الوصف این جریان مستلزم این نیست كه تنزیل كتاب «هدایت» بر بشری كه قادر بر استفاده‌ی كامل از آن نمی‌باشد لغو و خلاف مقتضای «حكمت» باشد؛ چه آن‌كه این محرومیت از ناحیه‌ی خود این بشر به وجود آمده است و خداوند منّان از روی لطف بر بندگان، تنزیل كتاب حكیم و نصب امام(ع) و تعیین حجّت معصوم از قبل خود فرموده است تا از هر جهت راه اعتراض و اعتذار را بر بشر ببندد و او یك روز نگوید كه اگر «نور مبین» و «فرقان» و «بیان» در اختیار من گذارده بودی، هرگز من به راه خطا نمی‌رفتم و سر از هلاك مؤبّد[13] در نمی‌آوردم.
لذا حجّت تا روز قیامت بر بشر تمام است. هم «قرآن» در اختیار است و هم امام در انتظار. و الحال این بر عهده‌ی عالم انسان است كه زمینه‌ی طاعت خود را از «حجّت» حقّ فراهم سازد تا او ظاهر گردد و ابواب علوم و معارف آسمانی قرآن را بر روی بشر بگشاید و احكام حیات‌بخش آن را در صحنه‌ی زندگی انسان جاری گرداند. البتّه تا بشر راه طغیان و عصیان بر امام زمان(ع) در پیش گرفته است و سبك‌مغزانه در این راه می‌تازد؛ دستش به دامن حجّت معصوم خدا و نتیجتاً به دامن قرآن و كتاب خدا نخواهد رسید و بالمآل از بركات آسمانی قرآنی محروم مانده، از در رحمت حقّ مطرود و مردود خواهد گردید. این فرموده‌ی خدای حكیم است:
«... إنَّ اللهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما ِبأنْفُسِهِمْ...»؛[14]
«حقیقت آن‌كه خدا وضع قومی را دگرگون نمی‌سازد، تا آن قوم آن‌چه را كه در درون خود دارند [از نیات و حالات روحی و ملكات نفسانی] دگرگون سازند».
از ترازو كم كنی، من كم كنم
 تا تو با من روشنی، من روشنم


خلاصه


حاصل آن‌چه كه تا به حال از سخنان گذشته به دست آمد، این شد كه:
درك مقاصد «قرآن» به طور اجمال از نظر «ابهاماتی» كه در موارد حسّاسی از آیات كریمه‌اش بر اساس حِكَم و مصالح خاصّه‌ای به كار رفته است (علاوه بر بطون و معانی طولیه‌ی آن) نیاز قطعی به «بیان» و حجّت معصوم و «امام» منصوب از جناب خدا دارد تا در هر زمان برای حلّ مشكلات و معضلاتی كه به موازات سیر «تکاملی» افكار بشر در علوم و معارف پیش می‌آید، و از هر طرف سیل سؤالات علمی و غیر علمی ـ چه از جانب كفّار و معاندین و چه از ناحیه‌ی مُتَحَرّیان[15] حقّ و طالبان حقیقت ـ به سوی عالم اسلام و امّت قرآن سرازیر می‌گردد؛ ملجأیی محكم و حِصْنی حَصین و مستحكم برقرار باشد و حفظ كیان امّت اسلامی در پناه علم و عصمت آن «حجّت» تأمین شود.
این یك ضرورت حیاتی است برای پیروان قرآن كه نبود آن موجب بروز اختلاف و تشتّت[16] در «آراء» علمی و استنباطات قرآنی دانشمندان اسلام گردیده و نتیجه‌اش تجرّی[17] و تغلّب[18] كفّار و منافقان، و تذلّل[19] و شكست مسلمانان خواهد بود و لذا اغراق در سخن نكرده‌ایم اگر بگوییم: مقصد اصلی قرآن از دعوت جامعه‌ی انسان با انحاء خطابات از عموم و خصوص، به «تدبّر» و تفکّر در آیات کریمه‌اش از قبیل:
«أ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أمْ عَلی قُلُوبٍ أقْفالُها»؛[20]
«آیا تدبّر در قرآن نمی‌كنند یا بر دلهایی قفلهای آن نهاده است».
«كِتابٌ أنْزَلْناهُ إلَیكَ مُبارَكٌ لِیدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیتَذَكَّرَ اُولُوا اْلاَلْبابِ»؛[21]
«كتابی است مبارك كه بر تو نازل كرده‌ایم تا آیاتش را تدبّر كنند و خردمندان متذكّر شوند».
«أ فَلَمْ یدَّبَّرُوا الْقَوْلَ...»؛[22]
«آیا این سخن را تدبّر نكرده‌اند...».
و نظایر این آیات و همچنین بیانات تحریض‌آمیز[23] رسول خدا(ص) و ائمّه‌ی هدی(ع) که: به هنگام بروز فتن و حوادث مُظلِم[24] به پناه قرآن بروید.[25]
آری، هدف و مقصد اصلی از تمام این دعوتها و سوق دادن مردم به سوی قرآن همین است كه با تدبّر در كتاب خدا پی به موقعیت بسیار حسّاس امام(ع) از نظر قرآن ببرند و نیازمندی فوق‌العاده شدید خود را نسبت به وجود اقدس امام(ع) و بیان حیات‌بخش آن‌حضرت در تمام شؤون زندگی خویش احساس نموده و جدّاً در مقام تحكیم او به حكومت مطلقه بر جامعه‌ی انسان بالعموم و جامعه‌ی مسلمین بالخصوص برآیند!! نه اینكه غرض تنها این باشد كه طبقات مختلف دانشمندان به تناسب رشته‌های علمی خود به استنباط معانی قرآن بنشینند و آنگاه فهمیده‌های خود را حقایق آسمانی پنداشته و نسبت به همان دلخوش شوند كه آری ما به حكم قرآن تدبّر در قرآن نموده و اقفال از قلوب خود گشوده‌ایم و خانه‌ی دل را پر از مقاصد عالیه‌ی وحی خدا ساخته‌ایم! وظیفه همین بوده است كه ما انجام داده‌ایم و دیگر چه كسری داریم؟!!
هیهات هیهات (حَفِظْتَ شَیئاً وَ غابَتْ عَنْكَ اَشْیاء)؛
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یزِیدُ الظَّالِمِینَ إلاّ خَساراً»؛
قرآن آنگاه كتاب هدایت است و سبب نزول شفا و رحمت؛ كه با بیان امام معصوم قرین گردد وگرنه موجب ضلالت خواهد بود و مایه‌ی خسارت.
والسّلام علیكم و رحمة الله و بركاته


خودآزمایی


1- به حكم اینكه قرآن تبیان كل شیء است، چه نتایجی حاصل می‌شود؟
2- رسول خدا(ص) نیز در روایت ثقلین با جمله‌ی بسیار عمیق و پرمغز «لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یردا عَلَی الْحَوْضَ» و همچنین با جمله‌ی «ما اِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا اَبَداً» اشاره به کدام نكات دارند؟
3- مقصد اصلی قرآن از دعوت جامعه‌ی انسان با انحاء خطابات از عموم و خصوص، به «تدبّر» و تفکّر در آیات کریمه‌اش چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]ـ سوره‌ی نحل، آیه‌ی 44.
[2]ـ سوره‌ی حشر، آیه‌ی 7.
[3]ـ سوره‌ی واقعه، آیات ٧٧ تا ٧٩.
[4]ـ سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ٣٣.
[5]ـ احتجاج طبرسی، جلد 1، صفحه‌ی 225.
[6]ـ سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 82.
[7]ـ مفهم: فهماننده.
[8]ـ معیّت: همراهی.
[9]ـ منسد شدن: بسته شدن.
[10]ـ مفاتیح‌الجنان، صفحه‌ی 540.
[11]ـ البلدالامین، صفحه‌ی 307.
[12]ـ نهج‌البلاغه‌ی فیض، خطبه‌ی 138 (یومی فیها اِلی ذِکْرِ المِلاحِم).
[13]ـ مؤبّد: همیشگی، جاودان.
[14]ـ سوره‌ی رعد، آیه‌ی 11.
[15]ـ متحریان: جستجوگران.
[16]ـ تشتّت: پراکندگی.
[17]ـ تجرّی: گستاخی.
[18]ـ تغلّب: تسلّط.
[19]ـ تذلّل: خواری.
[20]ـ سوره‌ی محمّد، آیه‌ی 24.
[21]ـ سوره‌ی ص، آیه‌ی 29.
[22]ـ سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی 68.
[23]ـ تحریض‌آمیز: تشویق‌کننده.
[24]ـ مظلم: تاریک.
[25]ـ بحارالانوار، جلد 92، صفحه‌ی 17.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: