۶۳ـ منابع چهارگانهی فقه
منابع فقهى ما همان گونه كه در گذشته نیز اشاره شد، چهار چیز است:
نخست «كتاب الله» قرآن مجید است كه سند اصلى معارف و احكام اسلام میباشد.
دوّم سنّت پیامبر(ص) و «امامان معصوم» اهل بیت ـ علیهمالسلام.
سوّم اجماع و اتّفاق علما و فقهاست كه كاشف از نظر معصوم باشد.
و چهارم دلیل عقل است و منظور از دلیل عقل، دلیل عقل قطعى است؛ و امّا دلیل عقل ظنّى مانند «قیاس» و «استحسان» در هیچ یك از مسائل فقهى نزد ما قابل قبول نیست؛ بنابراین هرگاه فقیه با گمان خویش مصلحتى را در چیزى ببیند كه در كتاب و سنّت حكم آن به خصوص وارد نشده است، نمیتواند آن را به عنوان یك حكم الهى معرفى كند، و همچنین پناه بردن به قیاسهاى ظنّى و امثال آن براى كشف احكام شرع نزد ما جایز نیست؛ امّا در مواردى كه انسان یقین پیدا كند مانند یقین به زشتى ظلم و دروغ و سرقت و خیانت، این حكم عقل معتبر است و به مقتضاى «كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَكَمَ بِهِ الشَّرْعُ» بیانگر حكم شرع است.
حقیقت این است كه ما دربارهی احكام مورد نیاز مكلّفین در امور عبادى و سیاسى و اقتصادى و اجتماعى، به اندازهی كافى روایات از پیغمبر اكرم(ص) و ائمهی معصومین ـ علیهم السلام ـ در دست داریم، و نیازى به پناه بردن به این گونه «ادلّهی ظنیه» نمیبینیم؛ حتّى معتقدیم براى كشف احكام در «مسائل مستحدثه» یعنى مسائلى كه با گذشت زمان در زندگى بشر وارد شده، اصول و كلّیاتى در كتاب و سنّت پیامبر(ص) و ائمّهی معصومین ـ علیهم السلام ـ وارد شده كه ما را از توسّل به این گونه دلایل ظنّى بینیاز میكند، یعنى با رجوع به همان كلیات احكام، مسائل مستحدثه كشف میشود (توضیح این سخن از حوصلهی این بحث فشرده بیرون است).[1]
۶۴ـ باب اجتهاد دائماً مفتوح است
ما معتقدیم: باب اجتهاد در تمام مسائل شرع باز است، و همهی فقهاى صاحب نظر میتوانند احكام الهى را از منابع چهارگانهی فوق استنباط كرده و در اختیار كسانى كه قدرت استنباط ندارند بگذارند، هر چند نظراتشان با فقهاى پیشین تفاوتهایى داشته باشد و معتقدیم افرادى كه در فقه صاحب نظر نیستند، همیشه باید به فقهاى زنده كه آگاه به مسائل زمان و مكان هستند مراجعه كنند و به اصطلاح از آنها تقلید كنند و مراجعهی افراد ناآگاه را به متخصصان در فقه از بدیهیات میدانیم. ما این «فقها» را «مرجع تقلید» مىنامیم، به این ترتیب تقلید ابتدایى از فقیه میت را جایز نمیدانیم، حتماً باید مردم از فقهاى زنده تقلید كنند تا دائماً فقه در حركت و تكامل باشد.
۶۵ـ خلأ قانونی وجود ندارد
ما معتقدیم: كه خلأ قانونى در اسلام وجود ندارد، یعنى تمام احكام مورد نیاز انسانها تا دامنهی قیامت در اسلام بیان شده، گاه به صورت خاص و گاه در ضمن یك حكم كلّى و عام، و به همین دلیل براى فقها حقّ قانونگذارى قائل نیستیم، بلكه آنها را موظّف مىدانیم كه احكام الهى را از منابع چهارگانهی فوق استخراج كنند و در اختیار همگان بگذارند، مگر قرآن مجید در سورهی مائده كه آخرین یا از آخرین سورههایى است كه بر پیامبر(ص) نازل شده نمیگوید: «اَلْیوْمَ اَكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ وَاَتْمَمْتُ عَلَیكُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَكُمُ الاِسْلامَ دیناً؛ امروز دین شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را آیین شما پذیرفتم».[2] چگونه آیین اسلام میتواند كامل باشد بى آن كه احكام فقهى كامل براى همهی اعصار و قرون داشته باشد؟!
مگر در حدیث معروف پیامبر(ص) نمیخوانیم كه در حجّة الوداع فرمود:
«اَیهَا النَّاسُ وَاللهِ ما مِنْ شَیءٍ یقَرِّبُكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ وَ یباعِدُكُمْ عَنِ النّارِ اِلاّ وَ قَدْ اَمَرْتُكُمْ بِهِ، وَ ما مِنْ شَیءٍ یقَرِّبُكُمْ مِنَ النّارِ وَ یباعِدُكُمْ عَنِ الْجَنَّةِ اِلاّ وَ قَدْ نَهَیتُكُمْ عَنْهُ؛ اى مردم! هر چیزى شما را به بهشت نزدیك كند و از آتش دوزخ دور سازد، شما را به آن دستور دادم و هر چیزى كه شما را به آتش دوزخ نزدیك سازد و از بهشت دور نماید شما را از آن نهى كردم».[3]
در حدیث معروف دیگرى از امام صادق(ع) میخوانیم: «ما تَرَكَ عَلِىّ(ع) شَیئاً اِلاّ كَتَبَهُ حَتّى اَرْشَ الْخَدْشِ؛ على(ع) چیزى از احكام اسلام را فرو گذار نكرد مگر این كه (به دستور پیامبر -ص- و املاى آن حضرت) آن را نوشت، حتّى دیهی یك خراش كوچك (كه بر بدن انسانى وارد میشود)».[4]
با این حال نوبتى به ادّلهی ظنیه و قیاس و استحسان نمیرسد.
۶۶ـ تقیّه و فلسفهی آن
ما معتقدیم: هرگاه انسانى در میان افراد متعصّب و لجوج و بیمنطبق گرفتار شود كه اظهار عقیده در میان آنان، سبب خطر جانى یا مانند آن گردد و از این اظهار عقیده فایدهی مهمّى حاصل نشود، در چنین موردى موظّف است عقیدهی خود را مكتوم دارد، و جان خود را بیهوده بر باد ندهد، و نام این كار را «تقیه» میگذاریم و این مسأله را از دو آیه در قرآن مجید و دلیل عقل آموختهایم.
قرآن دربارهی مؤمن آل فرعون میفرماید: «وَقالَ رَجُل مُؤْمِن مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یكْتُمُ اِیمانَهُ اَتَقْتُلُونَ رَجُلاً اَنْ یقُولَ رَبّی اللهُ وَقَدْ جاءَكُمْ بِالْبَیناتِ مِنْ رَبَّكُمْ؛ مرد با ایمانى از آل فرعون كه ایمان خود را كتمان میكرد (در مقام دفاع از موسى بر آمد و) گفت: آیا میخواهید كسى را به قتل برسانید كه میگوید: پروردگار من خداست، در حالى كه دلایل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است!»[5]
جملهی «یكْتُمُ ایمانَهُ» صراحت در مسألهی تقیه دارد، آیا سزاوار بود مؤمن آل فرعون ایمان خود را آشكار كند و جان خود را از دست بدهد و كارى از پیش نبرد؟
و دربارهی بعضى از مؤمنان مبارز و مجاهد صدر اسلام كه در چنگال مشركان لجوج گرفتار شدند دستور تقیه میدهد و مىفرماید: «یتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرینَ اَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ وَمَنْ یفْعَلْ ذلِكَ فَلَیسَ مِنَ اللهِ فی شَیءٍ اِلاّ اَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً؛ افراد با ایمان نباید غیر از مؤمنان، كسى را از كافران، دوست و ولىّ خود قرار دهند، هر كس چنین كند رابطهی خود را از خدا بریده است مگر این كه (شما در خطر باشید و) از آنها تقیه كنید».[6]
بنابراین «تقیه» یعنى كتمان عقیده، مخصوص جایى است كه جان و مال و عرض انسان در برابر دشمنان متعصّب و لجوج به خطر مىافتد، بى آن كه نتیجهاى داشته باشد، در چنین مواردى نباید بیهوده افراد را به خطر انداخت و نیروها را از دست داد، بلكه باید آن را براى مواقع لزوم حفظ كرد، به همین دلیل در حدیث معروف امام صادق(ع) مىخوانیم: «اَلتَّقِیةُ تُرْسُ الْمُؤمِنِ؛ تقیه سپر دفاعى مؤمن است».[7]
تعبیر به «تُرس» (سپر) تعبیر لطیفى است كه نشان مىدهد تقیه یك وسیلهی دفاعى در مقابل دشمنان است.
داستان تقیه كردن «عمّار یاسر» در برابر مشركان و صحّه نهادن بر آن از سوى پیامبر اسلام(ص) معروف است.[8]
استتار سربازان و سلاحها در میدانهاى جنگ، مخفى نگهداشتن اسرار جنگى و غیر آن از دشمنان و امثال اینها، همه نوعى تقیه در زندگى انسانها محسوب مىشود؛ و در مجموع، تقیه یعنى «كتمان» در جایى كه اظهار كردن موجب خطر و ضررى است بى آن كه فایدهاى در بر داشته باشد. این یك حكم عقلى و شرعى است كه نه تنها شیعه بلكه همهی مسلمین جهان بلكه همهی عقلاى عالم، در موارد لزوم به آن عمل میكنند.
با این حال شگفتآور است كه بعضى اعتقاد به تقیه را مخصوص شیعه و پیروان مكتب اهل بیت دانسته و آن را به صورت یكى از ایرادهاى عمده بر آنها در آوردهاند، در حالى كه مسألهی روشنى است، هم ریشه در قرآن مجید دارد و هم در احادیث اسلامى و سیرهی یاران پیامبر(ص) و هم برنامههاى تمام عقلاى جهان.
۶۷ـ در کجا تقیّه حرام است
ما معتقدیم: دلیل اصلى این سوء تفاهمها عدم آگاهى كافى از عقاید شیعه و یا گرفتن عقاید آنها از دشمنان آنهاست، و تصوّر مىكنیم با توضیحى كه در بالا آمد مسأله كاملاً روشن شده باشد.
البته نمىتوان انكار كرد كه در بعضى از موارد تقیه كردن حرام است و آن در جایى است كه اساس دین و اسلام و قرآن، یا نظامهاى اسلامى به خطر بیفتد، در چنین مواردى باید عقاید را اظهار نمود هر چند انسان قربانى اظهار عقیدهاش شود، و معتقدیم قیام امام حسین(ع) در عاشورا و كربلا، درست در راستاى همین هدف بود، چرا كه حكّام بنى امیه اساس اسلام را به خطر افكنده بودند، و قیام امام حسین(ع) پرده از كار آنها برداشت، و جلو خطر را گرفت.
خودآزمایی
1- در منابع فقهى، منظور از دلیل عقل چیست؟
2- چرا براى فقها حقّ قانونگذارى قائل نیستیم؟ وظیفه فقها چیست؟
3- «تقیه» را تعریف کنید و بیان کنید که این مسأله را از آموختهایم؟
4- در کدام موارد تقیّه حرام است؟
پینوشتها
[1]ـ در كتاب «المسائل المستحدثة» این مطلب را مشروحاً بیان كردهایم.
[2]ـ سورهی مائده، آیهی ۳.
[3]ـ اصول كافى، جلد 2، صفحهی 74، بحارالانوار، جلد 67، صفحهی 96.
[4]ـ جامع الاحادیث، جلد اوّل، صفحهی 18، حدیث 127 (احادیث متعدد دیگرى نیز در همان كتاب در این زمینه وارد شده است).
[5]ـ سورهی مؤمن، آیهی ۲۸.
[6]ـ سورهی آل عمران، آیهی ۲۸.
[7]ـ وسائل، جلد 11، صفحهی 461، حدیث 6، باب 24. در بعضى از احادیث تعبیر «تُرْسُ اللهِ فِى الاَرْضِ؛ سپر الهى در زمین» شده است.
[8]ـ این حدیث را بسیارى از مفسّران و مورّخان و ارباب حدیث، در كتابهاى معروف خود آوردهاند از جمله واحدى در اسباب النزّول، طبرى، قرطبى، زمخشرى، فخر رازى، بیضاوى و نیشابورى هر كدام در تفسیر خود (ذیل آیهی 106 نحل) آوردهاند.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی