جلسه اوّل: جستاری در مقامها و وظایف پیامبر و امامان معصوم(ع) | ۴
بررسى اجمالى گونههاى وحى
در اینجا این پرسش مطرح مىشود كه پس از رحلت پیغمبر اكرم(ص) كه وحى منقطع گردید و دیگر جبرئیل، امین وحى خدا، از طرف خداوند براى كسى به عنوان رسالت و نبوت وحى نیاورد، آیا كاملاً ارتباط با فرشتگان قطع شد یا نه؟ مثلاً آیا امیرالمؤمنین(ع) جبرئیل را مىدیدند و با او سخن مىگفتند؟ آیا فاطمه زهرا(س) جبرئیل را مىدیدند و با او سخن مىگفتند؟ طبق دلایل قطعى كه از سنت به ما رسیده، پاسخ مثبت است؛ اما این بدان معنا نیست كه آن حضرات پیغمبر بودند.
توضیح آنكه: آنچه را فرشتگان و یا جبرئیل براى دیگران مىگفتند از یك سنخ نبود و اساساً وحى گونهی واحدى نیست؛ بلكه در یك تقسیمبندى كلى، وحى تقسیم مىگردد به «وحى رسالى» و «وحى غیررسالى». آن وحیى كه مخاطب و گیرنده آن نبى و رسول است و ممكن نیست دیگران مخاطب آن قرار گیرند، وحى رسالى است امّا شخص نبى و رسول مىتواند مخاطب به وحى غیر رسالى نیز قرار گیرد. از وحى غیر رسالى گاهى در فرهنگ ما تعبیر به «الهام» مىگردد و در روایات از آن به «تحدیث» تعبیر شده است و در اصول كافى، در «كتاب الحجة»، بابى به عنوان: «أَنَّ الْأئِمَّةَ(ع) مُحَدَّثونَ مُفَهَّمُونَ» اختصاص داده شده است و در آنجا مرحوم كلینى (رضوان الله علیه)، روایاتى را نقل مىكنند كه دلالت دارند بر اینكه اهلبیت(ع) با فرشتگان سخن مىگفتند. اتفاقاً یكى از القاب فاطمه زهرا(س) «محدَّثه» است؛ یعنى كسى كه ملائكه با او سخن مىگویند. برخى از افراد كم اطلاع كه معناى محدَّث را نمىدانند، پنداشتهاند كه ائمه «محدِّث» هستند؛ یعنى یكى از مقامات آنها نقل حدیث است. مسلماً این مقام و امتیاز ویژهاى براى ایشان نیست، چون دیگران نیز محدِّث بودند.
در زمان نزول قرآن كه هنوز اصطلاحات خاصى در گونههاى وحى پدید نیامده بود و مثلاً در مقابل وحى، الهام به عنوان یك اصطلاح رایج نگشته بود، وحى در معناى لغوى استعمال مىشد كه در آن ابلاغ سریع و پنهانى پیام لحاظ شده است و همه گونههاى وحى، از جمله وحى رسالى، الهام و حتّى هدایت غریزى را پوشش مىدهد. مثلاً در آیهاى وحى به زنبور عسل مطرح مىشود كه به معناى هدایت غریزى و فطرى است: وَ أَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمّا یَعْرِشُونَ ثُمَّ كُلِی مِنْ كُلِّ الَّثمَراتِ فَاسْلُكِی سُبُلَرَبِّكِ ذُلُلاً؛[1] و پروردگار تو به زنبور عسل وحى كرد كه از پارهاى كوهها و از برخى درختان و داربستهایى كه انسانها مىسازند، خانههایى براى خود درست كن، پس از همه میوهها بخور و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه بپوى.
در برخى آیات، وحى به انسان نسبت داده شده و مثلاً حضرت زكریا مبدأ وحى معرفى شده است؛ این وحى به معناى تفهیم به اشارت است: فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحَى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِیًّا؛[2] پس [زكریا] از محراب به میان قوم خویش بیرون آمد و به آنان به اشارت بنمود كه روز و شب به نیایش بپردازید.
در قرآن، نزول وحى به دو زن شایسته و صالحه، یعنى حضرت مریم و مادر موسى نیز ذكر شده كه بىتردید این وحى، وحى رسالى نیست. بلكه آنچه در مورد حضرت مریم اتفاق افتاد ظهور فرشتهی مقرّب الهى براى انجام مأموریت خاصّى بود و آنچه را كه درباره مادر موسى(ع) رخ داد، مىتوان از الهامات غیبى به شمار آورد.
داستان حضرت مریم، چنانكه در قرآن ترسیم شده، از این قرار است كه طبق سنت مقدسى حضرت مریم در گوشهاى از بیتالمقدس محلّى را براى عبادت و نیایش انتخاب كرده بود و در آن جایگاه خلوت و اختصاصى مشغول راز و نیاز بود، ناگاه شخصى را در برابر خود مجسم دید: فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا. قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِیًّا. قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِیًّا. قالَتْ أَنّى یَكُونُ لِی غُلامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِیًّا؛[3] پس ما روح خود [جبرئیل] را نزد او فرستادیم و براى او چون بشرى درست اندام نمودار شد. [مریم] گفت: من از تو به خداى رحمان پناه مىبرم، اگر پرهیزگار باشى. گفت: همانا من فرستاده پروردگار توأم تا تو را پسرى پارسا و پاكیزه ببخشم. گفت: از كجا و چگونه مرا پسرى باشد و حال آنكه دست هیچ آدمى به من نرسیده است و بدكاره هم نبودهام.
مفسرین درباره «روح» كه بر حضرت مریم مجسم گشت اختلاف دارند كه او جبرئیل بوده است و یا فرشته دیگرى است كه بر آن حضرت ظاهر گردید. در هر صورت، یك موجود ملكوتى از سوى خداوند نزد حضرت مریم آمد و بر آن حضرت مانند انسانى نمودار شد و وحى، پیام و مأموریت خود را ابلاغ كرد و به امر الهى حضرت مریم باردار گردید.
اما جریان وحى خداوند به مادر حضرت موسى(ع) از این قرار است كه فرعون خوابى دید و كاهنان خواب او را چنین تعبیر كردند كه به زودى پسرى از بنىاسرائیل متولد مىشود كه در آینده دودمان تو را برمىاندازد. فرعون به خیال خام خود براى اینكه چنین اتفاقى رخ ندهد دستور داد كه هر پسرى را كه در بنىاسرائیل متولد مىشود از بین ببرند. پیرو دستور فرعون، مأموران او هر پسر تازه تولد یافته را از بین مىبردند. در این گیرودار، حضرت موسى متولد شد و مادر آن حضرت نگران فرزندش گشت و دنبال چارهاى براى رهایى فرزندش از دست فرعونیان بود كه خداوند طریق رهایى حضرت موسى را به او الهام كرد: وَ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لا تَخافِی وَ لا تَحْزَنِی إِنّا رَادُّوهُ إِلَیْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ؛[4] و به مادر موسى وحى كردیم كه او را شیر ده و چون بر او بیمناك شدى او را در نیل بینداز و مترس و اندوه مدار كه ما او را به تو باز مىگردانیم و از زمره پیامبرانش قرار مىدهیم.
ذیل آیه شریفه كه بشارت به نبوت حضرت موسى مىدهد، حاكى از آن است كه آنچه مادر حضرت موسى انجام داد بر اثر یك امر غیبى و الهام الهى بود وگرنه او از كجا مىدانست كه در آینده فرزندش پیامبر مىشود؟
آنچه ذكر كردیم براى تفهیم این مطلب بود كه به گواهى قرآن، وحى الهى اختصاص به پیامبران ندارد؛ بلكه به جز وحى رسالى كه به عنوان مقام نبوت و رسالت ابلاغ مىگردد و اختصاص به نبى و رسول دارد، افراد خاصى چون حضرات معصومان، مخاطب وحى الهى قرار مىگرفتند و روح الله و جبرئیل براى آنها ظاهر و متمثل مىگشت و با آنان سخن مىگفت و پیام خداوند را به آنها مىرساند. این ارتباط به هیچ وجه دلیل آن نبود كه آنان پیغمبر بودهاند. پس چنان نبود كه جبرئیل فقط براى پیامبر(ص) متمثل شود (چنانكه گاهى جبرئیل به صورت جوانى به نام دحیه كلبى كه یكى از اصحاب رسول خدا(ص) بود ظاهر میگشت) بلكه براى حضرت مریم و ائمه معصومین نیز متمثل و ظاهر مىشد. پس با توجه به ویژگىهاى وحى نبوت و رسالى كه در روایات نیز ذكر شدهاند و با این اعتقاد كه رسول خدا(ص) آخرین پیامبر خداست و پس از ایشان پیامبرى نخواهد آمد، وحى رسالى بعد از رحلت آن حضرت، منقطع گردید. اما براساس آنچه در قرآن و روایات آمده، كسانى كه پیامبر هم نبودند، جبرئیل را مىدیدند و با او سخن مىگفتند و خداوند به آنها وحى مىكرد. چنانكه ذكر كردیم، طبق روایاتى كه وارد شده، ائمه اطهار(ع) با جبرئیل و ملائكه الهى ارتباط داشتند و گاهى فرشتگان را مىدیدند و گاهى فقط صدایشان را مىشنیدند.
4. مقام تزكیه و تربیت
تا اینجا سه مقام رسمى براى رسول خدا(ص) برشمردیم كه از طرف خداوند به ایشان عنایت شد و اهلبیت نیز از آن مقامات برخوردار بودند. به جز آن مقامها، ویژگىهاى دیگرى نیز براى آن حضرت ذكر شده است؛ البته نه به عنوان مقام و منصبى كه رسماً و اختصاصاً اعطا شده باشد. از این سنخ مقامات، شاید بتوان گفت مهمترین ویژگى و مقامى كه رسول خدا(ص) و اهلبیت(ع) دارا بودند، مقام تربیت و تزكیه است كه خداوند در قرآن در كنار مقام تعلیم حقایق و معارف و تفسیر قرآن، از آن هم یاد مىكند و تعلیم و تزكیه از اهداف بزرگ انبیا معرّفى مىشود: هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْاُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَكِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ...؛[5] اوست آن كسى كه در میان بىسوادان فرستادهاى از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بدیشان بیاموزد.
قبلاً نیز گفتیم كه تعلیم كتاب و حكمت، عبارت است از تفسیر قرآن و ذكر حقایق و تفاصیل احكام و حكمتهاى نهفته در كتاب خداوند كه تنها معلم حقیقى قرآن و كسى كه دلش ظرف نزول قرآن گشته توان كشف و ارائه آنها را دارد. اما تزكیه عبارت است از تربیت معنوى، روحى و اخلاقى و تأثیرى كه مربى بر دیگران مىبخشد. این تزكیه گاهى جنبه فردى دارد؛ یعنى فرد در ارتباط با مربى قرار مىگیرد و از مواعظ و نصایح او بهرهمند مىگردد و تحت تأثیر تربیت او، درونش تزكیه مىگردد. گاهى این تزكیه و تربیت جنبه عمومى و اجتماعى دارد و جمعى در معرض تربیت مربى قرار مىگیرند و هركس در حد ظرفیت و به فراخور حالش، تربیت مىپذیرد.
با توجه به تأكید قرآن بر مقام تزكیه براى رسول خدا(ص) اهمیت موضوع تربیت و تهذیب اخلاق و تزكیهی نفس، آشكار مىگردد، اما ما از آن غافل هستیم و بیشتر به علم مىپردازیم و چندان توجهى به تزكیه و خودسازى نداریم. در صورتى كه اگر بتوانیم همه علوم، از جمله علوم اسلامى، را فرا گیریم ـ كه بىشك به جز پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) كه جامع همه علوم بودند، محال است دیگران به این جامعیت علمى دست یابند ـ اما درونمان به اخلاق ناپسند و مقام پرستى و هواپرستى آلوده باشد، از آن علوم طرفى بر نمىبندیم و نه فقط آن علوم سودى به حال ما نمىبخشند، بلكه باعث شقاوت و بدبختى و وبال ما نیز مىگردند. گرچه علم ارزشمند است، اما ارزش علمْ مطلق نیست و اگر توأم با تزكیه نباشد، هیچ ارزشى ندارد. مگر شیطان كه در طى حیات بشریت با انسانهاى زیادى سروكار داشته و علاوه بر علومى كه قبل از آفرینش حضرت آدم داشته، از زمان حیات حضرت آدم تا كنون علوم و تجربههاى فراوانى را كسب كرده، داراى مقام عالى و ارزشمندى است؟ همچنین مگر منافقین و افراد ناصالحى كه در زمان حیات رسول خدا(ص) مىزیستند و از علوم و معارفى كه ایشان عرضه مىداشتند بهرهمند شدند، به مقامى عالى دست یافتند؟ آیا جز این است كه آنها بیش از دیگران سقوط كردند و به دركات بیشتر و عمیقترى در جهنم فرو غلطیدند؟ علت این انحطاط این است كه آنها عارى از تزكیه و اخلاق نیكو و الهى بودند. پس علمى منشأ قرب الهى و ارزشمند است كه توأم با تزكیه و عمل باشد. و در واقع تربیت و تزكیه مقوّم فیض و رحمتى است كه توسط پیامبر گسترش مىیابد و بدون تزكیه، نه فقط علم سودى ندارد؛ بلكه گاهى زیانش بیشتر است. پس حذف عنصر تزكیه و تربیت به معناى فراهم كردن زمینه براى شیطان است. بنابراین، مقام تربیت و تزكیه از جمله مقامات رسول خدا(ص) بود كه پس از ایشان این مقام به اهلبیت(ع) سپرده شد و آنها وظیفه تربیت و تزكیه مردم را به عهده گرفتند.
ذكر این نكته لازم است كه پس از پیروزى انقلاب اسلامى و در دوران نخستوزیرى شهید رجایى، به ابتكار شهید حجةالاسلام والمسلمین دكتر باهنر در وزارت آموزش و پرورش، معاونت پرورشى و تربیتى تشكیل شد كه تا كنون ثمرات ارزشمندى داشته است. اما اكنون عدهاى، یا از روى غفلت و نادانى و یا به سبب اغراض و اهداف دیگرى، در صدد حذف این معاونت و واحد امور تربیتى هستند. بىشك حذف امور تربیتى از مدارس و بىتوجهى به عنصر تربیت زمینه را براى نفوذ شیاطین و منافقین و رواج اخلاق فاسد و منكرات در مدارس و دبیرستانها فراهم مىآورد. ما به مسؤولان هشدار مىدهیم كه مسأله تربیت را كمارزش تلقى نكنند و از نقش سازنده و حیاتى آن غافل نگردند. اگر پست معاونت تربیتى و پرورشى را حذف مىكنند، عملاً به دنبال حذف عنصر تربیت از نهادهاى آموزشى نباشند.
خودآزمایی
1- انواع وحی را نام ببرید و درباره هر یک توضیح دهید.
2- در قرآن، نزول وحى به کدام زنان شایسته و صالحه، ذكر شده است؟
3- آیا وحى الهى اختصاص به پیامبران دارد یا خیر؟ پاسخ خود را توضیح دهید.
پینوشتها
[1]. نحل، ۶۸.
[2]. مریم، ۱۱.
[3]. همان، ۱۷ ـ ۲۰.
[4]. قصص، ۷.
[5]. جمعه، ۲.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی