جلسه دوّم؛ ماهیت تقلید و جایگاه آن نزد عقل و فطرت| ۱
بررسى حقیقت تقلید و جایگاه و ضرورت آن
ماهیّت تزكیه و تربیت
مسألهاى كه در این بحث مورد تأكید ماست، مسأله «تزكیه و تربیت» است. گرچه این دو كلمه از حیث مفهوم به هم نزدیك هستند، اما تزكیه از بار معنایى بیشترى برخوردار است. «تربیت»، عبارت است از فراهم ساختن زمینههاى رشد و شكوفایى تربیتپذیر و رساندن او به مرحلهاى كه استعدادها و قابلیتهایش را بروز دهد. باغبانى كه درختى و یا بوته گلى مىنشاند و شرایط لازم براى رشد آن درخت را فراهم مىكند، به آبیارى آن همت مىگمارد و زمینه برخوردارى از نور و حرارت لازم را برایش مهیّا مىسازد به تربیت آن درخت و یا بوته گل اقدام كرده است. اما گاهى مربى به جز فراهم ساختن زمینههاى خارجى براى رشد موجود تربیتپذیر، خودش نیز در تربیتپذیر و عوامل پیرامون آن نیز تصرفاتى انجام مىدهد: مثلاً باغبان تنها به كود و آب دادن به درخت اكتفا نمىكند، بلكه برگها و شاخههاى اضافى آن درخت را هرس مىكند و موانع رشد و شكوفایى آن را حذف مىكند، به مجموع این فعالیتها و تصرفات «تزكیه» مىگویند. پس پیراستن و حذف موانع رشد و كاستن از چیزى كه در مواردى انبوه آن از كیفیت و كمیت محصول مىكاهد نیز تزكیه مىباشد.
تربیت و تزكیه گاهى درباره موجودات بىشعورى چون رستنىها و حیوانات اعمال مىگردد كه آنها در مقام قبول تربیت و تزكیه، یا فاقد انتخاب و اختیار هستند و یا قدرت انتخاب آنها اندك است و در حدى نیست كه تربیتپذیر موجودى مختار محسوب گردد. اما گاهى تربیت و تزكیه درباره انسان اعمال مىگردد كه برخوردار از شعور، آگاهى، و قدرت اختیار و انتخاب است و بدون اِعمال اختیار از سوى او، تربیت و تزكیه صورت نمىپذیرد. در اینجاست كه به جز فراهم آوردن اسباب طبیعى و فیزیكى، مربى باید از ظرفیتها و قابلیتهاى ویژهاى برخوردار باشد تا بتواند شرایط و زمینهاى را فراهم سازد تا انسان تربیتپذیر به تدریج و به اراده خود به سوى خیر و تكامل و تعالى هدایت شود و آنها را برگزیند.
البته با توجه به اینكه انسان آگاه و باشعور است، مربى انسان باید از عنصر تعلیم هم بهره گیرد و در كنار تربیت و تزكیه، مطالبى را به انسان تربیتپذیر یاد دهد و شناخت او را گسترش بخشد. اینجا نقطه اشتراك تعلیم و تربیت است كه مربى در ضمن تربیت، آموزش نیز مىدهد. توضیح اینكه وظیفه معلم دادن آگاهىهاى لازم به دانش آموز است؛ اما تذكر دادن، موعظه، نصیحت، پند و اندرز از شؤون و وظایف مربى است و از وظایف معلم به شمار نمىآید و این نقطه افتراق تزكیه با تعلیم است. البته ممكن است معلم نقش مربى را ایفا كند كه در این صورت، به آن وظایف نیز مىپردازد.
نقطه افتراق دیگر تربیت با تعلیم، وجود عنصر تمرین و تكرار و به كارگیرى عملى آموختههاست. چون گاهى انسان دانشى را به خوبى فرا مىگیرد، اما در هنگام عمل نمىتواند دانستههاى خود را پیاده كند و براى اینكه بتواند در مقام عمل از آموختههاى خود استفاده كند نیاز به ممارست و تمرین دارد. توضیح آنكه: بعضى از دانشها صرفاً یك سرى مفاهیم ذهنى هستند كه انسان باید سعى كند آنها را خوب درك كند و به خاطر بسپارد و فراموش نكند ولى جلوه عملى و خارجى ندارند، گروهى دیگر از دانشهاى انسان كاربردى هستند كه باید عملاً پیاده شوند و از این روى، باید علاوه بر فراگرفتن مفاهیم مربوط، با تمرین و فراهم ساختن مقدمات لازم، مهارتهاى عملى را كسب كرد. مثلاً براى كسى كه مىخواهد راننده شود، صرف دانستن یكدسته از مفاهیم علمى و موادّ آییننامه رانندگى كافى نیست و تا پشت فرمان ننشیند و تمرین نكند راننده نمىشود، پس مهارت عملى غیر از دانستنىهاى ذهنى است. نقش بارز و مهم مربى این است كه زمینهاى را فراهم كند تا تربیتپذیر دانستنىها را كه غالباً در حكم قواعد كلى هستند، عملاً تمرین و تجربه كند. یعنى بكوشد از آن دانستنىها و قواعد كلى، دستور العملهاى جزئى استخراج كند و به تربیتپذیر گوشزد كند كه در چه مرحلهاى، فلان دستور العمل تربیتى را تمرین و اجرا كند.
پس براى تربیت و تزكیه انسان، ظرافتها، قابلیتها و شایستگىهاى خاصى لازم است كه تنها خالق و آفریننده انسان، آگاهى كامل از آنها دارد، و اوست كه شیوههاى صحیح تربیت و تزكیه انسان را از طریق وحى به فرستادگان و برگزیدگان خود یاد مىدهد؛ تا آنها در پناه تعلیم الهى، بتوانند زمینههاى رشد و تعالى و تكامل انسانها را فراهم آورند. البته انسان چون موجودى مختار است، مىتواند علىرغم وجود شرایط اجتماعى و پیرامونى و تلاش مربیان الهى، سوء اختیار داشته باشد و از تربیتپذیرى سرباز زند. او تنها در صورتى كه بخواهد و اراده پیمودن راه تكامل و ترقى را داشته باشد مىتواند با استفاده از زمینههاى موجود، استعدادها و قابلیتهاى وجودى خویش را در آن مسیر به فعلیت برساند.
عالىترین الگو و سرمشق براى تربیت انسانها
درباره عناصر و راهكارهاى اصلى در تربیت صحیح كه با در نظر گرفتن آنها مربى مىتواند موفق گردد، بحثهاى زیادى شده است. آنچه مورد اتفاق همه علماى تعلیم و تربیت است و به عنوان بهترین راهكار تربیت شناخته شده، ارائه الگوى صحیح است و تأكید دارند كه بهترین شیوه براى مربى در ایفاى نقش تربیتى خویش كه تلاش او را ثمربخش مىسازد، نشان دادن الگوى صحیح است. البته ایدهآل و شایستهتر آن است كه خود مربى شایستگىها و ویژگىهاى الگوى صحیح و نمونه را واجد باشد تا بتواند عملاً براى تربیتپذیر الگو باشد و آنچه را مىخواهد كه در پرتو تربیت خود در تربیتپذیر پیاده و محقق سازد، در رفتار و كردارش جلوهگر باشد. در غیر این صورت، بكوشد الگوى صحیحى را معرفى كند تا رفتار او سرمشق تربیتپذیر گردد. سفارش علماى اخلاق به انتخاب استاد اخلاق نیز براساس توجه به نقش و تأثیر بالاى الگو بر زندگى و رفتار فراگیر است، و آن سفارشها تنها براى این نیست كه انسان استادى را برگزیند تا آداب و دستورالعملهاى اخلاقى را از او فرا گیرد، بلكه آن سفارشها بیشتر براى این است كه انسان با استاد اخلاق معاشرت پیدا كند و رفتار عملى او را بنگرد و از آن الگوگیرى كند و آنها را سرمشق اعمال و رفتار خود قرار دهد.
كسى كه مىخواهد اسوه و الگوى دیگران گردد، اگر در رفتارش نقطهضعفهایى باشد و مرتكب خطا و اشتباه گردد، نمىتواند نقش تربیتى خود را به درستى ایفا كند. از این جهت خداوند متعال بر بندگان خود منت نهاد و بندگان برگزیده معصوم خود را كه از هرگونه خطا و اشتباهى مبرّا هستند و گفتار و رفتارشان در عالىترین سطح كمال و شایستگى قرار دارد، به عنوان الگوهاى ایدهآل و كامل به آنها معرفى كرد. به همین دلیل است كه خداوند، در قرآن كریم، تأكید فراوانى بر اسوه بودن انبیا و بخصوص شخص پیامبر اكرم(ص) دارد. عالىترین خدمت و لطف به كسى كه خواهان تربیت مىباشد، این است كه الگویى را به او معرفى كنند كه در رفتارش معصوم است و خطایى از او سر نمىزند. از این جهت، وجود مقدس پیامبر اكرم(ص) كه خاتم و كاملترین انبیاست، نعمت بزرگى است كه خداوند به ما عنایت فرموده است. هم از آن جهت كه ایشان حامل وحى الهى و داراى رفیعترین مقامات است و هم از آن جهت كه از جنس انسان آفریده شده است و با توجه به عصمت از گناه، خطا و اشتباه، الگوى شایستهاى براى ماست تا براى رسیدن به سعادت و تعالى، بکوشیم رفتار و كردارمان را هماهنگ با رفتار و كردار ایشان كنیم. در اینجا ما شیعیان امتیاز ویژهاى بر سایر فرق اسلامى داریم و آن اینكه به جز وجود مقدس پیامبر اكرم(ص) كه الگوى معصومى براى ماست و همه حركات و سكنات ایشان براى ما قابل اقتباس و تقلید است، ائمه معصومین و فاطمه زهرا(س) نیز الگوهاى معصوم و شایستهاى براى ما هستند و ما مىتوانیم رفتار آنها را سرمشق خود قرار دهیم. بنابراین، خداوند متعال با نعمت وجود ائمه معصومین(ع) و توفیق پیروى و تبعیت از ایشان نعمتش را بر ما كامل گردانده است.
بهترین راهكار و شیوه براى استفاده از این نعمتهاى الهى؛ یعنى بهرهگیرى از مقام تربیتى پیامبر اكرم(ص) كه خداوند به ایشان عنایت فرموده و همچنین مقام تربیتى ائمه معصومین، عملى ساختن و ارائه رفتار آن حضرات است. ابتدا سعى كنیم رفتار آن حضرات را در ساحتهاى گوناگون به تفصیل شناسایى كنیم، پس از آن بكوشیم كه در ابعاد گوناگون زندگى خود به آن رفتار كه تفصیلاً براى ما شناسایى شدهاند اقتدا كنیم. البته متوجه باشیم كه در مقام تقلید و اقتداى به این الگوهاى معصوم و شایسته، گاهى بدخواهان شبهههایى را مطرح مىكنند و قبل از هر كار، ما باید بكوشیم كه آن شبههها را از ذهن خود دور كنیم و نگذاریم كه آن شبههها ما را از آن الگوهاى متعالى محروم سازند. بر این اساس، و براى رفع پارهاى از شبهات، بحثى را درباره مسأله الگو گزینى و اقتداى به دیگران ارائه مىدهیم:
خودآزمایی
1- «تزكیه و تربیت» را تعریف کنید.
2- نقاط افتراق تربیت با تعلیم را بیان کنید.
3- چرا خداوند در قرآن كریم، تأكید فراوانى بر اسوه بودن انبیا و بخصوص شخص پیامبر اكرم(ص) دارد؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی