دل، بر اثر گناه آلوده و چركین میشود
آشنایان با احوال «قلب» بر اساس اقتباس از انوار علوم آسمانی اولیای خدا(ع) میگویند: دل انسان به حكم صفا و لطافت خاصّی كه در جوهر ذات خود دارد، تأثّر سریع از ارتكاب گناه پیدا كرده و همچون صفحهی آیینه که بر اثر دَم و نَفَس آدمی تیره میشود تیره و تار میگردد و بالطّبع از نشاندادن نور جمال حضرت حق آن چنان كه در خور استعداد فطری اوست باز میماند و سپس از تداوم عصیان و گناه آن تیرگی رو به تراكم و اشتداد میرود تا آنجا كه بالكلّ از صلاحیت عرفان خدا و حبّ و طاعت وی میافتد و در این موقع است كه حقایق مربوط به «خدا و آخرت» در نظر صاحب اینچنین قلب، سست و بیاساس و غیر قابل اعتنا میآید و در دلش جز دنیا و شئون مربوط به دنیا چیز دیگری مستقر نمیگردد و مطلوب واقع نمیشود. همانگونه كه قرآن حكیم میفرماید:
إذا تُتْلی عَلَیهِ آیاتُنا قالَ أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ * كَلاّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما كانُوا یكْسِبُونَ * كَلاّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ * ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُو الْجَحِیمِ * ثُمَّ یقالُ هذَا الَّذِی كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ؛[1]
هرگاه آیات ما بر او خوانده میشود [در مقام تكذیب برآمده و] میگوید [این سخنان] افسانههای پیشینیان است [امّا نه] آنچنان نیست [كه او میگوید؛ این سخنان افسانه نیست] بلكه آنچه انجام میدهند [از جرایم و انواع گناهان] بر دلهایشان چرک و زنگ نشانده است [دلها بر اثر استمرار در گناه، چركین و سیاه گردیده، از قابلیّت انعكاس نور حق و ایمان به حق دور افتاده است] هان، متوجّه باشید كه آنان در آن روز [روز قیامت] از پروردگارشان در حجاب و در پرده [و بیبهره و محروم] میگردند. آنگاه آنان به آتش دوزخ در میآیند و سپس به آنها گفته میشود این است آنچه آن را دروغ میپنداشتید و باورش نمیكردید.
از امام باقر(ع) منقول است:
مَا مِنْ عَبْدٍ إلاّ وَ فِی قَلْبِهِ نُكْتَةٌ بَیضَاءُ فَإذَا أذْنَبَ ذَنْباً، خَرَجَ فِی النُّكْتَةِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ. فَإنْ تَابَ ذَهَبَ ذَلِکَ اَلسَّوادُ وَ إنْ تَمَادَى فِی الذُّنُوبِ زَادَ ذَلِکَ السَّوادُ حَتَّى یغَطِّیَ الْبَیاضَ. فَإذَا تَغَطَّى الْبَیاض لَمْ یرْجِعْ صَاحِبُهُ إلَى خَیرٍ أَبَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَلَّا بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِهِمْ ما كانُوا یكْسِبُونَ؛[2]
هیچ بندهای نیست مگر این كه در قلبش نقطهی سفیدی است [البتّه روشن است كه مراد از قلب، روح است و شاید مقصود از نقطهی سفید نیز همان فطرت صاف و درخشان انسان باشد كه در مسیر توحید و خداشناسی آمادهی تحصیل فضایل روحی و اخلاق الهی است] و هرگاه آن بنده گناهی مرتكب شود، نقطهی سیاهی در آن نقطهی سفید ظاهر میگردد. حال، اگر توبه كرد [و پشیمان شد] آن سیاهی زایل میشود و اگر مُصرّ در گناه گردید و آن را مکرّراً مرتكب شد، آن نقطهی سیاه ازدیاد و شدّت مییابد تا آن که تمام آن نقطهی سفید را میپوشاند و همین كه آن نقطهی سفید در پوشش آن سیاهی رفت، دیگر صاحب آن قلب سیاه هرگز به خیر و سعادت بر نمیگردد و این همان فرمودهی خداوند عزّوجل است «كلاّ بَل ران عَلى قلوبِهم ما كانوا یكسبون[3]؛ که نه! چنان نیست و قیامت افسانه نیست، بلكه خباثت و پلیدی گناهان بسان زنگار بر دلها نشسته و آنها را از قابلیّت اهتدا و صلاحیّت درک حقایق انداخته است.
شستشوی دل از چرک سیّئات احتیاج به انجام حسنات دارد
همانگونه كه بر اثر ارتكاب گناه ظلمتی در قلب پدید میآید و آن را تیره و تاریک میسازد، همچنین بر اثر انجام طاعات و اِتْیان حسنات درخشش و نوری خاص در صفحهی بهوجود میآید و آن را به میزان شدّت نوریّت خود تنویر نموده و روشن میگرداند و همچنان كه صفحهی آیینه که بر اثر دَمها و نفسهای پیدرپی انسان تیره گشته است، تنها با قطع نفس به جلای اوّل خود برنمیگردد، بلکه نیازمند به این است كه با آب و حوله و صابون و وسایل دیگر از این قبیل به محو آثار آن نَفَسهای گذشته و دیرین پرداخته شود تا از نو به جلای نخستین خود بازگردد، صفحهی «دل» نیز علاوه بر خودداری از ارتكاب گناه و معصیت در آیندهی زمان، نیاز فعلی به تطهیر از قذارات متراكم از سیئات پیشین دارد تا مجدّداً جلا و صفای نخستین خویش را به دست آورده آمادهی ارتباط با حق گردد و راه این كار نیز انجام انواع «حسنات» و اقدام به انحاء «طاعات» است كه به فرمودهی قرآن كریم:
...إنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ...؛[4]
...حقیقت آن كه حسنات آثار سیئات را برطرف میسازند...
و همچنین از رسول خدا(ص) نقل شده است:
اَتْبعِ السَّیِّئَةَ الْحَسَنَةَ تُمْحِها؛[5]
به دنبال گناه، حسنه بیاور كه محوش كند.
و چه بهتر كه تناسب بین هر گناه و آن حسنهای که برای محو آثار گناه انجام میشود در نظر گرفته شود تا شدّت نور آن، توانایی غلبه بر ظلمت حاصله از سیئه و زایل كردن آن را با سرعت و احیاناً با سهولت بیشتری دارا باشد و در واقع خوب است هر گناهی با حسنهای که ضدّ آن گناه است پاکسازی شود؛ چنان که هر مرضی با دارویی كه ضدّ آن مرض است به آسانی و با سرعت معالجه میگردد. مثلاً گناه گوش دادن به ساز و آواز حرام و شركت در مجالس لهو با ثواب گوش دادن به صوت قرآن و شركت در مجالس ذكر خدا و اولیای خدا جبران گردد؛ غیبت یک مؤمن با مدح و ثنا و ذكر فضایل وی در غیابش تلافی شود و گناه توهین به یک مسلمان با تجلیل و تكریم حضوریاش تدارک گردد و در این زمینه بالخصوص از برای «نماز» و فرایض یومیّه تأثیر بسیار عظیم و جالبی نشان داده شده است:
اوّلاً جملهی «إنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ» در آیهی شریفه به دنبال دستور «نماز» آمده است که میفرماید:
وَ أقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیلِ إنَّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئاتِ ذلِکَ ذِكْری لِلذَّاكِرِینَ؛[6]
نماز را در دو طرف روز و اوایل شب بهپادار، زیرا حسنات، سیّئات را از بین میبرند. این تذكّری است برای آنها که اهل تذکّرند.
و با این بیان «نماز» صریحاً از مصادیق مسلّم حسنات زایل کنندهی سیّئات ارائه گردیده است.
و ثانیاً روایات عدیدهای در این باب از ائمّهی دین(ع) رسیده است؛ از جمله امام امیرالمؤمنین علی(ع) از رسول خدا(ص) نقل میفرماید كه:
اِنَّما مَنْزِلَةُ الصَّلَواتِ الْخَمسِ لِاُمَّتِی كَنَهْرٍ جارٍ عَلَى بابِ اَحَدِكُمْ. فَما یظُنُّ اَحَدُكُمْ لَوْ كانَ فِی جَسَدِهِ دَرَنٌ ثُمَّ اغْتَسَلَ فِی ذلِکَ الْنَّهْرِ خَمْسَ مَرَّاتٍ؟ اَكانَ یبْقَى فِی جَسَدِهِ دَرَنٌ؟ فَكَذلِکَ ـ وَ اللهِ ـ الصَّلَواتُ الْخَمْسُ لِاُمَّتِی؛[7]
همانا موقعیّت نمازهای پنجگانه برای امّت من مانند یک نهر جاری است كه بر در خانهی یكی از شما باشد. آیا چه گمان میبرید؟ اگر كثافت و چركی در تن او باشد، آنگاه او پنج بار خود را در میان آن نهر آب بشوید، دیگر آیا چركی در بدن وی میماند؟ [طبیعی است كه نمیماند] حال چنین است [به خدا سوگند] نمازهای پنجگانه برای امّت من.
قریب به همین مضمون را امام باقر(ع) از رسول خدا(ص) نقل فرمودهاند و در پایان آن چنین آمده است:
فَاِنَّ مَثَلَ الصَّلاةِ کَمَثَلِ النَّهْرِ الْجاری. کُلَّما صُلِّیَ صَلاةٌ کُفِّرَتْ ما بَیْنَهُما مِنَ الذُّنُوبِ؛[8]
نماز همچون نهر جاری است. هر نمازی كه به جا آورده شود [بر اثر آن] گناهانی كه در مدّت فاصلهی بین دو نماز [از شخص نمازگزار] صادر شده است، تكفیر میگردد [در پوشش عفو قرار گرفته و آثار شوم آن برطرف میشود].
تذکّر لازم
به این نكته باید توجّه داشت كه تأثیر «حسنات» در زدودن آثار «سیّئات» از صفحهی «دل» وقتی صحیح است كه از فردی نادم و غیر مصرّ در امر گناه صادر گردد. چنان كه قرآن كریم اثرگذاری «استغفار» گنهكار را در حصول «غفران» خدا مشروط به عدم اصرار بر گناه میداند و میفرماید:
وَ الَّذِینَ إذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یغْفِرُ الذُّنُوبَ إلاّ اللهُ وَلَمْ یصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یعْلَمُونَ * أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ؛[9]
و آنان كه وقتی كار زشتی مرتكب شوند یا به خود ستم كنند، به یاد خدا میافتند و برای گناهان خود طلب آمرزش مینمایند [و كیست جز خدا كه گناهان را ببخشد] و بر آنچه مرتكب شدهاند اصرار نمیورزند با این كه میدانند. آنها هستند كه پاداششان آمرزشی است از جانب پروردگارشان و بهشتهایی كه نهرها از زیر [درختان] آنها در جریان است و جاودانه در آن میمانند و این چه پاداش نیكی است برای آنها كه اهل عمل هستند.
وگرنه بدیهی است كه روح طغیانگر مصرّ بر گناه از كجا و چگونه ممكن است نمازی که روح آن «ذکر خدا» و خضوع در پیشگاه خدا و خاصیّت آن «نهی از فحشا» و زدودن آثار گناه و شستشو دادن «دل» از قذارت عصیان خداست از وی صادر شود؟ بلكه به عكس، اگر به چنین آدم طاغی اطمینان داده شود كه گناهان شبش با خواندن نماز صبح آمرزیده میگردد و آلودگیهای روزش با خواندن نماز مغرب برطرف میشود، طبیعی است كه در این صورت او از نماز به جای کسب «نور» اکتساب «ظلمت» کرده و آن را به زعم خویش وسیلهی سبک کردن بار گناهان گذشته و تحصیل آمادگی بیشتر برای حمل گناهان آینده قرار میدهد. درست مانند آدم شكمخوارهای که از پرخوری مبتلا به درد شكم میگردد و آنگاه با سر کشیدن یک بطری نوشابهی گازدار باد معده را بیرون میراند تا اندكی خالی گشته و از نو برای پر كردن از موادّ غذایی دیگر آماده شود.
حاصل آن كه «حسنات» آثار «سیّئات» را از صفحهی «قلب» برطرف میسازد و جان را شستشو میدهد كه توأم با حالت ندامت از گناه باشد، نه قرین اصرار بر گناه كه نقض غرض خواهد شد.
در تأیید مطلب به این حدیث توجّه فرمایید: ابوامامه كه از اصحاب رسول خدا(ص) است میگوید: در مسجد در محضر رسول اكرم(ص) بودیم، مردی آمد و عرضه داشت: یا رسول الله، من گناهی كردهام كه مستوجب حدّ است؛ آن «حدّ» را بر من جاری کنید. رسول اکرم(ص) فرمود: «هَلْ شَهِدْتَ الصَّلاةَ مَعَنا»؛ آیا در نماز با ما حاضر بودی، با ما نماز خواندی؟ گفت: آری یا رسول الله. فرمود: «فَاِنَّ اللهَ قَدْ غَفَرَ لَکَ حَدَّکَ ـ اَوْ قالَ: ذَنْبَکَ»؛ خداوند، حدّ تو را ـ یا فرمود: گناه تو را ـ بخشید.[10]
و همچنین در حدیث دیگری از امام امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده كه میفرماید: در مسجد با رسول الله(ص) به انتظار نماز بودیم؛ مردی برخاست و گفت: یا رسول الله، من گناهی مرتكب شدهام. پیامبراكرم(ص) از وی روبرگردانید؛ تا پس از این كه آن جناب از نماز فارغ شد، دوباره آن مرد از جا برخاست و همان گفتار را مكرّر نمود. این بار، رسول اکرم(ص) فرمود:
اَلَیْسَ قَدْ صَلَّیْتَ مَعَنا هذِهِ الصَّلاةَ وَ اَحْسَنْتَ لَها الطُّهُورَ؛
آیا نه مگر این نماز را با ما خواندی و از برای آن به خوبی تحصیل وضو كردی؟
گفت: آری. فرمود:
فَاِنَّها کَفّارَةُ ذَنْبِکَ؛[11] همان نماز، کفّارهی گناه توست.
از این دو حدیث ـ چنان كه واضح است ـ استفاده میشود كه آن دو فرد گنهكار از روی «ندامت» به حضور رسول خدا(ص) آمدهاند و نمازشان نماز صادر از قلب «نادم» بوده و از اینرو کفّارهی گناه و موجب غفران خدا شده است. آری:
...اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقینَ؛[12]
... خدا، تنها از صاحبان تقوا و پرهیزگاران [عملی را] میپذیرد.
و بدیهی است كه اصراركنندگان بر گناه از زمرهی پرهیزکنندگان از گناه نمیباشند و این نكته سزاوار است در مورد تمام «حسنات» مدّ نظر باشد تا هرگز عملی كه به صورت ظاهر نیک است و حَسَن، مایهی غرور انسان نگردد و آدمی یک عمر، آلوده و ظلمانی به خیال این كه پاک و منوّر شده است زندگی نكند و سرانجام فریادش به «یا وَیلَتا» و «یا حَسرَتا» بلند نشود و لذا امام سجّاد(ع) در این قسمت از دعا از خدا میخواهد كه مرا به اعمالی موفّق بدار که وسیلهی شستشوی «دل» از چرک گناهان گردد.
وَ وَفِّقْنِی مِنَ الاَعْمالِ لِما تَغْسِلُ بِهِ دَنَسَ الْخَطایا عَنّی؛
خودآزمایی
1- در چه موقعی و پس از طی کدام مراحل، در دل انسان جز دنیا و شئون مربوط به دنیا چیز دیگری مستقر نمیگردد و مطلوب واقع نمیشود؟
2- دل چگونه مجدّداً جلا و صفای نخستین خویش را به دست میآورد و آمادهی ارتباط با حق میگردد؟
3- با توجه به دو حدیث بیان شده، چه چیزی کفّارهی گناه آن دو فرد گنهكار شده است؟
پینوشتها
[1]ـ سورهی مطفّفین، آیات 13 تا 17.
[2]ـ کافی، ج 2، ص 273، ح 20.
[3]ـ سورهی مطفّفین، آیهی ۱۴.
[4]ـ سورهی هود، آیهی ۱۱۴.
[5]ـ جامعالسّعادات، ج 3، ص 64، اوّل صفحه.
[6]ـ سورهی هود، آیهی 114.
[7]ـ تفسیر مجمعالبیان، ذیل آیهی 114 سورهی هود و بحارالانوار، ج 82، ص 220، پایین صفحه.
[8]ـ وسائلالشّیعه، ج 3، ص 7، ح 3.
[9]ـ سورهی آل عمران، آیات ۱۳۵ و ۱۳۶.
[10]ـ تفسیر مجمعالبیان، ذیل آیهی 114 سورهی هود.
[11]ـ همان.
[12]ـ سورهی مائده، آیهی 27.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی