فصل سوّم؛ انقلاب اسلامى و خطر تهاجم فرهنگى| ۵
ولایت فقیه هدف اصلى تهاجم فرهنگى
دشمنان ما ولایت فقیه را هم زیر سوال بردهاند. متأسفانه بعضى از دوستان نادان هم، در گوشه و كنار، به آنها كمك مىكنند. اگر در ایران ولایت فقیه را و رهبرى امام را نداشتیم آیا اصلاً ایران وجود خارجى داشت؟ چرا امروز افغانستان مبتلا به این همه گرفتارى است؟ چرا به دست خودشان همدیگر را مىكشند؟ آن بلایى كه شوروى نتوانست بر سر آنها بیاورد خودشان بر سر خودشان مىآورند. چرا؟ براى اینكه رهبر واحد و مطاعى ندارند. چرا ایران با این همه تفاوتهاى نژادى كه از فارس، ترك، عرب، بلوچ، كرد و سایر نژادها دارد، توانست وحدت خود را حفظ كند و انقلابى با آن عظمت بوجود آورد؟ چون یك رهبر داشت كه ولى فقیه بود و مردم وظیفهی دینى خود مىدانستند كه از او اطاعت كنند. دشمن این موضوع را خوب مىداند و مىخواهد این امتیاز را از ما بگیرد. اگر ما ولایت فقیه را از دست بدهیم چند سال دیگر افغانستان دوم خواهیم شد.
بیدار باشیم، نعمتهاى خدا را فراموش نكنیم، آنها را به بازیچه نگیریم نباید تصور كنیم كه مسألهاى ساده است و از نظر فقهى در آن تشكیك كنیم. دشمنان آگاهانه به ارزشهاى ما مىتازند، باید بفهمیم كه چه مىكنیم و به دست خود تیشه به ریشهی خود نزنیم. مسألهی ولایت فقیه باید آنچنان در اوج باشد كه كوچكترین صدمهاى به حریمش وارد نشود وگرنه به همان بلا مبتلا خواهیم شد كه افغانستان، لبنان و فلسطین مبتلا شدند. آن نعمتى كه خداوند به ما داد و بوسیله آن ما را بیمه كرد همین ولایت فقیه بود.
امروز آمدهاند و به اصطلاح، از نظر علوم اجتماعى مسألهی ولایت فقیه را مورد انتقاد قرار داده و گفتهاند كه آن هم نوعى استبداد است، نوعى حكومت فاشیستى است. متأسفانه بعضى از دوستان ناآگاه هم نسبت به این مسأله «اِن قُلْتَ» مىزنند و به زعم خود مىپندارند كه تحقیقات فقهى انجام مىدهند. قوام و شیرازه انقلاب ما ولایت فقیه است. ولایت فقیه رکن حیات ماست. باید متوجه خطرات آن باشیم و از آن حمایت و حراست كنیم. مبادا تصور كنیم كه با تشكیك در آن به اسلام یا كشور خدمت مىكنیم.
مسائل دیگرى نیز در كنار این مسأله امروز در مجلات فرهنگى كشور مطرح مىشود؛ مانند ارزش دموكراسى، لیبرالیسم و چیزهایى از این قبیل. مىتوان گفت كه یك حركت عمومى براى ترویج افكار غربى و مبارزه با افكار اسلامى شروع شده است، با تكیه بر دموكراسى، لیبرالیسم، آزادى و مفاهیمى از این قبیل و طعنه زدن به حكومتهاى دینى و اسلامى و تشبیه آنها به حكومتهاى كلیسایى قرون وسطى و چیزهایى مانند آن. اینها تیرهایى است كه به قلب انقلاب ما مىخورد و ما خود را دلخوش كردهایم كه رقصهاى محلى را احیا كردهایم، براى آوازهخوانیهاى محلى جشنواره مىگیریم و به تصور خود به این وسیله با تهاجم فرهنگى مبارزه مىكنیم. و زهى غفلت و گمراهى! كجاى كار هستیم؟
حفظ باورها و ارزشهاى اسلامى با احیاى جلسات مذهبى، یكى از راههاى مقابله با هجوم فرهنگى
باز هم توصیه مىكنم كه این یك وظیفهی متعیّن براى همهی ماست. من هیچ كس را سراغ ندارم كه از این واجب مستثنى باشد. باید به تشكیل مجالس مذهبى در سطوح گوناگون اهتمام داشته باشیم. باورها و ارزشهاى اسلامى، دو ركن فرهنگ است. بقیهی چیزها در حكم شاخ و برگ هستند. در این بین، آداب و رسوم محلّى از اعراب ندارند. این دو را باید حفظ كرد. آیا حفظ رسوم محلى، آوازها و لباسهاى محلى و امثال اینها به معناى حفظ انقلاب و اسلام است؟ بدیهى است كه چنین نیست. البته در این نقش اصلى مبارزه بر عهدهی روحانیت است؛ پس از آن سایر قشرهاى تحصیل كرده و روشنفكر و سپس بقیهی اقشار جامعه. هیچ كس هم از این مبارزه مستثنى نیست. هر جلسه مذهبى كه بینش ما را نسبت به اسلام و ارزشهاى آن اندكى بالاتر ببرد یا دست كم، در همین حدى كه هست نگه مىدارد واجب است در آن شركت جوییم.
ما مىبینیم كه هر روز باورها و ارزشهاى اسلامى كم رنگتر مىشود و تنزل مىكند. اگر این سیر نزولى همچنان ادامه پیدا كند به كجا مىانجامد؟ جلوگیرى از این مشكل، از راه فكرى امكانپذیر است: باید اعتقادات تقویت شود و جوانان به این راه ایمان پیدا كنند، نه آنكه تصور كنند كه این هم یك راهى است، این هم یك نوع گرایشى است. این ارمغان غرب است كه فكر مىكنیم برخى انسانها دین دارند و برخى دیگر اخلاق؛ بعضى بر اساس دین كار مىكنند و بعضى بر اساس اخلاق و بینگاریم كه همانند آنها بعضى دیگر هم براساس آداب و رسوم كار مىكنند؛ یعنى در بعضى جاها سنتهاى دینى حاكم است، در بعضى جاها هم سنتهاى اجتماعى. در بعضى جاها هم اصلاً نباید به سنت اعتماد كرد، چه دینى باشد و چه اجتماعى، بلكه باید به فكر بدعت و نوآورى بود و سنت شكنى كرد، باید همه چیز را به دور ریخت، چه دین باشد و چه ملّیت. این قبیل افكار غربى ابتدا در دانشگاه مطرح مىشود، سپس موج آن سایر اقشار را نیز فرا مىگیرد.
در مقابل این افكار، ما باید سعى كنیم كه باورهاى دینى را تقویت كنیم، نگذاریم شك به دلهاى جوانان و فرزندان عزیز ما راه پیدا كند. در مقام عمل هم، سعى كنیم ارزشهاى اسلامى را احیا نماییم. خداوند بر طول عمر، بر عزت، سلامت و توفیقات رهبر عزیزمان بیفزاید كه عنایت خاصی به احیاى ارزشهاى اسلامى دارند و خطر هجوم فرهنگى را بیش از همه درك مىكنند و براى دفع آن از همه یارى مىطلبند. متأسفانه ایشان یاوران خوبى نمىیابند. ما یاوران خوبى براى او نیستیم و در این مرحله بخوبى امتحان نمىدهیم. جوانان ما در میدان جنگ از امتحانات خود سربلند بیرون آمدند؛ اما در میدن جهاد فرهنگى تاكنون به پیروزى نرسیدهایم. امیدوارم از این پس، بیشتر هوشیار باشیم و به این خطر بیشتر توجه كنیم. همان عزیزانى كه جان خود را در جبههی جنگ بر كف گرفتند و به اسلام عزیز تقدیم كردند امروز هم وقت و فكر خود را در طبق اخلاص بگذارند و در راه حفظ ارزشها و باورهاى اسلامى صرف كنند و در راه حفظ ارزشها و باورهاى اسلامى تلاش نمایند. وَفَّقَنَا اللّه وَ ایَّاكُم، اِن شَاءَ الله.
ایجاد محیط گرم خانوادگى و برخورد دوستانه با جوانان، یكى از راههاى مبارزه با تهاجم فرهنگى
اكنون سؤال این است كه ما باید در مقابل تهاجم فرهنگى دشمن چه كارى انجام دهیم؟ هر ملّتى چنین سؤالى از ما بپرسد هر كدام جوابى براى او داریم؛ اما نوبت به خودمان كه مىرسد پاسخ این سؤال خودمان را نمىدانیم؛ یعنى نمىدانیم كه خودمان در عمل چگونه باید رفتار كنیم. این یك درد واقعى است؛ بسیارى از افراد براى دیگران نسخه مىپیچند اما درد و درمان خود را نمىشناسند. از بعضى مفاسد مىتوان تا حدودى جلوگیرى كرد؛ مثلاً، با جوانان و نوجوانان برخوردى مناسب داشته باشیم. البته رفتار با جوانان و نوجوانان مشكلاتى دارد. تربیت آنها باید به شكلى ظریف انجام گیرد. برخورد تند و كوبنده با نوجوان صحیح نیست. باید به آرامی و با نصیحت و به صورت غیر مستقیم آنها را متوجه كنیم؛ سؤال مطرح كنیم تا خود آنها متوجه پاسخ آن شوند، نه آنكه به آنها القا كنیم، خودشان را هم متوجه كنیم كه چنین مشكلاتى وجود دارد، و در وجودشان انگیزهی مقابله بوجود بیاید. اگر نصیحت توأم با تندى و تحمیل باشد كارى پیش نمىرود؛ اما اگر با مدارا و روش صحیح تعلیم و تربیت باشد با روح جوان سازگارتر است، چه پسر باشد، چه دختر؛ بخصوص اگر در سنین بلوغ هم باشند.
نوجوانان در سن بلوغ بیش از حد حساس هستند، لذا نباید با سختى با آنها برخورد كرد. آنها را هم نباید به حال خود رها كرد. صرف اینكه بگوییم بچهها اینطور دلشان مىخواهد و ما هیچ كارى به آنها نداشته باشیم صحیح نیست. باید عاقلانه، با نرمى و با ملاطفت و منطق، بدون اعمال خشونت و درشتى سعى كنیم تا فكر آنها را به خود متوجه كنیم. این كار انجام شدنى است، لكن به حوصله نیاز دارد. باید وسایلى فراهم كرد تا دلشان خوش باشد، شاد باشند، محیط خانواده براى آنها گرم باشد و افراد خانواده با هم مهربان باشند تا داعى نداشته باشند كه خود را با فیلمهاى ویدئو سرگرم كنند.
اما اگر در خانه محیطى خشن و تند وجود داشته باشد عصبانیت ایجاد مىشود و بچهها از محیط خانه فرارى مىشوند و به خانهی همسایه و دوستان ناباب پناه مىبرند و با یكدیگر در مكانهاى خلوت به تماشاى ویدئو مىپردازند و بدین وسیله، وقتشان را مىگذرانند. نه تنها درس نمىخوانند، بلكه آلودگى اخلاقى هم پیدا مىكنند. اما اگر محیط خانه محیطى گرم و سالم باشد بچه ها جذب مىشوند و دوست دارند كه در كنار پدر، مادر، خواهر و برادر خود بنشینند و با آنها انس بگیرند و كمتر تمایل به كار خلاف پیدا مىكنند. اگر مقدارى هم انگیزهی كار گناه در آنها پیدا شود مىتوان با استدلال، ملاطفت و منطق آنها را متوجه ساخت.
سعى كنید دوستان خوبى براى بچههایتان پیدا كنید. مهمترین عاملى كه ممكن است انسان را اصلاح یا فاسد كند رفیق است. اگر انسان، چه پسر و چه دختر رفیق خوب داشته باشد نیمى از مشكلات زندگیش حل مىشود، بلكه حتى بیش از آن.
خودآزمایی
1- دشمن مىخواهد کدام امتیاز را از ما بگیرد؟ چرا؟
2- جلوگیرى از مشكل كم رنگ شدن و تنزل باورها و ارزشهاى اسلامى، از کدام راه امكانپذیر است؟
3- تربیت نوجوانان و جوانان باید به شكلی انجام گیرد؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمّدتقی مصباح یزدی