فصل سوّم؛ انقلاب اسلامى و خطر تهاجم فرهنگى| ۷
راه ترویج ارزشها
ترویج ارزشها در هر جامعه یا مقابله با هجوم ارزشها به دو صورت كلّى انجام مىگیرد:
1ـ راه بحث، گفتگو، منطق و استدلال
اگر بخواهیم ارزشهاى اسلامى را در جامعه ترویج كنیم اولین راه این است كه دربارهی هر یك از این ارزشها به صورت منطقى و استدلالى بحث كنیم؛ یعنى فواید احیاى هر ارزش و ضررهاى بكارگیرى روشهاى مخالف آن را در جامعه بیان كنیم و با جمعبندى منطقى نتیجه بگیریم كه باید فلان ارزش احیا شود یا با فلان شیوهی غلط مبارزه گردد و بتوانیم غلط بودن آن را با استدلال اثبات كنیم.
این شیوه بسیار معقول و صحیح است ولى شیوهی انحصارى نیست؛ یعنى چنین نیست كه راه ترویج یك ارزش فقط بحث و استدلال باشد، بلكه آنچه در ترویج هر ارزشى در جامعه از همه مؤثرتر است تبلیغات عملى است كه به صورتهاى گوناگون و با استفاده از اصول و قواعد روانشناسى و جامعهشناسى، عملاً ارزشى را در جامعه احیا مىكنند، بدون اینكه بحث و استدلالى درباره آنها انجام گیرد.
2ـ تحریك احساسات و عواطف
آنچه كه امروز دستگاههاى تبلیغاتى غرب براى مبارزه با ارزشهاى اسلامی از آن استفاده مىكنند بحث و استدلال نیست؛ آنان ضعیفتر و عاجزتر از آن هستند كه بتوانند با منطق و استدلال، ارزشهاى اسلامى را تضعیف كنند یا ارزشهاى منحط خود را ترویج نمایند، بلكه آنان با شیوههاى تبلیغاتى متمركز براى ارائهی عملى الگوها اهداف خود را تحقّق مىبخشند؛ یعنى آنچه را مربوط به نوشتار است، اعمّ از روزنامهها، كتابها، نمایشنامهها، و امثال آن، به صورتى منظّم و مسلّم به خواننده تلقین مىكنند و خواننده نیز، بدون اینكه خود متوجّه شود، بىدرنگ آن را مىپذیرد؛ مثلاً، یك رمان را به شكلى مىنویسند كه وقتى كسى آن را بخواند نسبت به آن علاقهمند مىشود یا نسبت به مطلبى دیگر بىعلاقه و متنفّر مىگردد. هیچ استدلالى نیز در كار نیست، بلكه با استفاده از تخیّلات، عواطف و احساسات، داستان به شكلى مطرح مىشود كه احساسات خواننده بر ضدّ موضوعى تحریك شود؛ و یا وقتى مىخواهند ارزشى را مطرح سازند و آن را به جامعه بقبولانند همان رمان را به گونهاى مىنویسند كه خواننده به آن علاقه پیدا مىكند. این شیوه استدلالى نیست بلكه یك شیوه تبلیغاتى است كه از قوّهی خیال و تحریك احساسات و عواطف مردم استفاده مىشود.
این شیوه در فیلمها بیشتر بكار گرفته مىشود: چهرهی قهرمان فیلم را به شكلى انتخاب مىكنند كه بیننده را به خود جلب مىكند و به او علاقهمند مىشود. تا اینكه خواه ناخواه، نسبت به صفات ظاهرى و باطنى او گرایش پیدا كند.
غالباً فیلمها و سریالهاى خارجى كه نمایش داده مىشود، بدون اینكه صریحاً از شیوهی رفتارى خاص، مثلاً نوع لباس پوشیدن نام ببرند، عملاً یك شیوهی رفتار را ترویج مىكنند و مثلاً، نوعى لباس را براى بیننده مطلوب جلوه مىدهند. از اینرو، امروزه مىبینیم كه در میان جوانان ما، تعداد قابل توجهى به پوشیدن لباسهاى ژاپنى علاقه پیدا كردهاند، با اینكه هیچگاه با فرهنگ و نوع زندگى ما متناسب نبوده است. در بازارهاى ما نیز لباسهاى ژاپنى، كه با سلیقهی ایرانیان هیچ سازگارى ندارد، رواج پیدا كرده است و برخى براى تفنّن، لباسهایى شبیه لباس فلان ستارهی سینمایى ژاپنى خریدارى مىكنند.
این كار با هیچ منطق و استدلالى سازگارى ندارد. اگر به آنها بگویند كه چرا این لباس را مىپوشید؛ آیا راحتتر است؟ مىگویند: خیر. آیا زیباتر است؟ مىگویند: خیر. آیا با سلیقه و ذوق خود آن را انتخاب كردهاید؟ مىگویند: خیر. پس چرا آن را مىپوشید؟ مىگویند: براى آنكه فلان ستارهی سینما در فلان فیلم شبیه این لباس را پوشیده بود.
در موارد دیگر نیز مانند آرایش مو، بدون اینكه هیچ منطقى در كار باشد یا وجهى براى انتخاب وجود داشته باشد، فقط بخاطر آنكه یك هنرپیشهی سینما مقبول واقع شده بیننده، حتى شیوهی آرایش موى خود را نیز، از او تقلید مىكند. این كارها بر یك سلسله اصول روانشناسى مبتنى است. كسانى كه این شیوهها را خوب آموختهاند براى اینكه اهداف خود را در جوامع دیگر تحقّق بخشند از این روشها استفاده مىكنند. پس باید متوجّه باشیم كه آنها از چه راههایى مىخواهند در فرهنگ و اعتقادات ما رخنه كنند و خود را براى مقابلهی با آنها آماده كنیم.
شیوههاى مقابله با هجوم فرهنگى:
الف ـ آگاه كردن مردم از اهداف فرهنگ سازان غربى
به طور كلى، آنچه ما را از اینگونه تبلیغات مصون مىدارد توجّه به این واقعیت است كه این شیوههاى استعمارى براى حاكم كردن ارزشهاى ضداسلامى است. به فرض آنكه سیماى جمهورى اسلامى هم به دلیل كمبود فیلم بعضى از آنها را به ناچار نمایش دهد، ولى باید بدانیم كه این گونه فیلمها براى ما ساخته نشده و بر طبق ارزشهاى انقلاب، اسلام و كشور ما نیست بنابراین، باید خود را براى مقابلهی با آنها آماده كنیم اگر فیلمى را هم تماشا مىكنیم، توجّه داشته باشیم كه تحت تأثیر پیامهاى آن فیلم قرار نگیریم، چه پیامهاى گویا و صریح و چه پیامهاى ضمنى؛ مانند شیوهی رفتار، طرز پوشیدن لباس، طرز آرایش و مانند آن. پس باید پیشاپیش خود را آماده كرده باشیم كه آنها را نپذیریم. البته این یك موضع كاملاً تدافعى است؛ چرا كه وقتى در مقابل یك رفتار قرار مىگیریم، سعى مىكنیم خودمان را آماده كنیم كه تحت تأثیر واقع نشویم و از ابتدا بدانیم كه در صدد فریب ما هستند و مىخواهند كه ما را از ارزشهایمان دور سازند.
ب ـ هجوم فرهنگى بر ضدّ فرهنگ غرب
ولى بالاتر از آن ما باید از شیوههاى تهاجمى بر ضدّ آنها استفاده كنیم، همانگونه كه آنها براى ترویج ارزشهاى خود از این شیوهها استفاده مىكنند. ما باید هنرمندانى داشته باشیم كه بتوانند ارزشهاى اسلامى را در فیلم، نمایشنامه، كتاب، رمان، داستان و در سایر آثار هنرى آنچنان زنده و ترویج كنند كه بتوانیم با استفاده از وسایل هنرى و تبلیغاتى، دیگران را تحت تأثیر قرار دهیم، نه آنكه همیشه در مقابل دشمن موضع انفعالى اتخاذ كنیم یا در نهایت، تنها از خود دفاع كنیم.
یكى از وظایفى كه قشر تحصیل كرده و فرهنگى ما بر عهده دارند و باید در آینده به دنبال انجام آن باشند این است كه خود را براى چنین موقعیتهایى آماده كنند و بتوانند ارزشهاى اسلامى را با استفاده از هنرهایى مانند نویسندگى در جامعه ترویج كنند تا مردم با خواندن كتاب به ارزشهاى اسلامى علاقهمند شوند. این كار بسیار آسانى است؛ زیرا موضوعات بسیار جالبى در فرهنگ، تاریخ، علوم و در تمام جوانب فرهنگى ما وجود دارد ولى متأسّفانه در این زمینهها به قدر كافى كار نشده است و كم هستند كسانى كه استقلال فكرى داشته باشند، مستقل كار كنند و تحت تأثیر امواج فرهنگ غرب قرار نگیرند. یكى از رسالتهاى جوانان جامعهی ما این است كه در آینده این هدف را دنبال كنند تا رسالت خود را به نحو احسن به انجام رسانند.
ج ـ ترویج ارزشهاى معنوى
انسان داراى دو نوع گرایش است، كه خداى متعال بطور فطرى در نهاد او قرار داده است یكى غرایز حیوانى، و دیگرى میلهاى متعالى. وجود غرایز براى آن است كه انسان بتواند زنده بماند و به زندگى فردى و اجتماعى خود ادامه دهد. به عنوان مثال، اگر جاذبهی جنسى در انسان وجود نداشت پسر و دختر نسبت به یكدیگر احساس نیاز نمىكردند. اگر هیچ تمایلى، از این قبیل، در انسان وجود نداشت با توجّه به مشكلاتى كه در زندگى براى او وجود دارد، از قبیل بچهدار شدن، بزرگ كردن و تربیت فرزند و فراهم كردن وسایل زندگى، آیا چند درصد از مردم حاضر مىشدند كه به این زحمات تن در دهند؟ آنچه بیش از هر چیز انسان را به تشكیل زندگى خانوادگى، فرزنددار شدن و ادارهی خانواده و تحمّل زحمات بچهدارى مىكشاند همان غریزهی فطرى است كه خدا در نهاد انسان قرار داده و مرد و زن را به یكدیگر متمایل مىسازد.
در مرحلهی بعد، غریزهی مادرى باعث مىشود كه مادر از پرورش فرزند لذّت ببرد. در نتیجه، نوع انسان در روى زمین باقى مىماند. اگر چنین نبود از همان ابتدا، نسل انسان منقرض مىگردید و انگیزهاى براى فرزنددار شدن و تربیت آنها وجود نداشت.
پس وجود اینگونه غریزهها از روى حكمت است؛ مثلاً، غریزهی خوردن؛ اگر ما میل به غذا پیدا نمىكردیم و غذا خوردن برایمان لذّتى نداشت دلیلى وجود نداشت كه اینهمه زحمت را تحمّل كنیم تا با كار و مشقّت پولى بدست آوریم و غذایى تهیّه كنیم. گرسنگى و احساس نیاز است كه ما را به این كار وامىدارد. باید این گونه غرایز در وجود انسان باشد. وجود این غرایز هم براى زندگى فردى و هم براى زندگى اجتماعى ضرورت دارد.
ولى همین نیازها ممكن است منشأ فسادهایى نیز واقع شود؛ یعنى اگر حدود آنها رعایت نشود و در یك چهارچوب محدودى اعمال نشود، خواه ناخواه، موجب فساد مىشود. در هر حال، این گونه تمایلها در انسان وجود دارد، باید نیروهاى دیگرى وجود داشته باشد كه این تمایلها را محدود سازد. در صورتى انسان مىتواند تمایل به لذّتهاى حیوانى را كنترل سازد كه میل به ارزشهاى متعالى، روحى و معنوى در او وجود داشته باشد. اگر این میل نباشد میلهاى حیوانى به صورتى افسار گسیخته در میدان زندگى انسان حاكم مىشوند و خواه ناخواه، جامعهی انسانى را به فساد مىكشانند. آنچه موجب مىشود كه انسان بتواند امیال خود را كنترل كند پذیرفتن یك سلسله ارزشهاى برتر است.
اگر انسان بپذیرد كه عفّت، پاكدامنى، كنترل غریزهی جنسى و غرایز مربوط به شكم براى او نوعى ارزش و كمال است حاضر مىشود كه میلهاى حیوانی خود را كنترل كند. ولى اگر این ارزشها را نپذیرفت، مانند حیوان، هیچ حدّ و مرزى براى او وجود ندارد و تمام زندگى انسان غرق در مسائل جنسى مىشود و ارزشهاى انسانى، حتى مسائل مربوط به زندگى مادّى، صنایع و تكنولوژى نیز متروك واقع مىشود؛ زیرا انسانى كه شبانهروز در فكر مسائل جنسى است به هیچ چیز دیگرى فكر نمىكند.
آنچه مىتواند انسان را محدود و معتدل سازد كه از این غریزه به صورت صحیح استفاده كند پذیرفتن یك سلسله ارزشهاست؛ مانند پذیرش مطلوبیت علم، پذیرش عفّت و پاكدامنى و پذیرش عبادت خدا و توجه به او و انس با او. اگر چنین چیزهایى به عنوان ارزش پذیرفته شود مانع از طغیان شهوت خواهند شد. در غیر این صورت، شهوت به صورت افسار گسیخته در جامعه حكمفرما مىشود.
علت بعثت انبیا این بوده كه مردم نسبت به برخى از ارزشها باور پیدا كنند. كسانى كه با انبیا مخالفاند و پیشرفت آنها را مغایر منافع خود مىدانند درصدد برمىآیند تا از طرح آن ارزشها جلوگیرى كنند و ارزشهاى دیگرى را جایگزین آنها نمایند؛ بجاى آنكه به مردم جامعه بفهمانند كه باید غرایز حیوانى را كنترل كرد، بیشتر به آنها دامن مىزنند و آنها را تحریك مىكنند. آنان به ارضاى طبیعى این انگیزهها اكتفا نمىكنند، بلكه انگیزشهاى كاذب و بلوغهاى زودرس ایجاد مىكنند و تلاش مىنمایند تا مردم را در دام شهوت بیندازند.
دلیل تمام این كارها اهداف مادّى است. به فرض، كارخانهاى كه مىخواهد از تولید و فروش لوازم آرایش سود ببرد، به هر صورت ممكن، مردم را دعوت مىكند كه از آن وسایل بیشتر بخرند و بیشتر استفاده كنند. این دعوت تا آنجا اثر مىگذارد كه قشرهایى از جامعه از غذاى ضرورى خود میگذرند و به خرید وسایل آرایش رو مىآورند. آنها تنها به استفادهی از این وسایل در محیط خانه نیز اكتفا نمىكنند؛ چون مقدار قابل توجّهى براى خرید آنها پول صرف كردهاند. بنابراین، مىخواهند آن را در مقابل دیگران نیز به نمایش بگذارند. تصوّر كنید كه در این صورت، چه مفاسدى بر این كار مترتّب خواهد شد؛ براى اینكه آن را به دیگران نشان دهند باید هیچ پوششى نداشته باشند؛ زیرا اگر پوششى در كار باشد نمىتوانند آرایش خود را در معرض دید دیگران قرار دهند.
علّت اصلى همهی این كارها در سودجویى سازندگان و فروشندگان وسایل آرایش، لباسها و مدهاست كه همه براى منافع مادّى خود كار مىكنند و خود نیز مزدور شركتهاى چند ملیّتى و ثروتمندان كلان دنیا هستند و براى اینكه كالاهاى خود را به فروش برسانند، باید فرهنگ برهنگى را ترویج كنند تا بتوانند براى اجناس خود بازار فروش فراهم نمایند. وگرنه مگر هر زن براى آرایش خود در مقابل شوهر به این مقدار از وسایل نیاز دارد؟ مگر به چند نوع لباس و جوراب احتیاج دارد؟ كسى كه بخواهد از صبح تا به شب در خیابانها پرسه بزند و جولان بدهد به انواع وسایل آرایش محتاج است. كدام یك به نفع صاحبان كارخانهها و سازندگان این اجناس است؟
سازندگان براى آنكه به اهداف خود برسند مجبورند كه این فرهنگ را در جامعه ترویج كنند. البته این فرهنگ با تمایلات حیوانى انسان سازگار است و طبعاً آن تمایلات در انسان زنده است و نیاز به بیدار كردن آن نیست؛ اما ارزشهاى معنوى بطور طبیعى پیدا نمىشود، به تربیت و آموزش احتیاج دارد.
پس اگر در جامعه دو عامل وجود داشته باشد، یكى موافق با گرایش طبیعی، كه خودبخود وجود دارد، و دیگرى مخالف گرایشهاى طبیعى، كه بخواهد ارزشهایى را به انسان بیاموزد و به او بقبولاند كه باید دست از خواستههاى حیوانى بردارد، كدام یك موفّقتر خواهد بود؟ روشن است: آنكه موافق طبیعت انسان است؛ مانند كسى كه در سرازیرى در حال حركت است؛ اگر دیگرى نیز او را از عقب وادار به حركت كند، طبعاً سریعتر حركت مىكند. اما كسى را كه با شتاب در حال حركت است اگر بخواهند از حركت بازدارند به عامل قوىتر نیاز است.
مَثَل انسانها در زندگى چنین است؛ مانند كسى كه در یك سراشیبى در حركت است اگر دائماً شتاب داشته باشد حركتش سریعتر مىشود تا جایى كه نمىتواند خود را از حركت باز دارد. از اینرو، كسانى كه مىخواهند انسانها را از خطر حفظ كنند و از خطر سقوط نجات دهند ابتدا به او سفارش مىكنند كه «مواظب باش!» تا آرام حركت كند و بتواند مراقب باشد و هر جا خواست متوقّف شود. در هنگام حركت نیز، سعى مىكنند براى او موانعى ایجاد كنند تا از سرعت او بكاهند و بالاخره در نهایت، بتوانند با قدرت او را نگه دارند.
انبیا به ما مىآموزند كه باید در زندگى و اعمال غرایز معتدل باشیم، آرام حركت كنیم، حدّ و مرزها را بشناسیم، به مقدار لازم غذا بخوریم، به شكلى مناسب لباس بپوشیم، در امور مادّى و حیوانى معتدل باشیم و افراط نكنیم. آنان ما را متوجّه مىسازند كه زیادهروى در این امور خطرناك است. در مقابل این سفارشات، كسانى كه توجّه كنند و بدان عمل نمایند، باتقوا هستند. به كسانى هم كه قدرت كنترل خود را ندارند و از دیگران تبعیت مىنمایند نصیحت مىكنند كه سعى كنند خود را كنترل نمایند وگرنه مانند كسى كه در حال حركت است و سرعتش دایماً در حال افزایش است به مرحله اى مىرسند كه نمىتوانند خود را متوقّف سازند.
با این سفارشها، در این مرحله، برخى گوش فرا مىدهند و از این نصیحتها و سفارشها استفاده مىنمایند و خود را كنترل مىكنند، برخى نیز توجّه نمىكنند و مشرف به سقوط مىشوند. در آنجا چه باید كرد؟ آنان كه خیرخواه مردماند باید بیایند و سر راه آنها بایستند و مانع از سقوط آنها شوند. این همان مراحل امر به معروف و نهى از منكر است. ابتدا به زبان خوش و نصیحت ضرر كار آنها و عواقب بدش را تذكّر مىدهند. در مرحلهی بعد، قدرى شدیدتر فریاد مىزنند كه مراقب خود باشید! اگر باز هم اثرى نكرد آنگاه باید كسانى موظّف شوند كه با شیوع فساد مقابله كنند، لكن بر طبق ضوابطى حساب شده و مشخّص، در هر صورت، افرادى خاص باید اقدام كنند تا صلاحیت كار و قدرت مقاومت در مقابل آنها را داشته باشند، نه آنكه در راه نجات یك فرد خود نیز به فساد مبتلا شوند.
بسیارى از افراد در صدد بودهاند كه با شیوع مفاسد مقابله كنند ولى خود در دام مفاسد افتادهاند. كسانى كه مىخواهند به این وظیفهی مهم اقدام كنند باید خودساخته باشند، آموزش دیده باشند و صلاحیتهاى خاصّى داشته باشند. اما مراحل ابتدایى وظیفهی همه است؛ از پدر، مادر، خواهر، برادر، دوستان، معلم، شاگرد و همسایگان تا دیگران، همه در این مرحله مشتركند.
خودآزمایی
1- ترویج ارزشها در هر جامعه یا مقابله با هجوم ارزشها به کدام صورتهای كلّى انجام مىگیرد؟
2- سه مورد از شیوههاى مقابله با هجوم فرهنگى را بیان کنید.
3- امروز دستگاههاى تبلیغاتى غرب براى مبارزه با ارزشهاى اسلامی از چه روشی استفاده مىكنند؟ چرا؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمّدتقی مصباح یزدی