فصل چهارم؛ تهاجم فرهنگى و راهكارهاى دفاعى| ۲
2ـ راه نفوذ فرهنگى دشمن
مسلماً دشمنان ما مىخواهند با اسلام و انقلاب مبارزه كنند. ما نیز باید بفهمیم كه آنها مىخواهند از چه راههایى نفوذ كنند و مسؤولیت ما چیست. با توجه به آنچه ذكر شد، دو راه نفوذ وجود دارد كه هر دو نیز مبتنى بر اصول روانشناسى اجتماعى و جامعهشناسى است: یكى راه سطحى كه بیشتر در عوام مردم مؤثر است و زود به نتیجه مىرسد و دیگرى راه ریشهاى و بنیادى است، كه در دراز مدت به نتیجه مىرسد و در مبانى شناخت، فكر و آگاهى مردم اثر مىگذارد.
الف) راههاى ریشهاى
ترفندهاى دشمنان، در این روش، مستقیماً، متوجه عموم مردم نیست، بلكه دشمن ابتدا متوجه قشر تحصیل كرده و دانشگاهى مىگردد و سعى مىكند از طریق دانشگاه، به طور غیر مستقیم، در طبقه تحصیل كرده و ممتاز جامعه تأثیر بگذارد تا كمكم آثار آن به سایر مردم سرایت كند. وقتى كه استاد دانشگاه و دانشجوى فارغ التحصیل تحت تأثیر افكار دشمن قرار گرفت، در سخنرانى و مقالهی خود از همان مایهها استفاده مىكند؛ وقتى كه در صدر كارى قرار گرفت و ریاست یا مدیریت یك مجموعهاى را پذیرفت، براساس همان تئوریها كار مىكند؛ هنگامى كه در منصب سیاستگذارى قرار مىگیرد، بر اساس همان تئوریهاى جامعهشناسى، علوم سیاسى و فلسفهی غرب عمل مىكند. دشمن در این روش زود به نتیجه نمىرسد؛ چون این دروس باید در دانشگاه مطرح شود، دانشجو از آن متأثر گردد و به تدریج، در فكر او راسخ گردد و سپس در عمل او و دیگران اثر بگذارد و این مراحل مدتها به طول مىانجامد؛ اگر چه كه دشمنان ما از گذشته شروع كردهاند و اكنون نیز در این زمینه به نتایجى رسیدهاند و حتى برنامههاى پنجاه ساله پیشبینى مىكنند. ولى متأسفانه هنوز روشنفكران متدین ما باور نكردهاند كه محتواى دروس برخى از دانشگاهى، بخصوص در رشتههاى علوم انسانى، وسیله و ابزارى براى استعمار و استثمار ماست.
ما براى بررسى و درمان مشكلات اجتماعى، كه ابتذال فرهنگى نیز یك پدیدهی اجتماعى و به واقع یك آسیب اجتماعى است، باید از آسیب شناسان واقعى اجتماع كمك بگیریم، نه از آنها كه در دانشگاههاى غربى درس آسیبشناسى جامعه خواندهاند؛ چون آنها براساس تئوریهاى غربى عمل مىكنند و براى شناخت جامعهی سالم و مریض از قرآن و حدیث كمك نمىگیرند، بلكه بر اساس ملاكهاى جامعهشناسى غرب به تشخیص مىپردازند. هنگام بررسى جوامع و دستهبندى مشكلات آنها، وقتى به جامعهی مذهبى مىرسند، مىگویند: «جامعهی مذهبى ویژگیهایى دارد؛ اولین ویژگى آن نفاق است؛ چون اعمالى مانند بىحجابى، ارتباطهاى نامشروع، شرابخوارى، تماشاى فیلمهاى مبتذل و... را به علت اینكه در مذهب منع شده، نمىتوانند انجام دهند؛ ولى در باطن، همهی این اعمال را انجام مىدهند و نسبت به آن حریصتر نیز هستند. پس خاصیت جامعهی مذهبى نفاق و دورویى است.» جامعهشناس غربى براى علاج نفاق در جامعه مىگوید: «مردم را آزاد بگذارید كه به هر شكلى كه مىخواهند در مجامع عمومى ظاهر شوند، موسیقى دلخواه خود را بشنوند و هر كارى را كه در خلوت انجام مىدهند، در جلوت نیز بتوانند آزادانه انجام دهند. هر چه مردم را بیشتر از آنچه مورد علاقه آنهاست منع كنید، بیشتر به آن رو مىآورند. اینقدر موسیقى را حرام و مبتذل معرفى نكنید، موسیقى هنرى اصیل است كه مظلوم مانده است. بگذارید مردم دستى درآورند، پایى بكوبند. سختگیریهاى آخوندها، این خشك مقدسها و دگماتیستها، است كه موجب شده جامعه خراب شود.»
همچنین براى علاج دزدى در جامعه مىگوید: «دزدى یا هر جنایت دیگر نوعى مرض است و باید با جانى و دزد صحبت و او را نصیحت كرد و قدرى به وضع زندگى او رسیدگى شود و از این راه او را معالجه كرد. دست بریدن، شلاق زدن، قصاص و سایر حدود و تعزیرات خشونت است و موجب فساد در جامعه مىشود»؛ مىگویند: «انسان ساختهی دست وراثت و محیط است. كسى كه جرمى مرتكب مىشود، مقصر نیست، مقصر اجتماع است. جامعه خراب است و باید اصلاح شود. كسى كه دزدى كرد، به جاى اینكه دست او را ببریم، باید سیستم اقتصادى را اصلاح كنیم تا همهی مردم به یك اندازه از امكانات استفاده كنند و به دنبال دزدى نروند.» این نسخهاى است كه جامعهشناسان براساس تئوریهاى جامعهشناسى غرب تجویز مىكنند.
در پاسخ به تئوریهاى مخالفان باید گفت: اولاً، تجربه نشان داده است كه در جایى كه رفاه است، دزدیهاى بزرگتر (میلیاردى) صورت مىگیرد.
ثانیاً، اصلاح سیستم اقتصادى یك كشور كار سادهاى نیست، به ویژه آن هم كشورى مانند ایران كه تازیانهی هشت سال جنگ را تحمل كرده است. مردم صدر اسلام نیز مشكلات اقتصادى داشتند؛ اما پس از اینكه قانون «السارق والسارقة»[1] بر پیامبر(ص) نازل شد، پیامبر اسلام(ص) آن را اجرا مىكردند و در كنار آن به برنامهریزى اقتصادى نیز مىپرداختند و در این زمینه، در عصر خود به موفقیت رسیدند. ثالثاً، معقول نیست كه براى حل یك پدیدهی اجتماعى، فقط به سراغ ریشهها برویم، بلكه باید از روشهاى موقتى و مسكّن نیز استفاده كرد. بدیهى است كه مسائل اجتماعى تنها با برخوردهاى سطحى حل نمىشود، برخوردهاى سطحى مانند اجراى حدود و تعزیرات به منزلهی قرص مسكّن است. براى حل قطعى مشكلات اجتماعى، البته باید به دنبال علاج ریشهاى و اساسى رفت ولى اگر از داروهاى موقت استفاده شود ممكن است معالجهی ریشهاى هرگز زمینهاى پیدا نكند.
ب) راههاى سطحى
دشمنان براى اینكه در رسیدن به اهداف خود تسریع كرده باشند، براى عوام مردم نیز برنامهریزى مىكنند: با استفاده از روشهاى گوناگون روانشناسى، برنامههاى رسانههاى گروهى، بخصوص تلویزیون را تحت تأثیر فرهنگ خود قرار مىدهند، تا آنجا كه برنامهریزان، طراحان و مجریان ما، خواسته یا ناخواسته، از فرهنگ بیگانه متأثر مىگردند و اغلب برنامههاى آنها را اجرا مىكنند.
دشمنان در این روش خود تا كنون آنچنان موفق بودهاند كه حتى توانستهاند در خانوادههاى بسیار متدین و مذهبى نیز نفوذ كنند و آنها را که اهل نماز شب و روزهی مستحبى و فرزندان آنها هم درس خوان و طالب علم بودهاند، نفوذ كنند و بیشتر وقت شبانه روز آنها را بجاى عبادت و كسب علم به دیدن فیلم، شنیدن قصه، نقاشى، مجسمهسازى و... اختصاص دهند.
پس رسانههاى تبلیغاتى بهترین وسیلهی ترویج فرهنگ غرب است؛ اعم از فیلم، قصه، داستان، نقاشى، مجسمهسازى و... تا هنر مظلوم و موسیقى باستانى ایرانى!
موسیقى لهوى از نظر شارع مقدس اسلام حرام است، خواه ایرانى باشد، خواه غیر ایرانى. اگر «لهو» حرام است، هر چه بدان لهو اطلاق شود نیز حرام است، چه موسیقى، رقص، پاىكوبى، دستافشانى و چه غیر آن، محلى باشد یا غیر محلى.
اكنون فرهنگ مساوى شده با هنر، هنر نیز مساوى شده با موسیقى و رقص. اصلاح فرهنگ هم به معنى احیاى موسیقى و رقص ایرانى است.
متأسفانه اكنون برخى از دست اندر كاران امور كشور اینگونه استدلال مىكنند كه براى جلوگیرى از نفوذ فرهنگ غربى خوب است هنرهاى باستانى احیا شود هر چند از نظر اسلام بىاشكال نباشد! اما اگر این منطق صحیح باشد باید منتظر باشیم كه براى جلوگیرى از خروج ارز، بجاى اینكه مردم براى خوشگذرانى به كازینوها و رقاص خانههاى كشورهاى اروپایى بروند، بهتر است دولت در داخل كشور از اینگونه مراكز دایر كند. زیرا در غیر این صورت، مردم به فكر خروج از كشور مىافتند. یا برخى دیگر پیشنهاد كنند براى اینكه مردم به سراغ شراب نروند، اجازه داده شود كه مردم آبجوى اصیل ایرانى مصرف كنند!!
ما نمىتوانیم بگوییم براى اینكه دفع افسد به فاسد مىكنیم، باید بجاى موسیقیهاى غربى از موسیقیهاى محلى استفاده كنیم؛ چون در این صورت، این قاعده در مفاسد دیگرى مانند شراب قابل تسرى است!
كسانى كه اینگونه تحلیل مىكنند، با احكام قطعى اسلام چه مىكنند؟ كسانى براى این سؤال نیز پاسخى اندیشیدهاند. آنها اینگونه توجیه مىكنند كه «در هر زمانى به یك نحو از اسلام برداشت مىشود. احكام اسلام كه امروزه بدانها عمل مىشود، مخصوص زمانى است كه مردم وحشى بودهاند؛ امروز نیز احكام اسلام باید مطابق مقتضیات زمان تشریع گردد»!!
3ـ دیرپائى مسائل فرهنگ
بسیارى از پدیدهها دراثر یك عامل به سرعت در جامعه پدید مىآیند، به راحتى نیز از بین مىروند. فرض كنید زلزلهاى در محلى اتفاق مىافتد و مشكلاتى را به وجود مىآورد، مردم دست به دست هم مىدهند و با تلاش، مشكلات ناشى از زلزله را برطرف مىكنند یا جامعه دچار بحران مىشود و افرادى نیكوكار و فداكار اقدام مىكنند و مشكل را حل مىنمایند. ولى مشكلات فرهنگى اینچنین نیست؛ پدید آمدن آنها با مقدمات بسیار همراه است، رشد و تغییر آنها نیز بسیار پیچیده است و به برنامهریزیهاى وسیع نیازمند است. اگر بخواهیم آنچه را كه امروز به نام ابتذال فرهنگى نامیده مىشود ریشهیابى كنیم و عوامل بروز آن را در جامعه شناسایى كرده براى پیشگیرى و برطرف ساختن آن اقدام كنیم خواهیم دید با مسائل بسیار گستردهاى سروكار پیدا مىكنیم كه حل آن مسائل از عهدهی عدهاى اندك خارج است و بحث را تا این حد گسترده كردن و به ریشهیابى در عوامل یك پدیدهی اجتماعى پرداختن، تقریباً باعث یأس از اقدام مىشود. از سوى دیگر، ساده گرفتن مسأله نیز موجب مىشود كه در عمل توفیقى حاصل نشود. لذا، باید تلاشى در خور و متناسب براى شناخت عوامل و انگیزهها انجام داد.
در مسئلهی اقتصادى وقتى بحرانى پیش مىآید و گرانى و تورم همه را مىآزارد، مردم فریاد اعتراضشان بلند مىشود و دولت مجبور است براى حل بحران برنامهریزى كند؛ اما مسائل فرهنگى اینچنین نیست، نه گلوى كسى را فشار مىدهد و نه داد كسى را درمىآورد، بدون ایجاد حساسیت به آرامى جاى خود را در جامعه باز مىكند و اثر خود را مىبخشد و اگر كسى نیز هشدار بدهد جدى گرفته نمىشود. چگونه است كه پس از این همه تأكید از سوى ولى فقیه حتى آنان كه معتقد به ولایت فقیه هستند و اطاعت ولى فقیه را مثل اطاعت امام معصوم بر خود واجب مىدانند، «الراد علیه كالراد علینا و هو على حد الشرك بالله»، حساسیت چندانى نسبت به این مسأله از خود نشان نمىدهند، این ویژگى مسألهی فرهنگى است. بحرانها و مسائل فرهنگى، داد مردم را درنمىآورد، مگر اینكه در مسائل مادى و زندگى محسوس مردم تأثیر بگذارد، آنگاه فریاد اعتراض مردم بلند مىشود. وقتى در خانوادهها ناسازگارى به وجود آمد و از هم گسیخته شد، دختران و پسران به انواع كجرویها عادت كردند، آنگاه ممكن است عدهاى در صدد چارهجویى برآیند و با این حال هم معلوم نیست كه به ریشهیابى مسائل بپردازند. چه بسا، اگر دولت هم بخواهد در این زمینه برنامهریزى كند، درصدد برآید كه بیمهی عمومى و بررسیهاى روان درمانى را افزایش دهد و ریشهیابى نكند كه این اختلالات اجتماعى و روانى از كجا پدید مىآید و چرا جوانان ما به تبع جوانان غربى دچار دلهره و اضطرابند.
قابل عنایت است كه در مكتب اگزیستانسیالیسم عنصر اصلى شخصیت انسان دلهره است. چون جوان مىبیند كه در جامعهی غربى هیچ انسانى بدون دلهره نیست، تصور مىكند كه اصلاً انسانیت انسان در دلهره داشتن است. آنان ندیدهاند مردمى را كه در جامعهی اسلامى، در سایهی تعالیم اسلام، با آرامش روحى، متانت و وقار زندگى مىكنند و به زندگى لبخند مىزنند و با نشاط به دیگران خدمت مىكنند، «اَلَا بِذِكرِ اللهِ تَطمَئنُّ القُلُوب.»[2]
خودآزمایی
1- ترفندهاى دشمنان، در روش راههای ریشهای، ابتدا متوجه چه کسانی است؟ چرا؟
2- مسائل و مشکلات فرهنگى دارای کدام ویژگی هستند؟
3- بهترین وسیلهی ترویج فرهنگ غرب چیست؟
پینوشتها
[1]ـ اشاره به آیهی 38 از سورهی مائده.
[2]ـ رعد / ۲۸.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمّدتقی مصباح یزدی