فصل اوّل: پیامهای اعتقادی| ۳
۳. رسالت پیامبر(ص)
از جهات مکمّل بینش اسلامی، عقیده به نبوت پیامبر اکرم(ص) و عصمت او و «شهادتین»، نشان مسلمانی است. این موضوع، در فرهنگ عاشورائیان مکرر مطرح شده است، چه از سوی امام حسین(ع) و چه از سوی فرزندان و بستگان و یاران شهیدش.
یاد کردن از پیامبر اسلام و بعثت و رسالت او، احیای تفکر اسلامی است. ربط دادن وجود امام و خاندانش به آن بزرگوار، یادآور اصل دیگری از معتقدات مسلمین است. پیونددادن حرکت عاشورا به احیای سنت پیامبر و مبارزه با بدعتهایی که در دین حضرت محمد(ص) پیش آمده است، باز هم تأکید بر یک مسألهی اعتقادی است.
در عصر پیامبر، به ظاهر همه او را قبول داشتند و مطیع او بودند. اما در عصر پس از او، دچار تجزیه شدند. برخی به سنّت و دین او وفادار ماندند و برخی در پی احیای جاهلیّتهای رنگ باخته و بی روح به راه افتادند. پیدایش ضلالت و بدعت و حیرت و جهالت (که در زیارتنامهها علّت شهادت امام حسین برای نجات امت از این خصیصهها قلمداد شده است) نوعی انشعاب در پیروان اسلام، و جنگیدن با ذرّیّهی پیامبر، خروج از دین و انکار رسالت آن حضرت بود.
امامت، محور یکدست ماندن و عامل انسجام امت است. کسانی که از امام حق پیروی نکنند و حق را رها کرده بر گرد باطل جمع شوند، از امت «محمد» بیرونند و مسلمان نیستند. ملاک مسلمانی پس از اطاعت از رسول خدا، «ولایت پذیری» است. ولی مسلمانان آن عصر، عدّهای بر محور باطل تجمّع کردند و اطاعت از کسانی کردند که وحی و نزول جبرئیل و خبرهای آسمانی را منکر بودند و با سلطه یابی بر مقدرّات مردم، کفر به خدا و عناد با حضرت رسول را که دیری در دلهایشان مانده بود، بروز دادند.
در روز عاشورا، برخی از یاران امام، سخنرانیهایی ایراد کردند. زهیر بن قین، یکی از آنان بود. در خطابهاش گفت:
ای کوفیان! ازعذاب الهی هشدارتان میدهم! نصیحت مسلمان وظیفه، و حق هر مسلمان است. ما و شما تا کنون، تا وقتی که میان ما و شما شمشیر نیاید بر یک آئین هستیم. اما هر گاه تیغ بین ما کشیده شود، عصمت از میان برداشته میشود. شما یک امّت هستید، ما هم امّتی. خداوند، ما و شما را به وسیله ذرّیهی پیامبرش آزموده است تا ببیند چه میکنیم... .[1]
کلام مهم زهیر، حکایت از خروج عدّهای از جمع «امّت محمّد» داشت. قیام کربلا، حادثهای بود که مرز میان پیروان راستین و مدعیان دورغین اسلام را روشن ساخت. مردم دو گروه شدند: مدافعان حق و مخالفان حق؛ و عاشورا سند این تمایز بود.
وقتی یزید، پس از کشتن امام و اسیر کردن اهل بیت او، سرمستانه ادّعا کرد که «بنیهاشم» با پادشاهی بازی کردند، والا نه خبری آمده ونه وحی نازل شده است (لعبت هاشم بالملک...) این کفر صریح و نفی رسالت بود که از زبان مدّعیان مسلمانی شنیده میشد.
سیّد الشهدا در مکه با ابن عباس دربارهی امویان حاکم صحبت میکرد. حضرت از وی پرسید: نظر تو دربارهی کسانی که پسرِ دخترِ پیامبر را از خانه و وطن و زادگاهش بیرون کرده و او را آوارهی دشت و بیابان کردند و در پی کشتن او و ریختن خونش هستند چیست؟ در حالی که این پسر پیامبر، نه برای خدا شریکی قائل شده، نه غیر خدا را سرپرست خویش گرفته و نه از آیین پیامبر خدا فاصله گرفته است. ابن عباس گفت: دربارهی آنان چیزی نمیگوییم جز این آیه قرآن: «آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و نماز را جز با کسالت به جا نمیآورند»...[2] امام حسین(ع) فرمود: «خدایا شاهد باش.»[3]
ابن عباس به صراحت به کفر آنان نسبت به خدا و رسول گواهی داد. در طول این سفر نیز، امام و یاران و خاندانش، پیوسته از رسول الله یاد میکردند و خود را از نسل آن پیغمبر پاک معرفی میکردند و کرامت و شرافت خویش را در آن میدانستند که وارث و ذرّیهی آن فرستادهی الهیاند. این نیز نیشتری بود بر غدّههای کینه آلود امویان نسبت به دین خدا و عترت حضرت محمد(ص).
۴. شفاعت
از جمله مباحث سازندهی اعتقادی، «شفاعت» است. شفاعت یعنی عقیده به اینکه با وساطت اولیای الهی، خداوند از گناهان مؤمنان خطا کار در میگذرد. شفاعت با اذن خدا است و معصومین نیز از کسانی شفاعت میکنند که هم خدا اذن میدهد هم خودِ آن افراد، استحقاق شفاعت را داشته باشند. پس شفاعت، زمینه لازم دارد و عقیدهی به شفاعت شفعا، نوعی مراقبت در رفتار و عملکرد را میطلبد. بُعد سازندگی شفاعت همین بخش است.
مقام شفاعت برای پیامبر وخاندان او ثابت است. در قیامت هنگام حسابرسی نیز مواجههی انسانها با پیامبر و آل او حتمی است و نقّادی عملکرد دنیوی در آخرت است. طرح مسألهی شفاعت یا برخورد با پیامبر در قیامت، توجه دادن به این بُعد اعتقادی است.
در کوفه، وقتی امام سجاد(ع) را با آن حال رقت بار و دست بسته و زنجیر بر گردن آوردند، حضرت ضمن اشعاری که میخواند، یکی هم این بود:
لَو اَنَّنا وَ رَسُولَ اللهِ یَجْمَعُنا
یَوْمَ الْقِیامَةِ ما کُنْتُمْ تَقُولینا[4]
اگر روز قیامت، ما و پیامبر خدا در یک جا جمع شویم، شما چه خواهید گفت؟ و چه حرفی برای گفتن یا عذر خواهی دارید؟»
در سخنانی هم که حضرت زینب در کوفه داشت، از جمله به این شعر تَمَثُّل جست که:
ماذا تَقُولُونَ اذْ قالَ النَّبیُّ لَکُمْ
ماذا فَعَلْتُمْ وَ اَنْتُمْ آخِرُ الاُمَم...[5]
آنگاه که پیامبر (در قیامت) به شما بگوید: چه کردید؟ شما که امّت آخرالزمان هستید! شما چه خواهید جواب داد؟
و به نقل برخی منابع، در یکی از منزلهای راه کوفه تا شام که اسرای اهل بیت را میبردند، بر دیواری با خطی از خون نوشته شده بود:
اَتَرْجُوا اُمَّهٌ قَتَلَتْ حُسَیْنًا
شفاعَةَ جَدِّهِ یَوْمَ الْحِسابِ؟[6]
یادآوری موضوع اعتقادی شفاعت، نوعی ملامت بر عملکرد دشمنان نیز بود، چرا که جنایت آنان نسبت به ذرّیهی پیامبر، با وضع امّتی که به شفاعت آن حضرت اعتقاد داشته باشند، ناسازگار است.
درخواست شفاعت و امید به آن نیز، که در زیارتنامهها آمده است، همین اثر تربیتی را دارد. از جمله در زیارت امام حسین(ع) میخوانیم:
فَاشْفَعْ لی عِنْدَ رَبِّکَ و کُنْ لی شَفیعاً.[7]
در زیارت عاشورا نیز از خدا میخواهیم که شفاعت آن حضرت را در روز قیامت، روزی ما سازد:
اَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ.[8]
اهل بیت پیامبر، برگزیدگان خدایند و مقام والایشان نزد او، در زیارتنامهها بازگو شده است. در سخنانی هم که خود امام حسین، امام سجاد، حضرت زینب و دیگر عاشوراییان بیان کردهاند، از این مقام یاد شده است.
خودآزمایی
1- کلام مهم زهیر، در روز عاشورا بر کدام موضوع حکایت داشت؟
2- چرا یادآوری موضوع اعتقادی شفاعت، نوعی ملامت بر عملکرد دشمنان نیز بود؟
پینوشتها
[1]. حیاة الامام الحسین بن علی، ج 3، ص 188.
[2]. توبه، آیه 54.
[3]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 306.
[4]. مقتل الحسین، مقرّم، ص 410.
[5]. همان، ص 439.
[6]. همان، ص 444، به نقل از تاریخ ابن عساکر، صواعق محرقه و... .
[7]. مقتل الحسین، مقرّم، ص 444، به نقل از تاریخ ابن عساکر، صواعق محرقه و... .
[8]. مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا، ص 458.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
جواد محدثی