فصل دوّم: پیامهای اخلاقی| ۲
۳. تکریم انسان
برخلاف جبههی باطل که به انسانها به عنوان ابزاری برای تأمین خواستهها و منافع خویش مینگرند، در جبههی حق، مؤمن ارزش و کرامت دارد. کرامتش هم نشأت گرفته از ارزش حق است. انسانها احترام دارند و به لحاظ ایمانشان مورد تکریماند، معیار هم تقوا و ایمان و تعهّد، است نه رنگ و زبان و قبیله و نژاد و منطقهی جغرافیایی. امام حسین(ع) در عاشورا، به یاران خویش عزّت بخشید، آنان را باوفاترین یاوران حق نامید؛ خود را به بالین یکایک یاران شهیدش میرساند و سر آنان را بر دامن میگرفت. بین آنان تفاوت قائل نمیشد. هم بر بالین علی اکبر(ع) حاضر شد، هم بر بالین غلام خویش.
یکجا رخ غلام و پسر بوسه داد و گفت / در دین ما سیه نکند فرق با سفید
وقتی حرّ، بیدار شد و توبه کرد و به اردوی امام پیوست، تردید داشت که امام حسین او را میپذیرد یا نه؟ سؤال حرّ «هَلْ لی مِنْ تَوْبَةٍ؟» آیا برای من توبهای هست، نشان دهندهی نقطهی امید او به بزرگواری امام حسین(ع) بود. حضرت هم توبه و بازگشت و حقگرایی او را ارج نهاد و با سخنِ «نَعَم، یَتُوبُ اللهُ عَلَیْکَ»، او را به بخشایش و رستگاری امید داد.[1]
این ارج نهادن به مقام یک انسان تائب است که خود را از ظلمت رهانده و به نور رسانده است. هر چند سابقهای تیره و گناه آلوده دارد، ولی اینک به نور، ایمان آورده است.
«جون»، غلام ابوذر بود. روز عاشورا از امام حسین(ع) اذن میدان خواست. امام به او رخصت داد که از صحنه بیرون برود و کشته نشود؛ چرا که در روزهای سخت و دشوار، همراه این خاندان بوده لذا الآن مجاز است که جان خویش را برگیرد و برود. ولی جون به پای امام افتاد و بوسید و گریست و درخواست کرد که اجازه یابد خونش با خون اهل بیت در این میدان آمیخته شود. امام هم اجازه داد. به میدان رفت و پس از جنگی دلاورانه به شهادت رسید و امام به بالین او آمد و دعایش کرد:
خدایا چهرهاش را نورانی و بدنش را خوشبو ساز و او را با محمد و آل محمدّ محشور کن.[2]
این نیز نمونهای از تکریم انسان بود، در آن میدان کرامت و شرافت. ارج نهادن امام به فداکاری یارانش، تکریم انسان و انسانیّت بود. سیدالشهدا(ع) کنار پیکر خونین اصحاب شهید خویش میآمد، آنان را آغشته به خون میدید و عطر شهادت را از آن اجساد مطهّر استشمام میفرمود. و در ستایش از آنان و ملامت قاتلانشان میفرمود:
«قَتَلَةٌ کَقَتَلَةِ النّبیین و آلِ النبیّن»[3]
قاتلانی، همچون قاتلان پیامبران و دودمان رسولان! یعنی یاران شهیدش را همسنگ و هم تراز با پیامبران الهی میدانست و قاتلان آنان را همچون کشندگان پیامبران الهی.
شخصیت دادن به افراد با ایمان و فداکار در راه خدا و دین، پیام عاشورا است که از رفتار حسین بن علی(ع) آموخته میشود. جامعهای که وارث فرهنگ جهاد و شهادت است، باید به چنین انسانهای از جان گذشته، به جانبازان و آزادگان، به خانوادههای شهدا و ایثارگران، حرمتی عظیم قائل شود، تا این خط خدایی، همواره پرجاذبه و دوست داشتنی بماند و مشتاق، داشته باشد.
۴. توکّل
داشتن تکیهگاهی قدرتمند و استوار در شداید و حوادث، عامل ثبات قدم و نهراسیدن از دشمنان و مشکلات است. توکّل، تکیه داشتن بر نیروی الهی و نصرت و امداد اوست. قرآن کریم دستور میدهد که مؤمنان تنها بر خدا تکیه کنند و در روایات اسلامی آمده است که هر که به غیر خدا اتکاء و پشت گرمی داشته باشد، خوار و ضعیف میشود.
امام حسین(ع) در آغاز حرکت خویش از مدینه، تنها با توکّل بر خدا این راه را برگزید و هنگام خروج از مکّه به سوی کوفه، گرچه برای پاسخگویی به دعوتنامههای کوفیان آهنگ آن دیار کرد، ولی باز هم تکیهگاهش خدا بود، نه نامهها و دعوتهای مردم کوفه. به همین جهت نیز وقتی میان راه خبر بیوفایی مردم و شهادت مسلم بن عقیل را شنید، باز نگشت و برای انجام تکلیف با توکل بر خدا، راه را ادامه داد.
حتی توکّلش بر یاران همراه هم نبود. از این رو از آنان نیز خواست که هر که میخواهد برگردد. با این توکّل بود که هیچ پیش آمدی در عزم او خلل وارد نمیکرد در وصیّتی که به برادرش محمد حنفیّه در آغاز حرکت از مدینه داشت، ضمن بیان انگیزه و هدف خویش از این قیام، در پایان فرمود:
مَا تَوفِیقِی الّا بِاللهِ، عَلَیهِ تَوکّلتُ وَ اِلَیه اُنِیب.[4]
وقتی در منزل خزیمیّه حضرت زینب(س) شعری را از هاتفی شنید که خبر از سرانجام مرگ برای کاروان میداد، نگرانی خویش را به امام ابراز کرد. حضرت فرمود: «خواهرم! آنچه تقدیر است، خواهد شد.»[5]
در منزل بیضه، در یک سخنرانی که خطاب به اصحاب خود و سربازان حرّ انجام داد، ضمن انتقاد از پیمان شکنی کوفیان و نیرنگ آنان که به او نامه نوشته بودند، فرمود: «وَ سَیُغْنِی اللهُ عَنْکُمْ»[6] و از نصرت آنان اظهار بینیازی کرد و چشم به خداوند دوخت.
صبح عاشورا با شروع حمله دشمن به اردوگاه امام، آن حضرت در نیایشی به درگاه خدا، این اتّکال و اعتماد به پروردگارش را در هر گرفتاری و شدّت و پیشامد سخت چنین بیان کرد:
اَللّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتی فی کُلِّ کَرْبٍ وَ اَنْتَ رَجائی فی کُلِّ شِدَّةٍ وَ اَنْتَ لی فی کُلِّ اَمْرٍ نَزَلَ بی ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ... .[7]
و خدا را هم به عنوان عامل پشت گرمی و اطمینان نفس (ثقه) و هم نیروی حمایتگر وپشتیبان خویش (عُدّه) خواند و اینگونه مناجات در صحنهی درگیری و آستانهی شهادت، جز از روحهای متوکّل برنمیآید. در سخنرانیهای دیگری که خطاب به سپاه کوفه داشت، با تلاوت آیاتی که متضمنّ ولایت و نصرت الهی نسبت به صالحان است، توکل خویش را بر خدا ابراز نمود:
«اِنَّ وَلِیِیَّ اللهُ الَّذی نَزَّلَّ الْکِتابَ وَ هَوَ یَتَوَلّی الصّالِحینَ».[8]
و در خطبهای در روز عاشورا، جملهی «اِنّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللهِ رَبّی وَ ربُّکُمْ» را بیان کرد که شاهد دیگری بر این روحیه و باور است.[9]
در طول راه نیز در برخورد با ضحّاک بن عبدالله مشرقی، وقتی وی آمادگی کوفیان را برای جنگ با سیدالشهدا(ع) اعلام کرد، تنها پاسخ امام این بود:
حَسْبِیَ اللهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل.[10]
این خصلت برجسته در آخرین لحظات حیات حضرت نیز همراه او بود. وقتی زخمی و نیزه خورده بر زمین افتاده، بود در آن مناجات بلند و عارفانه با معبود خویش از این توکل بر ذات قادر متعال دم میزد:
اَسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً وَ اَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ کافیاً.[11]
این روحیهی توکّل بر خدا، هم در آغاز بیرون آمدن از مدینه، در وصیتنامهاش به محمد حنفیّه به چشم میخورد، هم در واپسین لحظات حیات در قتلگاه. توکّلی در مبدأ و نهایت در طول این راه و در اوج شداید و بحرانهای پیش آمده... در عین حال همه مقدّمات لازم و تمهیدات شایسته را نیز در جریان نهضت فراهم ساخته بود، تا توکّلش جدای از عمل و استفاده از امکانات در راه هدف نباشد؛ و که این است مفهوم راستین توکّل!
در انقلاب اسلامی ایران، و سالهای دفاع مقدّس، درس توکّلی که از نهضت عاشورا آموخته بودیم، به کار بستیم و پشتیبان و پشتوانهی خود را فقط خدا دانستیم، نه گروههای سیاسی یا ذخایر زیرزمینی یا سلاحهای موجود. حضرت امام(قدس سره) منادی این توکّل خالصانه بر خدا و زبان امّت متوکّل بود که میفرمود:
اگر ما یک روز اتکای خودمان را از خدا برداشتیم و روی نفت گذاشتیم، یا روی سلاح گذاشتیم، بدانید که آن روز، روزی است که ما رو به شکست خواهیم رفت.[12]
و درجای دیگر فرمود:
در همهی کارها اتّکال به خدا کنید، قدرتها در مقابل قدرت خدا هیچ است... اتکال به خدا بکنید، غلبه به هر چیزی میکنید. پیغمبر اسلام با آنکه یک نفر بود در مقابل همهی دشمنها با اتّکال به خدا غلبه کرد بر همه... برای اینکه اتّکالش به خدا بود؛ جبرئیل امین پشت سرش بود. شما هم اتکال به خدا کنید تا جبرئیل امین پشت سر شما، با شما همراه باشد، فرشتگان با شما همراه باشند.[13]
خودآزمایی
1- نمونههایی از تکریم و ارج نهادن سیدالشهدا(ع) به فداکاری یارانش در میدان نبرد را بیان کنید.
2- چرا امام حسین(ع) وقتی میان راه خبر بیوفایی مردم و شهادت مسلم بن عقیل را شنید، از مسیر خویش باز نگشت؟
پینوشتها
[1]. همان، ص ۲۹۰.
[2]. همان، ص ۳۱۳.
[3]. حیاة الامام الحسین بن علی، ج 3، ص 239.
[4]. بحار الانوار، ج 44، ص 330.
[5]. المقضیُّ هو کائن (موسوعة کلمات الامام الحین، ص 342).
[6]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 361.
[7]. ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 96.
[8]. اعراف، آیه 196.
[9]. بحار الانوار، ج 45، ص 9.
[10]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 378.
[11]. مقتل الحسین، مقرّم، ص 357.
[12]. صحیفه نور، ج 20، ص 11.
[13]. همان، ج 22، ص 197.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
جواد محدثی