کد مطلب: ۴۸۰۹
تعداد بازدید: ۵۷۵
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۰۰
پیام‌های عاشورا| ۹
ستم‌پذیری و تحمّل سلطه‌ی باطل و سکوت در برابر تعدّی و زیر بار مِنّت دونان رفتن و تسلیم فرومایگان شدن و اطاعت از کافران و فاجران، همه و همه از ذلّت نفس و زبونی و حقارت روح سرچشمه می‌گیرد.

فصل دوم: پیام‌های اخلاقی| ۵


 
۸. عزّت


عزّت چه به عنوان خصلت فردی یا روحیه‌ی جمعی، به معنای مقهور عوامل بیرونی نشدن، شکست‌ناپذیری، صلابت نفس، کرامت و والایی روح انسانی و حفظ شخصیّت است. به زمین سفت و سخت و نفوذ ناپذیر، «عُزاز» گفته می‌شود. آنان که از عزّت برخوردارند، تن به پستی و دنائت نمی‌دهند، کارهای زشت و حقیر نمی‌کنند، و برای حفظ کرامت خود و دودمان خویش، گاهی جان می‌بازند.
ستم‌پذیری و تحمّل سلطه‌ی باطل و سکوت در برابر تعدّی و زیر بار مِنّت دونان رفتن و تسلیم فرومایگان شدن و اطاعت از کافران و فاجران، همه و همه از ذلّت نفس و زبونی و حقارت روح سرچشمه می‌گیرد.
خداوند عزیز است و عزّت را برای خود و پیامبر و صاحبان ایمان قرار داده است.[1]
در احادیث متعدّد، از ذلّت و خواری نکوهش شده و به یک مسلمان و مؤمن حق نداده‌اند که خود را به پستی و فرومایگی و ذلّت بیفکند. به فرموده‌ی امام صادق(ع):
اِنَّ الله فَوَّضَ اِلیَ المؤمنِ امرَهُ کلَّهُ و لمْ یُفَوِّضْ اِلیه اَنْ یکونَ ذلیلاً... .[2]
خداوند همه‌ی کارهای مؤمن را به خودش واگذاشته، ولی اینکه ذلیل باشد، به او واگذار نکرده.
چراکه خدا فرموده است عزت از آن خدا و رسول و مؤمنان است. مؤمن عزیز است، نه ذلیل؛ مؤمن سرسخت‌تر از کوه است؛ کوه را با کلنگ وتیشه می‌توان کند ولی از دین مؤمن نمی‌توان چیزی جداکرد!
عزت یک مؤمن در آن است که چشم طمع به مال دیگری نداشته باشد و مناعت طبع داشته و منّت دیگران را نکشد. حتی در فقه، یکی از موارد جواز تیمّم با وجود آب، آنجاست که اگر انسان بخواهد از کسی آب بگیرد، همراه با منّت و ذلّت و خواری باشد. در این گونه موارد نمازگزار می‌تواند به جای وضو، تیمّم کند و ذلّت آب طلبیدن از دیگری را تحمّل نکند.[3]
دودمان بنی امیه می‌خواستند ذلّت بیعت با خویش را بر «آل محمد» تحمیل کنند و به زور هم شده، آنان را وادار به گردن نهادن به فرمان یزید کنند و این چیزی نشدنی بود و «آل الله» زیر بار آن نرفتند، هر چند به قیمت شهادت و اسارت.
از آستان همت ما ذلّت است دور
 واندر کنام غیرت ما نیستش ورود
بر ما گمان بردگی زور برده‌اند
 ای مرگ! همّتی که نخواهیم این قیود
وقتی والی مدینه، بیعت بایزید را با امام حسین(ع) مطرح کرد، حضرت با ذلیلانه شمردن آن، آن را نفی کرد و ضمن بر شمردن زشتی‌ها و آلودگی‌های یزید، فرمود: «فَمِثْلی لا یُبایِعُ مِثْلَهُ»[4] کسی همچون من، با شخصی چون او بیعت نمی‌کند! در جای دیگر با ردّ پیشنهاد تسلیم شدن فرمود:
لا اُعْطیکُمْ بِیَدی اِعْطاءَ الذَّلیلِ.[5]
همچون ذلیلان دست بیعت با شما نخواهم داد.
صبح عاشورا در طلیعه‌ی نبرد، ضمن سخنانی فرمود:
به خداقسم آنچه را از من می‌خواهند (تسلیم شدن) نخواهم پذیرفت، تا اینکه خدا را آغشته به خون خویش دیدار کنم.[6]
در خطابه‌ی پرشور دیگری در کربلا، خطاب به سپاه کوفه، در ردّ درخواست ابن زیاد مبنی بر تسلیم شدن و بیعت، فرمود:
ابن زیاد، مرا میان کشته شدن و ذلّت مخیّر قرار داده، هیهات که من جانب ذلّت را بگیرم. این را خدا و رسول و دامان‌های پاک عترت و جان‌های غیرتمند و با عزّت نمی‌پذیرند. هرگز اطاعت از فرومایگان را بر شهادت کریمانه ترجیح نخواهیم داد.[7]
امام حسین(ع)، مرگ با عزّت را بهتر از زندگی با ذلّت می‌دانست. این سخن اوست که: «مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ»[8] و همین مفهوم را در رجزخوانی خود روز عاشورا در میدان جنگ بر زبان می‌آورد که، «مرگ، بهتر از ننگ است»؛ «اَلْمَوْتُ اوْلی مِنْ رُکُوبِ الْعارِ».[9]
در مورد دیگر، پس از برخورد با سپاه حرّ، در شعری که با مطلعِ «سَأَمْضی وَ ما بِالْمَوْتِ عارٌ عَلَی الْفَتی» خواند، در آخر آن فرمود: «کفی بکَ ذُلّاً اَنْ تَعیشَ مُرَغّماً»[10] که با این بیان، زندگی تحت فشار دیگران را ذلت بار خواند و سپس افزود:
من از مرگ، باکی ندارم. مرگ، راحت‌ترین راه برای رسیدن به عزّت است. مرگ در راه عزّت، زندگی جاودانه است و زندگانی ذلت بار، مرگ بی‌حیات است. مرا از مرگ می‌ترسانی؟ چه گمان باطلی! همّتم بالاتر از این است که از ترس مرگ، ظلم را تحمّل کنم. بیش از این نمی‌توانید که مرا بکشید. مرحبا به مرگ در راه خدا. ولی شما با کشتنم نمی‌توانید شکوه و عزّت و شرف مرا از بین ببرید. چه هراسی از مرگ؟[11]
این روحیه‌ی عزّتمند، در فرزندان و برادران و یارانش نیز بود. ردّ کردن امان نامه‌ی ابن زیاد، از سوی عباس بن علی و برادرانش نمونه‌ی آن بود. اگر امان او را می‌پذیرفتند، ممکن بود جان سالم به در برند، ولی عمری ذلّتِ رها کردن امام و منّتِ امان‌نامه‌ی عبید الله بن زیاد را همراه داشتند. نماد عزّتشان نپذیرفتن امان بود، آن هم با شدیدترین و صریح‌ترین وضع ممکن: مرگت باد ای شمر! لعنت خدا بر تو و امان تو باد. ای دشمن خدا، می‌گویی که گردن به اطاعت طغیان و ستم بنهیم و از یاری برادرمان حسین(ع) دست برداریم؟[12]
علی اکبر(ع) نیز همین روحیه را داشت. در رجزی که در میدان نبرد می‌خواند، ضمن معرفیّ خود و یادآوری پیوندش با پیامبر خدا، از حکومت ناپاک زاده بر مسلمانان انتقاد کرد و فرمود: به خدا سوگند، چنین کسی حاکم ما نخواهد بود: «تَاللهِ لا یَحْکُمُ فینَا ابْنُ الدَّعِیِّ»[13] و تن سپردن به حکومت آنان را ننگ برای عترت رسول خدا دانست.
خاندان حضرت سیدالشهدا(ع) نیز، عزّت آل الله را پس از عاشورا، هر چند در قالب اسارت، حفظ کردند و کمترین حرف یا عکس العمل یا موضعگیری که نشان‌دهنده‌ی ذلت و خواری آن دودمان باشد، از خود نشان ندادند. خطبه‌های امام سجاد(ع) و حضرت زینب و سکینه و... همه شاهدی بر عزّت آنان بود. حضرت زینب سخنان تحقیر آمیز ابن زیاد را در کوفه، با عزت و سربلندی پاسخی دندان شکن داد. و گستاخیهای یزید، در کاخ شام را نیز بی‌جواب نگذاشت و در خطبه‌ی بلیغی که در کاخ یزید خواند، او را به محاکمه کشید و با گفتن این سخن که «ای یزید، خیال کرده‌ای با اسیرکردن ما و به این سوی و آن سوی کشیدنمان خفیف و خوار می‌شویم و تو کرامت و عزّت می‌یابی؟... به خدا سوگند، نه یادما محو می‌شود و وحی ما می‌میرد و نه ننگ این جنایت از دامان تو زدوده خواهد شد...»[14] به یزید و حکومت او فهماند که در ذلیل‌ترین و رسواترین حالتند و جنایت‌هاشان ذرّه‌ای از شُکُوه و عزّت و کرامت خاندان وحی نکاسته است.


۹. عفاف و حجاب


کرامت انسانی زن، در سایه‌ی عفاف او تأمین می‌شود. حجاب نیز یکی از احکام دینی است که برای حفظ عّفت و پاکدامنی زن و نیز حفظ جامعه از آلودگی‌های اخلاقی تشریع شده است. نهضت عاشورا برای احیای ارزش‌های دینی بود. در سایه‌ی آن حجاب و عفاف زن مسلمان نیز جایگاه خود را یافت و امام حسین(ع) و زینب کبری و دودمان رسالت، چه با سخنانشان، چه با نحوه‌ی عمل خویش، یادآور این گوهر ناب گشتند. برای زنان، زینب کبری و خاندان امام حسین(ع) الگوی حجاب و عفاف است. اینان در عین مشارکت در حماسه‌ی عظیم و ادای رسالت حسّاس و خطیر اجتماعی، متانت و عفاف را هم مراعات کردند و اسوه‌ی همگان شدند.
حسین بن علی(ع) به خواهران خویش و به دخترش، فاطمه، توصیه فرمود که اگر من کشته شوم، گریبان چاک نزنید، صورت مخراشید و سخنان ناروا و نکوهیده مگویید.[15] اینگونه حالات، در شأن خاندان قهرمان آن حضرت نبود، بخصوص که چشم دشمن ناظر صحنه‌ها و رفتار آنان بود.
در آخرین لحظات، وقتی آن حضرت صدای، گریه‌ی بلند دخترانش را شنید برادرش عباس و پسرش علیّ اکبر را فرستاد که آنان را به صبوری و مراعات آرامش دعوت کنند.[16]
رفتار توأم با عفاف و رعایت حجاب همسران و دختران شهدای کربلا و حضرت زینب، نمونه‌ی عملی متانت بانوی اسلام بود. امام سجاد(ع) نیز تا توانست، مراقب حفظ شئون آن بانوان بود. در کوفه به ابن زیاد گفت: مرد مسلمان و پاکدامنی را همراه این زنان بفرست، اگر اهل تقوایی![17]
به نقل شیخ مفید: پس از کشته شدن امام حسین(ع) وقتی گذار عمر سعد نزد زنان و دختران امام شهدا افتاد، زنان بر سر او فریاد زدند و گریستند و از او خواستند که آنچه را از آنان غارت شده به آنان بازگردانند، تا به وسیله‌ی آنان خود را بپوشانند.[18]
به نقل سید بن طاووس، شب عاشورا امام حسین(ع) در گفت‌وگو با خانواده‌اش آنان را به حجاب و عفاف و خویشتن‌داری توصیه کرد.[19] روز عاشورا وقتی زینب کبری، بی‌طاقت و صبر شد و به صورت خود زد، امام به او فرمود: آرام باش، زبان شماتت این گروه را نسبت به ما دراز مکن.[20] در حادثه‌ی حمله دشمن به خیمه‌ها و غارت آنچه آنجا بود، زنی از بنی بکر بن وائل از بانوان حرم دفاع کرد و خطاب کرد که: ای آل بکر بن وائل! آیا دختران پیامبر را غارت می‌کنند و جامه‌هایشان را می‌برند و شما می‌نگرید؟[21]
دختران و خواهران امام، مواظب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهل بیت پیامبر تا آنجا که می‌شود، حفظ و رعایت شود. ام کلثوم به مأمورِ بردن اسیران گفت: وقتی ما را وارد شهر دمشق می‌کنید از دری وارد کنید که تماشاچی کمتری داشته باشد. و از آنان درخواست کرد که سرهای شهدا را از میان کجاوه‌های اهل بیت فاصله بدهند تا نگاه مردم به آنها باشد و حرم رسول الله را تماشا نکنند و گفت: از بس که مردم ما را در این حال تماشا کردند، خوار شدیم.![22]
از اعتراض‌های شدید حضرت زینب(س) به یزید، این بود که: ای یزید! آیا از عدالت است که کنیزان خود را در حرمسرا پوشیده نگاه داشته‌ای و دختران پیامبر را به صورت اسیر شهر به شهر می‌گردانی، حجاب آنها را هتک کرده، چهره‌هایشان را در معرض دید همگان قرار داه‌ای که دور و نزدیک به صورت آنان نگاه می‌کنند؟![23]
هدف از نقل این نمونه‌ها نشان دادن این نکته است که هم خاندان امام حسین(ع)، نسبت به حجاب و عفاف خویش مواظبت داشتند، و هم از رفتار دشمن در این که حریم حرمت عترت پیامبر را نگاه نداشته و آنان را در معرض تماشای مردم قرار داده بودند، بشدّت انتقاد می‌کردند.
با آنکه زیر دست دشمن بودند و داغدار و مصیبت زده از منزلی به منزلی و از شهری به شهری و از درباری به درباری آنان را می‌بردند، با نهایت دقت، نسبت به حفظ شأن و مرتبه‌ی یک زن پاکدامن و متعهّد مراقبت داشتند. و در همان حال نیز سخنرانی‌های افشارگرانه و انجام رسالت و تبیین و دفاع از اهداف شهدا باز نمی‌ماندند. حرکت اجتماعی سیاسی، در عین مراعات حجاب و عفاف. و این درسی برای بانوان در همه‌ی دوران‌ها و همه‌ی شرایط است.
 

خودآزمایی


1- نماد روحیه‌ی عزّتمند، در فرزندان و برادران و یاران امام حسین(ع) چه بود؟
2- کدام رفتار یزید باعث اعتراض‌های شدید حضرت زینب(س) به او شد؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]. و لله العزّة و لرسوله و للمؤمنین (منافقون، آیه 8)
[2]. میزان الحکمة، ج 6، ص 288.
[3]. تحریر الوسیله، امام خمینی، ج 1، ص 104.
[4]. مقتل خوارزمی، 184.
[5]. ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 98 (چاپ انتشارات اسلامی).
[6]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 432.
[7]. الا و ان الدعی بن الدعی... (ن، ص 423).
[8]. مناقب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 68.
[9]. همان.
[10]. بحار الانوار، ج 45، 238.
[11]. اعیان الشیعه، ج 1، ص 581.
[12]. بحار الانوار، ج 44، ص 391؛ اعیان الشیعه، ج 1، ص 600.
[13]. وقعة الطّف، ص 243.
[14]. حیاة الامام الحسین بن علی، ج 3، ص 380.
[15]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 406.
[16]. وقعة الطف، ص 206.
[17]. تاریخ طبری، ج 4، ص 350.
[18]. ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 113.
[19]. الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 142.
[20]. همان، ص ۱۵۱.
[21]. همان، ص ۱۸۱.
[22]. همان، ص ۱۴۲.
[23]. همان، ص ۲۱۸.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
جواد محدثی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: