کد مطلب: ۴۸۱۶
تعداد بازدید: ۵۸۵
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۲:۰۰
پرچمدار نینوا| ۶
در قرآن مجید خداوند هدف از فرستادن پیامبران را تزکیه و تعلی (دفع و جذب یا پاک‌سازی و به‌سازی) عنوان کرده، چنان که این معنا در آیات 2 سوره جمعه، 164 سوره آل عمران، 129 و 151 سوره بقره آمده است.

فصل اوّل: حضرت عباس(ع) در عصر پدرش امام علی(ع)| ۶


 
نگاهی به کمالات حضرت عباس(ع)


پایه و خمیرمایه شخصیّت معنوی


بدون تردید، شخصیّت انسان به پاک سازی و به‌سازی معنوی و در تعبیر اسلام به تزکیه و تعلیم است. به عبارت روشن‌تر، انسان و هر موجود دیگری با دو نیروی دفع و جذب زنده است؛ برای مثال، یک درخت گلابی را در نظر بگیرید، این درخت در مسیر رشد و نمو خود همواره با دفع و جذب همراه است، دفع آفات، موانع، دست اندازها و جذب عوامل کمال.
به طور کلّی اگر جذب و دفع متوقف شود، انسان و هر موجود دیگری در پرتگاه سقوط و نیستی قرار می‌گیرد. سیستم متابولیسم (سوخت و ساز) در وجود انسان و حیوانات، بر همین اساس است.
درخت برای رشد و نمو خود در مسیر تکامل، عواملی مانند آب، غذا (کود)، نور، حرارت و هوای آزاد را جذب و آفات را دفع می‌کند. اگر باغبان آفات گیاهی، مانند شته‌ها، سن‌ها، کرم‌های ساقه‌خوار و غیره را از آن دفع نکند، آن گیاه در نیمه راه می‌خشکد و قبل از میوه دادن می‌میرد.
در وجود انسان، زندگی او به خون بستگی دارد، در میان خون گلبول‌های سفید و قرمز به طور فراوان شناورند. گلبول‌های سفید که تعدادشان در هر میلیمتر مکعب خون، حدود شش هزار عدد و در کل بدن، بیش از سی میلیارد عدد است، مأمور دفع دشمن و راندن آن از کشور بدن هستند تا موجب خسارت رسانی به بدن و سدّ راه تکامل جسمی نشوند.
گلبول‌های سرخ تعدادشان بسیار است و تقریبا در هر میلیمتر مکعب خون، پنج میلیون گلبول سرخ وجود دارد، وظیفه و مأموریت این گلبول‌ها جذب و پخش غذا به سراسر بدن است که حدود 25 هزار میلیارد، یعنی حدود هشت هزار برابر جمعیت کره زمین می‌باشند.
اهمیّت نقش دفع و جذب در بدن به قدری است که اگر در آنها اخلال به وجود آید، انسان با خطر مرگ رو‌به‌رو می‌شود؛ برای مثال، در بیمار مبتلا به ایدز، تنبلی و از کاراندازی گلبول‌های سفید او را با خطر مرگ روبه‌رو می‌کند.
در رابطه با شخصیّت معنوی انسان نیز همین قانون وجود دارد؛ یعنی رشد و تعالی شخصیّت انسان، بستگی به دفع و جذب (تزکیه و تعلیم) دارد، از یک سو، باید عوامل و زمینه‌های سقوط، مانند گناهان را از روح و روان، دفع و پاک‌سازی کرد و از سوی دیگر، باید فضایل و ارزش‌ها، مانند ایمان، علم، عمل صالح و خصال نیک را جذب کرد و با آنها روح و روان را آراست علمای اخلاق از این دفع و جذب و نتیجه آن به «تخلیه و تحلیه و تجلیه» تعبیر می‌کنند. یعنی نخست باید با نیروی تقوا، روح و روان را از موانع کمال خالی ساخت. سپس باید روح و روان را با فضایل اخلاقی زینت داد و در مرحله سوم، نور خدا و ارزش‌های ملکوتی در وجود انسان متجلّی و آشکار شده و انسان به هدف خود از خلقت خواهد رسید.
به گفته سعدی:
تن آدمی شریف است به جان آدمیّت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیّت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیّت
طیران مرغ دیدی، تو ز پای بند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیّت
در قرآن مجید خداوند هدف از فرستادن پیامبران را تزکیه و تعلی (دفع و جذب یا پاک‌سازی و به‌سازی) عنوان کرده، چنان که این معنا در آیات 2 سوره جمعه، 164 سوره آل عمران، 129 و 151 سوره بقره آمده است. برای روشن شدن مطلب به بیان یکی از این آیات می‌پردازیم.
در آیه 2 سوره جمعه می‌خوانیم:
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَكِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ؛ خداوند کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند و آنها را پاکیزه کند و کتاب و حکمت بیاموزد، همانا پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند».
 
رسول خدا(ص) فرمود: «لَو لَا اِنّ الشَیاطِینَ یَحومُونَ اِلَی قُلوبِ بَنِی آدم لِتنظُروا اَلَی المَلکوتِ؛ اگر شیطان‌ها دل‌های انسان‌ها را احاطه نکنند، انسان‌ها می‌توانند جهان ملکوت را مشاهده کنند».[1]
نیز فرمود: «لَو لَا تَکثیر فِی کَلامکُم وَ تَمریج فِی قُلوبِکُم لَرأیتُم مَا اَرَی وَ لَسمعتُم مَا اَسمَع؛ اگر زیاده‌روی در سخنان شما و آزادی دل‌هایتان در برابر فساد نبود، آنچه را من می‌بینم مشاهده می‌کردید و آنچه را من می‌شنوم، شما هم می‌شنیدید».[2]
درنتیجه، پایه و مایه شخصیّت معنوی، دوری از گناه و داشتن ارزش‌های والای انسانی است. اینک با این اشاره به اصل مطلب باز می‌گردیم و شرح زندگی درخشان حضرت عباس(ع) را بررسی می‌کنیم که از شخصیّت معنوی بسیار بالایی دارد.


لقب‌های حضرت عباس(ع)


لقب، عنوانی است که در اثر ظهور خصلت‌هایی از انسان‌ها به آنها نسبت داده می‌شود تا نشانگر ویژگی‌های آنها در این راستا باشد.
کنیه، نشأت گرفته از خصلت‌های انسان‌ها و نشان دهنده آثار وجودی آنها است که در زبان عربی در مردان با پیشوند «اب» و در زنان با پیشوند «امّ» تلفّظ می‌شود.
در اسلام برای عیب پوشی، حفظ حریم پاکی، پاک زیستی و دوری از شایعه‌های زشت که موجب آلودگی محیط خواهد شد و پیامدهای شومی دارد، از بیان لقب‌های زشت برای انسان‌های مؤمن نهی شده است، چنان که در فرازی از آیه 11 سوره حجرات می‌خوانیم: «وَ لا تَنابَزُوا بِالْاَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمِ؛ همدیگر را با لقب‌های زشت یاد نکنید».
اسلام به طور صریح هرگونه اسم و لقبی را که موجب کوچک‌ترین اهانت و تحقیر مؤمن شود، ممنوع کرده است.
روایت شده که صفیّه دختر حیّ بن اخطب یهودی، پس از ماجرای فتح خیبر مسلمان شد و همسری پیامبر(ص) درآمد. روزی گریان نزد پیامبر(ص) آمد. پیامبر(ص) از علّت گریه او پرسید. او عرض کرد که عایشه به من می‌گوید: ای یهودی زاده!
پیامبر(ص) فرمود: چرا به او جواب ندادی که پدرم هارون، برادر موسی است و عمویم موسی(ع) است و همسر پیامبر(ص) هستم. در این هنگام آیه فوق نازل شد.[3]
از این روایت فهمیده می‌شود که مسلمانان باید از لقب‌گذاری زشت نسبت به مؤمنان بپرهیزند و لقب‌های نیک، مانند موسی زاده، هارون زاده، برادرزاده موسی و غیره برای آنها برگزینند.
نیز روایت شده یکی از اصحاب در موردی به بلال حبشی گفت: یابن السوداء؛ «ای سیاه پوست زاده!»
پیامبر برآشفت و او را سرزنش کرد و فرمود: تو جز با عملت بر سیاه پوست یا سرخ پوست برتری نداری».[4]
حضرت عباس(ع) در ابعاد مختلف زندگی عالی‌ترین ارزش‌ها را داشت که آن ارزش‌ها به طور آشکار و کامل در او دیده می‌شد. به تدریج همان ارزش‌ها برای او لقب‌ها و کنیه‌هایی شدند که مردم با بیان آن لقب‌ها و کنیه‌ها (که بیانگر فضایل حضرت عباس(ع))، بودند، عظمت اخلاقی او را بازگو می‌کردند و در مجموع او را «ابوفاضل» (پدر ارزش‌ها) می‌خواندند.
اینکه به او «ابوالفضل» می‌گفتند، به خاطر یکی از دو علّت زیر بود:
1. پسری به نام فضل داشت.
2. به دلیل آنکه سراسر زندگی درخشان آن حضرت پر از فضل و فضیلت بود.
ابوالفضل، یعنی پدر فضیلت‌ها و به نظر می‌رسد که علّت دوم مناسب‌تر باشد؛ زیرا یکی از فرزندان او «فضل الله» نام داشت، نه «فضل».
به هر حال، حضرت عباس(ع) به دلیل داشتن فضایل بی‌شمار، بیشترین القاب را دارد، تا آنجا که علاّمه مامقانی در تنقیح المقال می‌نویسد: «و قد عدّت له ستّة عشر لقبا؛ برای حضرت عباس(ع) شانزده لقب برشمرده‌اند. القابی، مانند قمر بنی هاشم، سقّا، پرچمدار، سردار لشکر حسین(ع) و غیره».[5]
در اینجا به شرح کوتاه بیست و یک لقب از آن حضرت[6] می‌پردازیم که هر کدام بیانگر یکی از ابعاد درخشان زندگی او است.
محدّث محقّق، مرحوم شیخ ذبیح الله محلاتی پس از یادآوری اینکه القاب بسیار حضرت عباس(ع)، به بیان چهارده لقب به این ترتیب پرداخته است:
1. قمر بنی هاشم 2. باب الحوائج 3. الشهید 4. عبد صالح 5. سقاء، ساقی و ابوالقربه 6. المستجار (پشت و پناه) 7. فرمانده لشکر 8. حامی 9. فادی (فداکار) 10. ضَیغَم (شیر) 11. مؤثر (ایثارگر) 12. سردار و پیشتاز 13. پرچمدار 14. ظَهر الولایه (پشتیبان ولایت).[7]
در اینجا القاب دیگری نیز برای آن حضرت بیان کرده‌اند:
15. المواسی 16. الواقی 17. اطلس 18. باب الحسین 19. الساعی 20. صدّیق 21. البَطل العَلقمیّ و غیره.[8]


خودآزمایی


1- پایه و مایه شخصیّت معنوی انسان چیست؟
2- چرا به حضرت عباس(ع)، «ابوالفضل» می‌گفتند؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۵۹.
[2]. محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 5، ص 292.
[3]. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 9، ص 136.
[4]. ریاض بن عبدالحسین البدراوی، ابوذر الغفاری، ص ۹۸.
[5]. تنقیح المقال، ج 2، ص 128؛ القابی که برای حضرت عباس(ع) برشمرده‌اند، بیش از 16 لقب است که می‌توان بعضی از القاب را در بعضی دیگر ادغام کرد؛ در نتیجه به همان شانزده لقب منحصر می‌شود.
[6]. غیر از بیست لقب که در این کتاب آمده، القابی، مانند مجاهد، ناصر، مجیب، راغب، وافی و غیره نیز در زیارت نامه او دیده می‌شود که ما به بیان همین بیست لقب اکتفا کردیم.
[7]. فرسان الهیجاء، ج 1، ص 189 ـ 190.
[8]. لقب 15 و 16 و 19 در زیارت ناحیه امام هادی(ع) که پیش‌تر بیان شد، آمده است (بحارالانوار، ج 45، ص 66).

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: