فصل اوّل: حضرت عباس(ع) در عصر پدرش امام علی(ع)| ۷
شرح مختصر لقبهای مذکور
۱. قمر بنی هاشم
پیشتر بیان شد که حضرت عباس(ع) جمال و زیبایی ویژه، سیمایی جذاب، قامتی رشید و رعنا و چهرهای درخشنده داشت. از این رو، او را ماه دودمان هاشم خواندند و این موضوع با توجّه به اینکه ماه از خورشید کسب نور میکند، گویی نشانگر آن بود که حسین(ع) خورشید انقلاب و عباس ماه انقلاب است.
۲. باب الحوائج
حضرت عباس(ع) بر اثر فداکاریها، اخلاص، ایثار و خصال عظیم انسانی در پیشگاه خدا مقام بسیار ارجمند و آبروی مخصوص دارد و توسل به ذیل عنایت او موجب روا شدن حاجات است؛ زیرا پذیرش شفاعت او در درگاه خداوند قطعی است و در این مورد هزاران نفر تا امروز، با توسل به او نتیجه گرفتهاند که نمونههایی از آنها بیان شده است. از این رو، او را باب الحوائج خواندند و به تجربه بسیار رسیده که نذر و توسل به آن حضرت و مادرش امّالبنین(س)، حاجتمندان را به مقصود رسانده است. در قسمت آخر کتاب نمونههایی از آنها را بیان خواهیم کرد.
به گفته بعضی از علما، واژه عباس به حساب حروف ابجد، معادل عدد 133 است. بعد از نماز روز جمعه 133 بار با این عبارت به حضرت عباس(ع) متوسل شو که به امید خدا به مقصود میرسی:
«یا کاشف الکرب عن وجه الحسین، اکشف کربی بحق اخیک الحسین؛ ای عباسی که اندوه را از چهره حسین(ع) برطرف کردی، اندوه مرا به حقّ برادرت حسین(ع) برطرف کن».[1]
۳. الشهید
انسانهای سعادتمند بسیاری به افتخار اخذ مدال «شهید» نایل شدهاند؛ البته شهیدان درجات گوناگونی دارند که حضرت عباس(ع) از آن افرادی بود که به راستی حایز مفهوم عمیق شهید و شهادت به طور کامل بود، تمام امتیازات شهادت را به دست آورد و از برجستگان در میان شهیدان سرافراز شد.
چنان که امام سجاد(ع) فرمود: «او در قیامت دارای مقامی خواهد شد که همه شهیدان از مقام او حسرت میبرند».[2]
او کسی است که دستهایش قبل از خودش شهید شدند و سر بریدهاش به گونهای ضربه دید که صورت و پشت صورتش مشخص نبود.[3]
وقتی که امام سجاد(ع) در روز 13 محرم سال 61، همراه بنی اسد کنار پیکر مطهر عباس(ع) آمد تا آن را به خاک بسپرد، خطاب به او فرمود: «و علیک منّی السلام من شهید محتسب؛ ای شهید مخلص راه خدا، سلام من بر تو باد!»[4]
چنان که پیشتر بیان شد، امام صادق(ع) در ضمن ستایش او فرمود: «و مضی شهیدا؛ او شهید از دنیا رفت».[5]
و در زیارت نامهای که برای آن حضرت تنظیم کرد، خطاب به او فرمود: «بعثک الله فی الشهداء؛ خداوند تو را در میان شهیدان برانگیخت».[6]
این تعبیر «بعثت در میان شهیدان» به نظر نگارنده، بیانگر مقامی بالاتر از مقام شهادت است که میتوان در تعبیر فارسی آن را با «شهید ممتاز» یا «شهید سرفراز» تعبیر کرد.
به هر حال، حضرت عباس(ع) شهید حاضر و ناظری است که بر قلّه شهادت، راست قامت ایستاده و نظارهگر صحنهها است تا با جاذبه معنوی خود، شهادت طلب بپروراند و نام نامیاش به دلها قوّت بخشد، روحها را نشاط دهد، پاها و بازوان را محکم و استوار سازد و انسانهای شایسته را برای جبههها و صحنههای سخت اسلامی ذخیره کند.
۴. عبد صالح
این لقب از زیارت نامه حضرت عباس(ع) از زبان امام صادق(ع) گرفته شده که فرمود: «سلام بر تو، ای عبد صالح!» (که پیشتر آمد).
حضرت عباس(ع) هم عبد خدا و هم صالح و خالص بود. در عبودیت و بندگی او هیچگونه شکی نیست. او در نماز، امور عبادی و همه امور بنده مطیع خدا بود و هرگز خطایی در زندگی او دیده نشد. او حتی در دوران خردسالی «یک» گفت و در برابر سخن پدرش که فرمود: بگو «دو»، دو نگفت و علّتش را چنین بیان کرد: «با زبانی که یک گفتهام، شرم دارم که دو بگویم» (و از حریم یکتایی خدا خارج شوم).
وقتی که حضرت علی(ع) اوج عبودیت عباسش را دریافت، دو چشم عباسش را غرق در بوسه کرد.[7] آن چشمان نافذی که طلعت یکتایی خدا را در همه چیز مینگرد و حقیقت بین و مظهر عشق به خدا است. به گفته ی شاعر:
نور دل حیدر است و شمع شهیدان
مظهر حق است نور روی اباالفضل
عبودیت و بندگی خالص خدا، اساس و سنگ بنای سایر ارزشها است. عظمت هر کسی بستگی به درجه عبودیت او در پیشگاه خدا دارد. وقتی که خداوند میخواهد اوج عظمت پیامبر(ص) را که در ماجرای معراج آشکار شد، بیان کند، عامل اصلی آن را بندگی محمّد(ص) معرفی کرده و در آغاز سوره ی اسراء میفرماید:
«سُبْحانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصا الَّذِی بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ؛ پاک و منزه است خدایی که بندهاش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجد اقصی که گرداگردش را پر برکت ساختیم، برد تا آیات خود را به او نشان دهیم، او شنوا و بینا است».
آری، شنوایی و بینایی مطلق خدا، بندگان صالح را به مقام بسیار بلند میرساند. به گفته شاعر:
بندگی کن تا که سلطانت کنند
تن رها کن تا همه جانت کنند
خوی حیوانی سزاوار تو نیست
ترک این خو کن که انسانت کنند
در آیه مذکور به معنای عبودیّت و بندگی خالصانه پیامبر(ص) اشاره شده که موجب معراج ایشان و از شاخصههای عظیم رسالتشان است.
حضرت عباس(ع) در روز عاشورا برادرانش را جلوتر به میدان فرستاد تا به فیض عظمای شهادت نایل شوند، جهاد آنها را به حساب خدا بگذارد و از تحمل داغ آنها ثواب ببرد. به برادرش عبدالله فرمود: «تقدّم یا اخی، حتی اراک قتیلا و احتسبک؛ برادرم! پیش از من به میدان بشتاب تا تو را کشته بنگرم و داغ مصیبت تو را به حساب خدا نهاده و به پاداش آن برسم».[8]
روایت شده که قاسم بن اصبغ نباته گفت:
مردی از طایفه بنی دارِم را دیدم که رویش سیاه شده بود. به او گفتم: چهره تو سفید بود، چرا این گونه سیاه شده است؟ در پاسخ گفت: من مردی را کشتم که در میان دو چشمانش (پیشانیاش) اثر سجده آشکار بود. گفتم: او چه کسی بود؟ گفت: او عباس، فرزند علی(ع) بود.[9]
و در نقل دیگر آمده که این شخص سنگدل گفت:
از آن وقتی که این آقا (حضرت عباس(ع)) را کشتهام تاکنون، هر شب نزد من میآید و گریبان مرا میگیرد و کشان کشان مرا به پرتگاه دوزخ میبرد و مرا در میان دوزخ میافکند. در عالم خواب فریاد و شیون میزنم؛ به طوری که همه افراد محل صدای شیون مرا میشنوند.[10]
عبودیّت، نهایت خضوع در برابر خدا و تسلیم در برابر نماینده خدا، پیامبر و امام معصوم(ع) است، عبودیّت، آن چنان انسان را به کمال میرساند که اگر کامل باشد، عبد را خداگونه و مظهر جلال و جمال خدا میکند. گاهی از او کارهایی، مانند تصرّف در عالم تکوین و کرامت صادر میشود که کار خدایی است (چنانکه از حضرت عباس(ع) به طور مکرّر صادر شده). به فرموده امام صادق(ع):
«العُبودیَّةُ جَوهَرةُ کُنهِهَا الرُّبُوبیّةِ؛ عبودیّت، گوهری است که حقیقت و عمق آن ربوبیت است».[11] یعنی انسان را به قدری به خدا نزدیک میکند که مظهر صفات خدا میشود؛ برای مثال، آهن را در کوره میگذارند، گداخته و به صورت آتش در میآید و در عین آنکه آهن است، آن چنان به آتش نزدیک شده که خود آتشگونه شده است.
خودآزمایی
1- به چه دلیل توسل به حضرت عباس(ع) موجب روا شدن حاجات است؟
2- عامل اصلی اوج عظمت پیامبر(ص) را که در ماجرای معراج آشکار شد، را بیان کنید.
پینوشتها
[1]. شخصیّت حضرت ابوالفضل(ع)، ص 102.
[2]. امالی، مجلس ۷۰.
[3]. کامل الزیارات، ص 258. حدود سال 1340 ش سعادت شرفیابی به حرم حضرت عباس(ع) را پیدا کردم، دیدم که بر فراز گند طلاییاش پرچم سرخی نصب شده و در آن نوشته شده «یا هضیم». از بعضی پرسیدم که معنای این واژه چیست؟ گفت: هضیم به معنای درهم ریخته و مخلوط میآید. سر مقدّس حضرت عباس(ع) بر اثر ضربه عمود آهنین آن چنان شد که قسمت جلو و پشت سر در هم مخلوط شده بود.
[4]. عبدالرزاق موسوی مقرّم، مقتل الحسین، ص 398.
[5]. تنقیح المقال، ج 2، ص 128.
[6]. کامل الزیارات، ص 258.
[7]. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 635.
[8]. مقاتل الطالبیین، ص 32 و 33.
[9]. نسبت قتل به مردی از طایفه بنی دارِم، از این رو است که او عمود آهنین بر سر مقدّس حضرت عباس(ع) زد.
[10]. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۰۶.
[11]. منسوب به امام صادق(ع)، مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، باب ۱۰۰.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی