بكوشيم كه مسلمان بميريم
خوف از «سوء خاتمه»یعنی ترس از بدی پايان عمر، از مسائلی است كه دلهای کُمَّلیِن از بندگان صالح را میلرزاند و لايزال آنها را به حال ابتهال و تضرّع به درگاه خدا وا میدارد و از خدا میخواهند كه به هنگام ارتحال از دنيا و هَجمهی سلطان «مرگ» و افتادن در گرداب پرموج بلا، آنها را به پناه لطف خود درآورده، از انحراف در «عقيده و ايمان» نگهشان بدارد كه گفتهاند:
اَلنّاسُ کُلُّهُمْ هَلْکی اِلاَّ الْعالِمُونَ وَ الْعالِمُونَ کُلُّهُمْ هَلْکی اِلاَّ الْعامِلُونَ وَ الْعامِلُونَ کُلُّهُمْ هَلْکی اِلاَّ الْمُخْلِصُونَ وَ الْمُخْلِصُونَ عَلی خَطَرٍ عَظیمٍ؛[1]
مردم، همه در مسير هلاكتند مگر عالمان [به احكام خدا] و عالمان، همه در مسير هلاكتند مگر عمل كنندگان [به احكام خدا] و عملكنندگان، همه در مسير هلاكتند مگر مُخلصان [در امر بندگی كه انگیزهای در عمل جز رضای حق ندارند] و مخلصان نيز بر لب پرتگاهی عظيم و خطرناک قرار گرفتهاند.
اين مضمون در حديث آمده است كه:
اَلْمَرْءُ یَمُوتُ عَلَی ما عاشَ عَلَیْهِ وَ یُحْشَرُ عَلَی ما ماتَ عَلَیْهِ؛[2]
انسان در طول عمر دنيویاش به هرگونه كه زندگی كرده و هر صورت خاصّی که به قلبش داده است، در لحظهی مرگ با همان صورت قلبی خويش میميرد و انتقال به عالم برزخ پيدا میكند و به هنگام حشر نيز به همان صورت قلبی موقع مرگ از قبر برمیخيزد و در موقف عرض عمل حاضر میشود.
کسی که عشق به «دنیا» و لذّات آن در دلش نشسته و حبّ شأنی از شئون دنیا راسخ در جانش شده است، در لحظهی مرگ همان معشوق و محبوب دنیوی در نظرش مجسّم میگردد و دل او را از جا كنده و سرگرم خودش میسازد و در همان حال كه قلبش متعلّق به «دنیا» و آویختهی به «محبوب دنیوی» است؛ قبض روح میشود؛ یعنی ـ العیاذبالله ـ رو به دنیا و پشت به «خدا» میمیرد. «اَللّهُمَّ اَعُوذُ بِکَ مِنْ ذلِک»؛ آری؛ آدمی که یک عمر زندگی كرده و همهاش سر به پايين و رو به دنيا و پشت به خدا بوده است، دَم مردن نيز به همين حال میميرد و موقع حشر هم به همين حال محشور میشود كه سر به پايين و رو به دنيا و پشت به خداست:
وَ لَوْ تَری إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُو رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ...؛[3]
ای كاش ببينی آن حالتی را كه تبهكاران نزد پروردگارشان سربزيرند...
کَلاّ إنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ؛[4]
آنها آن روز از پروردگارشان در حجابند [و از عنايات وی محرومند].
مقایسهای بين مشاهدات عالم خواب و عالم مرگ
حالت «خواب» موقع بروز و ظهور مايههای انسان است؛یعنی آنچه آدمی در بیداری به آن تعلّق و دلبستگی دارد در خواب نيز همان را مشاهده كرده، با آن دمساز میگردد. كودک شيرخوار، خواب پستان میبيند و بچّهی دلبستهی به بازی، در خواب بازيچه و اسباب بازی مشاهده میکند. امّا نوجوان، در بحران هیجان غریزهی جنسی خوابی میبيند كه با دامن آلوده از خواب برمیخيزد. به همين گونه موقع «مرگ» نيز هنگام بروز و ظهور مايههاییک عمر آدمی است. جان انسان در طول عمر دنيا هر مايهای كه به دست آورده و قلبش به هر چه وابستگی داشته است، شب اوّل قبر و در عالم برزخ با همان دمساز و همراز خواهد گشت.
آری لحظهی مرگ است كه آدمی از خواب چهل ساله و هفتاد سالهی خود میپرد و در آن حالیا دامن خود را آلوده و عَفِن میيابد ویا از بستر برزخیاش بوی گُل و لاله و ريحان میبويد:
فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ * فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ * وَ أَمَّا إنْ کانَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ * فَسَلاَمٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمِینِ * وَ أمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ * فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ * وَ تَصْلِیَةُ جَحِیمٍ؛[5]
حال اگر او [متوفّا] از مقرّبان درگاه است، آسايش از هر نوع محنت و نيل به هرگونه لذّت و باغ و بهشت پر از نعمت در انتظار اوست و امّا اگر از تكذيبكنندگان گمراه است، پذيرايی از وی به وسیلهی آب جوشان و افكندن وی در آتش شعلهور جزای اوست.
سرّ دستورات عبادی از نماز و ذكر و دعا چيست؟
سرّ اينكه روز و شب به ما دستور نماز دادهاند و ادعيه و اذكار فراوان در فواصل اوقات و حالات مختلف برای ما مقرّر فرمودهاند، همین است که خواستهاند رابطهی روحی بین ما و خدا که آفرینندهی حیات است و مُعطی کلّ کمال، برقرار سازند.
آری، منظور اصيل از اين همه دستورالعملها و برنامههای گوناگون عبادی این است که در جوّ عبادت مستمرّ و تذکّر دائم پردههای غفلت را یکی پس از دیگری از صفحهی جان ما بردارند و لحظه به لحظه بر درجهی آشنایی ما با خدای جهان بيفزايند و بيگانگی را تبديل بهیگانگی كرده و ما را در زمرهی مقرّبین درآورند و آنگاه ما را از اينجا ببرند تا مراحل بعدی حيات ما قرين خير و سعادت گردد. چه آنكه درجات سعادت در مراحل «عُقبا» منوط به درجات آشنايی با خدا در همين دنياست و اوليای حق از خوف كمبود آن درجات در طول حیات دنیویشان نالهها داشتهاند و بیقراریها مینمودهاند و میگفتهاند:
هَبَنی یا اِلَهی وَ سَیِّدِی وَ مَولایَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَی عَذابِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلی فِراقِکَ؛[6]
چنين به حساب آور مرا ای خدا و ای مولای من كه بر عذاب تو صبر كردم، ولی چگونه بر فراق تو صبر كنم؟
عارفان و زاهدان نيز از خوف «سوء خاتمه» دائماً در وحشت و اضطراب به سر برده، لایزال از خدا میخواهند که: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ خاتِمَةَ اَمْرِنا خَیْراً»؛
دو حكايت در سوء خاتمه
آوردهاند مردی بقّال به هنگام احتضارش هر چه میگفتند بگو: اَشهَدُ اَن لااِلَهاِلاّالله. میگفت: شش، پنج، چهار! و الفاظی را كه در مدّت عمرش با آنها مأنوس بود و نشاندهندهی سود و زيان كاسبیاش بود، دَمِ مردن به زبان میآورد و از خدا و شهادت بر وحدانیّت او غافل بود.[7]
مرد دیگری که بر اثر پیش آمدی، دل به حُبّ زنی بسته و دربارهی وی شعری گفته بود، پیوسته به او میاندیشید و زیر لب مترنّم به آن شعر میشد و آرزوی وصل او مینمود. هنگامی كه مرگش فرا رسيد، دمِ جان دادن نيز آن بينوا به فكر آن زن زيبا بود و به جای «شهادتين» و التجا به درگاه خدا، همان شعر را میخواند و آرزوی وصل او میكرد تا جان سپرد. آری او به هنگام مردن، به جای گفتن شهادتين اين شعر را میخواند:
یا رُبَّ قائِلَةٍ یَوماً وَ قَدْ تَعِبَتْ
اَیْنَ الطَّریقُ اِلَی حَمّامِ مَنْجابِ
ای چه خوشیاد آن روزی كه آن زن، خسته بود و میگفت: راه حمّام منجاب از كجاست؟[8]
اَللّهُمَّ اِنّا نَعُوذُ بِکَ مِنَ الْعَدیلَةِ عِنْدَ الْمَوتِ؛[9]
پس بر انسان «عاقل» است كه تا فرصت عمر باقی است دل و جان خود را متناسب با «لقاء و رضوان» خدا بسازد تا در برزخ و عقبا هم با همان حقايق عاليهی الهیّه سازگار گردد و «نُزُلش[10]» همان باشد و لذا این ندای هشداردهندهی قرآن را به تمام وجود خود بايد بشنويم كه میگويد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛[11]
هان ای باورداران! آنچنان که حقّ تقوای خداست، از خدا پروا كنيد و [بكوشيد تا] از دنيا جز به حالت اسلام بيرون نرويد [تا پايان عمر از گوهر ايمان و اسلام خويش پاسداری بنمایید].
در دعای مورد شرح میبینیم که امام سجّاد(ع) از خدا میخواهد:
تَوَفَّنِی عَلی مِلَّتِکَ وَ مِلَّةِ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ(ص) اِذا تَوَفَّیْتَنِی؛
[بار خدايا] هنگام وفاتم مرا به دين خود و آيين پيامبرت محمد(ص) بمیران.
خودآزمایی
1- کدام مسائل دلهای کُمَّلیِن از بندگان صالح را میلرزاند؟
2- انسان به هنگام حشر به کدام صورت قلبی از قبر برمیخيزد؟
3- سرّ دستورات عبادی از نماز و ذكر و دعا چيست؟
پینوشتها
[1]ـ جامعالسّعادات، ج 1، ص 239؛ در مصباح الشّریعه، باب 76 نیز قریب به این مضمون آمده است. در پاورقی جامعالسّعادات، صفحهی مزبور از مجموعهی ورّام نقل شده که حدیث فوق از رسول خدا(ص) منقول است. در المحجّةالبیضاء، ج 7، ص 303 نیز بدون اسناد آمده است.
[2]ـ جامعالسّعادات، ج 1، ص ۲۳۸؛
[3]ـ سورهی سجده، آیهی ۱۲.
[4]ـ سورهی مطفّفین، آیهی ۱۵.
[5]ـ سورهی واقعه، آیات ۸۸ تا ۹۴.
[6]ـ قسمتی از دعای کمیل است.
[7]ـ اسرارالصلاة حاج میرزا جوادآقا ملکی(رض)، ص 153.
[8]ـ پند تاریخ، ج 2، ص 214، نقل از کشکول شیخ بهایی، ج 1، ص 248.
[9]ـ خدایا به تو پناه میبریم از اینکه به هنگام مرگ، ایمانمان عدول کند.
[10]ـ نُزُل نوشیدنی یا خوراکی است که به عنوان پذیرایی از میهمان آورده میشود. در آیهی 56 سورهی واقعه آمده است: «هذا نُزُلُهُم یَومَ الدِّین».
[11]ـ سورهی آل عمران، آیهی 102.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی