فصل چهارم: پیامهای عرفانی| ۲
۳. یاد خدا
ذکر و یاد خدا، در همهی مراتب و مراحلش، امری پسندیده و مورد تأکید اسلام است. در آیات قرآن توصیه به یاد فراوان خدا شده است. (اُذْکُرُوا اللهَ ذِکْراً کَثیراً). (احزاب: ۴۱؛ جمعه: ۱۰) یاد، که یک مرتبهی بلند عرفانی است، آن است که انسان پیوسته خدا را در یاد داشته باشد و او را حاضر و ناظر بر خویش ببیند و در تنهاترین حالات هم او را از یاد نبرد و در شداید و مصیبتها و برخورداریها و نعمتها، ربوبیّت و ولایت الهی را فراموش نکند. زنده بودن چراغ «یاد خدا» در دل، هم سبب پیشگیری از گناه میشود، هم مقاومت انسان را در سختیها و گرفتاریها میافزاید و هم انسان به سرمستی و غرور نمیافتد و هم زمینهساز ارتقاء روحی و تصفیهی اخلاق از رذایل و خالی شدن خانهی دل از اغیار است.
ذکر، هم مرحلهی قلبی دارد، هم مرتبهی زبانی. ذکر کامل آن است که هم زبان انسان به نام و صفات خدا گویا باشد و حمد و تسبیح بگوید و نام آن محبوبِ برین را پیوسته بر زبان آورد، هم همراه «ذکر لسانی»، قلبش متوجّه ذات خداوند باشد و او را از یاد نبرد و خدا را تکیهگاه و پناهگاه و نیروبخش و بینا و شنوای کارها و حرفهایش بداند.
اینکه نماز در قرآن به عنوان «ذکر خدا» مطرح است، چون هم مشتمل بر حمد و شکر و تسبیح الهی است، هم در بردارندهی توجّه قلبی به معبود.
عاشورا، مظهری روشن از «یاد خدا» است که در گفتار و رفتار و حالات امام حسین(ع) و یاران او دیده میشود. این خصلتِ دست پروردگان مکتب قرآن است که هرگز خدا را در هیچ حالی از یاد نمیبرند.
سیدالشهداء(ع) در بحرانیترین حالات و پیشامدها، با یاد خدا آرامش مییابد و این اطمینان قلبی را به یاران و خانوادهاش نیز منتقل میکند. خطبههایش با نام و یاد خدا است، داغ شهیدان و شهادت بستگان، زمینهی ذکر خدا میشود. به نمونههایی از سیرهی او در عرصهی کربلا توجه کنید:
وقتی برای اصحابش خطبه میخوانَد، آغاز خطبه با ثنا و حمد خداست:
أُثْنی عَلَی اللهِ اَحْسَنَ الثَّناء وَ اَحْمَدُهُ عَلَی السَّرّاءِ وَالضَّّرّاءِ.[1]
خدا را به نیکوترین ستایش، میستایم و او را در حالت سرور و غم و راحتی سپاس میگویم.
در صبح عاشورا، وقتی سپاه دشمن به سوی او میآید، میفرماید:
اَللّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتی فی کُلِّ کَرْبٍ.[2]
خدایا در هر گرفتاری، تو تکیهگاه منی.
امام و یاران پاکباز او، شب عاشورا را که مهلت گرفتند، تا صبح به نماز و قرآن و ذکر خدا پرداختند.
امام در روز عاشورا، در اوج ستختیهای توانسوز و مدهوشساز، یک لحظه از یاد خدا غافل نبود و گویا خویش را در معرض نگاه پرمهر خدای خود میدید و پیوسته نام آن محبوب را بر زبان میراند و قطرهی وجودش را به دریای الهی متّصل میساخت. اینکه گفتهاند روز عاشورا امام حسین(ع) پیوسته و مداوم، خدا را یاد میکرد و زیاد میگفت: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ الاّ بِاللّهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ»[3]، شاهد این ارتباط قلبی دوستدار با دوست است. حتّی برای تحمّلپذیر کردن سختترین مصیبتها هم، از اهرم ذکر خدا بهره میگرفت. وقتی کودک شیرخوارش را روی دستانش به تیر زدند و شهید کردند، فرمود: آن چه تحمّل این مصیبت و درد را آسان و هموار میسازد، این است که جلوی چشم خداوند است و او میبیند و شاهد است «هَوَّنَ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی اَنَّهُ بِعَیْنِ اللهِ»[4].
مناجاتهای عاشقانهی امام حسین(ع) با معبودش در آخرین لحظات حیات نیز، تداوم همین حالات روحانی و عرفانی را میرساند. به تعبیرهای مختلف، نجواهای گوناگونی از آن حضرت در واپسین دم نقل کردهاند، ولی قدر مشترک آنها این است که وقتی از زنده ماندن مأیوس شد و یارانش همه به شهادت رسیدند و خود در قتلگاه بر زمین افتاد، خدا را میستود و یاد میکرد و مراتب تسلیم و رضای خویش را ابراز مینمود و خدا را به عظمت یاد میکرد «اَللّهُمَّ مُتَعالِی الْمَکانِ، عَظیمُ الْجَبَرُوتِ...».[5]
آمیختن حماسه و عرفان و جهاد و یاد خدا، از درسهای عاشورا است. دست پروردگان امامِ عاشورا نیز چنین بودند. یک نمونه، مسلم بن عقیل بود. وقتی دستگیر شد و او را برای کشتن به بالای دارالأماره میبردند، زبانش به ذکر حق گویا بود و دلش به یاد معبود، و میگفت: «اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلی کُلِّ حالٍ» و پیوسته «الله اکبر» میگفت و از خدا مغفرت میطلبید و بر فرشتگان و فرستادگان الهی، صلوات و درود میفرستاد.[6]
پیش از او نیز وقتی «هانی» را به جرم پناه دادن به مسلم و همکاری با او بر ضدّ خلیفه دستگیر کردند، پیش از شهادت، باز یاد خدا در زبان و دلش بود و میگفت:
«بازگشت به سوی خداست، پروردگارا به سوی رحمت و رضوان تو پر میگشایم![7]
«استرجاع»، یکی از شاخصههای ذکر است، یعنی در برخورد با حوادث تلخ و مصائب، انسان خود را از خدا و برای خدا و به سوی خدا بداند و با گفتن «اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ»، این خطّ سَیْرِ «از اویی و به سوی اویی» را اعلام دارد. به تعبیر قرآن، این از اوصاف صابران است که در مواجهه با مصیبت و حادثهی ناگوار، چنین میگویند.[8]
سیدالشهدا(ع) در مسیر کربلا، وقتی خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را در کوفه شنید، چنین گفت: «اِنّا لِلّه وَ اِنّا الَیْهِ راجِعُونَ، رَحْمَةُ اللهِ عَلَیْهِما».[9] جز این بار، بارهای دیگر هم آن حضرت در طول راه استرجاع نمود.
از سوی دیگر غفلت از یاد پروردگار و «خدا فراموشی» عامل مهمّی در کشیده شدن به گناهان و مفاسد و ظلم است. امام حسین(ع) دربارهی سپاه کوفه که به کشتن او کمر بسته بودند، روی این نکته تأکید فرموده که شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است: «لَقَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَیْکُمُ الشَّیْطانُ فَاَنْساکُمْ ذِکْرَ اللهِ الْعَظیمِ»[10] و این اقتباس از قرآن کریم است که خداوند، از ویژگیهای حزب شیطان، «خدا فراموشی» را برمیشمارد که زمینهی سپردن زمام طاعت به دست شیطان میشود.[11]
این گونه است که «یاد خدا»، هم سازندهی اخلاق و تعالیبخش روح و جان است، هم سدّی در برابر رخنهی شیطان به قلعهی دل و سلطهی هوای نفس بر اراده و نیّت و عمل انسان.
۴. فداشدن در راه خدا
برای انسانهای موحّد، چیزی بالاتر از آن نیست که نعمت وجود را در راه رضای معبود، به کار گیرند و در راه خدا خرج شوند و فدا گردند. آمادگی برای «فدا شدن»، نشانهی صدق انسان در راه محبّت خدا است. خدا مشتری جانها و مالهاست و در برابر آن بهشت میدهد.[12] اولیای خدا در برابر پروردگار، برای خود هیچ شأنی قائل نیستند و اگر دین الهی نیازمند مال و جان و حتّی آبروی آنان باشد، از نثار آن مضایقهای ندارند.
عزّت و عظمت و ارزش دین، تاحدّی است که برای بقای آن، عزیزترین انسانهای پاک و حجّتهای الهی فدا میشوند و این فدا شدن را ادای حقّ الهی میشمارند.
دین خدا عزیزتر است از وجود ما
این دست و پا و چشم و سر و جان فدای دوست
در دورهای که دین خدا در معرض زوال بود و جهالت و غفلت مردم زمینهی این اضمحلال مکتب شده بود، امام حسین(ع) حاضر شد برای بیداری و آگاهی مردم قربانی شود. در زیارت اربعین میخوانیم:
وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالة وَ حیْرَةِ الضّلالة.[13]
او خون خویش را در راه تو نثار کرد، تا بندگانت را از نادانی و سرگشتگی گمراهی نجات دهد.
در زیارتنامهی مسلم بن عقیل و هانی بن عروه هم[14] از این دو شهید بزرگوار نهضت امام حسین(ع)، به عنوان کسانی که جان خویش را در راه یاری حجّت خدا و فرزند حجّت خدا و در راه خدا و رضای او فدا کردند، یاد شده است. یاران دیگر امام نیز همه خود را فدای دین و قربانی راه خدا و احیای اسلام کردند و از زندگی دنیوی به خاطر حق، گذشتند و جاوید شدند.
حفظ دین خدا قربانی میخواهد. حسین بن علی(ع) و یاران و فرزندانش قربانیان اهل بیت در این راه بودند. حضرت زینب(س) پس از حضور بر بالین سیدالشهداء و در کنار جسد قطعه قطعهی او چنین گفت: «اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّا هذَا الْقُرْبانَ»[15]، خدایا این قربانی را از ما بپذیر. در تعابیر دیگری هم از آن حضرت به عنوان «ذبیح» یاد کردهاند، چرا که او اسماعیلی بود که در منای حق شهید شد و حیات دین را تضمین کرد.
برای ملّتها هم قربانی شدن و قربانی دادن، رمز عزّت و پیروزی است. پیام عاشورا این است: ملّتی که در راه «آزادی» گام برداشته و برمیدارد، باید قربانیان بسیاری تقدیم آستانِ حرّیت کند و اگر جامعهای حاضر به فداکردنِ عزیزانش در راه عزیزترانش (آرمان و مکتب و آزادی و استقلال) نباشد، هرگز از ذلّت به عزّت نمیرسد. از عظمت قربانی میتوان به جایگاه رفیع و عظیم چیزی پی برد که قربانی، در راه آن فدا شده است. سیدالشهدا(ع) و شهدای کربلا در راه دین و حق فدا شدند، پس عظمتِ دین خدا از آن آشکار میشود. امام خمینی(ره) دربارهی نقش فداکاری امام حسین(ع) برای احیای دین خدا میفرماید:
«سیدالشهدا(ع)، نهضت عاشورا را بر پا نمود و با فداکاری و خون خود و عزیزان خود، اسلام و عدالت را نجات داد و دستگاه بنیامیّه را محکوم و پایههای آن را فرو ریخت.»[16]
«اسلام، همچو عزیز است که فرزندان پیغمبر، جان خودشان را فدای اسلام کردند... .»[17]
«امام حسین(ع) خود و تمام فرزندان و اقربای خودش را فدا کرد و پس از شهادت او اسلام قویتر شد.»[18]
تعابیر امام امّت دربارهی فدا شدن و فداکاری سالار شهیدان در راه خدا فراوان است. حضرت امام، روحیهی شهادت طلبی و آمادگی برای فدا شدن را که در ایران اسلامی و در میان رزمندگان اسلام بود، بارقهای از همان روح عاشورایی میدانست و میفرمود:
ملّت ما اکنون به شهادت و فداکاری خو گرفته است و از هیچ دشمنی و هیچ قدرتی و هیچ توطئهای هراس ندارد. هراس، آن دارد که شهادت، مکتب او نیست... .[19]
خود امام نیز این شهادتطلبی و آمادگی برای فدا شدن بهر دین را از کربلا آموخته بود و میفرمود:
من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضهی دفاع از مسلمانان آماده نمودهام و در انتظار فوز عظیم شهادتم.[20]
من امیدوارم به فوز «احدی الحُسنیین» نائل شوم، یا پیشرفت مقصود و اقامهی عدل و حق، یا شهادت در راه آنکه حقّ است.[21]
خودآزمایی
1- چرا عاشورا، مظهری روشن از «یاد خدا» است؟
2- پیام عاشورا برای ملّتها چیست؟
پینوشتها
[1]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 395.
[2]. همان، ص ۴۱۴.
[3]. همان، ص ۴۸۵.
[4]. همان، ص ۴۷۷.
[5]. همان، ص ۵۱۰ـ۵۱۹.
[6]. وقعة الطّف، ص 139.
[7]. الی الله المعاد، اللّهم الی رحمتک و رضوانک (وقعة الطف، ص 142).
[8]. و بشّر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انّا لله و انا الیه راجعون (بقره: 155).
[9]. ارشاد، شیخ مفید، ص 74.
[10]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 416.
[11]. اِستحوذ علیهمُ الشیطانُ فانساهُم ذکَر اللهِ اولئکَ حِزبُ الشیطان (مجادله، 19).
[12]. توبه (۹)، آیهی 111.
[13]. مفاتیح الجنان، ص 468.
[14]. همان، ص ۴۰۲ و ۴۰۳.
[15]. حیاة الأمام الحسین، ج 2، ص 301.
[16]. صحیفهی نور، ج 4، ص 100.
[17]. همان، ج 10، ص 30.
[18]. همان، ج 1۵، ص ۱۱۴.
[19]. همان، ج 1۳، ص ۶۵.
[20]. همان، ج ۲۰، ص ۱۱۳.
[21]. همان، ج ۴، ص ۲۷۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
جواد محدثی