کد مطلب: ۴۸۸۳
تعداد بازدید: ۸۲۳
تاریخ انتشار : ۰۹ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۰:۰۰
پیام‌های عاشورا| ۱۹
اهل بیت(ع) در مقابل خواست خدا و تقدیر او کاملاً راضی بودند و این را برای خود، کمال می‌دانستند و با پشتوانه‌ی «رضا»، هر مشکل و بلا و مصیبتی را صبورانه و عاشقانه تحمّل می‌کردند. در مسائل اجتماعی نیز هرگز پسند و رضایت مردم را بر رضای الهی ترجیح نمی‌دادند...

فصل چهارم: پیام‌های عرفانی|۳

 

۵. رضا و تسلیم


از مراحل بالای عرفان و توحید، «رضا» است. «رضا» هم نشان دهنده‌ی اوج محبّت و دلدادگی به خداوند است و هم نشانه‌ی اخلاص کمال و نداشتن هیچ انگیزه‌ای جز پسند و خواستِ مولی.
اهل بیت(ع) در مقابل خواست خدا و تقدیر او کاملاً راضی بودند و این را برای خود، کمال می‌دانستند و با پشتوانه‌ی «رضا»، هر مشکل و بلا و مصیبتی را صبورانه و عاشقانه تحمّل می‌کردند. در مسائل اجتماعی نیز هرگز پسند و رضایت مردم را بر رضای الهی ترجیح نمی‌دادند و آنچه تکلیف بود عمل می‌کردند، مهمّ رضای الهی بود، هر چند به خشم مردم می‌انجامید.
این نکته در تعالیم قرآن و احادیث بسیار مطرح است. امام حسین(ع) که برای رضای الهی قدم در این راه گذاشته بود، روحیّه‌ی کوفیان را چنین ترسیم می‌کرد که آنان خواسته‌های دل خویش را بر رضای الهی ترجیح داده‌اند: «لا اَفْلَحَ قَوْمٌ آثَرُوا مَرضاةَ اَنفُسِهم عَلی مَرضاةِ الخالق».[1] امام سجاد(ع) نیز در انتقاد از خطیبی که در کاخ یزید و پیش اسرای اهل بیت، از یزید ستایش می‌کرد و از دودمان علی(ع) به زشتی یاد می‌کرد، بر سر او فریاد کشید که:
اِشتریْتَ مَرضاة المخلوقِ بِسَخَطِ الخالقِ.[2]
وای بر تو، رضای مردم را به قیمت خشم خدا خریده‌ای!
اما آنچه که در این بحث و بخش مورد نظر است، همان بعد متعالی عرفانیِ «رضا» است که ملاک عمل موحّدان راستین است و عاشورا جلوه‌ای از این فضیلت به شمار می‌رود.
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
نمونه‌های دیگری از مقام «رضا» را در کربلا با هم مرور می‌کنیم:
در مسیر راه کوفه، ابا عبدالله(ع) پس از برخورد با فرزدق و آگاهی از اوضاع کوفه، فرمود:
همواره کار دست خدا بوده و هست. اگر قضای الهی بر چیزی نازل شود که دوست داریم و می پسندیم، خدا را بر نعمتهایش سپاس می‌گوییم و اگر قضای الهی میان ما و امیدمان فاصله انداخت، باز هم از کسی که نیّتش حق و شیوه‌اش تقوا باشد دور نیست (که آن را بپسندد).[3]
شعار «رِضَا اللهِ رِضانا اهْلَ الْبَیْتِ» از کلمات نورانی امام و خاندان او در این سفر بود. این کلام را هم هنگام خروج از مکّه به سمت کربلا در ضمن خطبه‌ای بیان فرمود،[4] هم واپسین کلماتی بود که در قتلگاه از حنجر خونین آن امام شنیده شد که: «اِلهی رِضیً بِقَضائِکَ». خواهر خویش را نیز به تسلیم و رضا دعوت می‌کرد «اِرْضی بِقَضاءِ اللهِ» تا پس از شهادتش بی‌تابی و نارضایی از خود نشان ندهد. وقتی هم که می‌خواست از مدینه خارج شود، هنگام وداع با قبر رسول خدا از خداوند طلب کرد که آنچه که رضای تو است، برایم انتخاب کن: «اَسْئَلُکَ... ما اخْتَرْتَ مِنْ اَمْری هذا ما هُوَ لَکَ رِضیً».[5]
این روحیه‌ی معنوی در سایر عاشوراییان هم بود. حضرت مسلم بن عقیل در کوفه وقتی گرفتارشد، باز دم از رضای الهی می‌زد و به داوری خدا راضی بود و در هر حال، خدا را حمد می‌گفت.[6]
سیدالشهداء(ع) وقتی به کربلا می‌رفت، به سرانجام و سرنوشت ماجرا راضی بود، هرچه را که خدا مقدّر کرده باشد برای خود «خیر» می‌دید و می‌فرمود:
چه کشته شویم، چه پیروز گردیم، آنچه را خدا بر ایمان مقدّر کرده باشد، آن را خیر می‌بینیم.[7]
رضای عبد از خدا و رضای خدا از عبد، اوج این کمال است؛ پسند دو جانبه و رضای از هر دو سو. در متون زیارتنامه هم به این مقام و مرتبه‌ی شهدای کربلا اشاره و ارج نهاده شده است.
در زیارتنامه‌ی حضرت مسلم است: شهادت می‌دهم که تو اقامه‌ی نماز و زکات کردی و جهاد کرده به شهادت رسیدی در حالی که خداوندت از تو راضی بود «لَقَیْتَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ عَنْکَ راضٍ»[8]. در زیارتنامه‌ی هانی می‌خوانیم که جان خویش را در راه رضای الهی فدا کردی (بَذَلْتَ نَفْسَکَ فی ذاتِ اللهِ وَ مَرضاتِه)[9]. در همین متن، به رضایت خدا از او هم اشاره شده است.
اینکه یک انسان به مقامی برسد که خشم و رضای او خشم و رضای خدا باشد، مقام والاتری است. سید‌الشهدا(ع)، با این وصف در زیارت مطرح شده است:
یا مَنْ رِضاهُ مِنْ رِضَی الرّحْمانِ و سَخَطُه مِنْ سَخَطِ الرّحْمانِ.[10]
خاندان او نیز چنین بودند و پیشامدهای ناگوار کربلا را به حساب خدا گذاشته به امید اجر او، آن‌ها را تحمّل می‌کردند و همه را «زیبا» می‌دیدند. این کلام حضرت زینب است که وقتی در مجلس ابن زیاد در کوفه، والی مغرور با طعنه خطاب به آن بانوی قهرمان گفت: کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟ زینب کبری(س) پاسخ داد: جز زیبا چیزی ندیدم: «ما رَأَیْتُ اِلاّ جَمیلاً»[11] و این سخن به شدّت والی کوفه را عصبانی ساخت.
کار برای رضای خدا و داشتن مرتبه‌ی «رضا»، سرمایه‌ی عظیمی است که هم وجدان انسان‌ها را همواره آرام و خرسند می‌سازد، هم امید آفرین و حرکت‌زا است و هم ایجاد انگیزه‌ی قوی می‌کند. ملّت ایران در سال‌های انقلاب و جنگ، به خاطر رضای الهی به میدان رفتند و از شهادت‌ها استقبال کردند. بستگان و خانواده‌های شهدا و جانبازان هم با روحیه‌ی رضامندی، تحمّل مشکلات کردند. امام خمینی(قدّس سره) فرمود:
کسی که دنبال حق می‌رود و برای رضای خدا کار می‌کند، نباید به فکر این باشد که به او چه گفته‌اند، یا چه می‌گویند؛ باید خدا را در نظر بگیرد و برای خدا کار کند، هرکس هرچی می‌خواهد بگوید.[12]
در زمینه‌ی افزایش قدرت روحی برای تحمل سختی‌ها و شهادت‌ها هم فرمود:
ملّتی که برای رضای حق تعالی انقلاب کرد و برای ارزش‌های معنوی و انسانی به پاخاسته است، چه باک دارد از شهادتِ عزیزان و آسیب دیدن نور چشمان و تحمّل سختیها؟[13]


۶. فوز


کسی که تلاشهایش در زندگی او را به «هدف خلقت» برساند، «فائز» و رستگار است. فوز در فرهنگ دینی آن است که انسان با بهره‌گیری از نعمت‌های خدا و عمر خویش بتواند سعادت جاودانه را که کامیابی آخرت و بهشت است به دست آورد. فوز عظیم و رستگاری کامل، رسیدن به کامروایی اُخروی است. به تعبیر حضرت علی(ع): «الآخِرَةُ فَوْزُ السُّعَداء»[14] خود آن حضرت وقتی در سپیده دم نوزدهم رمضان ضربت خورد، فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعَْبةِ»، چرا که برای اولیای الهی، شهادت برترین رستگاری و کامیابی است.
امام حسین(ع) در حرکت عاشورایی خویش، فوز و سعادت ابدی خود و یارانش را می‌دید، از این رو مشتاقانه به سوی این هدف می‌شتافت. در راه کوفه، وقتی طرمّاح با آن حضرت ملاقات و ایشان را از رفتن به کوفه‌ی پر آشوب منع کرد، امام فرمود:
ما با آنان قول و قراری داریم که دوست ندارم خُلف وعده کنم. اگر خداوند شرّ و فتنه را از ما دفع کرد، که لطف دیرینه‌ی اوست و اگر هم آن پیش آید که گریزی از آن نیست، آن هم فوز و شهادت است: «... وَ اِنْ یَکُنْ مالابُدَّ مِنْهُ فَفَوْزٌ وَ شَهادةٌ اِنْ شاءَ اللهُ»[15]
در سخن دیگری که از آن حضرت نقل شده است، در شب عاشورا خطاب به همراهان گوشه‌هایی از فرهنگ حیات و فلسفه‌ی مرگ و زندگی و سعادت اخروی را بیان فرمود، سپس افزود:
بدانید که تلخ و شیرین دنیا همه‌اش خواب و خیال است، بیداری و هشیاری در آخرت است. فائز و رستگار کسی است که در آخرت به سعادت برسد و بدبخت کسی است که به شقاوت آخرت گرفتار آید: «... وَ الفائز مَنْ فازَ فیها و الشَّقِیُّ مَنْ شَقی فیها»[16].
سخن معروف امام حسین(ع): فَاِنّی لا اَرَی الْمَوْتَ اِلاّ سَعادَةً[17] نیز گویای بینش امام در مورد مفهوم و ماهیت سعادت و رستگاری است که امام آن را در سایه‌ی شهادت در راه خدا می‌داند.
این باور و حقیقت، به اهل ایمان شوق به آخرت و بهشت می‌بخشد و وابستگی‌هاشان را به دنیا می‌کاهد و سبکبال و شهادت طلب می‌شوند و به‌راحتی جان فدای مکتب و قرآن و ولیّ خدا می‌کنند و شایسته‌ترین چهره‌هایی که عنوان «فائزین» را به خود اختصاص داده‌اند شهدای کربلایند. امام حسین(ع) وقتی به بالین حرّ رسید، ضمن ستایش‌هایی که از او کرد، اشعاری در ستایش از ایثار و مواسات و صبر او خواند، از جمله این بیت که:
لَقَدْ فازُوا الَّذی نَصَرُوا حُسَیْناً
 وَ فازوُا بِالْهِدایَةِ وَ الصَّلاح[18]
آنان که حسین را یاری کردند، رستگار شدند و به هدایت و صلاح، راه یافتند.
در زیارتنامه‌های شهدای کربلا و اباعبدالله الحسین(ع)، به این تعبیر بسیار بر می‌خوریم که آنان را کامیاب و اهل فوز می‌شماریم و نیز آرزوی اینکه کاش ما هم در کربلا در رکاب آنان بودیم و می‌جنگیدیم و با شهادت، به فوز ابدی می‌رسیدیم. از جمله به این چند نمونه دقت شود:
خدایا شهادت می‌دهم که حسین بن علی به کرامت تو نائل و فائز شده است، او را با شهادت، گرامی داشته‌ای و به او سعادت بخشیده‌ای.[19]
و خطاب به شهدای کربلا می‌گوییم:
«فُزْتُمْ وَالله فَوْزاً عَظیماً، یالَیْتَنی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوُز فَوْزاً عظیماً»
«أشْهَدُ أنَّکُمْ الشُهَداءُ و السُّعَداءُ وَ أَنَّکُمُ الْفائِزُونَ فی دَرَجاتِ العُلی».[20]
زائر شهدای کربلا که آن به خون خفتگان را شهید و سعید و فائز می‌شمارد، این بینش را به زندگی خود هم سرایت می‌دهد و دیدگاهش نسبت به سعادت، فراتر از کامیابی‌های دنیوی می‌شود. این برداشت عمیق‌تر از زندگی و اندیشیدن به «فوز»، درسی است که عاشورا به همه می‌دهد: رستگاری، در سایه‌ی جهاد و شهادت و جان دادن در راه مکتب و ولایت.


خودآزمایی


1- بینش امام حسین(ع) در مورد مفهوم و ماهیت سعادت و رستگاری چگونه است؟
2- نمونه‌ای از مقام «رضا» را در کربلا بیان کنید.
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]. مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1، ص 239 (در بحارالانوار، بجای «انفسهم» کلمه‌ی «المخلوق» است: ج 44، ص 383).
[2]. بحارالأنوار، ج 45، ص 137.
[3]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 336.
[4]. همان، ص ۳۲۸.
[5]. همان، ص ۳۲۸.
[6]. وقعة الطّف، ص 139.
[7]. اِنّی لأرْجوُ اَنْ یکونَ خیراً ما ارادَ اللهُ بنا، قُتِلْنا أمْ ظَفرنا (اعیان الشیعه، ج 1، ص 597).
[8]. مفاتیح الجنان، زیارت حضرت مسلم، ص 402.
[9]. همان، ص 403.
[10]. همان، زیارت مطلقه‌ی امام حسین(ع)، ص 426 (زیارت ششم).
[11]. بحار الأنوار، ج 45، ص 116.
[12]. صحیفه‌ی نور، ج 19، ص 142.
[13]. همان، ص 276.
[14]. غرر الحکم.
[15]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 364.
[16]. بحار الانوار، ج 11، ص 150.
[17]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 440.
[18]. همان؛ برخی این اشعار را به امام سجاد(ع) نسبت داده‌اند.
[19]. مفاتیح الجنان، زیارت اربعین، ص 468.
[20]. همان، زیارت شهدا، ص 440. در زیارتنامه‌های دیگر نیز مانند زیارات روز عرفه، زیارت مطلقه‌ی امام حسین و... دیده می‌شود.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
جواد محدثی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: