درس هشتم؛ قرآن و اکتشافات علمی روز!
شک نیست که قرآن یک کتاب علوم طبیعى یا طب و روانشناسى و علوم ریاضى نیست.
قرآن یک کتاب هدایت و انسان سازى است، و آنچه را در این راه ضرورى باشد فروگذار نمىکند.
ما نباید انتظار داشته باشیم که قرآن دائرةالمعارفى باشد از علوم مختلف، ما باید از قرآن نور ایمان و هدایت، تقوا و پرهیزگارى، انسانیت و اخلاق، نظم و قانون بطلبیم؛ و قرآن همهی اینها را در بر دارد.
ولى قرآن گاه براى رسیدن به این هدف اشاراتى به پارهاى از مسایل علوم طبیعى و اسرار آفرینش و شگفتیهاى جهان هستى دارد، مخصوصاً در بحثهاى توحیدى، به تناسب برهان نظم، پرده از روى اسرارى از جهان آفرینش برداشته، و مسائلى را فاش کرده که در آن عصر و در آن محیط، حتى براى دانشمندان ناشناخته بود.
اینگونه بیانات قرآن، مجموعهاى را تشکیل مىدهد که ما آن را «معجزات علمى قرآن» مىخوانیم.
در اینجا به چند قسمت از این معجزات علمى اشاره مىکنیم:
قرآن و قانون جاذبه
پیش از «نیوتن» هیچ کس قانون جاذبهی عمومى را به صورت کامل کشف نکرده بود.
معروف است «نیوتن» هنگامى که زیر درخت سیبى نشسته بود و سیبى از درخت جدا شد و به روى زمین افتاد، این حادثهی کوچک و ساده چنان فکر او را به خود مشغول داشت که سالها در اندیشه بود این چه نیرویى است که سیب را به سوى خود کشید؟ چرا به آسمان نرفت؟ و پس از سالها توانست، قانون جاذبه را کشف کند که «هر دو جسم یکدیگر را به نسبت مستقیم جرمها و به نسبت معکوس مجذور فاصلهها جذب مىکنند.»
در پرتوِ اکتشاف این قانون ثابت شد که نظام منظومهی شمسى از کجاست؛ چرا این کرات عظیم به گرد آفتاب در مدار خود مىچرخند؛ چرا فرار نمىکنند و هر کدام به سویى نمىافتند؛ چرا آنها روى هم قرار نمىگیرند؛ این چه قدرتى است که در این فضاى بیکران آنها را در مدار دقیقى به گردش واداشته، و سر سوزنى از آن فراتر نمىروند.
آرى «نیوتن» کشف کرد که حرکت دورانى یک جسم باعث فرار او از مرکز، و قانون جاذبه باعث جذب او به مرکز، مىشود؛ و هرگاه این دو نیرو کاملاً تعادل داشته باشند، یعنى «جرمها» و «فاصلهها» به آن اندازه «جاذبه» تولید کنند که سرعت حرکت دورانى نیروى «دافعه» و گریز از مرکز ایجاب مىکند، این تعادل «جاذبه» و «دافعه» به آنها اجازه مىدهد که دائماً در مدار خود بمانند.
ولى قرآن مجید بیش از هزار سال قبل از این جریان، این واقعیّت را در دومین آیهی سورهی رعد بیان کرده بود:
«اَللهُ الَّذِی رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ یجْرِی لأَجَلٍ مُّسَمّىً یدَبِّرُ الأَمْرَ یفَصِّلُ الْآیاتِ لَعَلَّكُم بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ»
خدا آن کس است که آسمانها (کرات آسمانى) را با ستونهایى نامریى برافراشت، سپس بر عرش (مجموعهی عالم هستى) حکومت کرد، و آفتاب و ماه را مسخّر شما ساخت، او تدبیر امور جهان مىکند و آیات خود را براى شما تشریح مىنماید، تا به لقاى پروردگار یقین پیدا کنید.
در حدیثى که ذیل همین آیه از امام على بن موسى الرضا(ع) نقل شده چنین مىخوانیم:
«اَلَیسَ الله یَقُولُ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَونَهَا؟ قُلت: بَلَى، قَالَ: ثُمَّ عَمد لَکِن لَا تَرَونَهَا.»
آیا خدا نمىگوید بدون ستونى که آن را مشاهده کنید؟ راوى مىگوید: در جواب امام عرض کردم، آرى، فرمود: بنابراین ستونى وجود دارد اما شما آن را نمىبینید.
آیا تعبیرى روشنتر و سادهتر در افق ادبیات عربى براى بیان نیروى جاذبه در سطح تودهی مردم از «ستون نامریى» پیدا مىشود؟!
در حدیثى نیز از امیرمؤمنان على(ع) مىخوانیم:
«هذَا النُّجُومُ الَّتی فِی السَّماءِ مَدائِن مِثلُ الْمَدائِن الَّتی فِی الْأَرض مَربُوطَة کلّ مَدینَة إلی عَمُود مِنْ نُور.»
این ستارگانى که در آسمان است شهرهایى همچون شهرهاى زمین است، هر شهرى با شهرى دیگر (هر ستارهاى با ستارهاى دیگر) با ستونی از نور ارتباط دارد!
دانشمندان امروز معترفند که در میان ستارگان آسمان، میلیونها ستارگان مسکون با موجودات زنده و عاقل وجود دارد، هرچند جزئیات آن هنوز روشن نیست.
کشف حرکت زمین به دور خود و خورشید
معروف این است اولین کسى که حرکت زمین را به دور خود کشف کرد، «گالیله» ایتالیایى بود که تقریباً چهار قرن قبل در جهان مىزیست، و پیش از آن، دانشمندان و علماى جهان نسبت به هیئت بطلمیوس دانشمند مصرى و فرضیهی او وفادار بودند که مىگفت: زمین مرکز جهان است و تمام کرات دیگر به دور آن مىچرخند.
البته «گالیله» به جُرم این اکتشاف علمیاش از طرف حامیان کلیسا تکفیر شده و با توبه و اظهار ندامت از اظهار این اکتشاف، از مرگ نجات یافت! ولى بالاخره دانشمندان دیگر دنبال نظرات او را گرفتند، و امروز این مسأله به صورت یک مطلب مسلم علمى درآمده، و حتى با آزمایشهاى حسّى نیز ثابت شده است که زمین به دور خود مىگردد و بعد از پروازهاى فضایى مطلب جنبهی عینى پیدا کرده است.
خلاصه اینکه: مرکزیت زمین نفى شد و معلوم شد این تنها یک خطاى حسّ ماست که ما حرکت زمین را با حرکت مجموعهی ثوابت و سیارات اشتباه مىکنیم، ما خود در حرکتیم و آنها را در حرکت میپنداریم!
به هر حال، عقیدهی بطلمیوس حدود یک هزار و پانصد سال بر فکر دانشمندان سایه انداخته بود، و به هنگام ظهور قرآن کسى جرأت نداشت برخلاف این فرضیه اظهار نظر کند.
ولى هنگامى که به آیات قرآن مراجعه مىکنیم، مىبینیم در سورهی نمل، آیهی 88، حرکت زمین به روشنى آمده است:
«وَ تَرَی الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ»
کوهها را مىبینى و چنین مىپندارى که آنها ساکن و جامدند در حالى که همچون ابر در حرکت مىباشند، این آفرینش خداوند است که هر چیزى را از روى اسلوب صحیح ساخته، او به اعمالى که شما انجام مىدهید آگاه است.
آیهی فوق با صراحت از حرکت کوهها سخن مىگوید در حالى که ما همهی آنها را ساکن مىپنداریم، و تشبیه حرکت آن به حرکت ابرها، هم اشاره به سرعت است و هم نرمش و آرامش و بى سروصدا بودن!
و اگر مىبینیم به جاى «حرکت زمین» تعبیر به «حرکت کوهها» مىکند براى این که عظمت مطلب آشکار شود، زیرا مسلّم است کوهها بدون زمینهاى اطراف خود حرکتى ندارند و حرکت آنها عین حرکت زمین است (یا به دور خود و یا به دور خورشید و یا هر دو).
اکنون فکر کنید در عصر و زمانى که تمام محافل علمى جهان و مردم عادى نظریهی سکون زمین و حرکت خورشید و تمامى کواکب آسمان را به دور آن، به رسمیت شناخته بودند، خبر دادن از حرکت زمین با این صراحت یک معجزهی علمى محسوب نمىشود؟! آن هم از ناحیهی کسى که مطلقاً درسى نخوانده، و اصولاً از محیطى برخاسته که در آنجا درسى وجود نداشته و از عقبافتادهترین محیطها از نظر علم و فرهنگ محسوب مىشده است، آیا این سند حقانیت این کتاب آسمانى نیست؟!
فکر کنید و پاسخ دهید
1ـ منظور از معجزات علمى قرآن چیست؟
2ـ نخستین کسى که قانون جاذبه را کشف کرد که بود و در چه عصرى مىزیست؟
3ـ قرآن در کدام آیه و با چه تعبیرى از جاذبهی عمومى خبر مىدهد؟
4ـ فرضیهی سکون زمین و کشف حرکت آن به وسیلهی چه اشخاصى صورت گرفت و چند سال بر افکار جهانیان حاکم بود؟
5ـ قرآن در کدام آیه و با چه تعبیرى از حرکت زمین سخن مىگوید؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی