کد مطلب: ۴۹۰۳
تعداد بازدید: ۴۵۰
تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۲:۳۵
خاتم انبیاء، رحمت بی‌انتها| ۶
برخی از مردم، به قول معروف، سوراخ دعا را گم کرده‌اند. به زعم خود می‌خواهند برای آخرتشان کاری انجام دهند، می‌روند قبر می‌خرند. پول فراوانی، چه بسا ده‌ها میلیون، می‌دهند و چند قبر می‌خرند و مقبره‌ی خانوادگی درست می‌کنند؛ به خیال این که با این کار آخرت آبادی گیرشان می‌آید و آن‌ها را در غرفه‌های بهشتی جای می‌دهند.

بیداری در پاسی از شب


در این شب‌های ماه رجب و شعبان و رمضان که باران رحمت ریزش دارد، تا می‌توانید از بیداری یک قسمت از شب بهره بگیرید که فرصت خواب بسیار داریم؛ آن قدر زیر خاک بخوابیم که بدن‌ها بپوسد و کِرم‌ها در جمجمه‌ها لانه کنند و فضله بریزند. خود را برای ورود به ماه مبارک رمضان آماده کنید که به مهمانسرای خدا دعوت شده‌اید و بر سر سفره‌ی حضرت أکرم الأکرَمین خواهید نشست. در این شب‌ها منادی خدا ندا می‌دهد:
«هَلْ مِنْ سائِلٍ، هَلْ مِنْ داعٍ»؛
«آیا خواهنده‌ای هست؟ [که از من بخواهد تا بدهم] آیا دعاکننده‌ای هست؟ [که مرا بخواند تا جوابش بدهم]».
تا زنده‌ایم شرف بیداری ساعت آخر شب را از دست ندهیم. حدّأقل نیم ساعت آخر شب، یک ربع ساعت آخر شب قبل از سحر بیدار باشیم که نتایج و اسرار فراوان دارد. از روزه‌ی ماه شعبان نیز استفاده کنیم و از پرخوری بپرهیزیم که پرخوری از صفات حیوانات است.
«وَ اسْتَعْمِلُوا أقْدامَکُمْ»؛
«این قدم‌ها را به کار بیفکنید [و به اماکن عبادت بروید، امّا با قلب و روح و جانتان بروید]».
بهره‌جویی از دنیا برای آخرت
«أخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ أنْ تَخْرُجَ مِنْها أبْدانُکُم»؛[1]
«پیش از این که بدن‌هایتان از دنیا بیرون برود، قلب‌هایتان را از دنیا بیرون کنید».
«وَ أنْفِقُوا أمْوالَکُمْ»؛[2]
«اموالتان را [در راه خدا] انفاق کنید».
این اموال عاقبت از شما گرفته خواهد شد. پس تا در دست شماست از آن بهره‌ی خود را برگیرید.
بهتر از سخن خدا که نمی‌شود سخنی گفت. حال بشنوید که چه می‌فرماید:
«وَ ابْتَغِ فی ما آتاکَ اللهُ الدّارَ اْلإخِرَةَ وَ لاتَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا...»؛[3]
«در آنچه خدا [در دنیا] به تو داده است، خانه‌ی آخرت را بطلب [و به دست آور] و نصیب خود را از دنیا فراموش نکن...».
بهره و نصیب شما از این دنیا چیست؟ خوب خوردن و خوب پوشیدن و مرکب و مسکن زیبا به دست آوردن است؟ نه، این‌ها که بهره‌ی شما نیست. هرچه خوب بخورید و خوب بپوشید، تحویل بدن داده‌اید و بدن هم عاقبت تحویل کرم‌های زیر خاک داده خواهد شد. خودتان روح و جانتان هستید. از این دنیا و اموال دنیا بهره‌ی جانتان را برگیرید و همراهتان به عالم پس از مرگ ببرید.
«إنَّما لَکَ مِنْ دُنْیاکَ ما أصْلَحْتَ بِهِ مَثْواکَ»؛[4]
«همانا بهره‌ی تو از دنیایت همان است که با آن خانه‌ی قبرت را صالح و آباد گردانی».
«وَ خُذُوا مِنْ أجْسادِکُمْ فَجُودُوا بِها عَلی أنْفُسِکُمْ»؛[5]
«از بدن‌هایتان بگیرید و به جان‌هایتان ببخشید».
پیکرها را قربان جان‌ها کنید. جسدها را لاغر و جان‌ها را فربه سازید.


به جای خریدن قبر به بینوایان کمک کنید!


برخی از مردم، به قول معروف، سوراخ دعا را گم کرده‌اند. به زعم خود می‌خواهند برای آخرتشان کاری انجام دهند، می‌روند قبر می‌خرند. پول فراوانی، چه بسا ده‌ها میلیون، می‌دهند و چند قبر می‌خرند و مقبره‌ی خانوادگی درست می‌کنند؛ به خیال این که با این کار آخرت آبادی گیرشان می‌آید و آن‌ها را در غرفه‌های بهشتی جای می‌دهند. چه خیال خامی و چه تصوّر باطلی! مگر قرآن نمی‌گوید تنها مایه‌ی سعادت در عالم آخرت تقواست:
«...إنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أتْقاکُمْ...»؛[6]
«... گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست».
حتّی قرب جوار اولیای خدا در مدفن نیز وقتی نافع است که با تقوا همراه باشد:
«...إنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»؛[7]
«...خداوند فقط اعمال پرهیزگاران را می‌پذیرد».
شما اگر به راستی آخرت را می‌خواهید، این پولِ قبرها را بدهید برای زنده‌های بینوا و مستأصل خانه بخرید. شصت هفتاد متر زمین با دو اتاق محقّر به یک خانواده‌ی بی‌خانمان بدهید و از این راه غرفه‌های بهشتی بدست آورید. چرا برای مرده‌ای می‌خرید که هیچ معلوم نیست کی خواهد مرد و کجا خواهد مرد؟ شما نگران نباشید؛ وقتی مُردید زمین نمی‌مانید و حتماً جایی دفنتان می‌کنند و به آغوش عملتان می‌افکنند. آنچه نافع به حال شماست نفع رساندن به بندگان خداست.


خرید خانه را به امام(ع) سپردن


مردی از اهالی جبل، که از امرا و شخصیّت‌های برجسته و از محبّین و دوستداران حضرت امام صادق(ع) بود، هر سال به عشق زیارت امام(ع) به حجّ مشرّف و در مدینه به خانه‌ی امام(ع) وارد می‌شد و به خاطر علاقه‌ی شدیدی که به امام(ع) داشت توقّفش را در مدینه طول می‌داد؛ تا این که پیش خود فکر کرد: این کارِ من ممکن است مایه‌ی زحمت امام(ع) باشد. بهتر است که من خانه‌ای در مدینه بخرم تا هر وقت به مدینه آمدم به خانه‌ی خودم بروم و مزاحم امام(ع) نباشم.
در یکی از این سفرها خدمت امام(ع) عرض کرد: یابن رسول الله، من به فکر افتاده‌ام خانه‌ای برای خودم بخرم تا دیگر مزاحم شما نباشم. اجازه می‌خواهم مبلغی خدمت شما تقدیم کنم و برای ادای مناسک حجّ راه‌ی مکّه شوم و تا از مکّه برمی‌گردم شما دستور بدهید با این مبلغ برای من خانه‌ای بخرند تا در مراجعت از مکّه، به خانه‌ی خودم وارد شوم.
امام(ع) نیز قبول کردند و پول را گرفتند و او هم به سفر حجّ رفت. وقتی برگشت از امام(ع) سؤال کرد: آقا، خانه را خریدید؟ فرمود: بله؛ این قباله‌اش. نوشته‌ای را که در دستشان بود به آن مرد دادند. مرد نگاه کرد و با تعجّب دید که نوشته‌اند:
بسم الله الرّحمن الرحیم
این قباله‌ی خانه‌ای است که جعفر بن محمّد برای فلان کس (اسم او را نوشته‌اند) خریده است و این خانه در بهشت برین واقع شده و به چهار سمت محدود است (چون هر خانه‌ای از چهار سمت همسایه دارد، این خانه‌ی بهشتی هم چهار حدّ دارد): یک حدّ آن خانه‌ی پیامبر اکرم(ص)، حدّ دیگرش خانه‌ی امیرالمؤمنین(ع)، حدّ سوّم آن خانه‌ی امام حسن(ع) و حدّ چهارم آن خانه‌ی امام حسین(ع) است.
این مرد وقتی آن نوشته را خواند منقلب شد و از شدّت خوشحالی گریه‌اش گرفت. آن را بوسید و روی چشمش گذاشت و گفت: مولای من، با دیده‌ی منّت قبول کردم. بعد امام(ع) فرمود: آن پولی را که به من دادی، بین فقرای بنی‌هاشم تقسیم کردم. برای آن‌ها که خانه نداشتند خانه خریدم و به آن‌ها که کمبود داشتند هزینه‌ی زندگی دادم و امیدوارم این خانه که من در بهشت برای شما خریده‌ام مبارک باشد و مورد عنایت خدا قرار گیرد.
آن مرد سعادتمند قباله را بوسید و در بغل گذاشت و تشکّر کرد و رفت. پس از مدّتی مریض شد و احساس کرد که این بیماریِ مرگ است. اهل و عیال خود را جمع کرد و گفت: شما را به خدا قسم می‌دهم که وقتی من مُردم، این قباله را با من در قبر بگذارید و کنار من دفن کنید. آن‌ها هم این کار را کردند. فردا که کنار قبر رفتند، دیدند همان نامه روی قبر افتاده و با خطّ روشن نوشته شده:
به خدا قسم، امام صادق(ع) به وعده‌اش وفا کرد. آن خانه‌ای را که برای من خریده بود به من دادند.[8]


خوشا به حال پرهیزکاران!


«إعْلَمُوا عِبادَ اللهِ أنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعاجِلِ الدُّنْیا وَ آجِلِ اْلإخِرَةِ»؛[9]
«بدانید ای بندگان خدا، که پرهیزکاران [آخرت‌گرا] نقدینه‌ی دنیای گذرا و نسیه‌ی آخرت آینده را با هم بردند [به سود و بهره‌ی هر دو جهان رسیدند]».
خوشا به حال آنان که تقوا دارند، اهل عمل هستند و طبق دستور دین عمل می‌کنند؛ هم در دنیا آبرومند و عزیزند هم در آخرت غرق در نعمت‌های خداوند کریمند.


نعمت صندوق قرض‌الحسنه


مناسب است درباره‌ی صندوق قرض‌الحسنه، که مشکلات مردم را حل می‌کند و مستمندان را به نوایی می‌رساند، این روایت را نقل کنیم که امام امیرالمؤمنین(ع) فرموده‌اند:
«إنَّ لِلّهِ عِباداً یَخْتَصُّهُمُ اللهُ بِالنِّعَمِ لِمَنافِعِ الْعِبادِ فَیُقِرُّها فی أیْدِیهِمْ ما بَذَلُوها فَإذا مَنَعُوها نَزَعَها مِنْهُمْ ثُمَّ حَوَّلَها إلی غَیْرِهمْ»؛
«خدا را بندگانی است که نعمت‌هایی را برای بهره‌بردن بندگان به آنان اختصاص داده؛ پس آن نعمت‌ها را در دسترس آن‌ها می‌گذارد تا هنگامی که [به مستحقّان] بذل کنند و هرگاه آن نعمت‌ها را [از مستحقّان] بازدارند، خداوند از آنان می‌‌گیرد و به دیگران منتقل می‌کند [که به مصرف حقّ برسانند]».


امام حسین(ع) فدایی خداوند متعال


روز ولادت امام حسین(ع) قنداقه‌اش را به جدّش رسول خدا(ص) دادند. رسول الله(ص) قنداقه را روی دست گرفت و زبان در دهان نوزاد گذاشت و او زبان پیامبر را مکید. اوّلین غذایی که به معده‌ی حسین(ع) رسید لعاب دهان جدّش رسول الله(ص) بود که شخصیّت الهی او را تکوین کرد. زیر گوش عزیزش اذان و اقامه گفت. به‌به از گوینده و شنونده‌ی این اذان! اذانی که رسول خدا(ص) بگوید و حسین خدا بشنود چه اذان پُر نور و مبارکی خواهد بود! همان لحظه‌ی اوّل در گوش حسینش فرمود: حسینم، الله‌اکبر؛ «خدا بزرگ است.» این کلمه در جان حسین نشست و تا آخر عمر گفت: الله‌اکبر؛ دیگر هیچ چیز در نظرش بزرگ نیامد و همه‌چیز را فدای الله کرد. هم روز ولادتش تکبیر گفتند هم روز شهادتش؛ با این تفاوت که روز ولادتش، جدّ بزرگوارش گفت و روز شهادت، دشمن خونخوارش. در روز ولادت قنداقه‌اش روی دست رسول خدا(ص) بود، امّا روز شهادت تنش زیر سمّ اسبها و سرش بالای نی بود!
صلّی الله علیک یا اباعبدالله و علی الارواح الّتی حلّت بفنائک.
اعوذ بالله من الشّیطان الرجیم
«...قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ * یَهْدِی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إلَی النُّورِ بِإذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»؛[10]
«از جانب خدا برای شما نور و کتاب آشکار کننده‌ای آمد. خدا به وسیله‌ی آن [نور و کتاب] هر کس را که خشنودی او را بجوید به راه‌های سلامت هدایت می‌کند و به اذن او آنان را از تاریکی‌ها به سوی نور راهنمایی و به راه مستقیم هدایت می‌کند».
آیاتی که ذکر شد مربوط به نور هدایت است.
«...قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ»؛
از جانب خدا برای شما نور و کتاب آشکار و آشکار کننده، روشن و روشنگر فرستاده شد. در این آیه ممکن است مقصود از کلمه‌ی نور قرآن باشد و ممکن است منظور رسول اکرم(ص) باشد. چون در خود قرآن، از قرآن تعبیر به نور شده است. در سوره‌ی اعراف می‌خوانیم:
«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ...وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی اُنْزِلَ مَعَهُ...»؛[11]
«...کسانی که اتبّاع از رسول می‌کنند و همچنین از نوری که همراهش نازل شده تبعیّت می‌کنند...».
 

خودآزمایی


1- بهره و نصیب شما از این دنیا چیست؟
2- آن مرد از اهالی جبل، به چه دلیل به حضرت امام صادق(ع) پول داد؟
3- مقصود از کلمه‌ی نور در آیه «...قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ» چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]ـ نهج‌البلاغه‌ی فیض، خطبه‌ی ۱۹۴.
[2]ـ نهج‌البلاغه‌ی فیض، خطبه‌ی ۱۸۲.
[3]ـ سوره‌ی قصص، آیه‌ی ۷۷.
[4]ـ نهج‌البلاغه‌ی فیض، نامه‌ی ۳۱، قسمت ۱۷.
[5]ـ همان، خطبه‌ی ۱۸۲، قسمت سوّم خطبه.
[6]ـ سوره‌ی حجرات، آیه‌ی ۱۳.
[7]ـ سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۲۷.
[8]ـ منتهی‌الآمال، قسمت مربوط به امام صادق(ع).
[9]ـ نهج‌البلاغه‌ی فیض، نامه‌ی ۲۷،
[10]ـ سوره‌ی مائده، آیات ۱۵ و ۱۶.
[11]ـ سوره‌ی اعراف، آیه‌ی ۱۵۷.
*اعوجاج: کجی، ناراستی.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: