فصل سوّم: سیمای حضرت عباس(ع) در کربلا و شهادت قهرمانانه او| ۷
رجزهای حضرت عباس(ع)
رجزخوانی مسلمانان جنگاور در میدان جنگ، «شعار انقلابی» آنها بود که هنگام نبرد به شیوه حماسی میخواندند. این شعارها علاوه بر تقویت روحیه خود و تضعیف روحیه دشمن، بیانگر اهداف جنگیدن بود و حکایت از شعور آگاهانه و برخورد قاطعانه برای حمایت از دین خدا میکرد.
عباس(ع) در میدان نبرد رجزهایی خواند که هر فرازی از آنها بیانگر عالیترین درسهای شجاعت، ایثار، همت بلند، وفاداری و اخلاص است. در اینجا رجزهای آن حضرت بیان میشود:
1. نگهبانان شریعه به حضرت عباس(ع) حمله کردند، او نیز به آنها حمله کرد و در این حال چنین رجز میخواند:
لَا اَرهب المَوت اِذ المَوت ذَقا
حَتی اُواری فِی المَصالِیت لِقا
نَفسی لِسِبط المُصطفَی الطُهر وَقا
اِنّی اَنَا العَباس اغدُو بِالسَّقَا
وَ لَا اَخاف الشَرّ یَوم المُتلقَی
من از مرگ در آن هنگام که فریاد برآورد، باک و هراسی ندارم تا آنکه پیکر من در میان دلاور مردان به خاک افتد. جان من نگهبان و فدای زادهی پاک مصطفی، پیامبر(ص) است. منم عباس که با مشک برای سیراب کردن تشنگان میآیم و از مرگ در درگیری با دشمن نمیترسم.
2. عباس(ع) به جنگ خود همچنان ادامه داد و دشمن را پراکنده نمود. در این هنگام زید بن ورقا (یا زید بن رقاد) از پشت نخله خرما کمین کرد و با همیاری حکیم بن طُفیل، شمشیر خود را بر دست راست عباس(ع) فرود آورد و دست راست آن حضرت را قطع کرد. حضرت عباس(ع) شمشیرش را به دست چپ گرفت و به نبرد خود با دشمن ادامه داد، در این حال چنین رجز میخواند:
وَ اللهِ اِن قَطعتُم یَمِینِی
اِنِّی اُحامِی ابَداً عَن دِینی
وَ عن اِمامِ صَادقِ الیَقینِ
نَجل النَّبِی الطَاهِرِ الاَمینِ
سوگند به خدا اگر دست راستم را قطع کنید، باز به جنگ خود ادامه میدهم و تا آخرین نفس از دینم دفاع میکنم و نیز از امامی که به راستی به یقین رسیده و از نوه پیامبر پاک و امین است یاری میکنم.
حضرت عباس(ع) همچنان به جنگ خود ادامه داد. در این میان حکیم بن طفیل که در پشت نخله خرما کمین کرده بود، شمشیرش را بر دست چپ آن حضرت فرود آورد که دست چپش نیز قطع شد.
3. عجب اینکه حضرت عباس(ع)، همانند عمویش جعفر طیار در جنگ موته، پرچم را به سینهاش چسبانید و با بازوان قطع شده، آن را نگه داشت؛ در حالی که چنین رجز میخواند:
یَا نَفس لَا تَخشَی مِنَ الکُفار
وَ اَبشِری بِرَحمَة الجَبَّار
مَعَ النَّبِی السَّیِد المُختارِ
قَد قَطعُوا بِبَغیهِم یسارِی
فَاصلهُم یَا رَبِّ حَرِّ النار
ای نفس! از کافران نترس، تو را به رحمت خدای جبار همراه پیامبر، سرور برگزیده خدا مژده باد. دشمنان از روی ظلم و طغیان، دست چپم را (نیز) قطع کردند. پروردگارا! آنان را وارد آتش سوزان دوزخ کن.
در این هنگام ظالمی عمود آهنین بر سرش زد که آن حضرت از پشت اسب بر زمین افتاد.[1]
***
مرحوم محدث و فقیه ربانی ملا حبیب الله کاشانی مینویسد: حضرت عباس(ع) پس از آنکه مشک را پر از آب کرد و روانه ی خیمهها شد، دشمنان سر راهش را گرفتند، آن حضرت حمله به دشمنان میکرد و چنین رجز میخواند:
المَوت تَحتَ ضَبابِ السَّیفِ مُکرمَة
اِن کانَ مِن بَعدِه اِسکان جَنّات
لَا تَأسفنَّ عَلَی الدُنیا وَ لذتهَا
فَعِندَ جَدّی تَغفِر کُلَّ زلات
مرگ در پرتو شمشیر، مایه بزرگواری و عظمت است، پس از آن موجب سکونت در بهشت شود، هرگز برای دنیا و لذّتهای آن غصه و افسوس مخور و بدان که تنها در پیشگاه جدّ من، همه لغزشها آمرزیده خواهد شد (پس دنیا را فدای راه پیامبر(ص) کن).
از هر سو به دشمن حمله میکرد، و مثل مور و ملخ آنها را پراکنده میساخت و درهم میریخت و چنین رجز میخواند:
اذبّ عَن سِبطِ النبِی اَحمد
اضربکُم بِالصارمِ المهنَّدِ
حَتی تحیدُوا عَن قِتالِ سَیّدی
اِنّی اَنَا العَباس ذُو التَودُّد
از حریم سبط پیامبر اسلام حضرت احمد(ص) حمایت میکنم و با شمشیر استوار و برّان شما را سرکوب مینمایم تا شما را از جنگ با آقا و سرورم (امام حسین(ع)) دور سازم، من، عباس علاقهمند به حسین و اهل بیتش(ع) هستم، فرزند علی(ع) که ستوده و مورد تأیید خداوند بود.[2]
حسین(ع) در بالین عباس(ع) و گریه شدید او
مرحوم علاّمه حائری در معالی السبطین مینویسد:
پس از آنکه دستهای عباس(ع) قطع شد، مشک را به دندان گرفت و همچنان رکاب میزد تا مشک آب را به خیمهها برساند، ناگاه تیری به مشک اصابت کرد، آب آن ریخت و تیر دیگری بر سینهاش رسید. در این هنگام به زمین افتاد. براساس روایتی، در این هنگام یکی از دشمنان به پیش آمد، گرز آهنین بر سر آن حضرت زد و همین ضربت گرز، آن حضرت را به شهادت رسانید.[3]
محدث قمی مینویسد: پس از آنکه تیر بر مشک و بر سینه او رسید، به زمین افتاد و صدا زد: «یَا اَخاهُ اَدرُک اَخاکَ؛ ای برادر! برادرت را دریاب».[4]
و به روایت مناقب، در این هنگام ملعونی به پیش آمد و عمود آهنین بر فرق سرش زد که به شهادت رسید. امام حسین(ع) صدای برادرش را شنید و خود را به بالین او رسانید. وقتی که او را با آن حال دید، صدا زد: «اَلآنَ اِنکَسرَ ظَهرِی وَ قَلَّت حِیلَتِی؛ اکنون پشتم شکست و چاره من اندک شد».[5]
***
محدث قمی و محدث معاصر، شیخ ذبیح الله محلاتی مینویسند: وقتی که صدای عباس(ع) بلند شد: «یَا اَخاه اَدرِک اَخاکَ؛ ای برادر! برادرت را دریاب».[6] حسین(ع) مانند شهاب ثاقب به بالین عباس(ع) آمد. او را با دستهای قطع شده و بدن پاره پاره دید، با صدای بلند گریه کرد و فرمود: «الآنَ اِنکسَرَ ظَهرِی وَ قَلَّت حِیلَتِی وَ شَمّت بِی عَدُوِّی؛ اکنون پشتم شکست، چارهام اندک شد و دشمنم زبان به سرزنش من گشود».
آن گاه این اشعار را در سوگ عباس(ع) خطاب به دشمن خواند:
تَعدّیتُم یَا شَرّ قَوم بِبغیکِم
وَ خَالفتُمُوا دِین النَبی مُحمَّد
اِما کَانَ خَیر الرسل وَصَّاکم بِنَا
أما نَحنُ مِن نَسل ِالنَبِی المُسدّد
أما کانَت الزَهراء اُمّی دُونکم
أما کانَ مِن خَیرِ البَریّة اَحمد
لَعنتُم وَ اَخزیتم بِما قَد جَنیتُم
فَسوفَ تَلاقُوا حَرّ نارٍ تُوقّد
ای زشتترین انسانها! شما با طغیان خود، از حریم حقّ تجاوز کردید و با دین پیامبر خدا محمّد(ص) مخالفت نمودید. آیا پیامبری که برترین رسولان خدا است، شما را در مورد احترام به ما سفارش نکرد؟ آیا ما از نسل پیامبر استوار خدا(ص) نیستیم؟
آیا حضرت زهرا(س) مادر من نیست؟ آیا محمد(ص) برترین انسانها نمیباشد؟ شما با جنایاتی که مرتکب شدید، مورد لعنت گشتید و کارتان به رسوایی کشیده شد، و به زودی در آتش سوزان و برافروخته دوزخ عذاب خواهید شد.[7]
چهره غمبار حسین(ع)
سیرهنویسان وضع روحی امام حسین(ع) را در کنار پیکر به خون تپیده حضرت عباس(ع) چنین بیان کردهاند:
وَ یان الِانکسار فِی وَجه الحُسینِ، وَ بَکَی بُکاء شدیداً، وَ نَادَی: وَا اَخاه، وَا عبّاساه! وا مُهجة قَلباه! وا ضَیعتاهُ بَعدکَ یَا عَباس! الآنَ اِنکَسَر ظَهرِی وَ قَلت حِیلَتی وَ انقَطَعَ رَجائی؛ شکستگی و اندوه عمیق در چهره حسین(ع) آشکار شد، گریه سختی کرد و صدا زد: آه برادرم، آه عباسم، آه ای روح و میوه قلبم، وای از بینوایی بعد از تو، ای عباس! اکنون پشتم شکست، و چارهام اندک شد و امیدم قطع گردید.
زبان حال عباس(ع) در این وقت چنین بود:
مشکی از اشک به دوش مژه دارم شب و روز
عشق تو داده به من منصب سقّایی را
گر طبیبانه بیایی به سر بالینم
به دو عالم ندهم لذّت بیماری را
زبان حال امام حسین(ع) این بود:
چشم بگشا که طبیب سر بالین آمد
چشم بگشا که حسین با دل خونین آمد
دیده بر هم منه ای سرو به خون غلتیده
تا نگویند حسین داغ برادر دیده
دیده بگشا که طفلان همه غوغا دارند
قطره آب روان از تو تمنّا دارند
شاعر اهل بیت، شیخ محمدرضا اُزری، قصیده پر محتوایی در مورد زبان حال امام حسین(ع) سروده که دو شعر آن چنین است:
الیَومَ سَارَ عَن الکَتائبِ کَبشَهَا
الیَومَ غَابَ عَن الهُداةِ اِمامِها
الیَوم نَامَت اَعین بِک لَم تنم
وَ تَسهَّدت اُخری فَعزَّ مَنامهَا
امروز بین سردار لشکر، فرمانده کلّ، با گردانهای سپاه جدایی افتاد، پیشوای هدایتیافتگان از آنها پنهان شد و امروز چشمهای دشمن که با بودن تو به خواب نمیرفت، به خواب میرود، ولی چشمهای دوست بیتاب و پریشان و خوابش دشوار و اندک شد.[8]
امام حسین(ع) در شأن عباس(ع) سخنان دیگر نیز دارد که پارهای از آنها در ماجرای شهادت عباس(ع) بیان خواهد شد.
اَحقُّ الناسِ اَن یَبکَی عَلَیه
فَتیّ اَبکی الحُسین بِکربَلاء
اَخُوهُ وَ ابن والده عَلیّ
اَبوالفَضل المضرَّج بِالدِّماء
وَ مِن وَاساهُ لَا یَثنِیه شَیء
وَ جَادِلهُ عَلی عَطش بِماء
سزاوارتر آن است که برای آن جوانی گریه کرد که حسین(ع) در کربلا برای او گریه کرد. گریه برای آن کسی که برادر حسین(ع) و پسر پدرش علی(ع) بود، همان ابوالفضل که غرق در خون شد و خود را فدای برادر کرد. هیچ چیزی او را از حسین(ع) جدا نکرد، تا آنجا که به خاطر تشنگی حسین(ع) آب ننوشید و تشنه لب شهید شد.[9]
خودآزمایی
1- کارکردهای رجزخوانی مسلمانان جنگاور در میدان جنگ را بیان کنید.
2- سیرهنویسان وضع روحی امام حسین(ع) را در کنار پیکر به خون تپیده حضرت عباس(ع) چگونه بیان کردهاند؟
پینوشتها
[1]. بحارالانوار، ج 45، ص 40 ـ 41؛ نگه داشتن پرچم و چسباندن آن به سینه با دو دست بریده، در کتاب سردار کربلا، ص 289 و معالی السبطین، ج 1، ص 440 آمده است.
[2]. تذکرة الشهداء، ص ۲۶۰.
[3]. معالی السبطین، ج 1، ص ۴۴۷.
[4]. مینویسند که همیشه عباس(ع) با کمال رعایت ادب، حسین(ع) را به عنوان مولا و سرور میخواند؛ ولی در اینجا محبّت برادری به جوش آمده و او را به عنوان برادر خواند.
[5]. نفس المهموم، ص 179؛ منتهی الآمال، ج 1، ص 279.
[6]. مرحوم علاّمه سیّد عبدالرزاق مقرّم مینویسد: وقتی که عباس(ع) بر اثر اصابت عمود آهنین بر سرش به زمین افتاد. صدا زد: «علیک منی السلام یا اباعبدالله؛ آخرین سلام من بر تو ای اباعبدالله». (مقتل الحسین مقرّم، ص 327).
[7]. منتهی الآمال، ج 1، ص 379؛ فرسان الهیجاء، ج 1، ص 204.
[8]. منتخب التواریخ، ص 260.
[9]. اللهوف، ص 118؛ بعضی این شعر را به خود حسین(ع) نسبت میدهند که در سوگ حضرت عباس(ع) خواند (معالی السبطین، ج 1، ص 448).
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی