کد مطلب: ۴۹۱۲
تعداد بازدید: ۴۴۲
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۴:۵۹
داستان‌هایی از حضرت امام هادی(ع) | ۳
متوکّل اطرافیانش را از پاسخ امام هادی(ع) مطّلع نمود، دانشمندان حاضر در مجلس متوکّل، این فتوا را رد کردند، و به متوکّل گفتند چنین نیست، و ما در قرآن و سنّت پیامبر(ص) چنین مطلبی ندیده‌ایم.
مردی مسیحی، با یک زن مسلمان، زنا کرد، او را نزد متوکّل عبّاسی آوردند، او وقتی که دید متوکّل تصمیم به اجرای حدّ دارد، هماندم اسلام را پذیرفت و گواهی به یکتائی خدا و رسالت محمد(ص) داد، یحیی بن اکثم قاضی با سابقه و دانشمند معروف آن عصر، در آنجا حضور داشت و گفت:
«ایمان و اسلام این شخص، آثار شرک و عمل ناشایستش را از بین برد» (پس نباید حدّ بر او جاری شود).
بعضی گفتند: باید سه حدّ بر او جاری گردد، و بعضی مطالب دیگر گفتند و در این باره گفتگو زیاد شد.
متوکّل، مسأله را در ضمن نامه‌ای از امام هادی(ع) پرسید.
امام هادی(ع) در پاسخ نامه نوشت: «باید آن مرد زناکار را آنقدر (با تازیانه) بزنند تا بمیرد».
متوکّل اطرافیانش را از پاسخ امام هادی(ع) مطّلع نمود، دانشمندان حاضر در مجلس متوکّل، این فتوا را رد کردند، و به متوکّل گفتند چنین نیست، و ما در قرآن و سنّت پیامبر(ص) چنین مطلبی ندیده‌ایم.
مطلب را بار دیگر در ضمن نامه‌ای از امام هادی(ع) پرسیدند، امام هادی(ع) در پاسخ نامه نوشت:
«اسلام آن مسیحی بعد از دستگری و دیدن عذاب بوده است، و چنین اسلامی موجب برداشتن حدّ نیست، چنانکه خداوند در قرآن می‌فرماید:
فَلَمّا رَاَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنّا بِاللهِ‌ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنّا بِهِ مُشْرِكینَ ـ فَلَمْ یكُ ینْفَعُهُمْ ایمانَهُمْ لَمّا رَاَوْا بَأْسَنا...:
«و چون (مخالفان حقّ) عذاب ما را دیدند، گفتند: به خدای یکتا ایمان می‌آوریم، و به کسانی که شریک او می‌گرفتیم نا باور شدیم، ولی این ایمان برای آنها سودی نداشت (چراکه) وقت دیدن عذاب ما بود»[1].
وقتی  که جواب نامه‌ی امام هادی(ع) به متوکّل رسید، متوکّل قانع شد و دستور داد طبق این فتوا، آن زناکار را آنقدر تازیانه زدند تا مرد.[2]
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]. مؤمن ـ ۸۴ و ۸۵
[2]. تفسیر نور الثّقلین، ج ۴، ص ۵۳۷ ـ مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۴۰۷.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: