فصل ششم: پیامهای سیاسی| ۳
۵. باطلستیزی
مبارزهی «حق» و «باطل» در تاریخ بشری و در مکتبهای الهی، سابقهای طولانی دارد. باطل، چه در زمینهی افکار و عقاید، چه در بُعد رفتاری و اخلاقی و چه در محور اجتماعی و حکومتی، به عنوان چیزی بوده که همهی انبیا و اوصیا و امامان با آن مبارزه کردهاند.
سنّت الهی نیز بر این بوده که با نیروی حق، باطل را نابود میساخته است: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَاِذا هُوَ زاهِقٌ». (انبیاء: ۱۸)
خدا حق است و شرک و شرکا باطل. اسلام حق است و کفر و نفاق، باطل. حضرت رسول(ص) و امامان(ع) حقّند و مخالفانشان باطل. عدالت و صدق، حقّ است و جور و فریب، باطل. حکومت اسلامی حقّ است و سلطههای طاغوتی باطل.
جهاد مسلمانان در زمان پیامبر خدا با پیروان باطل بود و جنگهای سهگانهی امیرالمؤمنین(ع) نیز با گروههای باطلی بود که نقاب حق به چهره زده بودند. امام حسین(ع) در زمان خویش، با باطلی صریح و آشکار، همچون «حکومت یزید» روبهرو بود و تکلیف او مبارزه با این حکومت فاسد و عملکردهای متّکی به باطل در جامعه بود.
سیدالشهدا(ع) یکی از زمینههای قیام خویش را این فرموده که: آیا نمیبینید به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیکنند؟پس باید به استقبال شهادت رفت .[1]
«بدعت»، مصداق دیگری از باطل است، یعنی آنچه از دین نیست، به نام دین رواجدادن و به آن عمل کردن. حکومت امویان در خطّ زدودن سنّت و احیای بدعت بود و امام، برای مبارزه با این باطل، قدم در راه جهاد و شهادت گذاشت، چرا که میدید سنّت مُرده و بدعت زنده شده است؛ «فَاِنَّ السُّنّةَ قَدْ اُمیتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَةَ قُدْ اُحْیِیَتْ»[2] و میفرمود: یزید، مردی شرابخوار و عیّاش و فاسق است و صلاحیّت خلافت ندارد و کسی همچون من با مثل یزید بیعت نخواهد کرد.
اساس نزاع اهل بیت پیامبر و خاندان اموی، تقابل حق و باطل و ایمان و کفر بود، نه خصومت شخصی و خانوادگی. حضرت ابا عبدالله(ع) در این باره فرموده است:
نَحْنُ وَ بَنُو اُمَیَّةَ اِخْتَصَمْنا فِی اللهِ عَزَّوَجَلَّ، قُلْنا صَدَق اللهُ وَ قالُوا کَذِبَ اللهُ.[3]
ما و بنی امیّه بر محور «خدا» با هم نزاع کردیم. ما گفتیم: خدا راست گفته است، آنان گفتند خدا دروغ گفته است.
تلاش برای بازگرداندن خلافت اسلامی و حاکمیّت مسلمین به مجرای حق و اصیل خود، و از بین بردن سلطهی جائرانهی باطل، صفحهی دیگری از این مبارزاتِ باطل ستیزانه است. امام حسین(ع) در اشاره به حقّانیّت خویش و ضرورت خلع امویان از حکومت باطل خود میفرمود:
وَ نَحْنُ اَهْلُ الْبَیْتِ اَوْلی بِوِلایَةِ هذَا الْأَمْرِ عَلَیْکُمْ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعینَ ما لَیْسَ لَهُمْ وَالسّائِرینَ فیکُمْ بِالْجَوْرِ وَالْعُدْوانِ.[4]
ما خاندان، برای سرپرستی این امر (و حکومت) بر شما، سزاوارتر از این مدّعیانی هستیم که به ناحق، ادّعای خلافت دارند و در میان شما به ستم و تجاوز رفتار میکنند.
امام حسین(ع) در منزل بیضه در نطق مهم خود (مَنْ رَأی سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحَرامِاللهِ...)[5] کلام حضرت رسول را بازگو میکند، کلامی(ص) که تکلیف مقابله و مبارزه با سلطههای جائر و آنان را که پیمان الهی را شکسته و با سنّت پیامبر مخالفت میکنند و رفتاری تبهکارانه و ظالمانه دارند، بیان دارد. سپس آن را بر حکومت یزید تطبیق میکند؛ چرا که پیرو شیطان و مخالف خدا شدهاند و دست به فساد و ستم آلودهاند.(ص) در امام، این نطق مهم، تکلیف «باطل ستیزی» را به صورت کلّی و همیشگی روشن میسازد و تصریح میکند که در برابر قدرتهای باطل، نباید سکوت و سازش کرد.
الهامی که انقلابیون ایران در نهضت عاشورایی خود از کربلا میگرفتند، دستمایهی مبارزات آنان با رژیم طاغوت بود. در سالهای جنگ نیز، رزمندگان حق طلب، به خاطر مبارزه با باطل قدم در میدانهای جهاد و شهادت میگذاشتند. البتّه که میدان مبارزه با باطل، بسیار گستردهتر از عملیّات نظامی است. وقتی بروز باطل در صحنههای سیاسی، فرهنگی، اعتقادی، مطبوعات، روابط سیاسی و... باشد، آنجا هم باید با باطل مبارزه کرد، تا حق، روشن و حاکم گردد.
۶. جهاد
از تکالیف مهمّ مسلمانان در حراست از دین و کیان خویش و مقابله با دشمنان، «جهاد» است، کوششی همه جانبه و فراگیر، به تناسب زمان و شرایط، برای دفع تجاوز یا دفاع از مظلوم و حفظ اسلام و جان و مال مسلمانان.
این فریضه، که از «فروع دین» است، عامل عزّت مسلمین است. کربلای حسینی یکی از مظاهر عمل به این تکلیف دینی بود. جهاد، گاهی بر ضدّ متجاوزان و دشمنانِ خارجی است، گاهی علیه شورشیان و اهل بغی و فساد در داخل. گاهی هم مبارزه با حکومت ظالم است که کمر به هدم اسلام بسته است. حتّی در روایات، گفتنِ سخن حق در برابر پیشوای ستمگر نیز «جهاد» به حساب آمده است.
در عصر امام حسین(ع)، مردم گرفتار حکومت ظالم و فاسدی شده بودند که برای مقدّسات دینی و نوامیس مسلمانان و اسلام عزیز، هیچ حرمتی قائل نبود و اسلام در سایهی چنان حکومتی در معرض نابودی قرار گرفته بود. تکلیف مبارزه با حکومت ستم، امام حسین(ع) را به موضعگیری علیه یزید واداشت و این کار، مستند به سخن پیامبر بود که فرموده بود: هر کس حکومت ظالمی را ببیند که حرام الهی را حلال میشمارد و عهد خدا را میشکند و با سنّت پیامبر مخالفت میکند و در میان مردم به گناه و طغیان رفتار میکند، اگر با عمل و گفتار بر ضدّ او اقدام نکند بر خداوند است که او را به جایگاه (و کیفر)ش (یا جایگاه همان ظالم) برساند: «مَن رأی سُلطاناً جَائراً...»[6]
امام حسین(ع) قیام بر چنین حکومتی را واجب میدید و با امتناع از بیعت با یزید، به مکّه رفت و از آنجا به کوفه عزیمت کرد، تا شیعیان را در جهاد ضدّ ستم رهبری کند.
شیعیان کوفه نیز برهمین اساس، نامههای دعوت به آن حضرت نوشته و او را به کوفه فراخواندند تا بر محور امامتش، با آل امیّه بجنگند. جهاد حسین بن علی(ع) برای احیاء دین و پاسداری از حق و عدالت بود و در این راه، هم خودش و هم یارانش حاضر بودند کشته شوند ولی سلطهی ظلم را نپذیرند. جهاد او از نوع جهاد با «بغی داخلی» بود. امام در دیداری که با فرزدق در مسیر راه کوفه داشت، ضمن برشمردن فسادهای حکومت امویان و تعطیل حدود الهی و رواج میخواری و غارت اموال مردم، فرمود: من سزاوارترین کسی هستم که به یاری دین خدا برخیزم و شریعت مطهّر او را عزیز بدارم و در راه او جهاد کنم تا کلام الهی، برترین شود: «وَ اَنَا اَوْلی مَنْ قامَ بنُصرَةِ دینِ اللهِ وَ اِعزازِ شَرْعِهِ وَالْجِهادِ فی سَبیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِیَ الْعُلْیا».[7]
بر خلاف تبلیغی که دشمنان اهل بیت میکردند تا قیام امام حسین(ع) را نوعی شورش و عصیان برضدّ خلیفه قلمداد کنند و از این رهگذر، کشتن او را جایز شمرند، امامان شیعه اصرار داشتند که قیام عاشورا را جهاد و امام حسین(ع) و یارانش را مجاهدان و شهیدانی معرّفی کنند که در راه امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از دین خدا و مبارزه با بدعتها و برای خدا قیام کردند و شهید شدند. در زیارتنامههای امام حسین(ع) و شهدا به واژههای جهاد و شهادت، فراوان برمیخوریم. دربارهی امام حسین(ع)، تعبیراتی همچون: «اَلزّاهِدُ الذّائِدُ الُْمجاهِدُ، جاهَدَ فیکَ الْمُنافِقینَ وَالْکُفّارَ، جاهَدْتَ فی سَبیلِاللهِ، جاهَدْتَ الْمُلحِدینَ، جاهَدْتَ عَدُوَّکَ، جاهَدْتَ فِی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ...»[8] به کار رفته است. دربارهی شهدای دیگر نیز این تعبیرات دیده میشود: جاهَدْتُمْ فی سَبیلِهِ، اَشْهَدُ اَنَّکُمْ جاهَدْتُمْ فی سَبیلِ اللهِ، الذّابُّونَ عَنْ تَوْحیدِ اللهِ.[9]
بالاترین مرحلهی جهاد آن است که کسی خالصانه، با همهی توان، تا آخرین دم، به نبرد با دشمنان خدا برخیزد، با زبان، با سلاح، با نثار خون و ایثار جان و شهادت. امام حسین(ع) و شهدای عاشورا همه به این مرز کامل جهاد نائل آمدند. از این رو در زیارتنامههای امام حسین(ع)، مسلم بن عقیل و شهدای دیگر تعبیر «جاهَدْتَ فِی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ» دیده میشود، جهادی شایسته و بایسته و کامل.
عاشورا صحنهی تجلّی این تکلیف دینی بود. وجوب جهاد علیه کفّار و دشمنان اسلام نیز دستور دین برای همه و در همهی دورانها با همهی دشمنان است. علمای دین نیز در طول قرون، پیوسته پیشگام جهاد با دشمنان اسلام و سلطهجویان بر مسلمین بودهاند. انقلاب اسلامی ایران یکی از بارزترین حلقههای جهادی عاشورائیان بر ضدّ طاغوت و طغیان و ستم بود، در سالهای دفاع مقدّس نیز، رزمندگان اسلام با الهام از عاشورا به دفع تجاوز دشمن و حماسه آفرینیهای ستودنی پرداختند. عاشورا الهامبخش رزمندگان بود و کربلا مکتب جهاد و شهادت بود. به تعبیر امام خمینی(قدس سره):
انقلاب اسلامی ایران، پرتوی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است.[10]
دربارهی اینکه قیام ملّت ایران ریشه در آن عاشورای حماسه آفرین دارد، امام امت فرموده است:
نهضت دوازده محرّم و پانزده خرداد در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب، به پیروی از نهضت مقدّس حسینی چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و فداکار تحویل جامعه داد که با تحرّک و فداکاری، روزگار را بر ستمکاران و خائنان سیاه نمودند و ملّت بزرگ را چنان هشیار و متحرّک و پیوسته کرد که خواب را از چشم بیگانه و بیگانهپرستان ربود.[11]
امام امّت، درسهای جهاد و شهادت عاشورا را برای همه و همیشه میداند و می فرماید:
عاشورا، قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبرانِ غارتگر بود و دستور، آن است که این برنامه، سرلوحهی زندگی امّت در هر روز و در هر سرزمین باشد. روزهایی که بر ما گذشت، عاشورای مکرّر بود و میدانها و خیابانها و کوی و برزنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرّر.[12]
دامنهی این جهاد مکتبی که ضامن تعالی امّت اسلام است، بسیار گسترده است و مسلمانان جز در سایهی جهاد، به عزّت نمیرسند. حضرت علی(ع) جهاد را مایهی عزت دانسته است «وَالْجِهادَ عِزّاً للأسلام»[13]. امام امّت در گسترش این فرهنگ عزّت آفرین می فرماید:
جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد و ما باید در جنگِ اعتقادیمان، بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم.[14]
خودآزمایی
1- امام حسین(ع) برای مبارزه با کدام باطل در حکومت امویان قدم در راه جهاد و شهادت گذاشت؟
2- بالاترین مرحلهی جهاد چیست؟
پینوشتها
[1]. الاترون انّ الحق لا یعمل به و انّ الباطل لا یُتناهی عنه (بحارالانوار، ج 44، ص 381).
[2]. وقعة الطف، ص 107.
[3]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 563.
[4]. وقعة الطّف، ص 170.
[5]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 360.
[6]. کامل، ابن اثیر، ج 3، ص 280.
[7]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص ۳۳۶.
[8]. در زیارتنامههای مختلف. ر. ک: مفاتیح الجنان، صفحات 418، 423، 425، 441، 444.
[9]. همان، صفحات 418، 423، 425، 441، 444.
[10]. صحیفهی نور، ج 18، ص 12.
[11]. همان، ج ۲، ص ۱۱.
[12]. همان، ج ۹، ص ۵۷.
[13]. نهجالبلاغه، فیض الاسلام، حکمت 244.
[14]. صحیفهی نور، ج 20، ص 236.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
جواد محدثی