ده درس امامشناسی| ۲
درس دوّم؛ فلسفهی وجود امام
بحثهایی که دربارهی لزوم بعثت پیامبران داشتیم تا حدّ زیادى ما را به لزوم وجود امام بعد از پیامبر آشنا مىسازد، چرا که در قسمت مهمى از برنامهها اشتراک دارند، ولى در اینجا لازم است مباحث دیگرى را نیز مطرح کنیم.
۱ـ تکامل معنوى در کنار وجود رهبران الهى
قبل از هر چیز به سراغ هدف آفرینش انسان مىرویم که گل سرسبد جهان آفرینش است.
او راهى پر فراز و نشیب و طولانى را به سوى خدا، به سوى کمال مطلق و به سوى تکامل معنوى در تمام ابعاد مىپیماید.
بدون شک این راه را بدون رهبرى یک پیشواى معصوم نمىتواند به انجام برساند و طىِّ این مرحله بىرهبرى یک معلم آسمانى ممکن نیست، چرا که «ظلمات است بترس از خطر گمراهى!»
درست است خداوند انسان را با نیروی عقل و خرد مجهز ساخته، وجدانی قوی و پربار به او داده، کتابهای آسمانی برای او فرستاده، ولی این انسان ممکن است با همهی این وسائل تکوینی و تشریعی باز در تشخیص راه خود گرفتار اشتباه شود، مسلماً وجود یک پیشوای معصوم، خطر انحراف و گمراهی را تا حدّ زیادی تقلیل میدهد، و به این ترتیب «وجود امام، تکمیل کنندهی هدف آفرینش انسان است.»
این همان چیزى است که در کتب اعتقادى از آن به «قاعدهی لطف» تعبیر مىکنند و منظورشان از قاعدهی لطف این است که خداوند حکیم، تمام امورى را که براى وصال انسان به هدف آفرینش لازم است، در اختیار او قرار مىدهد، از جمله بعثت پیامبران و نصب وجود امام معصوم وگرنه نقض غرض کرده است. (دقّت کنید)
۲ـ پاسداری شرایع آسمانى
مىدانیم ادیان الهى به هنگام نزول بر قلب پیامبران مانند قطرههاى آب باران شفاف و زلال و حیاتبخش و جانپرورند؛ اما هنگامى که وارد محیطهاى آلوده و مغزهاى ناتوان یا ناپاک مىشوند تدریجاً آلوده مىگردند، و خرافات و موهومات بر آن مىافزایند، تا آن شفافیت و ظرافت روز اول را از دست دهد، در این حال نه جاذبهاى دارد، و نه تأثیر تربیتى چندانى، نه تشنه کامان را سیراب مىکند، و نه شکوفه و گل فضیلتى را مىرویاند.
اینجاست که همیشه باید پیشوایى معصوم به عنوان پاسدارى از اصالت مکتب، و خالص بودن برنامههاى دینى در کنار آن باشد تا از کجیها و انحرافات و افکار التقاطى، و نظرات نادرست و بیگانه و موهومات و خرافات، جلوگیرى کند؛ که اگر مذهب و آیین بدون وجود چنین رهبرى باشد در مدت بسیار کوتاهى اصالت و خلوص خود را از دست خواهد داد.
به همین دلیل على(ع) در یکى از سخنان خود در نهجالبلاغه مىفرماید:
«اللَّهُمَّ بَلَى، لَا تَخْلُو الأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ، إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً، وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ و بَینَاتُهُ؛[1]
آری، هرگز روى زمین از قیام کننده به حجت الهى خالى نمىگردد، خواه ظاهر و آشکار باشد، و یا ترسان و پنهان، تا دلایل الهى و نشانههاى روشن او باطل نگردد.»
در حقیقت قلب امام(ع) از این نظر همانند صندوقهاى مطمئنى است که اسناد گرانبها را همیشه در آن مىگذارند، تا از دستبرد دزدان، و حوادث دیگر مصون و محفوظ بماند؛ و این یکى دیگر از فلسفههاى وجود امام است.
۳ـ رهبرى سیاسى و اجتماعى امت
بدون شک هیچ جمع و گروهى بدون نظام اجتماعى که در رأس آن رهبرى توانا باشد نمىتوانند به حیات خود ادامه دهند؛ و به همین دلیل، از قدیمىترین ایام تا کنون همهی اقوام و ملتها براى خود رهبرى برگزیدهاند که گاه صالح بوده و در بسیارى از مواقع ناصالح، و بسیار مىشده که با استفاده از نیاز امتها به وجود رهبر، سلاطین سلطهجو با زور و تزویر خود را بر مردم تحمیل مىکردند، و زمام امور را به دست مىگرفتند... این از یک سو.
از سوى دیگر براى این که انسان بتواند به هدف کمال معنوى خویش نائل گردد باید این راه را نه به تنهایى، بلکه با جماعت و جامعه بپیماید، که نیروى فرد از نظر فکرى و جسمى و مادى و معنوى بسیار ناچیز است و نیروى جمع بسیار پرقدرت.
ولى جامعهاى لازم است که نظام صحیحى بر آن حاکم باشد؛ استعدادهاى انسانى را شکوفا سازد؛ با کجیها و انحرافات مبارزه کند؛ حقوق همهی افراد را حفظ نماید؛ و براى رسیدن به هدفهاى بزرگ برنامهریزى و سازماندهى داشته باشد و انگیزههاى حرکت را در یک محیط آزاد در کلّ جامعه بسیج کند.
و از آنجا که انسان خطاکار قدرت چنین رسالت عظیمى را ندارد ـ همان گونه که با چشم خود همیشه ناظر انحرافات زمامداران سیاسى دنیا از مسیر صحیح بودهایم ـ لازم است پیشوایى معصوم از سوى خداوند بر این امر مهم نظارت کند، و در عین بهرهگیرى از نیروهاى مردمى و اندیشههاى دانشمندان، جلوِ انحرافات را بگیرد.
این یکى دیگر از فلسفههاى وجود امام است و یکى دیگر از شعبههاى «قاعدهی لطف». باز تکرار مىکنیم تکلیف مردم در زمانهاى استثنایى که امام معصوم به عللى غایب گردد نیز روشن شده که به خواست خدا در بحثهاى حکومت اسلامى مشروحاً از آن سخن خواهیم گفت.
۴ـ لزوم اتمام حجت
نه تنها دلهاى آماده باید در پرتوِ وجود امام راهنمایى شده و مسیر خود را به سوى کمال مطلق ادامه دهد، بلکه باید براى آنها که دانسته و عمداً راه خلاف را مىپویند اتمام حجت شود، تا اگر وعدهی کیفرى به آنها داده شده است بىدلیل نباشد، و کسى نتواند ایراد کند که اگر رهبرى الهى و آسمانى دست ما را گرفته بود و به سوى حق رهنمون گشته بود هرگز تخلّف نمىکردیم.
خلاصه، راه عذر بسته شود؛ دلایل حق به اندازهی کافى بیان گردد؛ به ناآگاهان آگاهى داده شود و به آگاهان اطمینان خاطر و تقویت اراده.
۵- امام واسطهی بزرگ فیض الهى است
بسیارى از دانشمندان ـ به پیروى احادیث اسلامى - وجود پیامبر و امام را در جامعهی انسانیت و یا در کل عالم هستى، به وجود «قلب» در مجموعهی بدن انسان تشبیه مىکنند.
مىدانیم هنگامى که قلب مىتپد خون را به تمام عروق مىفرستد، و تمام سلولهاى بدن را تغذیه مىکند.
از آنجا که امام معصوم به صورت یک انسان کامل و پیشرو قافلهی انسانیت سبب نزول فیض الهى مىگردد؛ و هر فرد به مقدار ارتباطش با پیامبر و امام از این فیض بهره مىگیرد؛ باید گفت همان گونه که وجود قلب براى انسان ضرورى است، وجود این واسطهی فیض الهى نیز در کالبد جهان انسانیت ضرورت دارد. (دقت کنید)
اشتباه نشود، پیامبر و امام از خود چیزى ندارند که به دیگران بدهند، هر چه هست از ناحیهی خداست؛ اما همانگونه که قلب واسطهی فیض الهى براى بدن است، پیامبر و امام نیز واسطههاى فیض خدا براى انسانها از تمام قشرها و گروهها هستند.
فکر کنید و پاسخ دهید
1ـ نقش امام(ع) در تکامل معنوى انسانها چیست؟
2ـ نقش امام(ع) در پاسدارى شریعت چگونه است؟
3ـ نقش امام(ع) در مسألهی رهبرى حکومت و نظام جامعه چگونه مىباشد؟
4ـ اتمام حجت چه معنى دارد؟ و امام چه نقشى در این زمینه دارد؟
۵ـ واسطهی فیض چیست؟ و بهترین تشبیهى که براى پیامبر و امام از این نظر مىتوان کرد کدام است؟
پینوشت
[1]. نهجالبلاغه، کلمات قصار، جملهی 147.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی