کد مطلب: ۴۹۲۸
تعداد بازدید: ۵۵۷
تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۴۰۰ - ۲۳:۲۰
پنجاه درس اصول عقاید برای جوانان | ۳۵
جایی که نبوت و رسالت باید از طرف خدا تعیین گردد، مقام امامت و رهبرى همه جانبه‌ی خلق که اوج تکامل رهبرى است به طریق اولى باید از سوى خدا تعیین گردد، و این چیزى نیست که ممکن باشد به انتخاب مردم صورت گیرد.

ده درس امام‌شناسی| ۵


درس پنجم؛ قرآن و امامت


قرآن این بزرگ کتاب آسمانى ما، بهترین راهگشا در همه چیز، و در مسئله‌ی امامت است، و آن را از ابعاد مختلفى مورد بررسى قرار داده است.


۱ـ قرآن امامت را از سوى خدا مى‌شمرد


همان گونه که در داستان ابراهیم(ع) قهرمان بت شکن در بحثهاى گذشته خواندیم، قرآن مرحله‌ی امامت و پیشوایى ابراهیم(ع) را بعد از نیل به مقام نبوت و رسالت و انجام امتحانات بزرگ مى‌شمرد، و در آیه‌ی 124، سوره‌ی بقره، مى‌گوید:
«وَ إِذِ ابْتَلَی‏ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً
خداوند ابراهیم را آزمایشهاى بزرگى کرد، هنگامى که از عهده‌ی آزمایشها به خوبى برآمد، فرمود من تو را امام و پیشواى خلق قرار دادم.»
قرائن قرآنى و تاریخى مختلف نشان مى‌دهد که رسیدن به این مقام بعد از مبارزه با بت‌پرستان بابِل، و هجرت ابراهیم به شام، و ساختن خانه‌ی کعبه و بردن فرزندش اسماعیل به قربانگاه بوده است.
جایی که نبوت و رسالت باید از طرف خدا تعیین گردد، مقام امامت و رهبرى همه جانبه‌ی خلق که اوج تکامل رهبرى است به طریق اولى باید از سوى خدا تعیین گردد، و این چیزى نیست که ممکن باشد به انتخاب مردم صورت گیرد.
وانگهى، خود قرآن در همین جا چنین تعبیر مى‌کند: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً؛ من تو را امام و پیشوا قرار دادم.»
همان گونه که در سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 73 نیز درباره‌ی جمعى از پیامبران بزرگ خدا، ابراهیم و لوط و اسحاق و یعقوب، مى‌گوید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنا؛ ما آنها را امامان قرار دادیم که به فرمان ما مقام هدایت را بر عهده داشتند».
شبیه این تعبیر در بعضى دیگر از آیات قرآن دیده مى‌شود که نشان مى‌دهد این منصب الهى به وسیله‌ی خداوند باید تعیین گردد.
از این گذشته، هنگامى که در دنباله‌ی همان آیه‌ی مربوط به امامت ابراهیم(ع) مى‌خوانیم که او تقاضاى این منصب را براى جمعى از فرزندان و نسل آینده‌ی خود کرد، این پاسخ را شنید که «لاَ ینَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» اشاره به این که دعاى تو مستجاب شد اما آنهایى که مرتکب ظلمى شده‌اند از میان فرزندان تو هرگز به این مقام والا نمى‌رسند.
با توجه به این که «ظالم» از نظر لغت، و همچنین منطق قرآن، معنى گسترده‌اى دارد که همه‌ی گناهان اعمّ از شرک آشکار و مخفى و هرگونه ظلم بر خویشتن و دیگران را شامل مى‌شود، و با توجه به این که آگاهى از این امر به طور کامل جز براى خدا ممکن نیست چرا که تنها خدا از نیّات مردم و باطن آنها آگاه است، روشن مى‌گردد که تعیین این مقام تنها به دست خداست.


2ـ آیه‌ی تبلیغ


در آیه‌ی 67 سوره‌ی مائده چنین مى‌خوانیم:
«یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیكَ مِن رَبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ یعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ
اى پیامبر آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان، و اگر این کار را نکنى رسالت او را انجام نداده‌اى، و خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى‌دارد، و خداوند جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمى‌کند.»
لحن این آیه نشان مى‌دهد که سخن از مأموریت سنگینى مى‌گوید که بر دوش پیامبر(ص) قرار داشته، و نگرانیهاى خاصى از هر سو آن را گرفته بوده است؛ رسالتى که ممکن بوده با مخالفتهایى از سوى گروهى از مردم رو به رو شود، لذا آیه مؤکّداً به پیامبر(ص) فرمان ابلاغ آن را مى‌دهد، و در برابر خطرات احتمالى و نگرانیها به او اطمینان خاطر مى‌بخشد.
این مسئله‌ی مهم مسلّماً مربوط به توحید و شرک یا مبارزه با دشمنانى از یهود و منافقان و غیر آنها نبوده، چرا که تا آن زمان (هنگام نزول سوره‌ی مائده) این مسئله کاملاً حل شده بود.
ابلاغ احکام ساده‌ی اسلامى نیز داراى چنین نگرانى و اهمیتى نبوده، چرا که طبق ظاهر آیه‌ی فوق حکمى بوده همسنگ و هموزن رسالت، که اگر ابلاغ نمى‌شد، حق رسالت ادا نشده بود. آیا چیزى جز مسئله‌ی جانشینى و خلافت پیامبر مى‌تواند باشد؟ به خصوص این که آیه در اواخر عمر پیامبر نازل شده است، و تناسب با مسئله‌ی خلافت دارد، که تداوم مسئله‌ی نبوت و رسالت پیامبر اکرم(ص) است.
علاوه براین، روایات زیادى از جمیع کثیرى از صحابه پیامبر(ص) از جمله زید بن ارقم، ابوسعید خدرى، ابن عباس، جابربن عبدالله انصارى، ابوهریره، حذیفه، و ابن مسعود نقل شده که بعضى از این روایات به یازده طریق به ما رسیده و گروه عظیمى از دانشمندان اهل سنت اعم از مفسران و محدثان و مورخان، آنها را نقل کرده‌اند که آیه‌ی فوق درباره‌ی على(ع) و داستان روز غدیر نازل شده است.[1]
ماجرای «غدیر» را به خواست خدا بعداً در بحث «روایات و سنت» ذکر خواهیم کرد، ولى در اینجا همین اندازه یادآور مى‌شویم که این آیه نشانه‌ی روشنى است بر این که پیامبر گرامى اسلام(ص) موظف بوده که به هنگام بازگشت از آخرین حج و در اواخر عمرش، على(ع) را رسماً به جانشینى خود نصب کرده و به عموم مسلمانان معرفى کند.


۳ـ آیه‌ی اطاعت اولوا الامر


در آیه‌ی59، سوره‌ی نساء مى‌خوانیم:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ
اى کسانى که ایمان آورده‌اید اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولواالامر را.»
در اینجا اطاعت «اولواالامر» بدون هیچ گونه قید و شرط در کنار اطاعت خدا و پیامبر(ص) قرار گرفته است.
آیا منظور از «اولوالامر» زمامداران و حکام در هر زمان و هر محیط هستند؟ و فى‌المثل مسلمانان هر کشورى در عصر ما موظفند مطیع بى قید و شرط زمامدارانشان باشند؟ (آن‌گونه که جمعى از مفسران اهل سنت گفته‌اند).
این با هیچ منطقی سازگار نیست، چرا که غالب زمامداران در اعصار و قرون مختلف، منحرف و آلوده و وابسته و ظالم بوده‌اند.
آیا منظور از آن، پیروى از زمامداران است مشروط به این که حکمشان بر خلاف احکام اسلام نباشد؟ این نیز با مطلق بودن آیه سازگار نیست.
و آیا منظور، خصوص صحابه‌ی پیامبر(ص) است؟ این احتمال نیز با مفهوم گسترده‌اى که آیه براى هر عصر و زمان دارد سازگار نمى‌باشد.
بنابراین، به وضوح مى‌فهمیم که منظور از آن، پیشواى معصومى است که در هر عصر و زمان وجود دارد که اطاعتش بى‌قید و شرط واجب و فرمانش همچون فرمان خدا و پیامبر لازم‌الاجراست.
احادیث متعددى که در منابع اسلامى در این زمینه وارد شده و «اولواالامر» را تطبیق بر على(ع) یا ائمه معصومین(ع) کرده است گواه دیگر این مدعاست.[2]


۴ـ آیه‌ی ولایت


در آیه‌ی 55، سوره‌ی مائده مى‌خوانیم:
«إِنَّمَا وَلِیكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ
ولى و رهبر شما تنها خدا است و پیامبرش و آنها که ایمان آورده و نماز را برپا مى‌دارند و در حال رکوع زکات مى‌پردازند.»
قرآن با توجه به کلمه‌ی «انّما» که در لغت عرب براى انحصار است، ولى و سرپرست مسلمانان را در سه کس خلاصه مى‌کند: «خدا، پیامبر و کسانى که ایمان آوردند و در حال رکوع زکات مى‌دهند».
شک نیست که منظور از «ولایت» دوستى مسلمانان با یکدیگر نیست، چرا که دوستى همگانى احتیاج به این قید و شرط ندارد؛ همه‌ی مسلمانان با هم دوست و برادرند هر چند در حال رکوع زکاتى نپردازند؛ بنابراین، ولایت در اینجا به همان معنى سرپرستى و رهبرى مادى و معنوى است، به خصوص این که در ردیف «ولایت خدا» و «ولایت پیامبر» قرار گرفته است.
این نکته نیز روشن است که آیه‌ی فوق با اوصافى که در آن آمده اشاره به شخص معینى مى‌کند که در حال رکوع زکات پرداخته است، وگرنه لزومى ندارد که انسان به هنگام رکوع نماز، زکات خود را بپردازد، این در حقیقت یک نشانه است نه یک توصیف.
مجموع این قرائن نشان مى‌دهد که آیه‌ی فوق اشاره پرمعنایى به داستان معروف على(ع) است که حضرت مشغول رکوع نماز بود، مستمندى در مسجد پیامبر(ص) تقاضاى کمک کرد، کسى جواب مساعد به او نداد، در همان حال، على(ع) با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد، شخص نیازمند نزدیک آمد و انگشترى پرارزشى که در دست آن حضرت بود بیرون آورد، پیامبر(ص) با گوشه‌ی چشم جریان را مشاهده مى‌کرد، بعد از نماز سر به آسمان بلند کرد و چنین گفت: «خداوندا! برادرم موسى از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانى، و کارها را بر او آسان کنى، و گره از زبانش بگشایى، و هارون برادرش را وزیر و یاورش قرار دهی... خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده‌ی توام، سینه‌ی مرا گشاده‌دار، و کارها را بر من آسان کن، از خاندانم على را وزیر من فرما تا به وسیله‌ی او پشتم قوى و محکم گردد...».
هنوز دعاى پیامبر(ص) پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و آیه‌ی فوق را با خود آورد.
جالب این که بسیارى از مفسران بزرگ اهل سنت و مورخان و محدثان آنان، نزول این آیه را درباره‌ی على(ع) نقل کرده‌اند و گروهى از صحابه‌ی پیامبر(ص) که متجاوز از ده نفر مى‌شوند شخصاً از پیامبر(ص) این حدیث را آورده‌اند.[3]
آیات در زمینه‌ی ولایت فراوان است، ما فقط به چهار آیه‌ی فوق در این مختصر قناعت مى‌کنیم.


فکر کنید و پاسخ دهید


1ـ نصب و تعیین امام از نظر قرآن به دست کیست؟
2ـ آیه‌ی تبلیغ در چه شرایطى نازل شد و محتواى آن چیست؟
3ـ اطاعت بى قید و شرط درباره‌ی چه کسانى معقول است؟
4ـ به چه دلیل آیه‌ی «انّما ولیکم الله...» اشاره به رهبرى و امامت دارد؟
5ـ از مجموع آیات قرآن در زمینه‌ی مسأله‌ی ولایت چه مسائلى را مى‌توان استفاده کرد؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]. براى اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب «احقاق الحق» و «الغدیر» و «المراجعات» و «دلائل الصدق» مراجعه نمایید.
[2]. براى آگاهى بیشتر به تفسیر نمونه، جلد سوم، ذیل آیه‌ی مورد بحث، مراجعه شود.
[3]. براى توضیح بیشتر به کتاب نفیس المراجعات مراجعه شود.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: