کد مطلب: ۴۹۳۷
تعداد بازدید: ۸۲۷
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۹
حضرت رضا(ع) مظهر رافت خدا| ۲
آن قدر دین و قرآن نزد خدا دارای اهمّیت است كه هیچ كس حتّی شخص خود پیامبر كه گیرنده‌ی وحی است، حقّ دخالت در آن ندارد. آنچه را كه از فرشته‌ی وحی شنیده است همان را بدون هرگونه زیاد و كم باید به مردم برساند.

گفتار اوّل: اصل امامت و ضرورت امام شناسی| ۲

 

امین وحی الهی


آری آن قدر دین و قرآن نزد خدا دارای اهمّیت است كه هیچ كس حتّی شخص خود پیامبر كه گیرنده‌ی وحی است، حقّ دخالت در آن ندارد. آنچه را كه از فرشته‌ی وحی شنیده است همان را بدون هرگونه زیاد و كم باید به مردم برساند. شما ملاحظه می‌فرمایید بسیاری از آیات قرآن با كلمه‌ی «قل» آغاز می‌شود. قل یعنی بگو.
خدا به پیامبر اكرم(ص) خطاب می‌كند كه:
«قُلْ یا أیهَا الْكافِرُونَ * لا أعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ».[1]
بگو: ای كافران، من عبادت نمی‌كنم آنچه را كه شما عبادت می‌كنید.
روی قاعده، باید پیامبراكرم(ص) به كافران بگوید:
(یا أیهَا الْكافِرُونَ)؛ نه: «قُلْ یا أیهَا الْكافِرُونَ».
خدا به پیامبر(ص) می‌گوید:
«قُل هُوَ اللهُ اَحَد»؛ بگو: الله او معبود بی‌همتاست.
پیامبر(ص) هم باید بگوید:
(هُوَ اللهُ اَحَد)؛ نه: «قُل هُوَ اللهُ اَحَد».
این نشان می‌دهد كه رسول اكرم(ص) آن چنان در ابلاغ پیام و وحی خدا به بندگان خدا رعایت امانت كرده است كه حتّی كلمه‌ی «قل» را در متن پیام حفظ كرده و آنچه را كه از فرشته‌ی وحی شنیده است عیناً همان را برای مردم بازگو كرده است. خدا به او فرموده بگو، او هم گفته است بگو.
در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند
 آنچه استاد ازل گـفت بگو می‌گویم
خدا به او گفته: «قُلْ أعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ»؛[2] خدا به او گفته: «قُلْ أعُوذُ بِرَبِّ الْنّاس»؛[3] این «قل‌»ها كه در قرآن هست روشنگر این حقیقت است كه پیامبراكرم(ص) كمترین دخالتی در ابلاغ وحی نداشته است. تمام قرآن، كلام خداست و رسول خدا(ص) نه كلمه‌ای از آن كم كرده و نه كلمه‌ای بر آن افزوده است. پس اعتقاد ما درباره‌ی رسول خدا(ص) این است كه هم دارای نوعی ارتباط غیبی با عالم ربّ است و به طور مستقیم از آن عالم می‌گیرد و هم دارای صفت عصمت است و مصون از هرگونه خطا و اشتباه كه هم در گرفتن وحی از خدا معصوم است و هم در رساندن آن به بندگان خدا. و لذا با كمال اطمینان قلبی و آرامش خاطر، تسلیم امر و نهی او می‌باشیم و سعادت دنیا و آخرت خود را در همین اطاعت مطلقه‌ی از او می‌دانیم.


امامت، دنباله‌ی رسالت


ما شیعه‌ی امامیه معتقدیم كه پس از رحلت پیامبراكرم(ص) وجود انسان كاملی لازم است كه تداوم‌بخش كار پیامبراكرم(ص) باشد و كار آن حضرت، طبق دستور خدا، تبیین قرآن بوده كه فرموده است:
«...وَ أنْزَلْنا إلَیكَ الذِّكْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إلَیهِمْ...».[4]
...ما، قرآن را به تو نازل كردیم به این منظور كه تو آن را برای مردم بیان كنی...
و وظیفه‌ی مردم را هم، اطاعت مطلق از رسول گرامی‌اش مقرّر كرده و فرموده است:
«...ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا...».[5]
...آنچه را كه رسول دستور داده بگیرید و عمل كنید و از آنچه كه نهی كرده، خودداری نمایید...
و چون رسول مكرّم(ص) برای همیشه در میان مردم نخواهد ماند و به حكم:
«إنَّكَ مَیتٌ وَ إنَّهُمْ مَیتُونَ».[6]
به یقین تو می‌میری و آنها هم می‌میرند.
از دنیا خواهد رفت. ولی قرآن برای همیشه در میان مردم باقی خواهد ماند و لذا برای همیشه و در هر زمان انسان كاملی همانند رسول الله الاعظم(ص) باید در میان مردم و كنار قرآن باشد تا هم مُبین قرآن باشد و هم مُطاعِ مطلق مردم گردد و آن انسان كامل نیز ـ كه از او تعبیر به امام می‌كنیم ـ باید واجد همان دو شرطی باشد كه درباره‌ی نبی اكرم(ص) لازم می‌دانیم و آن دو شرط، یكی ارتباط غیبی با عالم ربوبی و دیگری عصمت از هرگونه خطا و اشتباه در رفتار و گفتار است و همین اعتقاد به امامت به این معنا امتیاز خاصّ ما شیعه‌ی امامیه از دیگر مذاهب منسوب به اسلام است.


امّت بی‌امام، دیانت ناتمام!


آنها (اهل تسنّن) می‌گویند امّت اسلامی پس از رحلت پیامبراكرم(ص) احتیاجی به امام به این معنا كه شیعه می‌گوید ندارد و به تبعیت از سرگروهشان عمربن خطّاب می‌گویند: (حَسبُنا كِتابُ الله)؛ تنها كتاب خدا [قرآن] برای ما كافی است و نیازی به مبین معصوم ندارد؛ در حالی كه خود فرستنده‌ی قرآن خداوند حكیم خطاب به رسول معصومش(ص) فرموده است:
«...وَ أنْزَلْنا إلَیكَ الذِّكْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إلَیهِمْ...».[7]
ما قرآن را به تو نازل كردیم كه شخص تو مبین آن باشی و حقایق آسمانی آن را برای مردم بیان كنی و رسول معصوم هم با حدیث متواتر ثقلین فرموده است:
«اِنّی تارِكٌ فیكُمُ الثَّقَلَینِ كِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلَ بَیتی ما اِنْ تَمْسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلوُّا اَبَداً لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدا عَلَی الْحَوضِ».[8]
من دو چیز گرانقدر از خود در میان شما [امّت اسلامی] باقی می‌گذارم؛ اگر به این دو متمسّك شوید، هیچگاه گمراه نمی‌گردید! آن دو، كتاب خدا [قرآن] و عترت و اهل بیت من هستند كه هرگز از یكدیگر [در امر هدایت] جدا نمی‌شوند، تا روز قیامت و كنار حوض بر من وارد گردند.
بنابراین جمله‌ای كه عمربن خطّاب گفته: «حَسبُنا كِتاب الله»، و گروه اهل تسنّن دنبال آن را گرفته‌اند، هم مخالف با گفتار خدا و فرستنده‌ی قرآن است و هم مخالف با گفتار رسول خدا آورنده‌ی قرآن است و هم مخالف عقل سلیم كه می‌گوید مجملات آیات قرآن، احتیاج به مبین دارد آن هم مبین معصوم از اشتباه و خطا، وگرنه بسیاری از مقاصد عالیه‌ی قرآن برای ما قابل درك و فهم نمی‌باشد.


امام، مبیِّن آیات قرآن


از باب مثال خدا فرموده است:
«اَقیمُوا الصَّلاة...»؛[9] نماز را به پا دارید...
نماز چیست و كیفیت به پا داشتنش چگونه است؟ اجزاء و شرایطش كدام است و اوقات انجامش چه زمانی است؟ هیچ‌یك از این جزئیات در ظاهر قرآن نیامده است و فرموده:
«...كُتِبَ عَلَیكُمُ الصِّیامُ...».[10]
...روزه بر شما واجب شده است...
مقصود از «روزه» چیست و شرایط آن كدام و مبطلاتش كدام است؟ در قرآن نیامده و همچنین:
«...وَ آتُوا الزَّكاةَ...»؛[11] ...زكات بدهید...
زكات یعنی چه و به چه چیز تعلّق می‌گیرد، به چه حدّ نصابی تعلّق می‌گیرد؟ در قرآن نیامده و فرموده است:
«...وَ لِلّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ...».[12]
...و حقّ خدا بر مردم [انجام] حجّ بیت است...
امّا مقصود از «حجّ» چیست و مناسك آن كدام است؟ از لحظه‌ای كه شخص حاجی وارد میقات می‌شود و جامه‌ی احرام می‌پوشد، تا روز دوازدهم ذیحجّه كه فارغ از اعمال می‌گردد، صدها مسائل مربوط به حال احرام و طواف و سعی و وقوف در عرفات و مشعر، مناسك مِنی و مكّه باید مورد توجّه قرار گرفته و انجام پذیرد كه هیچ كدام از اینها مشروحاً در ظاهر قرآن نیامده و بدیهی است كه نیاز به بیان از جانب حجّت معصوم دارد و ما شیعه‌ی جعفری، بحمدالله آن بیان را از طریق عترت و اهل بیت رسول(ع) كه به حكم حدیث ثقلین، عدیلِ قرآن می‌باشند به دست آورده‌ایم و با كمال طمأنینه‌ی قلبی و آرامش خاطر، اعمال عبادی از نماز و روزه و حجّ و زكات را انجام می‌دهیم. امّا دیگران برای بیان مجملات این سنخ از آیات قرآن سراغ ابوحنیفه و احمدبن حنبل و مالك بن انس و امثال اینها می‌روند!! ما می‌پرسیم آخر اینها چه كاره‌اند كه مبین كتاب خدا باشند و احكام آسمانی آن را برای مردم بیان كنند؟!


تفاوت پیغمبر(ص) با امام(ع)


مطلبی كه تذكّر آن لازم می‌نماید این است كه رسول خدا و امام منصوب از جانب خدا، هر دو، نوعی ارتباط غیبی با عالم ربوبیت دارند امّا آنچه كه توجّه به آن لازم است این است كه آنچه رسول(ص) از عالم بالا می‌گیرد، تحت عنوان وحی تشریعی است كه مأمور می‌شود احكام و شرایع دین را به عالم انسان ابلاغ نماید و مؤسّسِ اساس دین و بالا برنده‌ی ساختمان شریعت باشد، ولی آنچه امام، از عالم بالا می‌گیرد دیگر وحی به عنوان تشریع نیست، زیرا رسول اكرم(ص) خاتم النّبیین است و شریعتش نیز خاتم الشّرایع است و تا روز قیامت شریعت دیگری نخواهد آمد:
«إنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللهِ الْإسْلامُ...».[13]
دین در نزد خدا منحصراً اسلام است...
«وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ...».[14]
هر كس دین دیگری غیر اسلام برای خویش اتّخاذ كند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد...
بنابراین، آنچه از عالم بالا به قلب مبارك امام(ع) نازل می‌شود، الهاماتی است مربوط به تبیین قرآن و تشریح احكام شریعت نه تجدید شریعت و اگر از آن الهامات تعبیر به وحی تبیینی كنیم، تعبیر صحیحی كرده‌ایم؛ زیرا كلمه‌ی وحی، معانی متعدّد دارد و منحصر به وحی تشریعی نیست. در قرآن كریم، از غریزه‌ی خانه‌سازی و عسل‌سازی زنبور عسل، تعبیر به وحی شده كه:
«وَ أوْحَی رَبُّكَ إلَی النَّحْلِ أنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیوتاً...».[15]
خدای تو به زنبور عسل وحی كرد كه از كوه‌ها اتّخاذ خانه برای خود كن...
و از الهام به مادر موسی(علیهاالسلام) نیز تعبیر به وحی شده و فرموده است:
«وَ أوْحَینا إلی اُمِّ مُوسی أنْ أرْضِعِیهِ فَإذا خِفْتِ عَلَیهِ فَألْقِیهِ فِی الْیمِّ...».[16]
به مادر موسی وحی كردیم كه او را شیر بده و اگر بر او ترسیدی، او را در میان دریا بیفكن...
و همچنین از القائات پنهان شیاطین تعبیر به «وحی» شده:
«...وَ إنَّ الشَّیاطِینَ لَیوحُونَ إلی أوْلِیائِهِمْ...».[17]
...همانا شیاطین به دوستدارانشان وحی می‌كنند...
پس آنچه كه بر قلب مبارك پیغمبراكرم(ص) از جانب خدا نازل می‌شود وحی تشریعی و آنچه كه بر قلب مبارك امام(ع) از جانب خدا نازل می‌شود وحی تبیینی است. پیامبر و امام، هر دو ارتباط غیبی با عالم بالا دارند. امّا با این تفاوت كه پیامبراكرم(ص) مستقیماً اخذ وحی از عالم ربّ ـ عزّوعلا ـ می‌كند (البتّه جناب جبرئیل(ع) عنوان خدمت دارد نه حیث وساطت ـ دقّت شود) ولی امام(ع) با وساطت حقیقت علیای محمّدیه و مرتبه‌ی عظمای خاتمیت رسول الله اعظم(ص) مهبط الهامات الهیه و محلّ نزول وحی خداوند ـ عزّوجل ـ قرار می‌گیرد؛ چنان كه امام امیرالمؤمنین علی(ع) خودش فرموده است:
(وَ لَقَدْ كُنْتُ أتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أثَرَ اُمِّهِ یرْفَعُ لِی فِی كُلِّ یوْمٍ مِنْ أخْلاقِهِ عَلَماً وَ یأمُرُنِی بِالِاقْتِدَاءِ بِهِ).[18]
من پیوسته از پی او [رسول اكر(ص)] می‌رفتم مانند رفتن بچّه‌ی شیرخوار از پی مادرش [شب و روز، در خلوت و جَلْوت با او بودم و هرگز از او جدا نمی‌شدم، از كمالات او تغذیه می‌شدم، آنگونه كه بچّه از شیر مادرش تغذیه می‌شود] در هر روزی او از مكارم اخلاق خود پرچم و نشانه‌ای می‌افراشت [آشكار می‌ساخت] و به من دستور می‌داد از او پیروی كنم.


خودآزمایی


1- از آیات قرآن با كلمه‌ی «قل» آغاز می‌شود کدام نکته روشن می‌شود؟
2- امتیاز خاصّ شیعه‌ی امامیه از دیگر مذاهب منسوب به اسلام کدام است؟
3- تفاوت پیغمبر(ص) با امام(ع) را شرح دهید.
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]ـ سوره‌ی كافرون، آیات1و2.
[2]ـ سوره‌ی فلق، آیه‌ی1.
[3]ـ سوره‌ی ناس، آیه‌ی1.
[4]ـ سوره‌ی نحل، آیه‌ی44.
[5]ـ سوره‌ی حشر، آیه‌ی7.
[6]ـ سوره‌ی زمر، آیه‌ی30.
[7]ـ سوره‌ی نحل، آیه‌ی44.
[8]ـ المراجعات، صفحه‌ی19.
[9]ـ سوره‌ی بقره، آیه‌ی43.
[10]ـ همان، آیه‌ی183.
[11]ـ همان، آیه‌ی43.
[12]ـ سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی97.
[13]ـ سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی19.
[14]ـ همان، آیه‌ی85.
[15]ـ سوره‌ی نحل، آیه‌ی68.
[16]ـ سوره‌ی قصص، آیه‌ی7.
[17]ـ سوره‌ی انعام، آیه‌ی121.
[18]ـ نهج‌البلاغه‌ی فیض، خطبه‌ی192.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: