گفتار اوّل: اصل امامت و ضرورت امام شناسی| ۳
منزلت امام(ع)
امام امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: رسول اكرم(ص) در آخرین ساعات عمر شریفش كه در بستر بیماری افتاده بود، مرا در آغوش كشید و هزار باب علم به من آموخت كه از هر باب آن، هزار باب دیگر بر من گشوده شد. البتّه بدیهی است كه این تعلیم از سنخ تعلیمات استاد و شاگرد عادی نبوده است، زیرا ممكن نیست در ظرف یك ساعت و دو ساعت، هزاران باب علم از استادی به شاگردی آن هم در بستر بیماری القاء گردد. حال این تعلیم و تعلّم به چه كیفیت بوده است، از حیطهی درك ما بیرون است، همانگونه كه كیفیت اخذ وحی رسول خدا(ص) از جانب خدا از حیطهی درك و فهم ما بیرون است. در روایتی آمده كه یكی از عالمان یهود، نزد امام امیرالمؤمنین(ع) آمد و پس از سؤال و جوابهایی، به حضرت میگوید: معلوم میشود تو پیامبر این امّتی؟ امام(ع) فرمود:
(وَیلَكَ اَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبیدِ مُحَمَّدٍ).[1]
وای بر تو، چنین حرفی نزن، من بندهای از بندگان محمّدم.
مقصود این كه امام از طریق نبوّت ختمیه ارتباط با عالم ربوبیت پیدا میكند و واجد كمالات خاصّ به خودش میگردد، منتهی كیفیت این ارتباط بر ما مجهول است و ما توانای بر درك و فهم آن نمیباشیم.
امامان(ع) اگرچه دارای منصب نبوّت نیستند، چون طومار نبوّت، پس از بعثت حضرت ختمی مرتبت(ص) پیچیده شده و بعد از آن حضرت، دیگر نبوّتی در كار نخواهد بود. ولی آن بزرگواران دارای منصب وصایت از جانب حضرت خاتمالنّبیین(ص) میباشند و مقام و مرتبت حضرت خاتمالانبیاء(ص) آنچنان ارفع و اعلاست كه منصب وصایت از آن حضرت، اشرف از منصب نبوّت سایر انبیاء و رسولان است و لذا امامان ما، افضل از همهی انبیاء و رسل(ع) منهای حضرت خاتم(ص) میباشند. صلوات الله علیهم اجمعین
منصبهای امام(ع) در نظام تشریع
مطلب دیگری كه باید مورد بحث و توجّه قرار گیرد، شئون متعدّد امام در نظام تشریع است. اینجا ما فعلاً بحثی راجع به شأن و موقعیت امام در نظام تكوین نداریم كه به اذن خدا قدرت بر ایجاد و اعدام و تصرّف همهگونه در همه جای عالم دارد و ما از آن تعبیر به ولایت تكوینی میكنیم. این بحث ما راجع به مقام و منصبهایی است كه امام در جهات گوناگون دینی از جانب خدا به عهده دارد.
۱ـ حكومت
از جملهی آنها منصب حكومت و زمامداری در جامعهی بشری است كه قانون عدل الهی را در عالم انسان به مرحلهی اجرا درآورد و جلوی هرج و مرج و طغیان طاغیان و مستكبران را بگیرد و هر حقّی را به ذی حقّش برساند. دین را كه سرمایهی حیات ابدی انسان است در عالم زنده و پابرجا نگه دارد.
۲ـ مرجعیت
منصب دوّم، منصب مرجعیت در احكام دینی و تبیین و تشریح قوانین آسمانی و تعلیم علوم قرآنی است كه جز امام معصوم و یا نایب منصوب از قِبَل او از عهدهی كسی برنمیآید.
۳ـ هدایت باطنی
منصب سوّم كه بزرگترین و نافعترین مناصب امام نسبت به عالم انسان است منصب هدایت باطنی آن وجود اقدس و اعلا و ارفع است كه آدمی را در مرحلهی باطن اعمال عبادی حركت میدهد و روح و جان او را به سوی عالم قرب خدا بالا میبرد.
خود انسان دارای دو نوع حیات میباشد، یكی حیات ظاهری و دیگری حیات باطنی. حیات ظاهریاش همین است كه بر اثر آن نفس میكشد و راه میرود و میخورد و میخوابد؛ این حیات را همه حتّی حیوانات هم دارند. عامل تأمین آن موادّ غذایی است كه در بدن تبدیل به خون میشود و حیات حیوانی را تأمین میكند.
راز حیات باطنی انسان
امّا حیات باطنیاش عبارت از توجّه قلبی او به خداست كه حیات انسان همان است و عامل تأمین آن، اعمالی است كه تحت عنوان عبادت از نماز و روزه و حجّ و انفاق مال و... انجام میشود. آنگاه این اعمال عبادی هم مانند خود انسان دارای صورت ظاهری و باطنی است؛ صورت ظاهریاش همین افعالی است كه ما مسلمانان انجام میدهیم امّا صورت باطنیاش عبارت از نیتی است كه در قلب بهوجود میآید و انگیزه برای انجام آن افعال میگردد. حال اگر آن نیت صرفاً امتثال امر خدا و تقرّب به خدا باشد، در این صورت آن اعمال عنوان عبادت به خود میگیرد و حیات باطنی پیدا میكند و زنده میشود كه خداوند علیم حكیم فرموده است:
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أوْ اُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَ لَنَجْزِینَّهُمْ أجْرَهُمْ بِأحْسَنِ ما كانُوا یعْمَلُونَ».[2]
هر كس اعمّ از مرد و زن عمل صالح توأم با ایمان انجام دهد، به طور حتم ما به او حیات طیبه و زندگی پاكیزه میبخشیم و آنها را به بهترین اعمالی كه انجام دادهاند پاداش میدهیم.
مفاد آیهی كریمه این است كه عامل پیدایش حیات طیبه، اعمال صالحهای است كه از ایمان و توجّه قلب به خدا نشأت گرفته باشد. در آیهی دیگر میفرماید:
«یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إذا دَعاكُمْ لِما یحْییكُمْ...».[3]
ای كسانی كه ایمان [به خدا و روز جزا] آوردهاید، خدا و رسول را اجابت كنید، وقتی شما را دعوت به چیزی میكنند كه به شما حیات میبخشد و زندهتان میسازد...
این آیه هم نشان میدهد كه عامل پیدایش حیات در عالم انسان، عمل به برنامههای دینی است كه خدا به وسیلهی رسول، آنها را به آدمیان ابلاغ كرده، ولی به شرط ایمان كه همان توجّه قلبی به خداست. چون آیه با جملهی «یا ایّها الّذین آمنوا» اهل ایمان را مخاطب قرار داده و آنها را به انجام اعمال عبادی فرا خوانده است و اعمالی را كه نشأت گرفته از ایمان و توجّه قلبی به خدا باشد حیاتبخش انسان نشان داده است.
شیوهی تحقّق ایمان واقعی
حال آن حقیقتی كه توجّه به آن دقیقاً لازم است، این است كه بر حسب مستفاد از روایات فراوان مأثور از رسول خدا(ص) و ائمّهی هدی(ع) كه بسیاری از آنها ذیل آیات شریفهی قرآن آمده است، ایمان به معنای واقعی وقتی تحقّق مییابد كه بر اساس اعتقاد به ولایت و امامت امام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) و یازده فرزند معصومش(ع) مبتنی شده باشد و بدون این اعتقاد، اصلاً ایمان و دنبال آن عمل صالحی تحقّق نخواهد یافت.
اعمالی كه ما به عنوان عبادت انجام میدهیم از نماز و روزه و حجّ و... صورت ظاهری است كه اثری از آن در باطن و روح و قلب ما پدید میآید و آن، حال توجّه به خداست و این اثر باید در معرض تابش خورشید ولایت قرار گیرد تا رشد كرده به سر حدّ كمالش كه تقرّب به خداست نائل گردد؛ آنگونه كه اگر فرضاً بذری صالح در زمینی صالح به خاك افشانده شود تا آفتاب بر آن نتابد و باران بر آن نبارد، در دل خاك میپوسد و به ثمر نمیرسد.
همچنین اگر به فرض بذر ایمان به مبدأ و معاد و اعمال عبادی در زمین قلب یك فرد پاكسرشت امین صادق خدمتگزار به مردم افشانده شود، ولی او تن زیر بار ولایت نداده باشد و شعاع خورشید ولایت بر زمین قلب او نتابد و باران از ابر امامت بر مزرع جان او نبارد، آن بذر ایمان و عمل عبادی در آن زمین قلب خشك شورهزار میپوسد و به ثمر كه تقرّب به خدا و نیل به حیات جاودانه است نمیرسد.
پس شأن مهمّ امام علاوه بر تصدّی امر حكومت و زمامداری امّت و بر عهده گرفتن مرجعیت در احكام دین و شریعت، شأن مهمّش سیر و حركت دادن انسان است در باطن اعمال عبادی و رساندن او به عالم قرب خدا كه هدف اصلی از خلقت عالم و آدم است.
نوری که خدا نازل کرد
اینک به این حدیث پرمحتوا از حضرت امام محمّدباقر(ع) توجّه فرمایید ذیل این آیهی شریفه:
«فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أنْزَلْنا...».[4]
پس ایمان بیاورید به خدا و رسولش و نوری كه آن را نازل كردیم...
مقصود از نوری كه خدا آن را نازل كرده است چیست؟ اگر ما خودمان میخواستیم آیه را تفسیر كنیم، میگفتیم مقصود از نورِ نازل، قرآن است چون در آیات دیگر از قرآن تعبیر به «نور» شده است ولی در تفسیر این آیه حضرت امام باقرالعلوم(ع) خطاب به راوی فرموده است:
(یا اَباخالِدَ اَلنُّورُ وَ اللهِ الْاَئِمَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ اِلَی یومِ الْقِیامَةِ).[5]
ای اباخالد، به خدا سوگند، آن نور [كه خدا نازل كرده و امر به ایمان به آن فرموده است] نور امامان از آل محمّد است تا روز قیامت [كه برای همیشه در هر زمان امامی از اهل بیت رسول(ع) باید در كنار قرآن باشد تا امر هدایت تحقّق یابد].
آنگاه امام(ع) در ادامهی كلام خود فرمود:
(وَ هُمْ وَ اللهِ نُورُ اللهِ الَّذِی اُنْزِلَ).[6]
و آنها [امامان] هستند به خدا قسم نور خدا كه نازل شده است.
(وَ هُمْ وَ اللهِ نُورُ اللهِ فِی السَّماواتِ وَ الاَرْضِ).
و آنها هستند به خدا قسم نور خدا در آسمانها و در زمین.
(وَ اللهِ یا اَباخالِد لَنُورُ الاِمامِ فِی قُلُوبِ الْمُؤمِنینِ اَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضیئَةِ بِالنَّهارِ).
به خدا سوگند ای اباخالد، به یقین نور امام در دلهای مؤمنان، درخشانتر از خورشید فروزان در روز است.
(وَ هُمْ وَ اللهِ ینَوِّرُونَ قُلُوبَ الْمُؤمِنینَ).
و آنها به خدا قسم دلهای مؤمنان را روشن میسازند.
(وَ یحْجُبُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ نُورَهُمْ عَمَّنْ یشاءُ فَتُظْلِمُ قُلُوبُهُمْ).
و خداوند عزّوجلّ از كسانی كه بخواهد نور آنها [امامان] را مستور و محجوب میسازد و قهراً دلهای آنان تاریك میگردد.
(وَ اللهِ یا اَباخالِدٍ لا یحِبُّنا عَبْدٌ وَ یتَوَلاّنَا حَتّی یطَهِّرَ اللهُ قَلْبَهُ وَ لا یطَهِّرُ اللهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتّی یسَلِّمَ لَنا وَ یكُونَ سِلْماً لَنا فَاِذا كانَ سِلْماً لَنا سَلَّمَهُ اللهُ مِنْ شَدیدِالْحِسابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ یوْمِ الْقِیامَةِ الاَكْبَرُ).[7]
به خدا سوگند ای اباخالد، تا خداوند دل بندهای را از آلودگیها پاك نكند، او دوستدار ما نخواهد شد و تن به ولایت ما نخواهد داد.
نشانهی قلب سلیم
قلب پاك گشتهی از آلودگیهاست كه میتواند دوستدار خاندان عصمت و پذیرای ولایتشان باشد، حال علامت پاك گشتن دل از آلودگیها كدام است؟ فرمود:
(لا یطَهِّرُ اللهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتّی یسَلِّمُ لَنا وَ یكُونَ سِلْماً لَنا).[8]
قلب هیچ بندهای از آلودگیها پاك نمیگردد مگر این كه تسلیم در مقابل ما [اهل بیت رسول(ع)] باشد و مطلقاً فرمانبردار ما باشد.
در این صورت است كه خداوند، او را از حساب شدید و ترس بزرگ روز جزا در امان نگه میدارد. آری نشانهی پاكی و طهارت دل، تسلیم بودن در مقابل فرمان خدا و اولیای خداست كه فرموده است:
«إنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللهِ الْإسْلامُ...».[9]
دین به معنای واقعی در نزد خدا، تسلیم بودن است و دستورات خدا را بدون هرگونه چون و چرا پذیرفتن و به كار بستن كه حكم عقل سلیم نیز همین است، زیرا ما وقتی پذیرفتیم كه پیامبر مبعوث از جانب خدا معصوم است و همچنین امام منصوب از جانب خدا نیز معصوم است؛ در این صورت به حكم عقل، موظّف خواهیم بود كه در مقابل هرگونه امر و دستور پیامبر و امام تسلیم باشیم و حقّ هیچگونه اظهار نظر مخالف با امر پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) را نداشته باشیم.
یكی از اصحاب امام صادق(ع) به نام اِبن ابی یعفور در مقام اظهار ایمان كامل خدمت امام عرض كرد: ای آقا و مولای من، اگر شما این انار را از شاخهی این درخت بچینید و آن را دو نیمه كنید و به من بفرمایید این نیمهاش حلال و نیمهی دیگرش حرام است، من نمیگویم چرا یك انار از یك شاخهی درخت نصفش حلال و نصفش حرام است! چون شما را معصوم از هرگونه اشتباه و خطا میدانم. میپذیرم و طبق گفتارتان عمل میكنم.
این معنای اسلام و تسلیم محض است و معنای عرفان به حقّ امام است كه در زیارتشان فرمودهاند مثلاً كسی كه امام ابوالحسن الرّضا(ع) را زیارت كند عارفاً بحقّه یعنی معرفت به حقّ او داشته باشد، ثوابش از ثواب هفتاد حجّ بیشتر است؛ معرفت به حقّ امام داشتن، یعنی او را مفترضالطّاعه دانستن و امر و نهی او را بدون چون و چرا اطاعت نمودن.
حضرت امام باقر(ع) فرمود: آن نور نازل شده از جانب خدا نور امام است و تابش نور امام بر قلب هر انسانی، مشروط به طهارت آن قلب است و طهارت قلب هم، مشروط به تسلیم بودن انسان در مقابل امام است.
این همان حقیقتی است كه امام ابوالحسن الرّضا(ع) به هنگام سفر از حجاز به خراسان در شهر نیشابور القاء فرموده است.
اینك ما از خدای منّان میخواهیم به ما توفیق تسلیم محض بودن در مقابل اوامر و نواهی امامان(ع) عنایت فرماید تا شرط طهارتِ دل محقّق گشته و زمینه برای تابش نور امام به فضای قلب آماده شود.
خودآزمایی
1- نشانهی قلب سلیم چیست؟
2- منصبهای امام(ع) در نظام تشریع را نام ببرید.
3- بزرگترین و نافعترین مناصب امام نسبت به عالم انسان را بیان کنید و آن را شرح دهید.
پینوشتها
[1]ـ توحید صدوق، صفحهی174.
[2]ـ سورهی نحل، آیهی97.
[3]ـ سورهی انفال، آیهی24.
[4]ـ سورهی تغابن، آیهی8.
[5]ـ كافی، جلد1، صفحهی194.
[6]ـ همان.
[7]ـ كافی، جلد1، صفحهی194.
[8]ـ همان.
[9]ـ سورهی آل عمران، آیهی19.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی